ما در این دنیای بزرگ، ادیان مختلفی داریم که اگر بخواهیم هر کدام را دقت کنیم عمری بیشتر طول می کشد. و البته من به بسیاری از قانون های دین خود شک کردم و برخی قوانین دین های دیگر را بهتر یافتم چگونه باید دین اصلی خود را بیابم؟ (پاسخ این سؤال برای من بسیار مهم است و اگر من را قانع نکند مجبورم راه های جدیدی در زندگی خود انتخاب کنم.)
ما در این دنیای بزرگ، ادیان مختلفی داریم که اگر بخواهیم هر کدام را دقت کنیم عمری بیشتر طول می کشد. و البته من به بسیاری از قانون های دین خود شک کردم و برخی قوانین دین های دیگر را بهتر یافتم چگونه باید دین اصلی خود را بیابم؟ (پاسخ این سؤال برای من بسیار مهم است و اگر من را قانع نکند مجبورم راه های جدیدی در زندگی خود انتخاب کنم.) برای پاسخ به سؤال فوق از دو راه کلی 1. عقل 2. آیات قرآن کریم، مسأله حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان و مکاتب را پی می‌گیریم. الف - راه عقل 1. برای داوری در مورد حقانیت یک دین و عدم حقانیت ادیان دیگر، باید ابتدا با اصول عقاید و آموزه‌های ادیان آشنا شد و آنگاه آن را به وسیله عقل که حجت درونی انسان است، محک زد. ما در چنین مراجعه‌ای، اصول عقاید و معارف دین اسلام را مبتنی بر ادله و براهین متقن و یقینی عقلی می‌یابیم یعنی یکایک این اصول به وسیله براهین متعدد یقینی اثبات می‌گردد. با وجود براهینی که درباره‌ی اصل توحید اقامه می‌شود، ادیان و مکاتب غیرتوحیدی که اعتقاد به ثنویت (دوخدایی)، تثلیث (سه خدائی) یا چند خدایی از ارکان اعتقادی آنها محسوب می‌شود، ابطال می‌گردد. در همین زمینه، آنچه که از ادله یقینی عقلی بر نفی جسمیت یا رؤیت خداوند اقامه می‌شود مکاتب و مذاهبی را که مبتنی بر چنین عقایدی هستند، رد می‌کند. در خصوص دو دین بزرگ یهودیت و مسیحیت، نیز با همین حجت درونی یعنی احکام و براهین یقینی عقل اگر به بررسی آموزه‌های این دو دین بنشینیم به نتیجه‌ی مشابه سایر مکاتب خواهیم رسید. 2. در خصوص ادیان الهی و آسمانی باید گفت که حقیقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقیاد و تسلیم در برابر خداوند متعال است لکن دستور العمل‌های مربوط به چگونگی تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان، که در اصطلاح از آن به (شریعت) یاد می‌شود، متفاوت است. یعنی با توجه به اختلاف زمان و مکان و مخاطب این دستورالعمل‌ها مراحل مختلفی را گذرانده و متناسب با آن رو به تکامل بوده است. علاوه بر این، اصول عقاید و گوهر ادیان نیز در مقام بیان و تبیین از عمق و تفصیل بیشتری برخوردار گردیده است. در حقیقت، دین توحیدی واحد است و شرایع متعدد است (انّ الدین عند الله الاسلام؛ به درستی که دین در نزد خدا اسلام (تسلیم در برابر حق) است).(آل عمران (3)، آیه 19) با ظهور هر پیامبری شریعت قبلی پالایش یافته و در شکل کامل‌تری عرضه شده است. از این رو پیامبران همه مبلغ دین واحد بودند، و به همین جهت، یکی پس از دیگری مژده آمدن پیامبر جدید را می‌دادند و به این مطلب در کتاب مقدس یهودیت و مسیحیت تصریح شده است.(تورات، کتاب هوشیع نبی 9:510) بنابراین پیروی صحیح از آئین یهود، با آمدن حضرت عیسی، در تبعیت از ایشان خواهد بود و پیروی صحیح از آئین مسیح با ظهور پیامبر اسلام، در تبعیت از حضرت نبی اکرم خواهد بود. در نتیجه، تفاوت شرایع آسمانی به معنای درجات متکامل از یک راه و یک حقیقت است. با توجه به بیان فوق: الف) عقل، با قطع نظر از مسأله تحریف در شرایع گذشته، حکم به لزوم پیروی از جامع‌ترین و کاملترین پیام و دستورالعمل الهی که در آخرین شریعت یعنی اسلام متجلی شده است می‌نماید. ب) همچنین عقل، در بررسی آموزه‌هایی که توسط یهودیت و مسیحیت امروزی تبیین می‌شود، آنها را مخالف با براهین یقینی خود می‌یابد. اعتقاد به تثلیث، (رساله اول به قرنتیان 8:6 و انجیل یوحنا: 5/20)، تجسم و رؤیت، (همان و سفر پیدایش، 32:24 30)... اموری است که براهین عقلی آن را از هیچ مکتب و مذهبی نمی‌پذیرد بلکه آن را نشانه‌ی عدم حقانیت و در واقع تحریف آنها می‌داند. به پاره‌ای دیگر از تحریفات صورت گرفته در این دو دین بزرگ اشاره‌ای گذرا می‌کنیم تا بر اساس حکم عقل، خود داوری کنید: الف) اتهامات ناروا به پیامبران: علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادی و اعتقادی در کتاب مقدس، پاره‌ای اتهامات ناروا و غیراخلاقی به بعضی از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد، (ر.ک: انجیل یوحنا، 2:111، سفر تکوین، 19:30 38 و برای آشنایی بیشتر ر.ک: انیس الاعلام، ج 3 و بشارات عهدین، محمد صادقی، ص 73 و 177) در حالی که براهین عقلی لزوم عصمت پیامبران را اثبات می‌کند. ب) وجود افسانه‌ها وجود افسانه‌های بی‌پایه در کتاب مقدس، یکی دیگر از جنبه‌های تحریف آن است. از جمله می‌توان به کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه‌ای او بر خدا، اشاره کرد.(سفر پیدایش، 32:3430) ج) گناه فطری مسیحیان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و این گناه به همه فرزندان او نیز منتقل می‌شود؛ یعنی انسان بالفطره گناهکار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایی از این خطا سودی نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسی، کفاره‌ی گناه فطری انسان است. د) تقویت ظلم: یکی دیگر از آموزه‌های نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه‌ی اینکه آنان حاکم و سایه‌ی خدا در زمین‌اند، می‌باشد.(انجیل متی، 5:38 و اکثر نامه‌های پولس به رومیان) وجود این گونه آموزه‌های غیرعقلانی در کنار طرح مسأله تثلیث و تجسیم و وجود تناقضات متعدد در متن کتاب مقدس، (در کتاب (انیس الاعلام)، ج 2، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسی قرار گرفته است) دلیل بر عدم حقانیت مسیحیت و یهودیت امروزی است. خلاصه‌ی سخن اینکه راه شناخت حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان و شرایع، مراجعه به آموزه‌های آنها و داوری است اگر کسی مراجعه کند، خواهد یافت که اسلام در سه وادی 1 عقاید 2 اخلاق و فضائل 3 احکام فردی و اجتماعی، نه تنها کامل‌تر از سایر ادیان بلکه قابل مقایسه و طرف نسبت با آنها نیست و در تمام دوره زندگی بشر، عقاید و شریعتی به این جامعیت و عمق و اتقان و استواری بر بنیان عقل، وجود ندارد. امام خمینی(ره) در این زمینه، در کتاب چهل حدیث می‌نویسد: (اثبات حقانیت دین اسلام، احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به خود آن و مقایسه‌ی بین آن و سایر ادیان و شرایع).(چهل حدیث، امام خمینی، شرح حدیث دوازدهم، ص 201) در پایان این بخش، به این نکته اشاره می‌کنیم که داوری عقل و سنجش و حکم عقل به حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، خود دلیلی بر نفی پلورالیزم است. ب - راه آیات: با توجه به خواسته‌ی جنابعالی مبنی بر استفاده آیات قرآن کریم در زمینه حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، دومین راه و روش را بر مبنای استفاده از آیات قرآن کریم قرار دادیم. آیات قرآنی که بیان خواهیم کرد، علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و در نتیجه نفی پلورالیزم و تکثرگرایی دینی، به صراحت با برخی از اصول و مبانی پلورالیزم مخالف است و آن را ابطال می‌کند. مجموع آیات در این زمینه را در سه بخش قرار می‌دهیم: 1. آیاتی که بر صراحت، تنها اسلام را دین حق و صراط مستقیم معرفی می‌کند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفی کرده و آنان را به پیروی از اسلام دعوت می‌کند. (و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخسرین)؛(آل‌عمران (3) / 85) (و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتّبع ملّتهم، قل انّ هدی الله هو الهدی و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی و لا نصیر)؛ (بقره (2) / 120) (و قالت الیهود عُزیر ابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الّذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یؤفکون)؛(توبه (9) / 30) و آیات فراوان دیگر که شما را به قرآن کریم ارجاع می‌دهیم: سوره آل‌عمران(3) / 61 (مباهله با مسیحیان)؛ سوره توبه / 3231؛ سوره نساء / 157؛ سوره‌ی نساء / 171؛ سوره مائده / 51؛ سوره مائده / 73؛ سوره فتح / آیه 28؛ سوره صف / 9؛ سوره مریم / 91 88؛ سوره بقره / 79). 2. آیاتی که با مبنای شکاکیت و نسبیّت گرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت، که از مبانی و پیش‌فرضهای پلورالیزم دینی است، در تضاد و تقابل است و نشان می‌دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت امکان‌پذیر است. این آیات عبارتند از: الف. آیاتی که شکاکان را مورد سرزنش قرار می‌دهد. (نحل / 66 - جاثیه / 32). ب. آیاتی که ادله انبیا را روشن و آشکار، و شکّ شکاکان را بی‌وجه معرفی می‌کند، ( ابراهیم / 10 9). ج. آیاتی که امر به تبعیت از علم و یقین و اجتناب از پیروی از ظن و گمان و شک دارد. ( اسراء / 36 - یونس / 36 - نجم / 28). 3. پلورالیزم دینی، بر اساس برخی از مبانی جدید هرمنوتیک استوار است که می‌پندارد عبارات و متون دینی صامت یعنی خالی از معانی‌اند و قهرا هر نوع شناختی از دین، کاملاً شخصی می‌باشد. آیات و روایات بسیاری با این مبنا به صراحت مخالفت دارند: (و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند)، (حدید / 25). اگر هر کسی بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتی از آن داشته باشد، معیار تمییز بین عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه‌ی عدل بر اساس آن معیار واحد در جامعه، ممکن نخواهد شد. (و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‌ء؛ این کتاب (قرآن) را بر تو فرستادیم تا حقیقت هر چیز را بیان کند)، (سوره نحل / 89). (و تلک حدود الله یبیّنها لقوم یعلمون؛ این است احکام خدا، بیان می‌کند آن را برای قومی که دانا هستند)، (سوره بقره / 230). (لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ؛ هیچ اکراهی در دین نیست به درستی که راه هدایت از گمراهی، روشن گردید)، (سوره بقره / 256). آیات فوق، قرآن کریم را بیان کننده‌ی راه راست از گمراهی و بیان‌کننده‌ی حدود الهی و بیانگر هر چیز، معرفی می‌کند و این با مبنای هرمنوتیک جدید یعنی خالی بودن عبارات و متون از بار معنایی و تأثیرپذیری از دانشهای بشری و در نتیجه شخصی بودن برداشتها از عبارت (و نه معرفتی بودن این برداشتها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است. حاصل سخن با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرت‌گرایی دینی به معنای حقانیت همه‌ی ادیان، قابل پذیرش نیست. لکن توجه به یک نکته ضروری است: نکته: دین حق و صراط مستقیم واحد است ولی معذّر و حجت متعدد است. باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجّت جدا کرد. پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند اما در صورت وجود دو شرط: 1 جهل به اسلام 2 پای‌بندی به آئین خود، دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند (صراط مستقیم) و دین حق نیست اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذورند. قرآن از این گروه به (مستضعف) یاد کرده است. این گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روشها، بهره‌ای از سعادت خواهند برد و به درجه‌ای از سعادت نائل خواهند شد. نکته دوم: حقیقت دین یک چیز بیش نیست ولی وحدت آن، از سنخ وحدت عددی نیست بلکه از قبیل وحدت تشکیکی است یعنی دارای مراتب است که قرآن از این مراتب به (سبل) تعبیر کرده است. صراط مستقیم واحد است اما سبل به تعدد و اختلاف سالکین و متعبدین متعدد است (والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا)، (سوره‌ی عنکبوت / 69). صراط مستقیم همان شاهراه هدایت است که سبل امن الهی به آن منتهی می‌شوند و هر کس به همان مقدار که از سبل امن الهی پیروی کند از صراط مستقیم هم بهره‌مند خواهد شد و هر کس همه‌ی سبل امن الهی را طی کند از صراط مستقیم به طور کامل بهره‌مند خواهند شد (قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور و یهدیهم الی صراط مستقیم)، (سوره مائده / 18 و رجوع کنید به المیزان، ج 1، ذیل آیه 6 و 7 سوره‌ی حمد، بحث صراط و سبیل). چکیده دیدگاه اسلام عبارت است از: 1. دین حق، تنها اسلام است. اسلام همان آیین توحیدی به معنای کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه انبیای الهی بوده و آنان، همگان را به سوی آن دعوت کرده‌اند. بنابراین آموزه‌هایی چون تثلیث، ثنویت و... هرگز بنیاد و اساس درستی ندارد. 2. از نظر اسلام، شریعت دارای کثرت طولی است؛ یعنی، آنچه در طول تاریخ تغییر کرده، شریعت الهی بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتی، شریعت پیشین را نسخ نموده و شریعت کامل‌تر و متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان، عرضه کرده است. بنابراین تکثر طولی - نه عرضی - شریعت وجود داشته است و با شریعت خاتم همه شرایع پیشین نقض شده و تنها شریعت مقبول، شریعت محمدی‌صلی الله علیه وآله وسلم است. 3. نجات و رستگاری انسان، تابع حجت‌هایی است که خداوند بر انسان تمام کرده و پاسخ انسان به آنها است. هر کس در حد حجت‌های درونی (عقل، فطرت و...) و بیرونی (تعالیم پیامبران) که به آنها دسترسی داشته و یا می‌توانسته دست یابد، مسئول و ورای آن معذور است‌برای آشنایی بیشتر ر.ک:. دین مبین اسلام از جهات مختلفی بر شریعت‌های پیامبران پیشین و آنچه امروزه به نام ادیان مختلف خوانده می‌شود، امتیاز دارد. بسیاری از این امتیازات از سوی اندیشمندان و متفکران غیرمسلمان، مورد تأکید قرار گرفته است. بررسی جامع و تفصیلی این مسئله، کاوشی ژرف و دراز آهنگ می‌طلبد و از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به اختصار نکاتی چند بیان می‌شود: یک. خردپذیری و خردپروری‌ از جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت و خردپذیری آموزه‌های آن است. این مسئله در امور مختلفی نمودار است؛ از جمله: 1-1. نظام فکری و عقیدتی اسلام: (مانند خداشناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، راهنماشناسی و فرجام‌شناسی)؛ 1-2. نظام اخلاقی اسلام؛ 1-3. نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛ 1-4. دعوت به تحقیق و پرسش گری در انتخاب دین. خردپذیری آموزه‌های اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی می‌کند: (فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)؛ رمز (39)، آیه 17.؛ (پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [مختلف‌] گوش فرا داده و برترین را بر می‌گزینند) و (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)؛ بقره(2)، آیه 256.؛ (هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست [؛زیرا] به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد). اما مسیحیت کنونی به جهت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خدا انگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است! جهت آگاهی بیشتر نگا: الف. فعالی، محمد تقی، ایمان دینی در اسلام و مسیحیت، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛ ب. شاکرین، حمیدرضا، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامی مسیحیت)، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1384). پروفسور لگنهاوزن‌M.)G( Legenhausen می‌گوید: (چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسش‌های انسان استقبال می‌کند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین می‌کند).لگنهاوزن، محمد، (با پرسش زنده‌ام)، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5. همو می‌گوید: (وقتی از کشیش‌ها می‌پرسیدم که من نمی‌فهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب می‌گفتند که ما نمی‌توانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا می‌داند که حقیقت این امر چیست. این رمزی ست که فقط خدا آن را می‌داند و عقل در اینجا به بن بست می‌خورد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفته‌اند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کرده‌اند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است)همان، ص 6.. خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه می‌نویسد: (پس از آنکه عقاید همه کیش‌های بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهب‌های بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شده‌اند. بت‌پرستی، فکر تناسخ و اصول طبقه بندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلح‌جویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشه‌هایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمی‌شد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس می‌کردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهب‌ها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است)مارکوس، مارگریت، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی، (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1348)، ص 9.. دو. اسلام و علم‌ از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکایMourice Bucallie دانشمند فرانسوی به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره می‌کند: 2-1. غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و داده‌های مشخصی هستند.بوکای، موریس، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، (تهران: حسینیه ارشاد. بی‌تا)، ص 12. 2-2. استواری و توافق داده‌های قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتی ناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای می‌نویسد: (من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم... در پایان کار بر من مسلم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمی‌پردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد. براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پارا از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتی‌ناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم! در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسی‌علیه السلام ما را دچار اشکال می‌کند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. راجع به تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است).همان، صص 13-12. البته اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری نیز بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام دینی است که به گسست ناپذیری علم و عقل و ایمان و معرفت و رستگاری فتوا می‌دهد.جهت آگاهی بیشتر نگا: اصول کافی، ج‌1، کتاب (نفس العلم) و کتاب (العقل و الجهل). اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه - که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسان‌ها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند - چیزی جز شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: (پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت: آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد).تورات، سفر پیدایش 2، 17-15. در باب سوم می‌گوید که خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: (اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز می‌دهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد...).تورات، سفر پیدایش 3، 22. بر اساس این آموزه، جست و جوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر چنین وانمود می‌کند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزیند و یا در جست و جوی دانش و معرفت برآید. پس آنکه بهشت و رستگاری می‌خواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت می‌جوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل کند! استاد مطهری در این باره می‌نویسد: (بر اساس این برداشت همه وسوسه‌ها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسه‌گر همان عقل است)مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (قم: صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30.. سه. کتاب معصوم الهی‌ یکی از مهم‌ترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، (کتاب آسمانی) آن است. قرآن مجید، از چند جهت بر کتاب‌های آنان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از: 3-1. کلام الهی؛ قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. به عبارت دیگر اسلام تنها دینی است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار می‌دهد و انسان را با سخن او آشنا می‌سازد؛ در حالی که دیگر ادیان موجود، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند. دکتر موریس بوکای می‌نویسد: (فرق اساسی دیگر میان مسیحیت و اسلام - در مورد کتاب‌های مقدس - این است که مسیحیت متنی ندارد که از طریق وحی نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا می‌خواند. قرآن بیان و گزاره وحیانی است که از طریق جبرئیل به محمدصلی الله علیه وآله وسلم رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبی مبتنی بر وحی در مسیحیت، بر پایه گواهی‌های متعدد و غیر مستقیم افراد انسانی استوار است و بر خلاف تصور بسیاری از مسیحیان، هیچ گونه قولی در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینی زندگانی عیسی‌علیه السلام باشد)نگا: میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24.. توماس میشل - استاد الهیات و کشیش مسیحی - می‌نویسد: بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعه‌ای بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگی از مؤلفان - که تاریخ نام بسیاری از آنها را فراموش کرده - برای تهیه آن به عملیات پیچیده‌ای پرداخته‌اند. او همچنین می‌گوید: (اصولاً مسیحیان نمی‌گویند خدا کتاب‌های مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه هر یک، توفیق داده است).همان، ص 26. میشل اشاره می‌کند که نویسندگان کتاب‌های مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیت‌های علمی و تنگناهای زبانی بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایی نیز در کتاب مقدس به یادگار نهاده‌اند: (گاهی این نویسنده بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه‌آمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی می‌ماند)همان، ص 27.. رابرت ا. هیوم نیز می‌نویسد: (اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحی خداوندی به یک فرد خاص - بنیانگذار این دین - است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوی اصلی خدا است...)هیوم، رابرت، ا. ادیان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، 1377)، ص 309.. 3-2. تحریف ناپذیری؛ قرآن کتابی است تحریف‌ناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. (عصمت) امری افزون بر اصل الهی بودن پیام قرآن است و برای آن می‌توان مراحل زیر را ذکر کرد: 3-2-1. عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)نگا: بقره(2)، آیه 176؛ نساء(4)، آیه 122 و...؛ 3-2-2. عصمت از ناحیه حاملان وحی و فرشتگان رساننده به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم‌نگا: شعراء(26) آیه 193.؛ 3-2-3. عصمت در دریافت وحی از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم‌نجم (53)، آیه 3 و 4؛ تکویر (81)، آیه 23-19، بینه (98)، آیه 2.؛ 3-2-4. عصمت در ابلاغ وحی به مردم از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم‌همان.؛ 3-2-5. عصمت در بقاء و استمرار تاریخی وحی در میان بشر تا پایان تاریخ‌فصلت(41)، آیه 42؛ حجر(15)، آیه 9، واقعه(56) آیه 77.. به اعتقاد مسلمانان، کتاب‌های آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتای و همپای‌انداین مسئله نشان می‌دهد که اعتبار اهل کتب آسمانی ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروی از آن ادیان ادعا می‌کنند. بهترین گواه این مطلب سخنانی است که از توماس میشل درباره عهدین بیان شد.؛ لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریف ناپذیری ابدی در میان مردم) از اختصاصات قرآن است. 3-3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آورده‌اند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی، هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزه‌ای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرن‌ها و عصرها را در می‌نوردد و همگان را به تحدّی می‌طلبد. در حالی که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثری از آن باقی نیست و جوامع بشری از مشاهده آن محروم‌اند. افزون بر آن کتاب آسمانی اسلام، امتیازات بیشماری از جهت محتوایی دارد که بررسی آنها مجالی فراخ‌تر می‌طلبد. چهار. جامع بودن‌ از دیگر ویژگی‌های اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت می‌نویسد: (... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست؛ بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و... ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسی، روی این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته می‌شود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانون‌گذاری، حل می‌شوددیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلی الله علیه وآله وسلم و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی، (قم: دارالتبلیغ اسلامی، بی‌تا)، ص 99..مترجم کتاب در پاورقی آورده است: (مردم بی‌خبری که حتی در همین کشور اسلامی تصور می‌کنند دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامی غیر از ادیان منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجی این معنی را کاملاً درک کرده و توضیح دهد؛ ولی کسانی که خود را مسلمان معرفی می‌کنند به تقلید کورکورانه از خارجیان مغرض، چه یاوه سرایی‌هایی می‌کنند). (همان، صص 99 - 100). پنج. نظام حقوقی اسلام‌ از جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتاری و بحث از (جامعیت اسلام) قابل بررسی است؛ لیکن به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارد به طور مستقل مورد بررسی قرار می‌گیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بی‌بدیل اسلام در بنیان‌گذاری و توسعه حقوق بین الملل است. مارسل بوازارBoizard, Marcell A پژوهشگر - انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بین‌الملل در ژنو - می‌نویسد: (در قرون وسطی هر موقعی رکودی در قوانین مسیحیت روی می‌داد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده می‌کردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بین‌الملل را دگرگونی در روابط ملت‌ها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسان‌ها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بنیانگذار حقوق بین‌الملل بوده است).بوازار، مارسل، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361)، ص 270. اصول حقوق بشر در اسلام‌ حقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامی دارای اصولی چند است؛ از جمله: 1. اصل حرمت و کرامت انسان؛ 2. اصل عدالت، برابری و نفی تبعیض؛ 3. اصل صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز؛ 4. اصل وفای به عهد؛ 5. اصل تفاهم و رواداری؛ 6. اصل مشارکت و همکاری‌های بین‌المللی؛ 7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و...برای آگاهی بیشتر نگا:. اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربی، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستی مسالمت‌آمیز و تفاهم می‌نویسد: (در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان می‌توانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضه‌های بسیار سخت و توان فرسا بوده‌اند)همان، ص 107.. همو می‌نویسد: (در دیانت یهود برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبه‌های عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمی‌خورد... این تفکر که از قرآن نشأت می‌یابد، به دیانت اسلام سودای جهان شمولی می‌بخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانی است که همه مردم - حتی آنان که بدین سابق خویش وفادار مانده‌اند - با تفاهم، همکاری، برادری و برابری کامل زندگی کنند).بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358)، ص 106. شش. خاتمیت‌ اسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمی دارد؛ از جمله: 6-1. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبری که شریعتی به ارمغان می‌آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام - به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوی خداوند - ناسخ همه شریعت‌های پیشین است. 6-2. نسخ ناپذیری؛ دین و شریعت اسلامی به لحاظ خاتم بودنش، از پایایی و ماندگاری برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین آن نمی‌شود. 5-3. همگانی بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایی اسلام، آن است که دین بدیل‌ناپذیر همگانی و یگانه پرچمدار دعوت به سوی توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لوای توحید و یگانه شریعت و قانون سعادت‌آفرین خداوند باشد. ویژگی‌های دیگری نیز در باب جاذبه‌های اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می‌شود.جهت آگاهی بیشتر پیرامون خاتمیت و راز جاودانگی اسلام رجوع کنید به پرسش شماره 9. هفت. نفی نیست انگاری‌؛ این قسمت عمدتاً از مقاله (فرهنگ شرقی - اسلامی و نیست انگاری غربی) نوشته پروفسور (عبدالجواد فلاطوری) استفاده شده است که توسط آقای خسرو ناقد، از زبان آلمانی به فارسی ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگی)، شماره 3 - 262 به تاریخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است. نام اصل مقاله عبارت است از: fuehrer?konnte die islamisch- morenlaendische kultur zu einem dem abendlaendischen nihilismus aehnelnden nihilismus یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درون‌مایه‌های نیست انگارانه و نفی زمینه گرایش به نهیلیسم Nihilismus )Nihilism(نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمی‌شود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچهNietzche دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند. توضیح اینکه نیچه؛ نهیلیسم را مفهومی دو پهلو می‌داند که یکی از وجوه آن نیست انگاری به معنای قدرت روح و به تعبیر وی (نهیلیسم فعال) است و دیگری نیست انگاری به معنای سقوط و زوال قدرت روح (نهیلیسم منفعل) ارجاعات این قسمت به (مجموعه آثار) نیچه به زبان آلمانی از سوی نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلی مجموعه آثار نیچه عبارت است از: werke. Leipziq 1091 Neitzche. نیست انگاری منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بی‌هدفی و آنچه معنای حیات و ارزش‌های واقعی را تشکیل می‌دهد، ناشی می‌شودهمان، ج 15، صص 651 و 851.. نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگی مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگاری منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکی افلاطونی و باور دینی مسیحیت است. عمده‌ترین عنصر مسیحی - افلاطونی مورد توجه وی، نگاه منفی به جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. باور افلاطونی و ایمان مسیحی، این جهان را که ما در آن زندگی می‌کنیم، جهانی خیالی و ساختگی، غیر واقعی و دروغین و بد و زشت می‌پنداردهمان، ج 16، صص 7، 47، 563 و نیز: ج 5، ص 572.. او مسیحیت را مذهبی نیست‌انگارانه می‌خواندهمان، ج 15، ص 852. و می‌گوید: آری، نیست‌انگاری و مسیحی هم قافیه‌اند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند.کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژه‌های آلمانی christnihilist und است. در مقابل، دو عنصر اساسی در تعالیم اسلامی وجود دارد که راه را بر بسیاری از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت - از جمله این نگرش نیچه - می‌بندد. آن دو عنصر عبارت است از: 1. یکتا پرستی مطلق که مضمون و محتوای اصلی ایمان دینی اسلام را تشکیل می‌دهد. 2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبنای حیات. در این نگرش، پیامبر، دارای ذات و قلمروی الهی - به معنای قلمروی حقیقی و واقعی که در برابر جهان غیر واقعی و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است - نمی‌این جمله ناظر به تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و جدا انگاری دین از دنیا را در جهان مسیحی افشانده است. نگا: انجیل متی، باب 22، آیه 21 ؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36.باشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعی است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسی نمی‌دهد تا بر آن انگ نیست انگاری زند و همین مسئله باعث می‌شود که نیچه نیز در ضمن نفی مسیحیت - به عنوان مذهبی نیست‌انگارانه که حیات را نابود می‌سازد و علم و فرهنگ را به تباهی می‌کشاند - از اسلام تعریف و تمجید می‌کند. او می‌نویسد: (مسیحیت ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهای تمدن اسلامی محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران حکمرانان مسلمان اندلس - که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است -، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ برای آنکه اصالت داشت... برای آنکه به زندگی آری می‌گفت...). هشت. عدم حاجت به عصری کردن دین‌ نبود نص الهی در ادیان دیگر تعارض آموزه‌های کتب مقدس با ره آوردهای علمی و حاجات عصری، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصری کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشم‌پوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکان‌پذیر می‌نمود و نه با تعارض می‌توان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایه‌ای بر خوردار بود که بر علم پیشی گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربی شد. منظور از عصری کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتاب‌های آسمانی جدید و تغییر پیاپی آنها، همگام با تحولات عصری نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائت‌های گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است. به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهی را نگاشته باشند، - برداشتی که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانسته‌های آن زمان بوده و عاری از خطا و اشتباه نمی‌باشد - هیچ دلیل منطقی بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس می‌تواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود - بدون داوری و سنجش کتاب مقدس - فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهی نیست؛ بلکه فهمی از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزی باشد. چنین چیزی در نهایت به آنارشیزم معرفتی‌Epistemic Anarchismخواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داوری‌Evaluation در باب بسیاری از برداشت‌های گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه می‌توان (نص محور) Text Oriented بود و نه (مؤلف محور)Author Oriented، زیرا نصی الهی وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربه‌های مؤلفان بشری است، و چون نص الهی در میان نیست، راهی به سوی فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه می‌ماند و آن (مفسّر محوری) Orientation Interpreter است. بنابراین دین کاملاً امری شخصی و عصری می‌شود؛ زیرا چنین دینی، چیزی جز معرفت دینی و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایی وجود ندارد که بتوان معرفت دینی را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد. اما در اسلام مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عصری شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود می‌سازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژی فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشت‌های متفاوتی رخ می‌نماید؛ اما چند تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد؛ از جمله: 1. وجود برداشت‌های متفاوت، تنها در پاره‌ای از آموزه‌های دینی؛ یعنی، برخی از امور ظنی و نه همه آنها است و شامل امور یقینی و ضروری نمی‌شود. جهت آگاهی بیشتر نگا: الف. حسین زاده، محمد، مبانی معرفت دینی، (قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم 1380)، صص 87 - 120؛ ب. واعظی، احمد، تحول فهم دین، (تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر).. 2. نص معتبر و خدشه ناپذیری وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتی نمی‌انجامد. افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگری برای اسلام قابل شمارش است؛ از جمله: مورد بشارت انبیای پیشین بودن و اعتبار پذیری ادیان الهی و پیامبران پیشین از اسلام و... که به جهت اختصار از بررسی آنها خودداری می‌شود. برای آشنائی بیشتر منابع زیر معرفی می‌گردد: مختصر: کتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقاله‌ی (نگاهی درون دینی به پلورالیزم دینی، عبدالحسین خسروپناه) مفصل: 1. کتاب سویه‌های پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان (نقد عقلی و برون دینی از پلورالیزم دینی است) 2. کتاب قرآن و پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان (نقد درون دینی و با استناد به آیات قرآن، از پلورالیزم دینی است).
عنوان سوال:

ما در این دنیای بزرگ، ادیان مختلفی داریم که اگر بخواهیم هر کدام را دقت کنیم عمری بیشتر طول می کشد. و البته من به بسیاری از قانون های دین خود شک کردم و برخی قوانین دین های دیگر را بهتر یافتم چگونه باید دین اصلی خود را بیابم؟ (پاسخ این سؤال برای من بسیار مهم است و اگر من را قانع نکند مجبورم راه های جدیدی در زندگی خود انتخاب کنم.)


پاسخ:

ما در این دنیای بزرگ، ادیان مختلفی داریم که اگر بخواهیم هر کدام را دقت کنیم عمری بیشتر طول می کشد. و البته من به بسیاری از قانون های دین خود شک کردم و برخی قوانین دین های دیگر را بهتر یافتم چگونه باید دین اصلی خود را بیابم؟ (پاسخ این سؤال برای من بسیار مهم است و اگر من را قانع نکند مجبورم راه های جدیدی در زندگی خود انتخاب کنم.)

برای پاسخ به سؤال فوق از دو راه کلی 1. عقل 2. آیات قرآن کریم، مسأله حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان و مکاتب را پی می‌گیریم.
الف - راه عقل
1. برای داوری در مورد حقانیت یک دین و عدم حقانیت ادیان دیگر، باید ابتدا با اصول عقاید و آموزه‌های ادیان آشنا شد و آنگاه آن را به وسیله عقل که حجت درونی انسان است، محک زد. ما در چنین مراجعه‌ای، اصول عقاید و معارف دین اسلام را مبتنی بر ادله و براهین متقن و یقینی عقلی می‌یابیم یعنی یکایک این اصول به وسیله براهین متعدد یقینی اثبات می‌گردد. با وجود براهینی که درباره‌ی اصل توحید اقامه می‌شود، ادیان و مکاتب غیرتوحیدی که اعتقاد به ثنویت (دوخدایی)، تثلیث (سه خدائی) یا چند
خدایی از ارکان اعتقادی آنها محسوب می‌شود، ابطال می‌گردد. در همین زمینه، آنچه که از ادله یقینی عقلی بر نفی جسمیت یا رؤیت خداوند اقامه می‌شود مکاتب و مذاهبی را که مبتنی بر چنین عقایدی هستند، رد می‌کند. در خصوص دو دین بزرگ یهودیت و مسیحیت، نیز با همین حجت درونی یعنی احکام و براهین یقینی عقل اگر به بررسی آموزه‌های این دو دین بنشینیم به نتیجه‌ی مشابه سایر مکاتب خواهیم رسید.
2. در خصوص ادیان الهی و آسمانی باید گفت که حقیقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقیاد و تسلیم در برابر خداوند متعال است لکن دستور العمل‌های مربوط به چگونگی تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان، که در اصطلاح از آن به (شریعت) یاد می‌شود، متفاوت است. یعنی با توجه به اختلاف زمان و مکان و مخاطب این دستورالعمل‌ها مراحل مختلفی را گذرانده و متناسب با آن رو به تکامل بوده است. علاوه بر این، اصول عقاید و گوهر ادیان نیز در مقام بیان و تبیین از عمق و تفصیل بیشتری برخوردار گردیده است.
در حقیقت، دین توحیدی واحد است و شرایع متعدد است (انّ الدین عند الله الاسلام؛ به درستی که دین در نزد خدا اسلام (تسلیم در برابر حق) است).(آل عمران (3)، آیه 19)
با ظهور هر پیامبری شریعت قبلی پالایش یافته و در شکل کامل‌تری عرضه شده است. از این رو پیامبران همه مبلغ دین واحد بودند، و به همین جهت، یکی پس از دیگری مژده آمدن پیامبر جدید را می‌دادند و به این مطلب در کتاب مقدس یهودیت و مسیحیت تصریح شده است.(تورات، کتاب هوشیع نبی 9:510)
بنابراین پیروی صحیح از آئین یهود، با آمدن حضرت عیسی، در تبعیت از ایشان خواهد بود و پیروی صحیح از آئین مسیح با ظهور پیامبر اسلام، در تبعیت از حضرت نبی اکرم خواهد بود. در نتیجه، تفاوت شرایع آسمانی به معنای درجات متکامل از یک راه و یک حقیقت است. با توجه به بیان فوق:
الف) عقل، با قطع نظر از مسأله تحریف در شرایع گذشته، حکم به لزوم پیروی از جامع‌ترین و کاملترین پیام و دستورالعمل الهی که در آخرین شریعت یعنی اسلام متجلی شده است می‌نماید.
ب) همچنین عقل، در بررسی آموزه‌هایی که توسط یهودیت و مسیحیت امروزی تبیین می‌شود، آنها را مخالف با براهین یقینی خود می‌یابد.
اعتقاد به تثلیث، (رساله اول به قرنتیان 8:6 و انجیل یوحنا: 5/20)، تجسم و رؤیت، (همان و سفر پیدایش، 32:24 30)... اموری است که براهین عقلی آن را از هیچ مکتب و مذهبی نمی‌پذیرد بلکه آن را نشانه‌ی عدم حقانیت و در واقع تحریف آنها می‌داند. به پاره‌ای دیگر از تحریفات صورت گرفته در این دو دین بزرگ اشاره‌ای گذرا می‌کنیم تا بر اساس حکم عقل، خود داوری کنید:
الف) اتهامات ناروا به پیامبران: علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادی و اعتقادی در کتاب مقدس، پاره‌ای اتهامات ناروا و غیراخلاقی به بعضی از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد، (ر.ک: انجیل یوحنا، 2:111، سفر تکوین، 19:30 38 و برای آشنایی بیشتر ر.ک: انیس الاعلام، ج 3 و بشارات عهدین، محمد صادقی، ص 73 و 177) در حالی که براهین عقلی لزوم عصمت پیامبران را اثبات می‌کند.
ب) وجود افسانه‌ها وجود افسانه‌های بی‌پایه در کتاب مقدس، یکی دیگر از جنبه‌های تحریف آن است. از جمله می‌توان به کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه‌ای او بر خدا، اشاره کرد.(سفر پیدایش، 32:3430)
ج) گناه فطری مسیحیان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و این گناه به همه فرزندان او نیز منتقل می‌شود؛ یعنی انسان بالفطره گناهکار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایی از این خطا سودی نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسی، کفاره‌ی گناه فطری انسان است.
د) تقویت ظلم: یکی دیگر از آموزه‌های نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه‌ی اینکه آنان حاکم و سایه‌ی خدا در زمین‌اند، می‌باشد.(انجیل متی، 5:38 و اکثر نامه‌های پولس به رومیان)
وجود این گونه آموزه‌های غیرعقلانی در کنار طرح مسأله تثلیث و تجسیم و وجود تناقضات متعدد در متن کتاب مقدس، (در کتاب (انیس الاعلام)، ج 2، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسی قرار گرفته است) دلیل بر عدم حقانیت مسیحیت و یهودیت امروزی است. خلاصه‌ی سخن اینکه راه شناخت حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان و شرایع، مراجعه به آموزه‌های آنها و داوری است اگر کسی مراجعه کند، خواهد یافت که اسلام در سه وادی 1 عقاید 2 اخلاق و فضائل 3 احکام فردی و اجتماعی، نه تنها کامل‌تر از سایر ادیان بلکه قابل مقایسه و طرف نسبت با آنها نیست و در تمام دوره زندگی بشر، عقاید و شریعتی به این جامعیت و عمق و اتقان و استواری بر بنیان عقل، وجود ندارد.
امام خمینی(ره) در این زمینه، در کتاب چهل حدیث می‌نویسد: (اثبات حقانیت دین اسلام، احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به خود آن و مقایسه‌ی بین آن و سایر ادیان و شرایع).(چهل حدیث، امام خمینی، شرح حدیث دوازدهم، ص 201)
در پایان این بخش، به این نکته اشاره می‌کنیم که داوری عقل و سنجش و حکم عقل به حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، خود دلیلی بر نفی پلورالیزم است.
ب - راه آیات:
با توجه به خواسته‌ی جنابعالی مبنی بر استفاده آیات قرآن کریم در زمینه حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، دومین راه و روش را بر مبنای استفاده از آیات قرآن کریم قرار دادیم. آیات قرآنی که بیان خواهیم کرد، علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و در نتیجه نفی پلورالیزم و تکثرگرایی دینی، به صراحت با برخی از اصول و مبانی پلورالیزم مخالف است و آن را ابطال می‌کند. مجموع آیات در این زمینه را در سه بخش قرار می‌دهیم:
1. آیاتی که بر صراحت، تنها اسلام را دین حق و صراط مستقیم معرفی می‌کند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفی کرده و آنان را به پیروی از اسلام دعوت می‌کند.
(و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخسرین)؛(آل‌عمران (3) / 85)
(و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتّبع ملّتهم، قل انّ هدی الله هو الهدی و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی و لا نصیر)؛ (بقره (2) / 120)
(و قالت الیهود عُزیر ابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الّذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یؤفکون)؛(توبه (9) / 30)
و آیات فراوان دیگر که شما را به قرآن کریم ارجاع می‌دهیم: سوره آل‌عمران(3) / 61 (مباهله با مسیحیان)؛ سوره توبه / 3231؛ سوره نساء / 157؛ سوره‌ی نساء / 171؛ سوره مائده / 51؛ سوره مائده / 73؛ سوره فتح / آیه 28؛ سوره صف / 9؛ سوره مریم / 91 88؛ سوره بقره / 79).
2. آیاتی که با مبنای شکاکیت و نسبیّت گرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت، که از مبانی و پیش‌فرضهای پلورالیزم دینی است، در تضاد و تقابل است و نشان می‌دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت امکان‌پذیر است. این آیات عبارتند از:
الف. آیاتی که شکاکان را مورد سرزنش قرار می‌دهد. (نحل / 66 - جاثیه / 32).
ب. آیاتی که ادله انبیا را روشن و آشکار، و شکّ شکاکان را بی‌وجه معرفی می‌کند، ( ابراهیم / 10 9).
ج. آیاتی که امر به تبعیت از علم و یقین و اجتناب از پیروی از ظن و گمان و شک دارد. ( اسراء / 36 - یونس / 36 - نجم / 28).
3. پلورالیزم دینی، بر اساس برخی از مبانی جدید هرمنوتیک استوار است که می‌پندارد عبارات و متون دینی صامت یعنی خالی از معانی‌اند و قهرا هر نوع شناختی از دین، کاملاً شخصی می‌باشد. آیات و روایات بسیاری با این مبنا به صراحت مخالفت دارند:
(و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند)، (حدید / 25).
اگر هر کسی بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتی از آن داشته باشد، معیار تمییز بین عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه‌ی عدل بر اساس آن معیار واحد در جامعه، ممکن نخواهد شد.
(و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‌ء؛ این کتاب (قرآن) را بر تو فرستادیم تا حقیقت هر چیز را بیان کند)، (سوره نحل / 89).
(و تلک حدود الله یبیّنها لقوم یعلمون؛ این است احکام خدا، بیان می‌کند آن را برای قومی که دانا هستند)، (سوره بقره / 230).
(لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ؛ هیچ اکراهی در دین نیست به درستی که راه هدایت از گمراهی، روشن گردید)، (سوره بقره / 256).
آیات فوق، قرآن کریم را بیان کننده‌ی راه راست از گمراهی و بیان‌کننده‌ی حدود الهی و بیانگر هر چیز، معرفی می‌کند و این با مبنای هرمنوتیک جدید یعنی خالی بودن عبارات و متون از بار معنایی و تأثیرپذیری از دانشهای بشری و در نتیجه شخصی بودن برداشتها از عبارت (و نه معرفتی بودن این برداشتها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.
حاصل سخن
با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرت‌گرایی دینی به معنای حقانیت همه‌ی ادیان، قابل پذیرش نیست. لکن توجه به یک نکته ضروری است:
نکته:
دین حق و صراط مستقیم واحد است ولی معذّر و حجت متعدد است. باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجّت جدا کرد. پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهی هستند اما در صورت وجود دو شرط: 1 جهل به اسلام 2 پای‌بندی به آئین خود، دارای حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند (صراط مستقیم) و دین حق نیست اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذورند. قرآن از این گروه به (مستضعف) یاد کرده است. این گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روشها، بهره‌ای از سعادت خواهند برد و به درجه‌ای از سعادت نائل خواهند شد.
نکته دوم: حقیقت دین یک چیز بیش نیست ولی وحدت آن، از سنخ وحدت عددی نیست بلکه از قبیل وحدت تشکیکی است یعنی دارای مراتب است که قرآن از این مراتب به (سبل) تعبیر کرده است. صراط مستقیم واحد است اما سبل به تعدد و اختلاف سالکین و متعبدین متعدد است (والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا)، (سوره‌ی عنکبوت / 69).
صراط مستقیم همان شاهراه هدایت است که سبل امن الهی به آن منتهی می‌شوند و هر کس به همان مقدار که از سبل امن الهی پیروی کند از صراط مستقیم هم بهره‌مند خواهد شد و هر کس همه‌ی سبل امن الهی را طی کند از صراط مستقیم به طور کامل بهره‌مند خواهند شد (قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور و یهدیهم الی صراط مستقیم)، (سوره مائده / 18 و رجوع کنید به المیزان، ج 1، ذیل آیه 6 و 7 سوره‌ی حمد، بحث صراط و سبیل).
چکیده دیدگاه اسلام عبارت است از:
1. دین حق، تنها اسلام است. اسلام همان آیین توحیدی به معنای کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه انبیای الهی بوده و آنان، همگان را به سوی آن دعوت کرده‌اند. بنابراین آموزه‌هایی چون تثلیث، ثنویت و... هرگز بنیاد و اساس درستی ندارد.
2. از نظر اسلام، شریعت دارای کثرت طولی است؛ یعنی، آنچه در طول تاریخ تغییر کرده، شریعت الهی بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتی، شریعت پیشین را نسخ نموده و شریعت کامل‌تر و متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان، عرضه کرده است. بنابراین تکثر طولی - نه عرضی - شریعت وجود داشته است و با شریعت خاتم همه شرایع پیشین نقض شده و تنها شریعت مقبول، شریعت محمدی‌صلی الله علیه وآله وسلم است.
3. نجات و رستگاری انسان، تابع حجت‌هایی است که خداوند بر انسان تمام کرده و پاسخ انسان به آنها است. هر کس در حد حجت‌های درونی (عقل، فطرت و...) و بیرونی (تعالیم پیامبران) که به آنها دسترسی داشته و یا می‌توانسته دست یابد، مسئول و ورای آن معذور است‌برای آشنایی بیشتر ر.ک:.
دین مبین اسلام از جهات مختلفی بر شریعت‌های پیامبران پیشین و آنچه امروزه به نام ادیان مختلف خوانده می‌شود، امتیاز دارد. بسیاری از این امتیازات از سوی اندیشمندان و متفکران غیرمسلمان، مورد تأکید قرار گرفته است. بررسی جامع و تفصیلی این مسئله، کاوشی ژرف و دراز آهنگ می‌طلبد و از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به اختصار نکاتی چند بیان می‌شود:

یک. خردپذیری و خردپروری‌
از جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت و خردپذیری آموزه‌های آن است. این مسئله در امور مختلفی نمودار است؛ از جمله:
1-1. نظام فکری و عقیدتی اسلام: (مانند خداشناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، راهنماشناسی و فرجام‌شناسی)؛
1-2. نظام اخلاقی اسلام؛
1-3. نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛
1-4. دعوت به تحقیق و پرسش گری در انتخاب دین.
خردپذیری آموزه‌های اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی می‌کند: (فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)؛ رمز (39)، آیه 17.؛ (پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [مختلف‌] گوش فرا داده و برترین را بر می‌گزینند) و (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)؛ بقره(2)، آیه 256.؛ (هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست [؛زیرا] به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد). اما مسیحیت کنونی به جهت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خدا انگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!
جهت آگاهی بیشتر نگا:
الف. فعالی، محمد تقی، ایمان دینی در اسلام و مسیحیت، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛
ب. شاکرین، حمیدرضا، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامی مسیحیت)، (تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1384).
پروفسور لگنهاوزن‌M.)G( Legenhausen می‌گوید: (چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسش‌های انسان استقبال می‌کند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین می‌کند).لگنهاوزن، محمد، (با پرسش زنده‌ام)، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5.
همو می‌گوید: (وقتی از کشیش‌ها می‌پرسیدم که من نمی‌فهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب می‌گفتند که ما نمی‌توانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا می‌داند که حقیقت این امر چیست. این رمزی ست که فقط خدا آن را می‌داند و عقل در اینجا به بن بست می‌خورد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفته‌اند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کرده‌اند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است)همان، ص 6..
خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه می‌نویسد: (پس از آنکه عقاید همه کیش‌های بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهب‌های بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شده‌اند. بت‌پرستی، فکر تناسخ و اصول طبقه بندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلح‌جویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشه‌هایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمی‌شد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس می‌کردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهب‌ها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است)مارکوس، مارگریت، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدی، (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1348)، ص 9..

دو. اسلام و علم‌
از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکایMourice Bucallie دانشمند فرانسوی به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره می‌کند:
2-1. غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و داده‌های مشخصی هستند.بوکای، موریس، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، (تهران: حسینیه ارشاد. بی‌تا)، ص 12.
2-2. استواری و توافق داده‌های قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتی ناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای می‌نویسد: (من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم... در پایان کار بر من مسلم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمی‌پردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد.
براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پارا از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتی‌ناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم!
در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسی‌علیه السلام ما را دچار اشکال می‌کند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. راجع به تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است).همان، صص 13-12.
البته اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری نیز بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام دینی است که به گسست ناپذیری علم و عقل و ایمان و معرفت و رستگاری فتوا می‌دهد.جهت آگاهی بیشتر نگا: اصول کافی، ج‌1، کتاب (نفس العلم) و کتاب (العقل و الجهل). اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه - که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسان‌ها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند - چیزی جز شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: (پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت: آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد).تورات، سفر پیدایش 2، 17-15.
در باب سوم می‌گوید که خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: (اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز می‌دهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد...).تورات، سفر پیدایش 3، 22.
بر اساس این آموزه، جست و جوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر چنین وانمود می‌کند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزیند و یا در جست و جوی دانش و معرفت برآید. پس آنکه بهشت و رستگاری می‌خواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت می‌جوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل کند!
استاد مطهری در این باره می‌نویسد: (بر اساس این برداشت همه وسوسه‌ها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسه‌گر همان عقل است)مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (قم: صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30..

سه. کتاب معصوم الهی‌
یکی از مهم‌ترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، (کتاب آسمانی) آن است. قرآن مجید، از چند جهت بر کتاب‌های آنان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از:
3-1. کلام الهی؛ قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. به عبارت دیگر اسلام تنها دینی است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار می‌دهد و انسان را با سخن او آشنا می‌سازد؛ در حالی که دیگر ادیان موجود، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند.
دکتر موریس بوکای می‌نویسد: (فرق اساسی دیگر میان مسیحیت و اسلام - در مورد کتاب‌های مقدس - این است که مسیحیت متنی ندارد که از طریق وحی نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا می‌خواند.
قرآن بیان و گزاره وحیانی است که از طریق جبرئیل به محمدصلی الله علیه وآله وسلم رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبی مبتنی بر وحی در مسیحیت، بر پایه گواهی‌های متعدد و غیر مستقیم افراد انسانی استوار است و بر خلاف تصور بسیاری از مسیحیان، هیچ گونه قولی در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینی زندگانی عیسی‌علیه السلام باشد)نگا: میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24..
توماس میشل - استاد الهیات و کشیش مسیحی - می‌نویسد: بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعه‌ای بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگی از مؤلفان - که تاریخ نام بسیاری از آنها را فراموش کرده - برای تهیه آن به عملیات پیچیده‌ای پرداخته‌اند.
او همچنین می‌گوید: (اصولاً مسیحیان نمی‌گویند خدا کتاب‌های مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه هر یک، توفیق داده است).همان، ص 26.
میشل اشاره می‌کند که نویسندگان کتاب‌های مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیت‌های علمی و تنگناهای زبانی بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایی نیز در کتاب مقدس به یادگار نهاده‌اند: (گاهی این نویسنده بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه‌آمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی می‌ماند)همان، ص 27..
رابرت ا. هیوم نیز می‌نویسد: (اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحی خداوندی به یک فرد خاص - بنیانگذار این دین - است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوی اصلی خدا است...)هیوم، رابرت، ا. ادیان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، 1377)، ص 309..
3-2. تحریف ناپذیری؛ قرآن کتابی است تحریف‌ناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. (عصمت) امری افزون بر اصل الهی بودن پیام قرآن است و برای آن می‌توان مراحل زیر را ذکر کرد:
3-2-1. عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)نگا: بقره(2)، آیه 176؛ نساء(4)، آیه 122 و...؛
3-2-2. عصمت از ناحیه حاملان وحی و فرشتگان رساننده به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم‌نگا: شعراء(26) آیه 193.؛
3-2-3. عصمت در دریافت وحی از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم‌نجم (53)، آیه 3 و 4؛ تکویر (81)، آیه 23-19، بینه (98)، آیه 2.؛
3-2-4. عصمت در ابلاغ وحی به مردم از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم‌همان.؛
3-2-5. عصمت در بقاء و استمرار تاریخی وحی در میان بشر تا پایان تاریخ‌فصلت(41)، آیه 42؛ حجر(15)، آیه 9، واقعه(56) آیه 77..
به اعتقاد مسلمانان، کتاب‌های آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتای و همپای‌انداین مسئله نشان می‌دهد که اعتبار اهل کتب آسمانی ادیان پیشین نزد مسلمانان بسیار بالاتر از آن است که مدعیان پیروی از آن ادیان ادعا می‌کنند. بهترین گواه این مطلب سخنانی است که از توماس میشل درباره عهدین بیان شد.؛ لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریف ناپذیری ابدی در میان مردم) از اختصاصات قرآن است.
3-3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آورده‌اند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی، هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزه‌ای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرن‌ها و عصرها را در می‌نوردد و همگان را به تحدّی می‌طلبد. در حالی که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثری از آن باقی نیست و جوامع بشری از مشاهده آن محروم‌اند.
افزون بر آن کتاب آسمانی اسلام، امتیازات بیشماری از جهت محتوایی دارد که بررسی آنها مجالی فراخ‌تر می‌طلبد.

چهار. جامع بودن‌
از دیگر ویژگی‌های اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت می‌نویسد: (... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست؛ بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و... ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسی، روی این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته می‌شود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانون‌گذاری، حل می‌شوددیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمدصلی الله علیه وآله وسلم و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی، (قم: دارالتبلیغ اسلامی، بی‌تا)، ص 99..مترجم کتاب در پاورقی آورده است: (مردم بی‌خبری که حتی در همین کشور اسلامی تصور می‌کنند دین از سیاست جداست، بخوانند و متنبه شوند که دستگاه تبلیغات اسلامی غیر از ادیان منسوخ است و چقدر تأسف آور است که یک نفر محقق خارجی این معنی را کاملاً درک کرده و توضیح دهد؛ ولی کسانی که خود را مسلمان معرفی می‌کنند به تقلید کورکورانه از خارجیان مغرض، چه یاوه سرایی‌هایی می‌کنند). (همان، صص 99 - 100).

پنج. نظام حقوقی اسلام‌
از جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتاری و بحث از (جامعیت اسلام) قابل بررسی است؛ لیکن به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارد به طور مستقل مورد بررسی قرار می‌گیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بی‌بدیل اسلام در بنیان‌گذاری و توسعه حقوق بین الملل است.
مارسل بوازارBoizard, Marcell A پژوهشگر - انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بین‌الملل در ژنو - می‌نویسد:
(در قرون وسطی هر موقعی رکودی در قوانین مسیحیت روی می‌داد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده می‌کردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بین‌الملل را دگرگونی در روابط ملت‌ها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسان‌ها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بنیانگذار حقوق بین‌الملل بوده است).بوازار، مارسل، اسلام در جهان امروز، ترجمه د.م.ی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361)، ص 270.
اصول حقوق بشر در اسلام‌
حقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامی دارای اصولی چند است؛ از جمله:
1. اصل حرمت و کرامت انسان؛
2. اصل عدالت، برابری و نفی تبعیض؛
3. اصل صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز؛
4. اصل وفای به عهد؛
5. اصل تفاهم و رواداری؛
6. اصل مشارکت و همکاری‌های بین‌المللی؛
7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و...برای آگاهی بیشتر نگا:.
اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربی، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستی مسالمت‌آمیز و تفاهم می‌نویسد: (در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان می‌توانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضه‌های بسیار سخت و توان فرسا بوده‌اند)همان، ص 107..
همو می‌نویسد: (در دیانت یهود برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبه‌های عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمی‌خورد... این تفکر که از قرآن نشأت می‌یابد، به دیانت اسلام سودای جهان شمولی می‌بخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانی است که همه مردم - حتی آنان که بدین سابق خویش وفادار مانده‌اند - با تفاهم، همکاری، برادری و برابری کامل زندگی کنند).بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358)، ص 106.

شش. خاتمیت‌
اسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمی دارد؛ از جمله:
6-1. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبری که شریعتی به ارمغان می‌آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام - به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوی خداوند - ناسخ همه شریعت‌های پیشین است.
6-2. نسخ ناپذیری؛ دین و شریعت اسلامی به لحاظ خاتم بودنش، از پایایی و ماندگاری برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین آن نمی‌شود.
5-3. همگانی بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایی اسلام، آن است که دین بدیل‌ناپذیر همگانی و یگانه پرچمدار دعوت به سوی توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لوای توحید و یگانه شریعت و قانون سعادت‌آفرین خداوند باشد.
ویژگی‌های دیگری نیز در باب جاذبه‌های اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می‌شود.جهت آگاهی بیشتر پیرامون خاتمیت و راز جاودانگی اسلام رجوع کنید به پرسش شماره 9.

هفت. نفی نیست انگاری‌؛
این قسمت عمدتاً از مقاله (فرهنگ شرقی - اسلامی و نیست انگاری غربی) نوشته پروفسور (عبدالجواد فلاطوری) استفاده شده است که توسط آقای خسرو ناقد، از زبان آلمانی به فارسی ترجمه گردیده و در روزنامه شرق (فرهنگی)، شماره 3 - 262 به تاریخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است.
نام اصل مقاله عبارت است از:
fuehrer?konnte die islamisch- morenlaendische kultur zu einem dem abendlaendischen
nihilismus aehnelnden nihilismus
یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درون‌مایه‌های نیست انگارانه و نفی زمینه گرایش به نهیلیسم Nihilismus )Nihilism(نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمی‌شود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچهNietzche دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند.
توضیح اینکه نیچه؛ نهیلیسم را مفهومی دو پهلو می‌داند که یکی از وجوه آن نیست انگاری به معنای قدرت روح و به تعبیر وی (نهیلیسم فعال) است و دیگری نیست انگاری به معنای سقوط و زوال قدرت روح (نهیلیسم منفعل) ارجاعات این قسمت به (مجموعه آثار) نیچه به زبان آلمانی از سوی نویسنده مقاله است. همه ارجاعات با ذکر شماره مجلد و شماره صفحه آمده است. نام و مشخصات اصلی مجموعه آثار نیچه عبارت است از: werke. Leipziq 1091 Neitzche. نیست انگاری منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بی‌هدفی و آنچه معنای حیات و ارزش‌های واقعی را تشکیل می‌دهد، ناشی می‌شودهمان، ج 15، صص 651 و 851..
نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگی مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگاری منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکی افلاطونی و باور دینی مسیحیت است. عمده‌ترین عنصر مسیحی - افلاطونی مورد توجه وی، نگاه منفی به جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. باور افلاطونی و ایمان مسیحی، این جهان را که ما در آن زندگی می‌کنیم، جهانی خیالی و ساختگی، غیر واقعی و دروغین و بد و زشت می‌پنداردهمان، ج 16، صص 7، 47، 563 و نیز: ج 5، ص 572.. او مسیحیت را مذهبی نیست‌انگارانه می‌خواندهمان، ج 15، ص 852. و می‌گوید: آری، نیست‌انگاری و مسیحی هم قافیه‌اند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند.کنایه نیچه به هم قافیه بودن واژه‌های آلمانی christnihilist und است.
در مقابل، دو عنصر اساسی در تعالیم اسلامی وجود دارد که راه را بر بسیاری از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت - از جمله این نگرش نیچه - می‌بندد. آن دو عنصر عبارت است از:
1. یکتا پرستی مطلق که مضمون و محتوای اصلی ایمان دینی اسلام را تشکیل می‌دهد.
2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبنای حیات.
در این نگرش، پیامبر، دارای ذات و قلمروی الهی - به معنای قلمروی حقیقی و واقعی که در برابر جهان غیر واقعی و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است - نمی‌این جمله ناظر به تفکیک قلمرو مسیح از حکومت این جهان در آیات انجیل است که نخستین بذر سکولاریسم و جدا انگاری دین از دنیا را در جهان مسیحی افشانده است. نگا: انجیل متی، باب 22، آیه 21 ؛ لوقا، باب 20، آیه 25، یوحنا، باب 19، آیه 36.باشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعی است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسی نمی‌دهد تا بر آن انگ نیست انگاری زند و همین مسئله باعث می‌شود که نیچه نیز در ضمن نفی مسیحیت - به عنوان مذهبی نیست‌انگارانه که حیات را نابود می‌سازد و علم و فرهنگ را به تباهی می‌کشاند - از اسلام تعریف و تمجید می‌کند. او می‌نویسد: (مسیحیت ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهای تمدن اسلامی محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران حکمرانان مسلمان اندلس - که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است -، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ برای آنکه اصالت داشت... برای آنکه به زندگی آری می‌گفت...).

هشت. عدم حاجت به عصری کردن دین‌
نبود نص الهی در ادیان دیگر تعارض آموزه‌های کتب مقدس با ره آوردهای علمی و حاجات عصری، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصری کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشم‌پوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکان‌پذیر می‌نمود و نه با تعارض می‌توان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایه‌ای بر خوردار بود که بر علم پیشی گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربی شد.
منظور از عصری کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتاب‌های آسمانی جدید و تغییر پیاپی آنها، همگام با تحولات عصری نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائت‌های گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است.
به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهی را نگاشته باشند، - برداشتی که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانسته‌های آن زمان بوده و عاری از خطا و اشتباه نمی‌باشد - هیچ دلیل منطقی بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس می‌تواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود - بدون داوری و سنجش کتاب مقدس - فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهی نیست؛ بلکه فهمی از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزی باشد.
چنین چیزی در نهایت به آنارشیزم معرفتی‌Epistemic Anarchismخواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داوری‌Evaluation در باب بسیاری از برداشت‌های گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه می‌توان (نص محور) Text Oriented بود و نه (مؤلف محور)Author Oriented، زیرا نصی الهی وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربه‌های مؤلفان بشری است، و چون نص الهی در میان نیست، راهی به سوی فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه می‌ماند و آن (مفسّر محوری) Orientation Interpreter است. بنابراین دین کاملاً امری شخصی و عصری می‌شود؛ زیرا چنین دینی، چیزی جز معرفت دینی و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایی وجود ندارد که بتوان معرفت دینی را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد.
اما در اسلام مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عصری شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود می‌سازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژی فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشت‌های متفاوتی رخ می‌نماید؛ اما چند تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد؛ از جمله:
1. وجود برداشت‌های متفاوت، تنها در پاره‌ای از آموزه‌های دینی؛ یعنی، برخی از امور ظنی و نه همه آنها است و شامل امور یقینی و ضروری نمی‌شود.
جهت آگاهی بیشتر نگا:
الف. حسین زاده، محمد، مبانی معرفت دینی، (قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم 1380)، صص 87 - 120؛
ب. واعظی، احمد، تحول فهم دین، (تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر)..
2. نص معتبر و خدشه ناپذیری وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتی نمی‌انجامد.
افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگری برای اسلام قابل شمارش است؛ از جمله: مورد بشارت انبیای پیشین بودن و اعتبار پذیری ادیان الهی و پیامبران پیشین از اسلام و... که به جهت اختصار از بررسی آنها خودداری می‌شود.
برای آشنائی بیشتر منابع زیر معرفی می‌گردد:
مختصر:
کتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقاله‌ی (نگاهی درون دینی به پلورالیزم دینی، عبدالحسین خسروپناه)
مفصل:
1. کتاب سویه‌های پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان (نقد عقلی و برون دینی از پلورالیزم دینی است)
2. کتاب قرآن و پلورالیزم، محمدحسن قدردان قراملکی، کانون اندیشه جوان (نقد درون دینی و با استناد به آیات قرآن، از پلورالیزم دینی است).





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین