(تفویض) یکی از اصطلاحات پر کاربرد در اعتقادات(در حدیث و کلام و عرفان) می باشد که در لغت به معنای واگذار کردن و سپردن چیزی به دیگری است.(1) و در اصطلاح علوم اسلامی به دو معنا آمده: یک. تفویض امر به خدا یعنی این که بنده خدا آن چه را به ظاهر منسوب به خودش است به خدا برمیگرداند و حال بنده در چنین وضعی حال کسی است که از هر چیزی بر کنار باشد و هیچ چیزی به او منتسب نباشد. تفویض، توکل و تسلیم مقامات سهگانهای از مراحل عبودیت هستند.(2) تفویض به این معنا از صفات بسیار شایسته و از ویژگیهای انسانهای والا به شمار میرود، چنان که مؤمن آل فرعون پس از آن که آل فرعون را نصیحت کرد و به آنان درباره پیامدهای تلخ اعمالشان هشدار داد، گفت: (وافوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد؛(3)من کار خود را به خداوند واگذار میکنم، به درستی که او از احوال بندگان خود آگاه است). دو. تفویض از سوی خدا به انسان مقصود از تفویض در این نوشتار همین معنا است از این رو به شرح آن میپردازیم: تفویض از جانب خدا به انسان در دو مقام مطرح میشود: الف: در مقام تشریع که دارای چند فرض است: 1- به این معنا که خداوند هیچ گونه تشریع و امر و نهیی ندارد و انسان آزاد است که هر عملی را بخواهد انجام دهد یا ترک کند. لازمه این فرض انکار اصل شریعت و نبوت و اعتقاد به آن مستلزم کفر است. 2- به این معنا که تشریع و قانون گذاری را به عدهای از بندگان خود واگذار کرده تا آنها هر گونه که بخواهند احکامی را را برای انسانها وضع کنند، بدون این که مستند به وحی یا الهام به عصمت الهی باشد، این معنا نیز نادرست است، زیرا تشریع از مظاهر ربوبیت الهی و مخصوص خدا است. 3- به این معنا که اساس تشریع منوط به اذن و اراده الهی است ولی با توجه به این که پیامبر (ص) معصوم است و اراده او جز تجلی اراده خداوند نیست، پروردگار متعال به دلایلی مانند اظهار شرافت و کرامت او، تعیین برخی از احکام را به او واگذار کرده است. این معنا هیچ مانع عقلی ندارد و روایات بسیاری نیز بر آن دلالت میکند. 4- تفویض بیان احکام الهی به پیامبر (ص) و اوصیای معصومش به گونهای که خود مصلحت میدانند، یعنی با در نظر گرفتن میزان درک و استعداد افراد و نیز مصالح کلی و اجتماعی. این فرض نیز با توجه به عصمت پیامبر (ص) و امام (ع) هیچ محذور عقلی ندارد. ب: تفویض در مقام تکوین این نوع تفویض دو صورت دارد: 1- خداوند خلقت یا تدبیر همه یا برخی از عالم را به بعضی از آفریدههای خود؛ مانند فرشتگان، پیامبران، اولیا و اوصیا واگذار کرده است. این معنا همان است که (غلات) بدان معتقدند و در روایات از آن نهی شده است. 2- به این معنا که خداوند افعال اختیاری افراد را به آنان واگذار کرده است؛ یعنی خداوند انسان را آفریده و توانایی انجام فعل را نیز به او داده و از آن پس، دیگر در تحقق فعل او دخالت ندارد و انسان خود به طور مستقل با قدرتی که خدا به او داده، کارهای خود را انجام میدهد. این معنای تفویض همان است که قدریه و معتزله برای توجیه اختیار انسان طرفدار آن هستند(4) و در برابر (جبر) که گروه هایی چون اشاعره طرفدار آن هستند، قرار دارد. البته (شیعه امامیه) هر دو دیدگاه را مردود شمرده و به راهنمایی ائمه اطهار (ع) نظریه سومی را که در روایات از آن به نام (امر بین الامرین) یاد شده، اختیار کردهاند. مخالفان تفویض به معنای فوق در ردّ آن دلایلی را ذکر می کنند از جمله علامه طباطبائی می نویسد: اگر منظور از استقلال انسان در اعمالش این باشد که او پس از خلقت به خداوند بینیاز است بطلان آن روشن است؛ چون وجدان و عقل گواه است که انسان چنان که در اصل آفرینش به خداوند نیازمند است در بقای خود و انجام کارهای خود نیز به او نیاز دارد؛ یعنی در هر آنی از نظر هستی و کمالات هستی؛ مانند حیات، علم، قدرت و اسباب و وسایل کارها به خداوند نیاز دارد. چنانچه در بحث علیت در فلسفه اثبات شده که (هر معلول و پدیدهای که در پیدایش به علت و پدیدآورنده نیازمند است، در بقا و استمرار هستی اش نیز نیازمند آن است).(5) و اگر منظور از استقلال این است که گر چه خداوند پس از خلقت بندگان از سلطنت و مالکیت معزول نیست. اما اختیار امر و نهی خود را به اراده بندگان واگذار کرده و برای آنان وظیفهای تعیین نکرده، این معنا هم باطل است، زیرا اگر چنین باشد باید از هر عملی که از آنان سر میزند خشنود و راضی باشد و هیچ گونه اعتراضی به هیچ عملی نداشته باشد و برای هر کاری اعم از خوب و بد به آنان پاداش دهد و برای هیچ کاری آنان را کیفر ننماید.(6) پس تفویض به این معنا هم باطل و غیرقابل پذیرش است. آیه الله مکارم شیرازی نیز می گوید: عقیده مندان به (تفویض) معتقدند که خداوند ما را آفریده و همه چیز را به دست خود ما واگذارده و به کلّی از اعمال و افعال ما بیگانه است و به این ترتیب ما در قلمرو اعمالمان از هر نظر مستقل و حکمران بلامنازع هستیم! بدون شک این اعتقاد، با اصل توحید سازگار نیست، چرا که توحید به ما تعلیم داده که همه جهان ملک خداست، و چیزی از قلمرو حکومت او بیرون نیست، حتی اعمال ما در عین اختیار و آزادی اراده، از قلمرو و قدرت او نمی تواند بیرون باشد وگرنه شرک لازم می آید. به عبارت روشن تر: ما نمی توانیم قائل به دو خدا باشیم یکی خدای بزرگ که عالم را آفریده و دیگری خدای کوچک یعنی انسان که در اعمال خودش مستقل و تام الاختیار است و حتّی خداوند هم نمی تواند در محدوده اعمال او اثر بگذارد!.این شرک است، این دوگانه پرستی و چندگانه پرستی است. مهم آن است که ما هم انسان را آزاد بدانیم و صاحب اختیار، و هم خدا را حاکم بر او و اعمال او بدانیم.(7) پی نوشتها: 1. قاموس المحیط، فیروزآبادی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ اول، 1412ه، ص 501 2 . المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، ایران، مؤسسه اسماعیلیان، 1371ش، ج 17، ص 334 3. سوره مؤمن، آیه 44 4. فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ش، ص 359-362- نیز ر.ک: حق الیقین، شبر، انوار الهدی، چاپ اول، 1380 ش، ج 1، ص 102 - شرح عقاید الصدوق، شیخ مفید (ضمیمه اوایل المقالات) قم، بیتا، ص 14 –علم کلام، صفایی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1374ش ، ج 1، ص 207-208 5 . نهایة الحکمة، طباطبایی، قم ، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ص 65 6. علم کلام، صفایی، ص 226-229 7. 50 درس اصول عقائد برای جوانان، مکارم شیرازی، ص128 منبع:سایت انوار طاها
منظور از «تفویض» چیست؟
(تفویض) یکی از اصطلاحات پر کاربرد در اعتقادات(در حدیث و کلام و عرفان) می باشد که در لغت به معنای واگذار کردن و سپردن چیزی به دیگری است.(1) و در اصطلاح علوم اسلامی به دو معنا آمده:
یک. تفویض امر به خدا
یعنی این که بنده خدا آن چه را به ظاهر منسوب به خودش است به خدا برمیگرداند و حال بنده در چنین وضعی حال کسی است که از هر چیزی بر کنار باشد و هیچ چیزی به او منتسب نباشد. تفویض، توکل و تسلیم مقامات سهگانهای از مراحل عبودیت هستند.(2)
تفویض به این معنا از صفات بسیار شایسته و از ویژگیهای انسانهای والا به شمار میرود، چنان که مؤمن آل فرعون پس از آن که آل فرعون را نصیحت کرد و به آنان درباره پیامدهای تلخ اعمالشان هشدار داد، گفت: (وافوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد؛(3)من کار خود را به خداوند واگذار میکنم، به درستی که او از احوال بندگان خود آگاه است).
دو. تفویض از سوی خدا به انسان
مقصود از تفویض در این نوشتار همین معنا است از این رو به شرح آن میپردازیم: تفویض از جانب خدا به انسان در دو مقام مطرح میشود:
الف: در مقام تشریع که دارای چند فرض است:
1- به این معنا که خداوند هیچ گونه تشریع و امر و نهیی ندارد و انسان آزاد است که هر عملی را بخواهد انجام دهد یا ترک کند. لازمه این فرض انکار اصل شریعت و نبوت و اعتقاد به آن مستلزم کفر است.
2- به این معنا که تشریع و قانون گذاری را به عدهای از بندگان خود واگذار کرده تا آنها هر گونه که بخواهند احکامی را را برای انسانها وضع کنند، بدون این که مستند به وحی یا الهام به عصمت الهی باشد، این معنا نیز نادرست است، زیرا تشریع از مظاهر ربوبیت الهی و مخصوص خدا است.
3- به این معنا که اساس تشریع منوط به اذن و اراده الهی است ولی با توجه به این که پیامبر (ص) معصوم است و اراده او جز تجلی اراده خداوند نیست، پروردگار متعال به دلایلی مانند اظهار شرافت و کرامت او، تعیین برخی از احکام را به او واگذار کرده است. این معنا هیچ مانع عقلی ندارد و روایات بسیاری نیز بر آن دلالت میکند.
4- تفویض بیان احکام الهی به پیامبر (ص) و اوصیای معصومش به گونهای که خود مصلحت میدانند، یعنی با در نظر گرفتن میزان درک و استعداد افراد و نیز مصالح کلی و اجتماعی. این فرض نیز با توجه به عصمت پیامبر (ص) و امام (ع) هیچ محذور عقلی ندارد.
ب: تفویض در مقام تکوین
این نوع تفویض دو صورت دارد:
1- خداوند خلقت یا تدبیر همه یا برخی از عالم را به بعضی از آفریدههای خود؛ مانند فرشتگان، پیامبران، اولیا و اوصیا واگذار کرده است. این معنا همان است که (غلات) بدان معتقدند و در روایات از آن نهی شده است.
2- به این معنا که خداوند افعال اختیاری افراد را به آنان واگذار کرده است؛ یعنی خداوند انسان را آفریده و توانایی انجام فعل را نیز به او داده و از آن پس، دیگر در تحقق فعل او دخالت ندارد و انسان خود به طور مستقل با قدرتی که خدا به او داده، کارهای خود را انجام میدهد. این معنای تفویض همان است که قدریه و معتزله برای توجیه اختیار انسان طرفدار آن هستند(4) و در برابر (جبر) که گروه هایی چون اشاعره طرفدار آن هستند، قرار دارد. البته (شیعه امامیه) هر دو دیدگاه را مردود شمرده و به راهنمایی ائمه اطهار (ع) نظریه سومی را که در روایات از آن به نام (امر بین الامرین) یاد شده، اختیار کردهاند.
مخالفان تفویض به معنای فوق در ردّ آن دلایلی را ذکر می کنند از جمله علامه طباطبائی می نویسد: اگر منظور از استقلال انسان در اعمالش این باشد که او پس از خلقت به خداوند بینیاز است بطلان آن روشن است؛ چون وجدان و عقل گواه است که انسان چنان که در اصل آفرینش به خداوند نیازمند است در بقای خود و انجام کارهای خود نیز به او نیاز دارد؛ یعنی در هر آنی از نظر هستی و کمالات هستی؛ مانند حیات، علم، قدرت و اسباب و وسایل کارها به خداوند نیاز دارد. چنانچه در بحث علیت در فلسفه اثبات شده که (هر معلول و پدیدهای که در پیدایش به علت و پدیدآورنده نیازمند است، در بقا و استمرار هستی اش نیز نیازمند آن است).(5)
و اگر منظور از استقلال این است که گر چه خداوند پس از خلقت بندگان از سلطنت و مالکیت معزول نیست. اما اختیار امر و نهی خود را به اراده بندگان واگذار کرده و برای آنان وظیفهای تعیین نکرده، این معنا هم باطل است، زیرا اگر چنین باشد باید از هر عملی که از آنان سر میزند خشنود و راضی باشد و هیچ گونه اعتراضی به هیچ عملی نداشته باشد و برای هر کاری اعم از خوب و بد به آنان پاداش دهد و برای هیچ کاری آنان را کیفر ننماید.(6)
پس تفویض به این معنا هم باطل و غیرقابل پذیرش است.
آیه الله مکارم شیرازی نیز می گوید: عقیده مندان به (تفویض) معتقدند که خداوند ما را آفریده و همه چیز را به دست خود ما واگذارده و به کلّی از اعمال و افعال ما بیگانه است و به این ترتیب ما در قلمرو اعمالمان از هر نظر مستقل و حکمران بلامنازع هستیم!
بدون شک این اعتقاد، با اصل توحید سازگار نیست، چرا که توحید به ما تعلیم داده که همه جهان ملک خداست، و چیزی از قلمرو حکومت او بیرون نیست، حتی اعمال ما در عین اختیار و آزادی اراده، از قلمرو و قدرت او نمی تواند بیرون باشد وگرنه شرک لازم می آید.
به عبارت روشن تر: ما نمی توانیم قائل به دو خدا باشیم یکی خدای بزرگ که عالم را آفریده و دیگری خدای کوچک یعنی انسان که در اعمال خودش مستقل و تام الاختیار است و حتّی خداوند هم نمی تواند در محدوده اعمال او اثر بگذارد!.این شرک است، این دوگانه پرستی و چندگانه پرستی است. مهم آن است که ما هم انسان را آزاد بدانیم و صاحب اختیار، و هم خدا را حاکم بر او و اعمال او بدانیم.(7)
پی نوشتها:
1. قاموس المحیط، فیروزآبادی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ اول، 1412ه، ص 501
2 . المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، ایران، مؤسسه اسماعیلیان، 1371ش، ج 17، ص 334
3. سوره مؤمن، آیه 44
4. فرق و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ش، ص 359-362- نیز ر.ک: حق الیقین، شبر، انوار الهدی، چاپ اول، 1380 ش، ج 1، ص 102 - شرح عقاید الصدوق، شیخ مفید (ضمیمه اوایل المقالات) قم، بیتا، ص 14 –علم کلام، صفایی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1374ش ، ج 1، ص 207-208
5 . نهایة الحکمة، طباطبایی، قم ، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ص 65
6. علم کلام، صفایی، ص 226-229
7. 50 درس اصول عقائد برای جوانان، مکارم شیرازی، ص128
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] آیا منظور از «یُطَهِّرَکُمْ» در آیه تطهیر،«اذهاب رجس» است؟
- [سایر] منظور از عناوین «حفاظ القرآن»، «حَمَلَة القرآن» و اصناف «قراء القرآن» چیست؟ آیا در روایات چنین چیزی هست؟
- [سایر] منظور از «رزق» چیست؟
- [سایر] منظور از شفاعت «رهبری» چیست؟
- [سایر] منظور از کلمه «طیّبه» چیست؟
- [سایر] منظور از «تباکی» چیست؟
- [سایر] منظور از «نوگرایی اسلامی» چیست؟
- [سایر] منظور از «نفس اماره» و «نفس مطمئنه» چیست؟ آیا ممکن است انسان دارای چند نفس باشد؟
- [سایر] در آیۀ شریفۀ «کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا...»، منظور از «روحاً من امرنا» چیست؟
- [سایر] در آیۀ «کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا...»، منظور از «روحاً من امرنا» چیست؟
- [آیت الله مظاهری] قضاوت قابل تفویض، نیابت و توکیل نیست بنابراین کسی را که دارای شرایط قضاوت نیست نمیتوان برای قضاوت نصب نمود مگر ضرورتی در کار باشد که در این صورت حکومت اسلامی میتواند کسانی را که بعضی از شرایط را ندارند منصوب به قضاوت نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا که زکات آن واجب نیست بکارد، چنانچه بر حسب معمول استفاده از هر دو جنس در موقع کشت منظور باشد، مخارج به نسبت مداخل تقسیم میشود، و اگر فایده یکی از آنها به قدری کم باشد که در موقع کشت منظور نباشد، مخارج از چیزی محسوب میشود که منظور باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا که زکات آن واجب نیست بکارد چنان چه بر حسب معمول استفاده از هر دو جنس در موقع کشت منظور باشد مخارج به نسبت مداخل تقسیم می شود و اگر فایده یکی از آنها به قدری کم باشد که در موقع کشت منظور نباشد مخارج از چیزی محسوب می شود که منظور باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است به منظور پرهیز از حرام در ظرف دیگری بریزند این استعمال جایز است، ولی اگر به این منظور نباشد حرام است، اما به هر حال خوردن آن غذا از ظرف دوم که طلا و نقره نیست، اشکال ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نگاه کردن مرد به زنی که می خواهد با او ازدواج کند به منظور آگاه شدن از حسن و عیب او جایز است حتی اگر با یک بار نگاه کردن این منظور حاصل نشود می تواند چند بار در چند مجلس نگاه کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] چند چیز است که سفر را قطع می کند و باید نماز را تمام خواند: اول رسیدن به (وطن) منظور از وطن چیست منظور از وطن محلی است که انسان آن را برای اقامت و زندگی خود انتخاب کرده، خواه در آنجا متولد شده باشد یا نه و خواه وطن پدر و مادرش باشد یا خودش آنجا را انتخاب کرده است.
- [آیت الله مظاهری] تزریق خون انسانی به انسان دیگر جایز است، خواه خون مسلمان باشد یا کافر، مرد باشد یا زن، و خرید و فروش خون برای این منظور مانعی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] منظور از عرق جنب از حرام عرقی است که در آن حال یا بعد از آن، پیش از آن که غسل کند از بدن او بیرون می آید.
- [آیت الله مظاهری] منظور از شراب هر مایع مست کنندهای است نظیر عرق و آبجو و مانند اینها و نوشیدن آن حتّی یک قطره و کمتر از آن نیز حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نگاه کردن به زن نامحرم برای شناختن او به منظور شهادت دادن در دادگاه و امور مهم و لازمی از این قبیل جایز است.