جواب: تفویض در لغت به معنی واگذار کردن و سپردن امری به دیگری است و در بحث های دینی و اعتقادی دو صورت کلی دارد: الف: تفویض انسان به خدا. ب: تفویض خداوند به انسان و یا به موجود دیگر. 1) تفویض انسان به خدا تفویض انسان به خداوند گاهی در معرفت و شناخت است، و گاهی در عمل و انجام دادن کاری. تفویض در عمل و انجام دادن کار این است که انسان در کارهای نیکی که انجام می دهد، ضمن این که همه ی تدابیر ممکن و لازم را به کار می بندد، تنها متکی به قدرت خداوند بوده، و قدرت و توان خود را بدون توجه به قدرت الهی تکیه گاه خود قرار ندهد و از خطرهای احتمالی نهراسد. چنین باور و روحیه ای از صفات بسیار شایسته و از ویژگی های انسان های والا به شمار می رود. چنان که مؤمن آل فرعون پس از آن که آل فرعون را نصیحت و موعظه کرد و به آنان درباره ی عواقب تلخ اعمالشان هشدار داد، گفت:(و افوّض امری الی اللّه ان اللّه بصیر بالعباد)؛[1]من کار خود را به خداوند واگذار می کنم؛ به درستی که او از احوال بندگان خود آگاه است. تفویض انسان به خدا در زمینه ی علم و معرفت مربوط به معانی متشابهات کلام الهی و صفات خداوند است و آن دوگونه است: یکی این که هرگونه بحث و تحقیق و تأویل را مردود شمارد، و راه هرگونه معرفت نسبت به معانی متشابهات یا صفات خداوندی را بر خود ببندد، که این روش گروهی از محدثان اهل سنت و اخباریین شیعه بوده است که اعتقادی نادرست می باشد. دیگر این که پس از اعمال نظر و تحقیق و بیان مفاد و مدلول آیات قرآن و کلام خداوند آن را به عنوان آخرین مرتبه و تمام مراد و مقصود کلام الهی نشمارد، بلکه به محدودیت معرفت و درک خود اعتراف کرده و به این حقیقت توجه داشته باشد که هرگز امکان ندارد روان و اندیشه ی محدود انسان حقایق و کمالات نامحدود را در خود جای دهد. این معنای تفویض در عرصه ی معرفت، کمال عارف محسوب می گردد، و از ویژگی های انسان های کامل است، چنان که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خداوند عرضه می دارد: (ما عرفناک حق معرفتک)[2]؛ یعنی معرفت ما هر اندازه کامل و عالی باشد، از نوع معرفت حق که کمال عارف و معروف برابر باشد بدان سان که خداوند خود به ذات و صفات خود علم دارد نیست. انسان هایی که به این نکته ی دقیق توجه دارند، همان کسانی اند که قرآن کریم آنان را مخلَصین نامیده است، و از آن جا که اثبات آنان با نفی همراه است نه اثبات منهای نفی که مستلزم تشبیه باشد و نه نفی منهای اثبات که مستلزم تعطیل باشد خداوند معرفت آنان را تأیید کرده، می فرماید: (سبحان اللّه عما یصفون الاّ عباداللّه المخلصین)؛[3] خداوند منزّه است از آنچه در وصف میآورند، مگر بندگان مخلص خدا. 2) تفویض خدا به انسان تفویض از جانب خداوند به انسان در دو مقام مطرح می شود: الف: در مقام تشریع: که دارای چند فرض است: * به این معنا که خداوند هیچ گونه تشریعی ندارد و انسان آزاد است که هر عملی را بخواهد انجام دهد یا ترک کند. لازمه ی این فرض انکار اصل شریعت و نبوت، و اعتقاد به آن مستلزم کفر است. * به این معنا که تشریع را به عدّه ای از بندگان خود واگذار کرده تا آن ها هرگونه که خود بخواهند احکامی را برای انسان ها وضع کنند، بدون این که مستند به وحی یا الهام یا عصمت الهی باشد. این معنا نیز نادرست است، زیرا تشریع از مظاهر ربوبیت الهی و مخصوص خداوند است: (ان الحکم الا للّه امر ان لاتعبدوا الا ایاه)؛[4] (و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی).[5] * به این معنا که اساس تشریع منوط به اذن و مشیت الهی است، ولی با توجه به این که پیامبر صلی الله علیه و آله معصوم است، و اراده ی او جز تجلّی اراده ی خداوند نیست، پروردگار متعال به دلایلی، مانند اظهار شرافت و کرامت او، تعیین برخی از احکام را به او واگذار کرده است. این معنا هیچ محذور عقلی ندارد، و روایات بسیاری نیز بر آن دلالت می کند. * تفویض بیان احکام الهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیای او، به گونه ای که خود مصلحت می دانند؛ یعنی با در نظر گرفتن میزان درک و استعداد افراد و نیز مصالح کلی و اجتماعی. این فرض نیز با توجه به اصل عصمت درباره ی پیامبر و امام هیچ محذوری ندارد، چنان که از روایات نیز به دست می آید. ب: در مقام تکوین تفویض در مقام تکوین از جانب خداوند به انسان دو صورت دارد: 1) افعال اختیاری افراد را به آنان واگذار کرده است. یعنی خداوند انسان را آفریده و توانایی بر انجام فعل را نیز به او داده است، و از آن پس دیگر در تحقق فعل او دخالت ندارد، و انسان خود به طور مستقل با قدرتی که خداوند به او داده است افعال خود را انجام می دهد. این معنا همان است که قدریه و معتزله برای توجیه اختیار انسان گفته اند و در درس های قبل نادرستی آن بیان گردید، و تفویض در روایت (لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین) ناظر به همین معناست. 2) خداوند، خلقت یا تدبیر همه یا برخی از عالم را به بعضی از آفریده های خود، مانند فرشتگان، پیامبران، اولیا و اوصیا واگذار کرده است. این معنا همان است که غلات بدان معتقد شده اند. امام رضا علیه السلام در ردّ تفویض به این معنا فرموده است: (من زعم ان اللّه عزّوجلّ فوّض امر الخلق والرزق الی حججه، فقد قال بالتفویض... والقائل بالتفویض مشرک)؛[6] کسی که گمان کند خداوند عزوجل امر خلائق ورزق و روزی آنها را به حجتهایش سپرده، بتحقیق قائل به تفویض شده است و کسی نیز که قائل به تفویض باشد مشرک خواهد بود. [1] .غافر/44. [2] .بحار الانوار، ج66،ص292. [3] .الصافات/159. [4] .یوسف/40. [5] .النجم/3-4. [6]. عیون اخبار الرضا علیه السلام؛ ج1،ص124.
جواب: تفویض در لغت به معنی واگذار کردن و سپردن امری به دیگری است و در بحث های دینی و اعتقادی دو صورت کلی دارد:
الف: تفویض انسان به خدا.
ب: تفویض خداوند به انسان و یا به موجود دیگر.
1) تفویض انسان به خدا
تفویض انسان به خداوند گاهی در معرفت و شناخت است، و گاهی در عمل و انجام دادن کاری.
تفویض در عمل و انجام دادن کار این است که انسان در کارهای نیکی که انجام می دهد، ضمن این که همه ی تدابیر ممکن و لازم را به کار می بندد، تنها متکی به قدرت خداوند بوده، و قدرت و توان خود را بدون توجه به قدرت الهی تکیه گاه خود قرار ندهد و از خطرهای احتمالی نهراسد. چنین باور و روحیه ای از صفات بسیار شایسته و از ویژگی های انسان های والا به شمار می رود. چنان که مؤمن آل فرعون پس از آن که آل فرعون را نصیحت و موعظه کرد و به آنان درباره ی عواقب تلخ اعمالشان هشدار داد، گفت:(و افوّض امری الی اللّه ان اللّه بصیر بالعباد)؛[1]من کار خود را به خداوند واگذار می کنم؛ به درستی که او از احوال بندگان خود آگاه است.
تفویض انسان به خدا در زمینه ی علم و معرفت مربوط به معانی متشابهات کلام الهی و صفات خداوند است و آن دوگونه است: یکی این که هرگونه بحث و تحقیق و تأویل را مردود شمارد، و راه هرگونه معرفت نسبت به معانی متشابهات یا صفات خداوندی را بر خود ببندد، که این روش گروهی از محدثان اهل سنت و اخباریین شیعه بوده است که اعتقادی نادرست می باشد.
دیگر این که پس از اعمال نظر و تحقیق و بیان مفاد و مدلول آیات قرآن و کلام خداوند آن را به عنوان آخرین مرتبه و تمام مراد و مقصود کلام الهی نشمارد، بلکه به محدودیت معرفت و درک خود اعتراف کرده و به این حقیقت توجه داشته باشد که هرگز امکان ندارد روان و اندیشه ی محدود انسان حقایق و کمالات نامحدود را در خود جای دهد.
این معنای تفویض در عرصه ی معرفت، کمال عارف محسوب می گردد، و از ویژگی های انسان های کامل است، چنان که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خداوند عرضه می دارد: (ما عرفناک حق معرفتک)[2]؛ یعنی معرفت ما هر اندازه کامل و عالی باشد، از نوع معرفت حق که کمال عارف و معروف برابر باشد بدان سان که خداوند خود به ذات و صفات خود علم دارد نیست. انسان هایی که به این نکته ی دقیق توجه دارند، همان کسانی اند که قرآن کریم آنان را مخلَصین نامیده است، و از آن جا که اثبات آنان با نفی همراه است نه اثبات منهای نفی که مستلزم تشبیه باشد و نه نفی منهای اثبات که مستلزم تعطیل باشد خداوند معرفت آنان را تأیید کرده، می فرماید:
(سبحان اللّه عما یصفون الاّ عباداللّه المخلصین)؛[3] خداوند منزّه است از آنچه در وصف میآورند، مگر بندگان مخلص خدا.
2) تفویض خدا به انسان
تفویض از جانب خداوند به انسان در دو مقام مطرح می شود:
الف: در مقام تشریع:
که دارای چند فرض است:
* به این معنا که خداوند هیچ گونه تشریعی ندارد و انسان آزاد است که هر عملی را بخواهد انجام دهد یا ترک کند. لازمه ی این فرض انکار اصل شریعت و نبوت، و اعتقاد به آن مستلزم کفر است.
* به این معنا که تشریع را به عدّه ای از بندگان خود واگذار کرده تا آن ها هرگونه که خود بخواهند احکامی را برای انسان ها وضع کنند، بدون این که مستند به وحی یا الهام یا عصمت الهی باشد. این معنا نیز نادرست است، زیرا تشریع از مظاهر ربوبیت الهی و مخصوص خداوند است: (ان الحکم الا للّه امر ان لاتعبدوا الا ایاه)؛[4] (و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی).[5]
* به این معنا که اساس تشریع منوط به اذن و مشیت الهی است، ولی با توجه به این که پیامبر صلی الله علیه و آله معصوم است، و اراده ی او جز تجلّی اراده ی خداوند نیست، پروردگار متعال به دلایلی، مانند اظهار شرافت و کرامت او، تعیین برخی از احکام را به او واگذار کرده است. این معنا هیچ محذور عقلی ندارد، و روایات بسیاری نیز بر آن دلالت می کند.
* تفویض بیان احکام الهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیای او، به گونه ای که خود مصلحت می دانند؛ یعنی با در نظر گرفتن میزان درک و استعداد افراد و نیز مصالح کلی و اجتماعی. این فرض نیز با توجه به اصل عصمت درباره ی پیامبر و امام هیچ محذوری ندارد، چنان که از روایات نیز به دست می آید.
ب: در مقام تکوین
تفویض در مقام تکوین از جانب خداوند به انسان دو صورت دارد:
1) افعال اختیاری افراد را به آنان واگذار کرده است. یعنی خداوند انسان را آفریده و توانایی بر انجام فعل را نیز به او داده است، و از آن پس دیگر در تحقق فعل او دخالت ندارد، و انسان خود به طور مستقل با قدرتی که خداوند به او داده است افعال خود را انجام می دهد. این معنا همان است که قدریه و معتزله برای توجیه اختیار انسان گفته اند و در درس های قبل نادرستی آن بیان گردید، و تفویض در روایت (لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین) ناظر به همین معناست.
2) خداوند، خلقت یا تدبیر همه یا برخی از عالم را به بعضی از آفریده های خود، مانند فرشتگان، پیامبران، اولیا و اوصیا واگذار کرده است. این معنا همان است که غلات بدان معتقد شده اند. امام رضا علیه السلام در ردّ تفویض به این معنا فرموده است:
(من زعم ان اللّه عزّوجلّ فوّض امر الخلق والرزق الی حججه، فقد قال بالتفویض... والقائل بالتفویض مشرک)؛[6] کسی که گمان کند خداوند عزوجل امر خلائق ورزق و روزی آنها را به حجتهایش سپرده، بتحقیق قائل به تفویض شده است و کسی نیز که قائل به تفویض باشد مشرک خواهد بود.
[1] .غافر/44.
[2] .بحار الانوار، ج66،ص292.
[3] .الصافات/159.
[4] .یوسف/40.
[5] .النجم/3-4.
[6]. عیون اخبار الرضا علیه السلام؛ ج1،ص124.
- [آیت الله سیستانی] چنانچه غنا دارای موارد محلله و محرمه باشد ، شاخصهای آنرا بیان فرمائید ؟
- [آیت الله سبحانی] در صورت تفویض مهر یا تفویض بضع یا فساد مهر، در عقد دائم، آیا زوجه می تواند تمکین ننماید؟
- [سایر] منظور از «تفویض» چیست؟
- [سایر] آیا ولایت تکوینی امام به معنای تفویض است ؟
- [آیت الله سبحانی] آیا تفویض مهر در ازدواج موقت جایز است؟
- [آیت الله جوادی آملی] آیا اجازات کتبی از حضرت امام (رض) را تفویض میفرمائید؟
- [سایر] مقام تفویض، تسلیم، توکل و رضا را توضیح دهید.
- [آیت الله جوادی آملی] آیا اجازات کتبی از حضرت امام (رض) را تفویض میفرمائید؟
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی در هنگام عادت ماهیانه یا دانسته و یا ندانسته با شوهر خود جماع کند حکم شرعی انرا بیان فرمائید؟
- [سایر] معانی و مفاهیم مختلف دموکراسی را بیان نمایید؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر وارث میت پدر یا مادر و چند دختر باشند تمام مال متوفی رابه 5 قسمت تقسیم می کنند و یک قسمت آنرا به پدر یا مادر می دهند و بقیه آنرا بین دخترها بالسویه تقسیم می کنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر آروغ بزند و بدون اختیار چیزی در گلو یا دهانش بیاید، باید آنرا بیرون بریزد، و اگر بی اختیار فرو رود اشکال ندارد، و احتیاط مستحب آن است که قضای آنرا نیز بجا آورد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان نباید در بجا آوردن کفّاره کوتاهی کند، ولی لازم نیست فوراً آنرا انجام دهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر روزه دار آروغ بزند و چیزی در دهانش بیاید، چنانچه عمداً آنرا فرو ببرد، روزه اش باطل است، و باید قضای آنرا بگیرد، و کفّاره هم بر او واجب می شود، و اگر خوردن آن چیز حرام باشد، مثلا موقع آروغ زدن خون یا غذائی که از صورت غذا بودن خارج شده بدهان او بیاید، و عمداً آنرا فرو ببرد، روزه او باطل می شود، و بنابر احتیاط کفّاره جمع هم بر او واجب می شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر کفاره بر انسان واجب شود، و چند سال آنرا بجا نیاورد، چیزی بر آن اضافه نمی شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زن اموال یا حقوق خود را در اختیار شوهر قرار داده باشد الف: اگر آنها را به شوهر بخشیده باشد نمیتواند آنرا مطالبه کند. ب: اگر اموال خود را در اختیار شوهر قرار داده باشد و شوهر آنرا مصرف کرده باشد نمیتواند آنرا مطالبه کند. ج: اگر اموال خود را در اختیار شوهر قرار داده باشد و شوهر آنرا مصرف نکرده باشد میتواند آنرا مطالبه کند. د: اگر اموال و حقوق خود را به شوهر قرض داده باشد میتواند همان مبلغ را مطالبه کند. ه : اگر اموال وحقوق خود را به شوهر داده تا با آن چیزی را به شراکت بخرد در آن چیز با شوهر شریک میباشد و حق دارد سهم شراکت خود را مطالبه کند و: البته در تمام موارد مذکور احتیاط این است که با ورثه دیگر مصالحه کنند. شرائط ارث زن و شوهر
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مگس در گلوی روزه دار برود چنانچه بقدری پائین رود که به فرو بردن آن خوردن نمی گویند لازم نیست آنرا بیرون آورد، و روزه او صحیح است و اگر به این مقدار پائین نرود، و بیرون آوردن آن ممکن باشد باید آنرا بیرون آورد و اگر باعث قی کردن شود، روزه او باطل می شود.
- [آیت الله سبحانی] مسافر و کسی که برای او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، می تواند انرا در اول شب به جا آورد. نماز غفیله
- [آیت الله فاضل لنکرانی] فرو بردن اخلاط سر و سینه، تا بفضای دهان نرسیده اشکال ندارد، ولی اگر داخل فضای دهان شود احتیاط واجب آن است که آنرا فرو نبرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان نمی تواند بخاطر ضعف روزه اش را بخورد ولی اگر ضعف او بقدری است که معمولاً نمی شود آنرا تحمل کرد خوردن روزه اشکال ندارد. 3 جماع