در بعضی از منابع دینی عمر بشر به 8000 سال می رسد اما می دانیم انسان عمرش از یک میلیون سال تجاوز می کند. آیا آن انسانهایی که پیش از حضرت آدم(ع) بودند دارای دین و شریعت بودند؟ اصلا حضرت آدم چند سال است که خلق شدند؟ 1-فرموده اید عمر بشر بیش از یک میلیون سال است. پیرامون این مطلب چند نکته را متذکر می شویم: الف) مرحوم علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه 1 سوره نساء میفرماید: (از ظاهر سیاق برمیآید که مراد از (نفس واحده)، آدم و مراد از (زوجها) حوا است که پدر و مادر نسل انسانند و ما نیز از آن نسل هستیم و به طوری که از ظاهر قرآن کریم برمیآید، همه افراد نوع انسان به این دو تن منتهی میشوند.(که تاریخ آن به حدود هفت یا هشت هزار سال پیش می رسد) از آیه شریفه برمیآید که نسل موجود از انسان، تنها به آدم و همسرش منتهی میشود و جز این دو نفر، هیچ کس دیگری در انتشار این نسل دخالت نداشته است) ب). زمین شناسان معتقدند که عمر نوع بشر بیش از میلیونها سال است و بر این گفتار خود، از فسیل آثاری از انسانها و نیز ادلهای از اسکلت سنگ شده خود انسانهای قدیمی آوردهاند، که عمر هر یک از آنها معیارهای علمی خودشان بیش از پانصد هزار سال است. این اعتقاد ایشان است؛ اما ادلهای که آوردهاند قانع کننده نیست. دلیلی نیست که بتواند اثبات کند این فسیلها، بدن سنگ شده اجداد همین انسانهای امروزی است و دلیلی نیست که بتواند این احتمال را رد کند که این اسکلتهای سنگ شده مربوط به یکی از ادواری است که انسانهایی در زمین زندگی میکردهاند، ج). ممکن است دوره ما انسانها متصل به دوره فسیلهای نامبرده نباشد، بلکه انسانهایی قبل از آفرینش آدم ابوالبشر در زمین زندگی میکردهاند و سپس منقرض شده باشند و این پیدایش انسانها و انقراضشان تکرار شده باشد تا پس از چند دوره، نوبت به نسل حاضر رسیده باشد. د). قرآن کریم به طور آشکار، بیان نکرده که آیا ظهور این نوع موجود (انسان) در زمین، منحصر در همین دوره فعلی است که ما در آن قرار داریم و یا دورههای متعددی داشته و دوره ماانسانهای فعلی آخرین ادوار آن است؟ ر). ممکن است از بعضی آیات شریف قرآن استشمام کرد که قبل از آفرینش حضرت آدم، ابوالبشر و نسل او، انسانهایی دیگر در زمین زندگی میکردهاند مانند آیه شریف (و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدما)؛ و زمانی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم در زمین جانشینی بگذارم، گفتندباز در زمین کسانی میگذاری که در آن فساد کنند و خونها بریزند . (بقره، 30) که بنا بر تفسیری از آن برمیآید، قبل از آفرینش بنی نوع آدم، دوره دیگری بر انسانیت گذشته است , لیکن این تفسیر از آیه به دلا یلی چندان موجه نمی نماید. 2-فرموده ایدآیا انسانهای قبل دارای دین وشرِیعت بوده اند؟ اگر بگو ییم که انسانهایی بو ده اندراجع به شریعت ایشان چیز معتبری در دست نیست. در بعضی از روایات وارده از ائمه(ع) مطالبی آمده که سابقه ادوار بسیاری از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات میکند به طور خلاصه: در خصوص خلقت آدم دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است از جمله: 1. پیش از حضرت آدم، هیچ موجودی از آدم یا شبیه آدم وجود نداشته و حضرت آدم به طور مستقل خلق شده است. 2. پیش از حضرت آدم، بشری وجود داشته ولی تکامل نایافته بود و به هر دلیل نسل او از میان رفته و منقرض شده است و حضرت آدم بدون ارتباط نسلی با پیشینیان آفریده شده است. 3. پیش از حضرت آدم، آدمهایی وجود داشته که تکامل نایافته بوده و از میان نرفتند بلکه در بستر تکامل خود به مرحله انسانیت رسیده و حضرت آدم نخستین انسان و نخستین پیامبر از نسل همه آنها بوده و به طور مستقل خلق نشده است. به فرض صحت بندهای 2و3 بعید است آنان در وضعیتی از جهت بلوغ عقلی و فکری بوده باشند که مستلزم بعثت پیامبر برایشان باشد.
در بعضی از منابع دینی عمر بشر به 8000 سال می رسد اما می دانیم انسان عمرش از یک میلیون سال تجاوز می کند. آیا آن انسانهایی که پیش از حضرت آدم(ع) بودند دارای دین و شریعت بودند؟ اصلا حضرت آدم چند سال است که خلق شدند؟
در بعضی از منابع دینی عمر بشر به 8000 سال می رسد اما می دانیم انسان عمرش از یک میلیون سال تجاوز می کند. آیا آن انسانهایی که پیش از حضرت آدم(ع) بودند دارای دین و شریعت بودند؟ اصلا حضرت آدم چند سال است که خلق شدند؟
1-فرموده اید عمر بشر بیش از یک میلیون سال است. پیرامون این مطلب چند نکته را متذکر می شویم:
الف) مرحوم علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه 1 سوره نساء میفرماید: (از ظاهر سیاق برمیآید که مراد از (نفس واحده)، آدم و مراد از (زوجها) حوا است که پدر و مادر نسل انسانند و ما نیز از آن نسل هستیم و به طوری که از ظاهر قرآن کریم برمیآید، همه افراد نوع انسان به این دو تن منتهی میشوند.(که تاریخ آن به حدود هفت یا هشت هزار سال پیش
می رسد) از آیه شریفه برمیآید که نسل موجود از انسان، تنها به آدم و همسرش منتهی میشود و جز این دو نفر، هیچ کس دیگری در انتشار این نسل دخالت نداشته است)
ب). زمین شناسان معتقدند که عمر نوع بشر بیش از میلیونها سال است و بر این گفتار خود، از فسیل آثاری از انسانها و نیز ادلهای از اسکلت سنگ شده خود انسانهای قدیمی آوردهاند، که عمر هر یک از آنها معیارهای علمی خودشان بیش از پانصد هزار سال است. این اعتقاد ایشان است؛ اما ادلهای که آوردهاند قانع کننده نیست. دلیلی نیست که بتواند اثبات کند این فسیلها، بدن سنگ شده اجداد همین انسانهای امروزی است و دلیلی نیست که بتواند این احتمال را رد کند که این اسکلتهای سنگ شده مربوط به یکی از ادواری است که انسانهایی در زمین زندگی میکردهاند،
ج). ممکن است دوره ما انسانها متصل به دوره فسیلهای نامبرده نباشد، بلکه انسانهایی قبل از آفرینش آدم ابوالبشر در زمین زندگی میکردهاند و سپس منقرض شده باشند و این پیدایش انسانها و انقراضشان تکرار شده باشد تا پس از چند دوره، نوبت به نسل حاضر رسیده باشد.
د). قرآن کریم به طور آشکار، بیان نکرده که آیا ظهور این نوع موجود (انسان) در زمین، منحصر در همین دوره فعلی است که ما در آن قرار داریم و یا دورههای متعددی داشته و دوره ماانسانهای فعلی آخرین ادوار آن است؟
ر). ممکن است از بعضی آیات شریف قرآن استشمام کرد که قبل از آفرینش حضرت آدم، ابوالبشر و نسل او، انسانهایی دیگر در زمین زندگی میکردهاند مانند آیه شریف (و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدما)؛ و زمانی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم در زمین جانشینی بگذارم، گفتندباز در زمین کسانی میگذاری که در آن فساد کنند و خونها بریزند . (بقره، 30)
که بنا بر تفسیری از آن برمیآید، قبل از آفرینش بنی نوع آدم، دوره دیگری بر انسانیت گذشته است , لیکن این تفسیر از آیه به دلا یلی چندان موجه نمی نماید.
2-فرموده ایدآیا انسانهای قبل دارای دین وشرِیعت بوده اند؟
اگر بگو ییم که انسانهایی بو ده اندراجع به شریعت ایشان چیز معتبری در دست نیست.
در بعضی از روایات وارده از ائمه(ع) مطالبی آمده که سابقه ادوار بسیاری از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات میکند
به طور خلاصه:
در خصوص خلقت آدم دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است از جمله:
1. پیش از حضرت آدم، هیچ موجودی از آدم یا شبیه آدم وجود نداشته و حضرت آدم به طور مستقل خلق شده است.
2. پیش از حضرت آدم، بشری وجود داشته ولی تکامل نایافته بود و به هر دلیل نسل او از میان رفته و منقرض شده است و حضرت آدم بدون ارتباط نسلی با پیشینیان آفریده شده است.
3. پیش از حضرت آدم، آدمهایی وجود داشته که تکامل نایافته بوده و از میان نرفتند بلکه در بستر تکامل خود به مرحله انسانیت رسیده و حضرت آدم نخستین انسان و نخستین پیامبر از نسل همه آنها بوده و به طور مستقل خلق نشده است. به فرض صحت بندهای 2و3 بعید است آنان در وضعیتی از جهت بلوغ عقلی و فکری بوده باشند که مستلزم بعثت پیامبر برایشان باشد.
- [سایر] آیا برای خلق شدن روح باید اول جسم خلق شود؟ و یا همهی ارواح انسانها تا آخر دنیا خلق شده است؟ خداوند بعد از ساختن جسم حضرت آدم(ع)، در او روح دمید و انسان خلق شد، آیا این دلیل بر تقدم خلقت جسم بر روح نمیباشد؟ با توجه به اینکه در روایات آمده است که حدود دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم(ع)، ارواح ائمه اطهار خلق شده بود و جسم ایشان هنوز خلق نشده بود.
- [سایر] بر طبق گفته مسیحیان، از زمان خلقت حضرت آدم تا کنون 6000 سال گذشته. میخواستم بدانم که آیا از نظر قرآن هم این مدت 6000 سال است یا نه؟ و اگر چنین است مسئله خلقت موجودات ماقبل تاریخ و یا بقایای انسانهایی که با عمر مثلاً 15000 سال کشف شدهاند، چه میشود؟ همچنین یافتههای علمی که عنوان میکند زمین 4/5 میلیارد سال عمر دارد.
- [سایر] در منابع معتبر اهل سنت از جمله در کتاب "وفاءالوفاء" تألیف سمهودی می خوانیم: مدد گرفتن و شفاعت خواستن از پیامبر اکرم (ص) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم قبل از رحلت او و هم بعد از رحلت او، در عالم برزخ و در قیامت. او بعد از این جملات، روایتی درباره توسل حضرت آدم به پیامبر اکرم (ص) از عمر بن خطاب نقل کرده است که: "آدم از روی اطلاعی که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پروردگار عرض کرد: "یا رب اسئلک بحق محمد (ص) لما غفرت لی". خداوندا به حق محمد (ص) از تو تقاضا می کنم که مرا ببخشی. همچنین حدیث دیگری را از جماعتی از راویان سنی از جمله نسائی و ترمذی نقل می کند که: مرد نابینایی تقاضای دعا از پیامبر (ص) برای شفای بیماری اش کرد، پیامبر (ص) دستور داد که چنین دعا کند: پروردگارا من از تو به خاطر پیامبرت پیامبر رحمت تقاضا می کنم و به تو روی می آورم، ای محمد (ص) من در پیشگاه خداوند به تو توجه کرده ام که حاجتم را برآورده سازی، پروردگارا پیامبر را شفیع من قرار بده . و از بیهقی نقل می کند که در زمان خلافت خلیفه دوم، دو سال قطحی شد. بلال به همراهی عده ای از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت: ای پیامبر برای امت خودت طلب باران کن زیرا (از بی آبی) در حال هلاکت هستند... ) بنا براین خلیفه دوم عمر بن خطاب به توسل به پیامبر چه در زمان حیات و چه بعد از رحلت آن بزرگوار معتقد بوده و بدان عمل می کرده است، پس چرا امروزه پیروان محمد بن عبدالوهاب به مسلمانانی را که در کنار تربت پاک آن حضرت به ایشان متوسل می شوند نسبت شرک می دهند ؟ یا طبق عقاید آنان عمر بن خطاب هم مشرک بوده است؟
- [سایر] در حدیبیه بعد از امضای صلح نامه توسط پیامبر اکرم (ص) عمر به پیامبر (ص) گفته بود: (مگر ما بر حق و آنها بر باطل نیستند؟ پس چرا باید ذلت و خواری را در دین خود بپذیریم؟) عمر و همه دیگر اصحاب آماده بودند تا آخرین قطره خونشان برای تحقق رؤیای پیامبر در خصوص فتح مکه جنگ کنند و لذا آمادگی خود را با این جملات برای دفاع از پیامبر اعلام کرد. ولی شما شیعیان می خواهید از این مسئله یک نتیجه گیری شیطانی کنید که عمر به پیامبر اکرم (ص) گفت که هیچگاه به این اندازه در نبوت پیامبر شک نکرده بودم؟) عمر هیچگاه نه توسط رسول خدا (ص) و نه توسط هیچکدام از دیگر اهل بیت مورد این اتهام که در نبوت پیامبر شک کرده است، قرار نگرفته است. اگر واقعاً اینطور بود چرا علی رضی الله عنه او را با خوشوقتی برای همسری دختر محبوبش ام کلثوم پذیرفت؟ بهتر است پاسخ این سؤالها را بدهید نه اینکه تیرهای تو خالی اتهام را بی هدف پرتاب کنید چرا که کاری بیهوده است و وقت خو را تلف می کنید همچنان که تا کنون تلف کرده اید و می بینید شیعیان با همه تلاشی که می کنند، فرقه ای منزوی هستند که در صدد جمعیت آنها نسبت به کل مسلمین از 9% تجاوز نمی کند! عمر به خاطر اشتیاقی که از دفاع پیامبر داشت، این حرف را زده بود. اگر بخواهیم تحلیل های شما را بپذیریم ، پس باید بگوییم که علی رضی الله عنه نیز در برابر رسول خدا نافرمانی نموده چرا که در همین ماجرای حدیبیه وقتی پیامبر خدا به وی امر فرمود که جمله محمد رسول الله (ص) را از صلح نامه حذف نماید، ایشان عرض کرد: ( به خدا قسم! من آن را پاک نخواهم کرد!) آنگاه رسول خدا صلح نامه را خودشان گرفتند و جمله را حذف کردند و فرمودند: (به خدا قسم من رسول خدا هستم حتی اگر شما (کفار) به آن ایمان نداشته باشید.)
- [سایر] پیامبران الهی دو دستهاند: دستهای از آنها دارای شریعت مستقل هستند که تعداد آنها از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکند که عبارت¬اند: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد بن عبدالله (ص)که به آنان پیامبران (اولوالعزم و تشریعی) اطلاق میگردد. دسته دیگری از پیامبران -که بیشتر آنها را تشکیل میدادند- دارای شریعت مستقل نبوده، بلکه مُبلَّغ شریعت پیشین بودند و غبار تحریف را از شریعت قبل از خود برمیداشتند و مروج آن بودند که به این دسته، از پیامبران (پیامبران تبلیغی) اطلاق میگردد. اسلام وقتی ختم نبوت را اعلام کرد. نه تنها به نبوت تشریعی، بلکه به نبوت تبلیغی هم خاتمه داد. سؤال این جاست که شریعت اسلام با رسیدن به کمال و جامعیت به نبوت تشریعی پایان داده است، ولی پایان یافتن نبوت تبلیغی را چگونه می توان توجیه کرد، حال آن که مردم هر عصر نیاز به هدایت و راهنمایی دارند. چه اشکالی دارد پیامبرانی همانند پیامبران سابق مبعوث شوند و فقط مُبلَّغ آخرین شریعت یعنی اسلام باشند.
- [سایر] بسیاری از بزرگان اصحاب از اهل بیت پیامبر زن گرفتهاند و اهل بیت از آنها زن گرفتهاند، به خصوص شیخین (ابوبکر و عمر) چنانکه همه مورّخان و ناقلان اخبار، سنی و شیعه بر این اتفاق نظر دارند. - پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر ازدواج نمود. - و دو دخترش رقیه و ام کلثوم را یکی پس از دیگری به ازدواج خلیفه سوم عثمان بن عفان در آورد، و به خاطر این عثمان به ذی النورین ملقب شده است. - و پسرش ابان بن عثمان با ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد. - و مروان بن ابان بن عثمان با ام قاسم دختر حسن بن علی بن ابی طالب ازدواج کرده است. - و زید بن عمرو بن عثمان با سکینه دختر حسین ازدواج نموده بود. - و عبدالله بن عمرو بن عثمان با فاطمه دختر حسین بن علی ازدواج کرده بود. و از دیگر اصحاب که نیز با اهل بیت فامیل بودند و از آنها زن گرفته بودند نام نمیبریم و فقط در این مورد به ذکر خلفای ثلاثه اکتفا میکنیم، تا بیان کنیم که اهل بیت با آنها محبت و دوستی داشتند و به خاطر آن این ازدواجها و پیوندها صورت گرفته است و همچنین میبینیم که اهل بیت نامهای اصحاب پیامبر(ص) را بر فرزندانش میگذاشتند، و مورّخین و ناقلان اخبار همه شیعه و سنی بر این امر اتفاق نظر دارند. چنانکه در منابع شیعه آمده است علی یکی از پسرانش که از لیلی بنت مسعود حنظلی بود را ابوبکر نامید، و در بنی هاشم علی اولین کسی است که اسم پسرش را ابوبکر گذاشت. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را به این نامها نامگذاری کرد: ابوبکر، عبدالرحمن، طلحه، و عبیدالله و همچنین حسن بن علی چنین نامهایی بر فرزندانش گذاشته بود و موسی کاظم دخترش را عایشه نامید . و کینه بعضی از اهل بیت ابوبکر بود، مانند زین العابدین علی بن حسین، و علی بن موسی الرضا که کینهاش ابوبکر بود. و همچنین بعضی از اهل بیت اسم پسرانشان را عمر میگذاشتند، که از جمله آنان میتوان به حضرت علی(ع) اشاره کرد که اسم پسرش را عمر اکبر نامید، مادر این پسر ام حبیب بنت ربیعه بود، و عمر بن علی در کنار برادرش حسین به شهادت رسید، و علی فرزندی دیگر به نام عمر اصغر داشت که مادرش الصهباء التغلبی بود که عمر طولانی کرد و از برادرانش ارث برد. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را ابوبکر و عمر نامید. و همچنین علی بن حسین بن علی، و علی زین العابدین و موسی کاظم، و الحسین بن زید بن علی، و اسحاق بن حسن بن علی بن حسین، و نیز حسین بن علی بن حسن بن حسین بن حسن فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند. و افراد زیاد دیگری از اهل بیت فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند ولی ما به همین مقدار کفایت میکنیم تا بحث طولانی نشود. و موسی کاظم و علی هادی دخترانش را عایشه نامیدهاند.
- [سایر] در آیه 28 سوره بقره می فرماید: "او خدایی است که همه موجودات زمین را برای شما خلق کرد، پس از آن به خلقت آسمان نظر گماشت و هفت آسمان را بر فراز یکدیگر برافراشت و او به همه چیز دانا است. اگر همه موجودات برای انسان خلق شدند. موجوداتی که میلیون ها سال قبل از خلقت انسان، نسلشان منقرض شده بود برای چه خلق شدند. از طرفی انسان جوان ترین مخلوق است، چگونه موجودات دیگر میلیون ها و شاید میلیاردها سال زودتر برای او آفریده شدند؟ و آیا خلقت زمین، قبل از خلقت آسمان است؟ کرات و سیاراتی بسیار بسیار کهن تر از زمین در کهکشان ها وجود دارد که عمر زمین نسبت به آنها بسیار جوان است. و هیچ فضانوردی نگفته که آسمان هفت طبقه است.
- [سایر] اینجانب دانشجوی دکترای مهندسی عمران میباشم و به جهت ارتباط زیاد با قشر دانشگاهی، در معرض سؤالات زیادی هستم که تاکنون نتوانستهام به برخی از آنها پاسخ قانع کننده بدهم: در طی چند سال عمر دیدهایم که نحوه انجام بسیاری از فروع دین عوض شده است؛ مثل جمله؛ H}(یا لطیف اِرحَم عَبدک الضَّعیف){H که در سجده آخر قرائت میشود و اکنون تقریباً همه گیر شده و یا کیفیت سینه زنی و عزاداری برای امام حسین(ع) و یا از بین رفتن حرمت برخی از حرامها (مثل ماهی ازون برون و یا برخی موسیقیها و...) آیا ممکن است بسیاری از فروع دین، ناشی از افکار ما و پیروی از ظن باشد؟
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا این نظر فقهی مورد قبول حضرتعالی هست که هر شخص باید به امام زمان خود اقتدا کند به اینگونه که امام حسین (علیه السلام) در زمان مولا علی (علیه السلام) و حضرت امام حسن (علیه السلام) به این دو امام زمان خود اقتدا کرده و مردم دوره هر امام به امام زمان خود به این علت است که مقام حضرت سلمان از ابوذر بالاتر و حضرت مقداد از سلمان بالاتر زیرا به میزان اقتدا و اطاعت از امام زمان خود دارای درجه ای از ایمان می باشند بنابر این ما باید در زمان غیبت مولا صاحب الزمان (عج) به ایشان اقتدا کرده و در پس پرده غیبت سطح فکری فرهنگی مذهبی خود را بالا برده و خود و به طبع مردم و جامعه را آماده ظهور کنیم؟ اگر این نظر را قبول ندارید لطفا دلایل خود را بیان نمایید؟ با توجه به روایتی از امام صادق (علیه السلام) در مقدمه صحیفه سجادیه که هر قیامی تا قبل از قیام قائم آل محمّد(ص) بر اندوه ما و شیعیان ما می افزاید و در طوفان بلا هلاک می شود، نظریه فقهی سوال اول تعمیم داده نمی شود زیرا نمونه بارز آن انقلاب ما می باشد که بسیاری از شیعیان در جریان انقلاب و بعد از ان در 8 سال جنگ به شهادت رسیده و مسلماً قلب مولا صاحب الزّمان (عج) را به درد آورده و حال نیز به حقوق اشخاص منتقد تجاوز و به آنان برچسب بی دینی زده می شود که این عمل بدینجا رسیده که خیل عظیمی از مردم دین گریز و بعضاً منکر امام زمان (عج) شده اند و مطمئناً این نیز قلب امام زمان(ع) را به درد می آورد. آخر این انقلاب چه ثمره ایی داشت برای ما؟ لطفاً منطقاً جواب دهید؟ اگر این نظریه ها را رد می کنید پس حال که مردم به خیابانها آمده اند کار درستی است؟