چرا بعضی افراد بعضی روایتها را قبول نمی کنند؟ آن روایتهایی را می خواهم که می فرمایند موقعی که روایتی با عقل شما سازگار نبود، از آن سریع عبور کنید اگر ممکن است، همراه با منبع بگویید.
چرا بعضی افراد بعضی روایتها را قبول نمی کنند؟ آن روایتهایی را می خواهم که می فرمایند موقعی که روایتی با عقل شما سازگار نبود، از آن سریع عبور کنید اگر ممکن است، همراه با منبع بگویید. این سوال در دو بخش نیاز به پاسخ دارد : 1- مقدار توان عقل 2- ملاک صحت و سقم روایات 1- توان عقل : عقل در بخشی از موضوعات توان حکم کردن به صورت قطعی را دارد(یعنی در این جا نقص برای عقل معنا ندارد ) و در بعضی از موضوعات به طور حدس و گمان قادر به درک موضوع است ( احتمال دارد عقل به اشتباه برود ) و در بعضی از موضوعات اصلا توان درک موضوع را ندارد . توضیح بیشتر : به طور خلاصه می توان گفت اگر عقل به دور از هرگونه وهم و ابهام حکم کرد به طور یقین با حکم وحی و شرع سازگار است البته به شرط آن که وحی و شرع نیز به دور از هرگونه تحریف لفظی و معنوی به ما رسیده باشد. البته این توجه شود که منظور حکم عقل است نه حکم عاقلها ؛ چرا که حکم عقل غیر از حکم عاقلان است و غیر از تشخیص شخصی افراد است. میان حکم عقل و تشخیص عاقلان گاهی تفاوت وجود دارد. حکم عاقلان گاهی آمیخته با در نظر گرفتن منافع و ضررهای خویشتن است و همیشگی و همگانی نیست و چه بسا عاقل بر اساس وهم و خیال خود حکم می کند و نه بر اساس عقلش ، اما حکم عقل براساس قواعد منطقی و بدیهیات غیر قابل انکار است. بنابراین آنچه گاهی متضاد با وحی قطعی است تشخیص عاقلان است که چه بسا عاقلان دیگری نظر مطابق با آن داشته باشند. آیت الله جوادی آملی در این باره فرموده اند: البته عقل قطعی و ناب هرگز خطا و اشتباه ندارد و تعارضی بین او و وحی نیست اما آیا انسان ها همیشه به چنین حقیقتی دست می یابند؟ اگر چنین بود انسان ها هیچ گاه در دست یابی به عقل قطعی مرتکب اشتباه نمی شدند و تنوع و تعددی در آرای آنان وجود نداشت در حالی که تنوع مذکور آن قدر وسیع و زیاد است که حتی بعضی از آنها نسبت به بعضی دیگر کاملا متضاد و متعارض و بلکه مناقض است. (عبدالله جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، ص 47، نشر اسراء. ) از جمله مسایل وموضوعاتی که عقل توان درک و هضم آن را دارد مسایل مربوط به اصول دین ، مثل توحید و معاد و نبوت است ( البته منظور فهم کلیت و اجمال آنهاست نه فهم تک تک جزئیات آنها ). استاد مطهری فرموده اند : چنین نیست که این نیرو(عقل ) از تحقیق در برخی مسائل آسمانی از قبیل مسائل مبدأ , و معاد بطور کلی ناتوان باشد . اینکه در دین مقدس اسلام تقلید در اصول دین به هیچ وجه جایز نیست و منحصرا از راه تحقیق و استدلال باید تحصیل شود دلیل بارزی است بر اینکه اسلام مسائل آسمانی را در حدود اصول دین برای عقل انسان قابل تحقیق میداند .این مانعی ندارد که پاره ای از حقایق آسمانی با این نیروی آسمانی قابل تحقیق باشد . آنچه مسلم است اینست که این نیرو آن قدرت را ندارد که تمام خبرهای آسمانی را کشف کند و به همین دلیل بشر در زندگی خود نیازمند به وحی است و اساساً لزوم نبوّت نیز از همینجا اثبات می شود . باید توجه داشت که روایت صریحی در مورد آن چه شما درخواست نموده اید وجود ندارد و آن چه به این عنوان مشهور شده است یک قاعده اصولی است که کل ما حکم به العقل حکم به الشرع . این قاعده به نام قاعده ملازمه شهرت یافته است .البته روایاتی چون (لا دین لمن لاعقل له) را می توان مویّد این قاعده دانست.طبق این قاعده ، عقل به هر معنایی که مد نظر باشد چه عقل عملی و چه عقل نظری، بین حکم مسلّم عقل و حکم قطعی شرع تضادی وجود ندارد چنان که علامه طباطبایی در حاشیه عربی بر کفایه گفته اند : یشیر إلی قاعدة الملازمة ان کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و هی و ان منع عنها عدة من الأخباریین و غیرهم اتکالا إلی ما ورد عنهم علیهم السلام ان دین اللّه لا یصاب بالعقول و انه لا شی‌ء أبعد من دین اللّه من عقول الرّجال إلی غیر ذلک لکن الحق ان المراد بالعقل فی القاعدة بقرینة الحکم و هو القضاء هو الإنسان من حیث انه یقضی بحسن شی‌ء و قبحه أو بوجوب شی‌ء و عدم وجوبه أی یعتبرها اعتبارا فهو العقل العملی و حیث لم یتقید فیها بفرد دون فرد و بصنف دون صنف فالمراد به ما لا فی الحکم علیه إنسان عاقل و مصداقه الأحکام العامة العقلائیة التی لا یختلف فیها اثنان من حیث انهما ذوا عقل کحسن الإحسان و قبح الظلم الا ان یختلفا فی انطباقه علی المورد و من الضروری ان الشریعة لا تناقض الفطرة الطبیعیة فما حکم به العقل حکم به الشرع. و ان کان المراد من الحکم مطلق الإدراک و من العقل ما هو أعم من العملی أو النظریّ فکذلک أیضا فان مصداقه اما حکم عام عملی و قد عرفت الملازمة بینهما فیه و اما حکم نظری قام علیه البرهان فکذلک أیضا إذ البرهان و هو القیاس المفید للیقین حیث کان مؤلفا من مقدمات بدیهیة أو نظریة منتهیة إلیها أی منحلة بالاخرة إلی بدیهیات و من الضروری ان ما یستنتج من تألف بدیهیات لا یتصور فی قباله الا امتناع ما یناقضه فالشرع لا ینافیه بالضرورة. (حاشیةالکفایة، ج 2، صفحه 189) 2- صحت و سقم احادیث فهمیدن صحت و سقم حدیث از دو طریق انجام می شود سند حدیث و متن آن، بررسی سند آن نیاز به علم رجال الحدیث و علم درایهالحدیث و متن آن نیاز به ممارست و آشنایی با احادیث ائمه معصومین و لحن آنان دارد. کسانی که در حد اجتهاد هستند و یا کسانی که به صورت تخصصی در رجال و حدیث کار کرده اند می توانند صحت و سقم حدیثی را تشخیص بدهند گرچه برخی اوقات نیاز به مراجعه هم دارند. باید توجه داشت که عالمان دین به سادگی تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمی‌شوند؛ بلکه از طرق گوناگونی، سخنان نقل شده را مورد ارزیابی قرار می‌دهند که برخی از آنها عبارت است از : 1 - بررسی سندی. در این رابطه اگر در میان سلسله راویان حدیثی تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهول می باشد، آن روایت از اعتبار ساقط می‌شود. 2 - جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده‌اند: (آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولی اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه‌ای است که بر ما بسته‌اند و از ما نیست). 3 - انطباق مضمون روایت با حکم قطعی عقل. در اسلام چیزی که برخلاف حکم قطعی عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمی‌شود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر هم‌آغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتی، مضمونی برخلاف حکم قطعی عقل داشت، قطعاً از مجعولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوی، غیر روشمند و ظنی نیست. که کسی بدون ژرف‌کاوی و تکیه به مبادی عقل قطعی و براهین نظری چیزی را مخالف برداشت‌های ابتدایی و ظنی خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جور در نمی‌آید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف‌کاو و حکم قطعی عقل( که امکان تخلف ندارد) است. بنابر این اگر روایتی، مضمونی برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجهولات است و یا مورد اعتماد نیست. نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امری رایج در حوزه‌ است. لیکن اگر ثابت شود سخنی ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معنای اعتبار و صحت و سقم محتوای آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمی‌شود. پس در این فرض، نقد و ارزیابی درمرحله دلالت صورت می‌گیرد؛ یعنی همه‌ی تلاش‌ها و ژرف‌کاوی‌ها بر فهم دقیق و همه‌جانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز می‌شود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامی به اثبات رسیده است. از اینجا روشن می‌شود که ارزیابی احادیث، فرایندی پیچیده و متدولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددی مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزه‌های علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر برای کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسی نیست؛ زیرا این راهی فردی و شخصی است؛ بلکه راه اساسی همان روش استدلالی است که بر اساس اصولی مدون و روشمند در حوزه‌های علمیه جاری است.در هر صورت کسانی که دین خدا را از این روایات استخراج می کنندآگاهی کامل از اصولی که برای تشخیص صحیح از ناصحیح لازم است دارند وعمر خود را در این راه صرف کرده اندوبه هر روایتی عمل نمی کنند بعد از بررسی کامل وعلم به صحت صدور از معصوم وسایر جهات ,آنراملاک فتوا قرار می دهند.ولذا تاکید شده که مسائل خود را از مجتهد اعلم فرا گیرید نه از هر کسی که مدعی اجتهاد است. منابع بیشتر ( توصیه می شود کتاب روش فهم حدیث از اسد الله جمشیدی را مطالعه نمایید همین طور تاریخ حدیث - مسعودی)
عنوان سوال:

چرا بعضی افراد بعضی روایتها را قبول نمی کنند؟ آن روایتهایی را می خواهم که می فرمایند موقعی که روایتی با عقل شما سازگار نبود، از آن سریع عبور کنید اگر ممکن است، همراه با منبع بگویید.


پاسخ:

چرا بعضی افراد بعضی روایتها را قبول نمی کنند؟ آن روایتهایی را می خواهم که می فرمایند موقعی که روایتی با عقل شما سازگار نبود، از آن سریع عبور کنید اگر ممکن است، همراه با منبع بگویید.


این سوال در دو بخش نیاز به پاسخ دارد : 1- مقدار توان عقل 2- ملاک صحت و سقم روایات
1- توان عقل :
عقل در بخشی از موضوعات توان حکم کردن به صورت قطعی را دارد(یعنی در این جا نقص برای عقل معنا ندارد ) و در بعضی از موضوعات به طور حدس و گمان قادر به درک موضوع است ( احتمال دارد عقل به اشتباه برود ) و در بعضی از موضوعات اصلا توان درک موضوع را ندارد .
توضیح بیشتر :
به طور خلاصه می توان گفت اگر عقل به دور از هرگونه وهم و ابهام حکم کرد به طور یقین با حکم وحی و شرع سازگار است البته به شرط آن که وحی و شرع نیز به دور از هرگونه تحریف لفظی و معنوی به ما رسیده باشد. البته این توجه شود که منظور حکم عقل است نه حکم عاقلها ؛ چرا که حکم عقل غیر از حکم عاقلان است و غیر از تشخیص شخصی افراد است. میان حکم عقل و تشخیص عاقلان گاهی تفاوت وجود دارد. حکم عاقلان گاهی آمیخته با در نظر گرفتن منافع و ضررهای خویشتن است و همیشگی و همگانی نیست و چه بسا عاقل بر اساس وهم و خیال خود حکم می کند و نه بر اساس عقلش ، اما حکم عقل براساس قواعد منطقی و بدیهیات غیر قابل انکار است. بنابراین آنچه گاهی متضاد با وحی قطعی است تشخیص عاقلان است که چه بسا عاقلان دیگری نظر مطابق با آن داشته باشند. آیت الله جوادی آملی در این باره فرموده اند: البته عقل قطعی و ناب هرگز خطا و اشتباه ندارد و تعارضی بین او و وحی نیست اما آیا انسان ها همیشه به چنین حقیقتی دست می یابند؟ اگر چنین بود انسان ها هیچ گاه در دست یابی به عقل قطعی مرتکب اشتباه نمی شدند و تنوع و تعددی در آرای آنان وجود نداشت در حالی که تنوع مذکور آن قدر وسیع و زیاد است که حتی بعضی از آنها نسبت به بعضی دیگر کاملا متضاد و متعارض و بلکه مناقض است. (عبدالله جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، ص 47، نشر اسراء. )
از جمله مسایل وموضوعاتی که عقل توان درک و هضم آن را دارد مسایل مربوط به اصول دین ، مثل توحید و معاد و نبوت است ( البته منظور فهم کلیت و اجمال آنهاست نه فهم تک تک جزئیات آنها ).
استاد مطهری فرموده اند :
چنین نیست که این نیرو(عقل ) از تحقیق در برخی مسائل آسمانی از قبیل مسائل مبدأ , و معاد بطور کلی ناتوان باشد . اینکه در دین مقدس اسلام تقلید در اصول دین به هیچ وجه جایز نیست و منحصرا از راه تحقیق و استدلال باید تحصیل شود دلیل بارزی است بر اینکه اسلام مسائل آسمانی را در حدود اصول دین برای عقل انسان قابل تحقیق میداند .این مانعی ندارد که پاره ای از حقایق آسمانی با این نیروی آسمانی قابل تحقیق باشد . آنچه مسلم است اینست که این نیرو آن قدرت را ندارد که تمام خبرهای آسمانی را کشف کند و به همین دلیل بشر در زندگی خود نیازمند به وحی است و اساساً لزوم نبوّت نیز از همینجا اثبات می شود .
باید توجه داشت که روایت صریحی در مورد آن چه شما درخواست نموده اید وجود ندارد و آن چه به این عنوان مشهور شده است یک قاعده اصولی است که کل ما حکم به العقل حکم به الشرع . این قاعده به نام قاعده ملازمه شهرت یافته است .البته روایاتی چون (لا دین لمن لاعقل له) را می توان مویّد این قاعده دانست.طبق این قاعده ، عقل به هر معنایی که مد نظر باشد چه عقل عملی و چه عقل نظری، بین حکم مسلّم عقل و حکم قطعی شرع تضادی وجود ندارد چنان که علامه طباطبایی در حاشیه عربی بر کفایه گفته اند :
یشیر إلی قاعدة الملازمة ان کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و هی و ان منع عنها عدة من الأخباریین و غیرهم اتکالا إلی ما ورد عنهم علیهم السلام ان دین اللّه لا یصاب بالعقول و انه لا شی‌ء أبعد من دین اللّه من عقول الرّجال إلی غیر ذلک لکن الحق ان المراد بالعقل فی القاعدة بقرینة الحکم و هو القضاء هو الإنسان من حیث انه یقضی بحسن شی‌ء و قبحه أو بوجوب شی‌ء و عدم وجوبه أی یعتبرها اعتبارا فهو العقل العملی و حیث لم یتقید فیها بفرد دون فرد و بصنف دون صنف فالمراد به ما لا فی الحکم علیه إنسان عاقل و مصداقه الأحکام العامة العقلائیة التی لا یختلف فیها اثنان من حیث انهما ذوا عقل کحسن الإحسان و قبح الظلم الا ان یختلفا فی انطباقه علی المورد و من الضروری ان الشریعة لا تناقض الفطرة الطبیعیة فما حکم به العقل حکم به الشرع.
و ان کان المراد من الحکم مطلق الإدراک و من العقل ما هو أعم من العملی أو النظریّ فکذلک أیضا فان مصداقه اما حکم عام عملی و قد عرفت الملازمة بینهما فیه و اما حکم نظری قام علیه البرهان فکذلک أیضا إذ البرهان و هو القیاس المفید للیقین حیث کان مؤلفا من مقدمات بدیهیة أو نظریة منتهیة إلیها أی منحلة بالاخرة إلی بدیهیات و من الضروری ان ما یستنتج من تألف بدیهیات لا یتصور فی قباله الا امتناع ما یناقضه فالشرع لا ینافیه بالضرورة. (حاشیةالکفایة، ج 2، صفحه 189)
2- صحت و سقم احادیث
فهمیدن صحت و سقم حدیث از دو طریق انجام می شود سند حدیث و متن آن، بررسی سند آن نیاز به علم رجال الحدیث و علم درایهالحدیث و متن آن نیاز به ممارست و آشنایی با احادیث ائمه معصومین و لحن آنان دارد. کسانی که در حد اجتهاد هستند و یا کسانی که به صورت تخصصی در رجال و حدیث کار کرده اند می توانند صحت و سقم حدیثی را تشخیص بدهند گرچه برخی اوقات نیاز به مراجعه هم دارند.
باید توجه داشت که عالمان دین به سادگی تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمی‌شوند؛ بلکه از طرق گوناگونی، سخنان نقل شده را مورد ارزیابی قرار می‌دهند که برخی از آنها عبارت است از :
1 - بررسی سندی. در این رابطه اگر در میان سلسله راویان حدیثی تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهول می باشد، آن روایت از اعتبار ساقط می‌شود.
2 - جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده‌اند: (آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولی اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه‌ای است که بر ما بسته‌اند و از ما نیست).
3 - انطباق مضمون روایت با حکم قطعی عقل. در اسلام چیزی که برخلاف حکم قطعی عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمی‌شود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر هم‌آغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتی، مضمونی برخلاف حکم قطعی عقل داشت، قطعاً از مجعولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوی، غیر روشمند و ظنی نیست. که کسی بدون ژرف‌کاوی و تکیه به مبادی عقل قطعی و براهین نظری چیزی را مخالف برداشت‌های ابتدایی و ظنی خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جور در نمی‌آید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف‌کاو و حکم قطعی عقل( که امکان تخلف ندارد) است.
بنابر این اگر روایتی، مضمونی برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجهولات است و یا مورد اعتماد نیست.
نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امری رایج در حوزه‌ است. لیکن اگر ثابت شود سخنی ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معنای اعتبار و صحت و سقم محتوای آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمی‌شود. پس در این فرض، نقد و ارزیابی درمرحله دلالت صورت می‌گیرد؛ یعنی همه‌ی تلاش‌ها و ژرف‌کاوی‌ها بر فهم دقیق و همه‌جانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز می‌شود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامی به اثبات رسیده است. از اینجا روشن می‌شود که ارزیابی احادیث، فرایندی پیچیده و متدولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددی مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزه‌های علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر برای کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسی نیست؛ زیرا این راهی فردی و شخصی است؛ بلکه راه اساسی همان روش استدلالی است که بر اساس اصولی مدون و روشمند در حوزه‌های علمیه جاری است.در هر صورت کسانی که دین خدا را از این روایات استخراج می کنندآگاهی کامل از اصولی که برای تشخیص صحیح از ناصحیح لازم است دارند وعمر خود را در این راه صرف کرده اندوبه هر روایتی عمل نمی کنند بعد از بررسی کامل وعلم به صحت صدور از معصوم وسایر جهات ,آنراملاک فتوا قرار می دهند.ولذا تاکید شده که مسائل خود را از مجتهد اعلم فرا گیرید نه از هر کسی که مدعی اجتهاد است.
منابع بیشتر ( توصیه می شود کتاب روش فهم حدیث از اسد الله جمشیدی را مطالعه نمایید همین طور تاریخ حدیث - مسعودی)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین