باتوجه به ایه 188سوره اعراف وقتی پیامبر مالک نفع و ضرر خود نیز نیست چگونه ماازاو چیزی می خواهیم و یا از او شفاعت می خواهیم؟ در پاسخ به این سوال لازم می دانم قبل از پرداختن به اصل بحث، نکته ای را به شما عرض کنم و آن هم اینکه وقتی می خواهید با توجه به آیات قرآن، اعتقاداتی را زیر سوال ببرید به تمام آیه توجه کنید نه اینکه چند کلمه ای که مطابق میلتان است بزرگ کرده ما بقی را اصلا به چشم هم نیاوردید. ما در اینجا ابتدا آیه کامل (188 سوره اعراف) که شما آورده اید را بیان می کنیم و سپس پاسخ آنرا خدمتتان ارائه می نماییم: [سوره الأعراف (7): آیه 188] قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (188) هیچ شکی نیست که هر انسانی می تواند برای خود منافعی کسب کند و یا از خویشتن ضررهایی را دور سازد، ولی با این حال، همانگونه که در آیه فوق آمده است؛ مطلقا این قدرت و توانایی بشر نفی شده است. شما با اینکه قدرت دارید که به نفع یا ضرر خود کارهایی را انجام دهید. چرا از خود نمی پرسید که معنای این آیه که خداوند در آن مطلقا این قدرت و توانایی بشر را نفی کرده چیست و خداوند می خواهد چه چیزی را به بشر بفهماند؟ پاسخ ساده است، اینکه انسان قدرت انجام کارهایی را دارد ولی خداوند این قدرت را نفی می کند می خواهد به بشر بفهماند که انسان در کارهای خود، قدرت و نیرویی از خویش ندارد بلکه همه قدرت ها از ناحیه خدا است و او است که این تواناییها را در اختیار آنها گذاشته است. و به تعبیر دیگر مالک همه قدرتها و صاحب اختیار مستقل و بالذات در عالم هستی تنها ذات پاک خدا است، و دیگران، حتی پیامبران و فرشتگان، از او کسب قدرت می کنند، و مالکیت و قادریت آنها بالغیر است. بله ما هم معتقدیم اگر خداوند نخواهد پیامبرش هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. اما چرا شما آن کلماتی از قرآن که به نفعتان است را می گیرید و بقیه را رها می کنید چرا به ادامه آیه که می فرماید: إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ (مگر آنچه خدا بخواهد و در اختیار من بگذارد) حتی کوچکترین اشاره ای هم نمی کنید. ما اگر معتقدیم پیامبر و امامان قدرت هایی دارند که می توانند در حق بشر اعمال کنند با توجه به ادامه آیه است که می فرماید: إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ ما با استناد به آیات و روایات است که می گوییم خداوند به پیامبر و امامانمان قدرت انجام کارهایی را داده است که به هرکسی داده نشده. شیعه بر این اعتقاد است که پیامبر و امام از خود چیزی ندارند و هر چه بخواهند از خدا می خواهند، و اگر کسی با این دیدگاه به آنان توسل جوید، یا از آنها شفاعتی بخواهد عین توحید و عین اخلاص است، و همان چیزی است که قرآن با جمله" إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ" در آیه فوق به آن اشاره کرده و همان چیزی است که با جمله" إِلَّا بِإِذْنِهِ" در آیة: " مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ" کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ (سوره بقره آیه 255)به آن اشاره کرده است. بنا بر این دو گروه در باره توسل جستن در اشتباهند: 1- آنها که برای پیامبر و امام قدرتی بالذات و دستگاهی مستقل در مقابل خدا قائلند که این یک نوع شرک و بت پرستی است،و شیعه هرگز نه چنین اعتقادی دارد و نه چنین اعتقاداتی را قبول دارد. 2- آنها که قدرت بالغیر را از آنها نفی می کنند که این نیز یک نوع انحراف از مفاد صریح آیات قرآن است. راه حق که شیعه به آن معتقد است این است که آنها به فرمان خدا نزد او شفاعت می کنند و حل مشکل توسل جوینده را از او می خواهند. و اما ادامه آیه: خداوند به پیامبرش می فرماید به آنها بگو:" من از غیب و اسرار نهان آگاه نیستم زیرا اگر از اسرار نهان آگاهی داشتم منافع فراوانی را برای خودم فراهم می ساختم و هیچگونه زیانی به من نمی رسید" (وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ) چون آن کس که از تمام اسرار نهان آگاه باشد، می تواند آنچه را به نفع او است انتخاب کند و از آنچه ممکن است به زیان او تمام شود بپرهیزد. سپس مقام واقعی و رسالت خویش را در یک جمله کوتاه و صریح بیان کرده می گوید:" من فقط بیم دهنده و بشارت دهنده برای افرادی که ایمان می آورند هستم" (إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ). کسانی که مطالعات محدودی دارند و تنها با توجه سطحی به یک آیه بدون در نظر گرفتن آیات دیگر قرآن و حتی قرائنی که در خود آن آیه وجود دارد داوری می کنند، آیه بالا را دلیل بر نفی علم غیب به طور مطلق از پیامبران می دانند. در حالی که آیه فوق" علم بالذات و مستقل" را از پیامبر (ص) نفی میکند همانگونه که مالکیت هر گونه سود و زیان را به طور مستقل از او نفی کرده است با اینکه شک نیست هر انسانی مالک سود و زیانهایی در باره خویش و دیگران است. بنا بر این جمله قبل گواه روشنی است بر اینکه هدف نفی مالکیت سود و زیان یا نفی علم غیب به طور مطلق نیست بلکه هدف نفی استقلال می باشد و به تعبیر دیگر پیامبر (ص) از خودش چیزی نمی داند بلکه آنچه خدا از غیب و اسرار نهان در اختیارش گذارده است می داند، همانگونه که در آیه 26 و 27 از سوره جن می خوانیم: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ:" خداوند از تمام امور پنهانی آگاه است و هیچکس را از علم غیب خود آگاه نمی سازد مگر رسولانی که مورد رضایت او هستند". موید دیگر برای حرف ما سوره انعام آیه 50 می باشد: قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ (50) بگو من نمی گویم خزائن خدا نزد من است و من آگاه از غیب نیستم و به شما نمی گویم من فرشته ام، من تنها از آنچه به من وحی می شود پیروی می کنم، بگو آیا نابینا و بینا مساویند؟ چرا فکر نمی کنید؟!
باتوجه به ایه 188سوره اعراف وقتی پیامبر مالک نفع و ضرر خود نیز نیست چگونه ماازاو چیزی می خواهیم و یا از او شفاعت می خواهیم؟
باتوجه به ایه 188سوره اعراف وقتی پیامبر مالک نفع و ضرر خود نیز نیست چگونه ماازاو چیزی می خواهیم و یا از او شفاعت می خواهیم؟
در پاسخ به این سوال لازم می دانم قبل از پرداختن به اصل بحث، نکته ای را به شما عرض کنم و آن هم اینکه وقتی می خواهید با توجه به آیات قرآن، اعتقاداتی را زیر سوال ببرید به تمام آیه توجه کنید نه اینکه چند کلمه ای که مطابق میلتان است بزرگ کرده ما بقی را اصلا به چشم هم نیاوردید.
ما در اینجا ابتدا آیه کامل (188 سوره اعراف) که شما آورده اید را بیان می کنیم و سپس پاسخ آنرا خدمتتان ارائه می نماییم:
[سوره الأعراف (7): آیه 188]
قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (188)
هیچ شکی نیست که هر انسانی می تواند برای خود منافعی کسب کند و یا از خویشتن ضررهایی را دور سازد، ولی با این حال، همانگونه که در آیه فوق آمده است؛ مطلقا این قدرت و توانایی بشر نفی شده است.
شما با اینکه قدرت دارید که به نفع یا ضرر خود کارهایی را انجام دهید. چرا از خود نمی پرسید که معنای این آیه که خداوند در آن مطلقا این قدرت و توانایی بشر را نفی کرده چیست و خداوند می خواهد چه چیزی را به بشر بفهماند؟
پاسخ ساده است، اینکه انسان قدرت انجام کارهایی را دارد ولی خداوند این قدرت را نفی می کند می خواهد به بشر بفهماند که انسان در کارهای خود، قدرت و نیرویی از خویش ندارد بلکه همه قدرت ها از ناحیه خدا است و او است که این تواناییها را در اختیار آنها گذاشته است. و به تعبیر دیگر مالک همه قدرتها و صاحب اختیار مستقل و بالذات در عالم هستی تنها ذات پاک خدا است، و دیگران، حتی پیامبران و فرشتگان، از او کسب قدرت می کنند، و مالکیت و قادریت آنها بالغیر است.
بله ما هم معتقدیم اگر خداوند نخواهد پیامبرش هیچ کاری نمی تواند انجام دهد.
اما چرا شما آن کلماتی از قرآن که به نفعتان است را می گیرید و بقیه را رها می کنید چرا به ادامه آیه که می فرماید:
إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ (مگر آنچه خدا بخواهد و در اختیار من بگذارد)
حتی کوچکترین اشاره ای هم نمی کنید.
ما اگر معتقدیم پیامبر و امامان قدرت هایی دارند که می توانند در حق بشر اعمال کنند با توجه به ادامه آیه است که می فرماید: إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ
ما با استناد به آیات و روایات است که می گوییم خداوند به پیامبر و امامانمان قدرت انجام کارهایی را داده است که به هرکسی داده نشده.
شیعه بر این اعتقاد است که پیامبر و امام از خود چیزی ندارند و هر چه بخواهند از خدا می خواهند، و اگر کسی با این دیدگاه به آنان توسل جوید، یا از آنها شفاعتی بخواهد عین توحید و عین اخلاص است، و همان چیزی است که قرآن با جمله" إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ" در آیه فوق به آن اشاره کرده و همان چیزی است که با جمله" إِلَّا بِإِذْنِهِ" در آیة:
" مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ"
کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ (سوره بقره آیه 255)به آن اشاره کرده است.
بنا بر این دو گروه در باره توسل جستن در اشتباهند:
1- آنها که برای پیامبر و امام قدرتی بالذات و دستگاهی مستقل در مقابل خدا قائلند که این یک نوع شرک و بت پرستی است،و شیعه هرگز نه چنین اعتقادی دارد و نه چنین اعتقاداتی را قبول دارد.
2- آنها که قدرت بالغیر را از آنها نفی می کنند که این نیز یک نوع انحراف از مفاد صریح آیات قرآن است. راه حق که شیعه به آن معتقد است این است که آنها به فرمان خدا نزد او شفاعت می کنند و حل مشکل توسل جوینده را از او می خواهند.
و اما ادامه آیه: خداوند به پیامبرش می فرماید به آنها بگو:" من از غیب و اسرار نهان آگاه نیستم زیرا اگر از اسرار نهان آگاهی داشتم منافع فراوانی را برای خودم فراهم می ساختم و هیچگونه زیانی به من نمی رسید" (وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ)
چون آن کس که از تمام اسرار نهان آگاه باشد، می تواند آنچه را به نفع او است انتخاب کند و از آنچه ممکن است به زیان او تمام شود بپرهیزد.
سپس مقام واقعی و رسالت خویش را در یک جمله کوتاه و صریح بیان کرده می گوید:" من فقط بیم دهنده و بشارت دهنده برای افرادی که ایمان می آورند هستم" (إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
کسانی که مطالعات محدودی دارند و تنها با توجه سطحی به یک آیه بدون در نظر گرفتن آیات دیگر قرآن و حتی قرائنی که در خود آن آیه وجود دارد داوری می کنند، آیه بالا را دلیل بر نفی علم غیب به طور مطلق از پیامبران می دانند.
در حالی که آیه فوق" علم بالذات و مستقل" را از پیامبر (ص) نفی میکند همانگونه که مالکیت هر گونه سود و زیان را به طور مستقل از او نفی کرده است با اینکه شک نیست هر انسانی مالک سود و زیانهایی در باره خویش و دیگران است.
بنا بر این جمله قبل گواه روشنی است بر اینکه هدف نفی مالکیت سود و زیان یا نفی علم غیب به طور مطلق نیست بلکه هدف نفی استقلال می باشد و به تعبیر دیگر پیامبر (ص) از خودش چیزی نمی داند بلکه آنچه خدا از غیب و اسرار نهان در اختیارش گذارده است می داند، همانگونه که در آیه 26 و 27 از سوره جن می خوانیم:
عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ:"
خداوند از تمام امور پنهانی آگاه است و هیچکس را از علم غیب خود آگاه نمی سازد مگر رسولانی که مورد رضایت او هستند".
موید دیگر برای حرف ما سوره انعام آیه 50 می باشد:
قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ (50)
بگو من نمی گویم خزائن خدا نزد من است و من آگاه از غیب نیستم و به شما نمی گویم من فرشته ام، من تنها از آنچه به من وحی می شود پیروی می کنم، بگو آیا نابینا و بینا مساویند؟ چرا فکر نمی کنید؟!
- [سایر] آیه هدایت (سوره اعراف، آیه 118) چگونه بر وجود امام زمان (عج) دلالت دارد؟
- [سایر] تفسیر آیه 26 سوره اعراف چیست، و منظور از لباس تقوا در این آیه چه میتواند باشد؟
- [سایر] تفسیر آیه 26 سوره اعراف چیست، و منظور از لباس تقوا در این آیه چه میتواند باشد؟
- [سایر] نماز ذی حجه چیست؟ چرا در این نماز آیه 142 اعراف (و واعدنا موسی ...) خوانده میشود؟
- [سایر] ارتباط آیه 188 سوره اعراف با ((علم غیب))پیامبراکرم(ص) چگونه توجیه می شود؟
- [سایر] سه خصوصیت بارز اهل جهنم که در سوره اعراف آیه 179 آمده کدامند؟
- [آیت الله سیستانی] علت انتخاب آیه 142 از سوره اعراف در نماز های ذی الحجه چیست ؟
- [سایر] علت لعنت کردن همکیشان به یکدیگر، در آیه 38 سوره اعراف چیست؟
- [سایر] آیا آیه 32 سوره اعراف دلیل برپایی قیامت در عصر ظهور است؟
- [سایر] تفسیر آیه (وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْبَاطاً...) (سوره اعراف، آیه 160) چیست؟ آیا نباید بهجای (أَسْبَاطا)، (سبطا) باشد؟ دوازده قبیله، در عربی مفرد میشود؛ چون اگر اسم متکثر بالای ده باشد به صورت مفرد در میآید. این قاعده در آیات دیگر رعایت شده است؛ مانند: (ثَلاَثِینَ لَیْلَةً)(اعراف، 142) و (اثْنَتا عَشْرَةَ)(بقره، 60).
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکة یس و الصافات و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم ازو سورة اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه ازو قرآن ممکن بخوانند .
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس، و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف یعنی آیه اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ... و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سورههای مبارکه (یس) و (صافات) و (احزاب) و (آیة الکرسی) و دو آیه بعد آن تا (هُم فِیها خالِدون) و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس والصافات واحزاب وآیْ الکرسی وآیه پنجاه وچهارم از سوره اعراف وسه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است برای راحت شدن محتضر؛ بر بالین او سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله خوئی] مستحب است برای راحتشدن محتضر بر بالین او سورة مبارکه" یس" و" الصافات" و" احزاب" و" آیة الکرسی" و آیة پنجاه و چهارم از سورة اعراف و سه آیة آخر سوره بقره را، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.