شبهه وهابیت در مورد عدم وجوب پرداخت خمس درآمد چگونه پاسخ داده می شود؟
در قسمت اول نوشتیم که وهابیون در شبهات خود بر این باورند که: (در قرآن و سنت دلیلی برای "خمس بر درآمد" وجود ندارد!). در قسمت پیش (پاسخ نقضی) بر این شبهه را آوردیم. اینک در این مقاله این شبهه را به شکل تفصیلی از دیدگاه قرآن و سنت بررسی می‌نماییم. در اسلام دو نوع انفاق وجود دارد: 1 انفاق مستحب 2 انفاق واجب انفاق مستحب حد و اندازۀ خاصی ندارد بلکه آنچه برای انسان امکان داشته باشد هر چند به اندازۀ یک دانۀ خرما باشد که از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار است. در این‌باره آیات و روایات فراوانی وجود دارد. اما انفاق واجب که در قرآن از آن با عنوان زکات و خمس یاد شده است، دارای شرایط خاصی است هر چند در قرآن به آن شرایط اشاره نشده است و به صورت کلی در پرداخت آن توصیه فرموده است ولیکن در روایات به طور مفصل به خصوصیات و شرایط زکات و خمس اشاره شده است. پیش از پرداختن به این بحث ابتدا به تعریف زکات و خمس اشاره می‌کنیم: زکات و خمس عبارت است از حق مالی که خداوند بر اموال خاصی واجب کرده است تا مالک آن را پرداخت نماید. البته مصرف هریک از زکات و خمس متفاوت می‌باشد؛ زیرا زکات و صدقه بر بنی هاشم (سادات) حرام می‌باشد. از این‌رو در قبال حرمت زکات بر آنان خداوند خمس را قرار داده است. بدین جهت در روایات فلسفۀ خمس را حرمت صدقه بر بنی هاشم (سادات) یاد کرده است. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: (خدایی که جز او خدایی نیست، وقتی صدقه را بر ما حرام کرد، حکم خمس را نازل فرمود تا در قبال حرمت صدقه بر ما خمس حلال باشد. (وسایل الشیعه، کتاب الخمس، ج6، ص337) قرآن کریم دربارۀ خمس می‌فرماید: (واعلموا أنما غنمتم من شیءفأن لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل... ) (سورۀ انفال، آیۀ41) بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه، از بنی هاشم است. در این آیه به صراحت می‌فرماید: آنچه از اموال به صورت غنیمت به دست آوردید، یک پنجم آن را برای خدا و رسول و تزدیکان آن حضرت اختصاص دهید. سخن در این است که آیا غنیمت اختصاص به غنایم جنگی دارد یا هر چیزی که انسان به دست آورد بر آن غنیمت صدق می‌کند؟ چراکه شیوۀ قرآن به گونه‌ای است که اصول کلی احکام، عقاید و اخلاق را بیان می‌فرماید و به جزئیات نمی‌پردازد. نمونۀ بارز آن، مسألۀ نماز و حج می‌باشد که تعداد رکعات و کیفیت خواندن و انجام دادن حج بیان نشده است، از این‌رو در فهم قرآن و دستورات آن تنها قرآن کافی نیست؛ بلکه وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ضروری می‌باشد تا با تفسیر قرآن، جزئیات احکام و عقاید را در رفتار و گفتار خویش برای امت تبیین فرماید که از آن سنت یاد می‌شود. بدین جهت در آیات خمس و زکات نوع مالی که زکات و خمس به آن تعلق می‌گیرد و همچنین شرایط و خصوصیات بیان نشده است. از این‌رو برای دست‌یابی به عقاید و احکام صحیح اسلام بایستی به سنت صحیح و مورد اطمینان مراجعه کنیم. در آیه‌ای که مربوط به خمس است سه چیز را بیان و مشخص فرموده است: 1-خمس در اموال به غنیمت گرفته شده است. 2-اندازۀ انفاق واجب در غنائم، یک پنجم می‌باشد. 3-کسانی که خمس به آنان پرداخت می‌شود، ولی مطلبی که در آیه به صورت مجمل آمده، معنای غنیمت است. از این‌رو یکی از بحث‌هایی که در آیه وجود دارد این است که مقصود از غنائم چیست؟ آیا منحصر در غنائم جنگی است یا مجموع غنیمت‌هایی که از نظر عرف و لغت به آن غنیمت گفته می‌شود، و در بر می‌گیرد؟ در پاسخ به این سؤال باید به سنت مراجعه شود و با مراجعه به سنت روشن می‌گردد که خمس فقط در غنائم جنگی نیست بلکه غیر آن را در بر می‌گیرد. البته با اختلافاتی که در مذاهب اسلامی در این زمینه به چشم می‌خورد، دایرۀ آن محدود یا گسترده می‌شود. برخی دایرۀ خمس را در هر نوع غنیمتی که از نظر عرف و لغت به آن غنیمت گفته می‌شود، گسترش می‌دهند، که این نظریۀ شیعه است و برخی دیگر دایره را محدود به غنائم جنگی و رکاز (گنج‌های یافت شده) می‌دانند و این نظریۀ اهل سنت است. توضیح: اهل سنت بر اساس روایتی که از ابوهریره نقل می‌کنند که: وفی الرکاز الخمس: در رکاز که به مال مدفون در زمین اطلاق می‌شود، خمس را واجب می‌دانند. از این‌رو اهل سنت خمس را منحصر در غنائم جنگی نمی‌دانند گرچه دایرۀ آن را محدود می‌کنند، ولی شیعه در سودهای معاملات و سرمایه‌هایی که یک سال بر آن بگذرد به جای زکات آن را مشمول غنیمت می‌دانند. ولی اهل سنت زکات را در چنین اموال و سرمایه‌هایی واجب می‌دانند. لذا اهل سنت نمی‌توانند بر شیعه اشکال کنند که به چه دلیل شما خمس را واجب می‌دانید؛ زیرا در پاسخ گفته می‌شود به همان دلیلی که شما زکات را در مال التجاره واجب کردید." از آنجا که اینگونه مباحث فقهی جایگاه اجتهاد فقهای مذاهب می‌‌باشد، بایستی در ارائه نظر مذاهب، دیدگاه‌های بزرگان آنان را مورد توجه قرار داد. با توجه به این که در قرآن مفهوم غنیمت به روشنی بیان نشده، لازم است به لغت و عرف و سپس به روایات مراجعه کنیم تا جزئیات مسأله کاملاً واضح شود. در لغت: بامراجعه به کتاب‌های لغوی اصیل، مفهوم غنیمت به خوبی روشن می‌شود؛ زیرا از نظر لغویون، غنیمت بر هر مالی و سرمایه‌ای که انسان به دست می‌آورد، خواه از راه گنج، معادن، غنائم جنگی و خواه از غیر آن باشد، اطلاق می‌شود. راغب اصفهانی می‌نویسد: (غَنَمَ و غُنم): به معنای دست‌یابی و رسیدن به چیزی است، در هر چیزی که انسان به آن دست پیدا کند، خواه از طریق جنگ یا غیر جنگ باشد: (و اعلموا أنما غنمتم من شیءٍ ...) ، (فکلوا مما غنمتم...) ، (فعند الله مغانم کثیرة). (مفردات راغب، مادۀ غنم، سورۀ انفال، آیۀ 41 69، سورۀ نساء، آیۀ 94). این منظور می‌گوید: غنم: دست‌یابی به چیزی بدون مشقت و سختی است. ابن فارس این واژه را به معنای دست یافتن شخص به چیزی دانسته که قبلاً مالک آن نبوده و بعد اختصاص به چیزی یافته که از مشرکین گرفته می‌شود. (مقاییس اللغة، مادۀ غنم). خلیل از بزرگان اهل لغت است. او می‌گوید: هرچه انسان بی‌مشقت به دست آورد، غنیمت به حساب می‌آید.(کتاب العین، واژۀ غنم). بلکه معنای آن گسترده‌تر از آن است، گرچه در زمان نزول آیه به خاطر غنائم جنگ، در غنائم جنگی به کار برده شده است. از این‌رو هر چیزی را اکه انسان به دست آورد و فایده و سود بر آن صدق کند، غنیمت به شمار می‌آید. در قرآن نیز واژۀ (مغنم) در موردی به کار برده شده که انسان چیزی را به دست می‌آورد، هر چند از راه غیر جنگ باشد. در آیۀ (فعند الله مغانم کثیرة). (سورۀ نساء، آیۀ 94). مقصود از این مغانم بسیار، به دلیل آن که در مقابل کالای زندگی دنیا آمده، پاداش آخرت است. بر اساس این آیه (مغنم) حتی به آنچه انسان در این دنیا یا میدان‌های جنگ به دست می‌آورد، اختصاص ندارد و به هر دستاوردی که حتی اخروی هم باشد شامل می‌شود. در روایاتی که کلمۀ مغنم و غنیمت و غنم به کار رفته، حضرت رسول صلی الله علیه و آله آنها را در معنای بهشت، آثار و برکت‌های ماه مبارک رمضان به کار برده است. در نهایۀ ابن اثیر آمده است: روزه در زمستان، غنیمت سرد و خنک است. (کلمۀ غنم، ج3، ص39، الصوم فی الشتاء الغنیمة الباردة، إنما سماه غنیمة لما فیه من الأجر و الثواب) وی روزه را به خاطر پاداش آن غنیمت به حساب آورده است. قرطبی از مفسران اهل سنت از آیۀ (واعلموا أن ما غنمتم) استفادۀ عموم فایده و ربح کرده است و می‌گوید: به خاطر اجماع، اختصاص به غنائم جنگی پیدا کرده است. در روایاتی که از طریق اهل بیت علیهم السلام وارد شده، خمس بر درآمدهای مالی که خارج از نیازهای سالانۀ افراد می‌باشد، واجب شده است؛ زیرا بر آنها غنیمت صدق می‌کند، گرچه آیۀ خمس دربارۀ غنائم جنگی وارد شده است، چنان که مفسرین گفته‌اند. این آیه در روز بدر و رویارویی دو گروه مسلمان و کافر نازل شده است. ولیکن این مسأله ثابت شده است که هر آیه‌ای که در موردی نازل شده است نمی‌توان آن را اختصاص به همان مورد نزول داد بلکه واژه غنیمت عمومیت دارد و یکی از موارد آن غنائم جنگی می‌باشد. وقتی دانستیم که در آغاز، تشریع خمس در مورد غنائم جنگی و گنج و طلای مدفون شده واجب شده در مرتبه بعدی به خاطر اطلاق مفهوم آیه می‌توان بر هر فایده و غنیمتی که به دست انسان می‌آید آن را مصداق آیه دانست. دلیل بر این مطلب افزون بر معنای لغوی غنیمت، روایاتی است که از طریق اهل بیت علیهم السلام وارد شده است که در اینجا به یک روایت اشاره می‌نماییم: سماعه می‌گوید: از امام کاظم علیه السلام دربارۀ خمس پرسیدم. ایشان فرمودند: هرچه که مردم به دست آورند کم یا زیاد خمس دارد. (وسایل الشیعه، ج6، باب 8، از ابواب خمس). امام هادی علیه السلام نیز در پاسخ به یکی از یارانش فرمودند: خمس واجب است. گفتم: در چه چیز؟ فرمودند: در کالا و وسایلشان. گفتم: آن که تجارت می‌کند یا چیزی را با دستش می‌سازد چه؟ فرمودند: اگر بتوانند باید پس از هزینه‌ها و نیازهایشان پرداخت کنند. (همان). از روایات اهل سنت نیز استفاده می‌شود که خمس منحصر در غنائم جنگی نیست ابن عباس روایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در رکاز (گنج) خمس است. (مسند احمد، ج1، ص314) مردی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سؤالاتی پرسید. از جمله این که در خرابه‌ها گنج می‌یابیم. حضرت فرمودند که در آنها خمس است. (همان، ج2، ص186). گروهی از عبد قیس، حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: مشرکان بین ما و شما هستند و جز در ماه‌های حرام دست‌رسی به شما نداریم. به ما توصیه جامعی بفرمایید که اگر به آن عمل کنیم، وارد بهشت شویم و دیگران را به آن فرا خوانیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: شما را به چهار چیز دستور می‌دهم و از چهار چیز نهی می‌کنم. شما را فرمان می‌دهم به ایمان به خدا. آیا می‌دانید که ایمان به خدا چیست؟ ایمان، شهادت به یگانگی خدا، ادای نماز، پرداخت زکات و خمس غنائم. (صحیح بخاری، ج2، باب وجوب الزکاة، ص109). روشن است که پیامبر صلی الله علیه و آله از فرزندان عبدقیس نخواسته غنائم جنگی را بپردازند؛ چراکه آنان در غیر از ماه‌های حرام به خاطر ترس از مشرکین از قبیلۀ خود نمی‌توانستند بیرون آیند. نیز افزون بر این که جنگ و جهادی نبوده که به وسیلۀ عبدقیس انجام شود و حضرت دستور غنائم جنگی را صادر فرموده باشند! پس روایت به غنائم جنگی مربوط نمی‌شود. بلکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در کنار روزه و نماز و زکات، پرداخت خمس اموال را نیز قرار داده است. خمس در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله: در این جا اشکال شده است که اگر خمس، اموال مازاد بر سال را شامل می‌شود، چرا در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود نداشته است و اگر چنین بوده، باید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مانند زکات دستور جمع‌آوری آن را صادر می‌فرمود؟ پاسخ روشن است. اولاً: احکام اسلامی به تدریج بیان شده است و طوری نبوده که یک سال تمام احکام یک دفعه تشریع شود. گاهی برخی از احکام در عصر رسالت تشریع شده، اما گستردگی آن محدود به آن زمان نبوده، از این‌رو در ابتدای نزول آیۀ خمس، اصل آن بر هر غنیمتی تشریع شده، اما اخذ خمس از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر مصالحی در اموال و درآمدها عملی نمی‌شده است دلیل بر این مطلب وجود روایاتی است که پاره‌ای از احکام در زمان امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف زمینۀ عمل آن پدید می‌آید. ثانیاً: زکات با خمس تفاوت دارد؛ زیرا مالک زکات فقرا هستند و یا این که باید در مصالح مسلمانان صرف شود، از این‌رو رسول خدا صلی الله علیه و آله وظیفه داشتند آن را اخذ کنند. لذا در قرآن می‌فرماید:خذ من أموالهم صدقه. بدین جهت آن حضرت افرادی را مأمور جمع‌آوری زکات نمودند؛ اما خمس حقی است که منحصر است برای آن حضرت و نزدیکانشان و مانند ملک شخصی آن حضرت می‌ماند. نه مانند زکات که از مسائل عمومی مسلمانان است. از این‌رو پیامبر صلی الله علیه و آله دستور جمع‌آوری آن را صادر نفرموده‌اند، بلکه تنها به تبلیغ آن پرداختند. چنان که مقام و موقعیت آن حضرت همین را اقتضا می‌کرد. پس اگر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله افرادی را برای جمع‌آوری مأمور نکردند، دلیل بر واجب نبودن آن نیست. ثالثاً: مواردی وجود داشته که خمس بر آن واجب شده، اما حضرت کسی را برای جمع‌آوری نفرستاده است. مانند: گنج‌هایی که به وسیلۀ مسلمانان به دست می‌آمده است. رابعاً: از نظر شیعه و اهل سنت ثابت است که زکات بر بنی‌هاشم (سادات) حرام است و در برخی روایات آمده است که خداوند در برابر زکات، خمس را برای بنی‌هاشم و اکرام آنان قرار داده است. بنابراین اگر خمس را منحصر در غنائم جنگی بدانیم، دربارۀ اکرام بنی‌هاشم با مشکلاتی روبرو خواهیم شد؛ زیرا جنگ در همۀ زمان‌ها به خاطر تسلط کفار یا به خاطر گسترش اسلام وجود ندارد. از این‌رو فقرای بنی‌هاشم چگونه زندگی خود را تأمین نمایند. بنابراین از راه فلسفۀ خمس می‌توانیم به دست بیاوریم که خمس باید در اموالی غیر از غنائم جنگی وجود داشته باشد. خامساً: در صحیح مسلم آمده است که فضل بن عباس و فرد دیگری از بنی‌هاشم نیاز به ازدواج پیدا کرده و نزد آنان چیزی وجود نداشت تا مهریه قرار دهند. نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده و از این وضعیت شکایت نمودند و از آن حضرت درخواست کردند که ما را برای جمع‌آوری زکات فرستاده تا از سهمی که به ما می‌رسد برای مهریه استفاده کنیم. حضرت اجازه ندادند و دستور فرمودند که برای مهریه خمس را بدل از زکات قرار دهید. (مستند العروة الوثقی، کتاب الخمس، ص198). بنابراین جمع‌آوری نکردن پیامبر صلی الله علیه و آله دلیل بر عدم وجوب نمی‌باشد؛ از سوی دیگر شاید پیامبر صلی الله علیه و آله برای جمع‌آوری افرادی را فرستاده باشد، ولی به جهاتی اخبار آن به ما نرسیده باشد. به ویژه در دوران حکومت‌های اموی و عباسی که حکومت اسلامی را به حکومت جاهلی تبدیل کردند و موجب شدند تا بسیاری از احکام اسلامی به فراموشی سپرده شود. چنان که در برخی روایات آمده است ابن حزم از ابن عباس روایت می‌کند که در بصره خطبه‌ای را ایراد نمودم و از زکات فطره سخن گفتم. ولی مردم حکم آن را نمی‌دانستند. پس وقتی از حکم زکات فطره مردمی که هر ساله آن را پرداخت می‌کردند اطلاع نداشتند، دربارۀ خمس، آن هم خمس بر درآمد چه آگاهی و شناختی داشتند؟ به ویژه که احکام خمس که حق پیامبر صلی الله علیه و آله و نزدیکان آن حضرت بوده و دست‌هایی که در طول تاریخ برای نابودی آثار اهل بیت علیهم السلام تلاش می‌کرده‌اند، مسئله خمس را نیز که حق آنها بوده است، از راه‌های گوناگون مانع رساندن این حکم به گوش مردم می‌شدند، همانگونه که از نقل فضایل آنان جلوگیری می‌کردند، از پرداخت خمسی که در برابر زکات برای آنان قرار داده شده بود، جلوگیری می‌کردند. در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد که به علت طولانی شدن از ذکر آن خودداری می‌کنیم.
عنوان سوال:

شبهه وهابیت در مورد عدم وجوب پرداخت خمس درآمد چگونه پاسخ داده می شود؟


پاسخ:

در قسمت اول نوشتیم که وهابیون در شبهات خود بر این باورند که: (در قرآن و سنت دلیلی برای "خمس بر درآمد" وجود ندارد!). در قسمت پیش (پاسخ نقضی) بر این شبهه را آوردیم. اینک در این مقاله این شبهه را به شکل تفصیلی از دیدگاه قرآن و سنت بررسی می‌نماییم.

در اسلام دو نوع انفاق وجود دارد:
1 انفاق مستحب 2 انفاق واجب
انفاق مستحب حد و اندازۀ خاصی ندارد بلکه آنچه برای انسان امکان داشته باشد هر چند به اندازۀ یک دانۀ خرما باشد که از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار است. در این‌باره آیات و روایات فراوانی وجود دارد.
اما انفاق واجب که در قرآن از آن با عنوان زکات و خمس یاد شده است، دارای شرایط خاصی است هر چند در قرآن به آن شرایط اشاره نشده است و به صورت کلی در پرداخت آن توصیه فرموده است ولیکن در روایات به طور مفصل به خصوصیات و شرایط زکات و خمس اشاره شده است. پیش از پرداختن به این بحث ابتدا به تعریف زکات و خمس اشاره می‌کنیم:
زکات و خمس عبارت است از حق مالی که خداوند بر اموال خاصی واجب کرده است تا مالک آن را پرداخت نماید. البته مصرف هریک از زکات و خمس متفاوت می‌باشد؛ زیرا زکات و صدقه بر بنی هاشم (سادات) حرام می‌باشد. از این‌رو در قبال حرمت زکات بر آنان خداوند خمس را قرار داده است. بدین جهت در روایات فلسفۀ خمس را حرمت صدقه بر بنی هاشم (سادات) یاد کرده است.
امام صادق علیه السلام می‌فرماید: (خدایی که جز او خدایی نیست، وقتی صدقه را بر ما حرام کرد، حکم خمس را نازل فرمود تا در قبال حرمت صدقه بر ما خمس حلال باشد. (وسایل الشیعه، کتاب الخمس، ج6، ص337)
قرآن کریم دربارۀ خمس می‌فرماید: (واعلموا أنما غنمتم من شیءفأن لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل... ) (سورۀ انفال، آیۀ41)
بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه، از بنی هاشم است.
در این آیه به صراحت می‌فرماید: آنچه از اموال به صورت غنیمت به دست آوردید، یک پنجم آن را برای خدا و رسول و تزدیکان آن حضرت اختصاص دهید.
سخن در این است که آیا غنیمت اختصاص به غنایم جنگی دارد یا هر چیزی که انسان به دست آورد بر آن غنیمت صدق می‌کند؟ چراکه شیوۀ قرآن به گونه‌ای است که اصول کلی احکام، عقاید و اخلاق را بیان می‌فرماید و به جزئیات نمی‌پردازد. نمونۀ بارز آن، مسألۀ نماز و حج می‌باشد که تعداد رکعات و کیفیت خواندن و انجام دادن حج بیان نشده است، از این‌رو در فهم قرآن و دستورات آن تنها قرآن کافی نیست؛ بلکه وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ضروری می‌باشد تا با تفسیر قرآن، جزئیات احکام و عقاید را در رفتار و گفتار خویش برای امت تبیین فرماید که از آن سنت یاد می‌شود.
بدین جهت در آیات خمس و زکات نوع مالی که زکات و خمس به آن تعلق می‌گیرد و همچنین شرایط و خصوصیات بیان نشده است. از این‌رو برای دست‌یابی به عقاید و احکام صحیح اسلام بایستی به سنت صحیح و مورد اطمینان مراجعه کنیم.
در آیه‌ای که مربوط به خمس است سه چیز را بیان و مشخص فرموده است:
1-خمس در اموال به غنیمت گرفته شده است.
2-اندازۀ انفاق واجب در غنائم، یک پنجم می‌باشد.
3-کسانی که خمس به آنان پرداخت می‌شود، ولی مطلبی که در آیه به صورت مجمل آمده، معنای غنیمت است. از این‌رو یکی از بحث‌هایی که در آیه وجود دارد این است که مقصود از غنائم چیست؟ آیا منحصر در غنائم جنگی است یا مجموع غنیمت‌هایی که از نظر عرف و لغت به آن غنیمت گفته می‌شود، و در بر می‌گیرد؟
در پاسخ به این سؤال باید به سنت مراجعه شود و با مراجعه به سنت روشن می‌گردد که خمس فقط در غنائم جنگی نیست بلکه غیر آن را در بر می‌گیرد. البته با اختلافاتی که در مذاهب اسلامی در این زمینه به چشم می‌خورد، دایرۀ آن محدود یا گسترده می‌شود. برخی دایرۀ خمس را در هر نوع غنیمتی که از نظر عرف و لغت به آن غنیمت گفته می‌شود، گسترش می‌دهند، که این نظریۀ شیعه است و برخی دیگر دایره را محدود به غنائم جنگی و رکاز (گنج‌های یافت شده) می‌دانند و این نظریۀ اهل سنت است. توضیح:
اهل سنت بر اساس روایتی که از ابوهریره نقل می‌کنند که: وفی الرکاز الخمس:
در رکاز که به مال مدفون در زمین اطلاق می‌شود، خمس را واجب می‌دانند. از این‌رو اهل سنت خمس را منحصر در غنائم جنگی نمی‌دانند گرچه دایرۀ آن را محدود می‌کنند، ولی شیعه در سودهای معاملات و سرمایه‌هایی که یک سال بر آن بگذرد به جای زکات آن را مشمول غنیمت می‌دانند. ولی اهل سنت زکات را در چنین اموال و سرمایه‌هایی واجب می‌دانند. لذا اهل سنت نمی‌توانند بر شیعه اشکال کنند که به چه دلیل شما خمس را واجب می‌دانید؛ زیرا در پاسخ گفته می‌شود به همان دلیلی که شما زکات را در مال التجاره واجب کردید."
از آنجا که اینگونه مباحث فقهی جایگاه اجتهاد فقهای مذاهب می‌‌باشد، بایستی در ارائه نظر مذاهب، دیدگاه‌های بزرگان آنان را مورد توجه قرار داد. با توجه به این که در قرآن مفهوم غنیمت به روشنی بیان نشده، لازم است به لغت و عرف و سپس به روایات مراجعه کنیم تا جزئیات مسأله کاملاً واضح شود.
در لغت:
بامراجعه به کتاب‌های لغوی اصیل، مفهوم غنیمت به خوبی روشن می‌شود؛ زیرا از نظر لغویون، غنیمت بر هر مالی و سرمایه‌ای که انسان به دست می‌آورد، خواه از راه گنج، معادن، غنائم جنگی و خواه از غیر آن باشد، اطلاق می‌شود.
راغب اصفهانی می‌نویسد: (غَنَمَ و غُنم):
به معنای دست‌یابی و رسیدن به چیزی است، در هر چیزی که انسان به آن دست پیدا کند، خواه از طریق جنگ یا غیر جنگ باشد: (و اعلموا أنما غنمتم من شیءٍ ...) ، (فکلوا مما غنمتم...) ، (فعند الله مغانم کثیرة). (مفردات راغب، مادۀ غنم، سورۀ انفال، آیۀ 41 69، سورۀ نساء، آیۀ 94).
این منظور می‌گوید: غنم: دست‌یابی به چیزی بدون مشقت و سختی است.

ابن فارس این واژه را به معنای دست یافتن شخص به چیزی دانسته که قبلاً مالک آن نبوده و بعد اختصاص به چیزی یافته که از مشرکین گرفته می‌شود. (مقاییس اللغة، مادۀ غنم).
خلیل از بزرگان اهل لغت است. او می‌گوید:
هرچه انسان بی‌مشقت به دست آورد، غنیمت به حساب می‌آید.(کتاب العین، واژۀ غنم).
بلکه معنای آن گسترده‌تر از آن است، گرچه در زمان نزول آیه به خاطر غنائم جنگ، در غنائم جنگی به کار برده شده است. از این‌رو هر چیزی را اکه انسان به دست آورد و فایده و سود بر آن صدق کند، غنیمت به شمار می‌آید.
در قرآن نیز واژۀ (مغنم) در موردی به کار برده شده که انسان چیزی را به دست می‌آورد، هر چند از راه غیر جنگ باشد. در آیۀ (فعند الله مغانم کثیرة). (سورۀ نساء، آیۀ 94). مقصود از این مغانم بسیار، به دلیل آن که در مقابل کالای زندگی دنیا آمده، پاداش آخرت است. بر اساس این آیه (مغنم) حتی به آنچه انسان در این دنیا یا میدان‌های جنگ به دست می‌آورد، اختصاص ندارد و به هر دستاوردی که حتی اخروی هم باشد شامل می‌شود.
در روایاتی که کلمۀ مغنم و غنیمت و غنم به کار رفته، حضرت رسول صلی الله علیه و آله آنها را در معنای بهشت، آثار و برکت‌های ماه مبارک رمضان به کار برده است.
در نهایۀ ابن اثیر آمده است: روزه در زمستان، غنیمت سرد و خنک است. (کلمۀ غنم، ج3، ص39، الصوم فی الشتاء الغنیمة الباردة، إنما سماه غنیمة لما فیه من الأجر و الثواب)
وی روزه را به خاطر پاداش آن غنیمت به حساب آورده است.
قرطبی از مفسران اهل سنت از آیۀ (واعلموا أن ما غنمتم) استفادۀ عموم فایده و ربح کرده است و می‌گوید: به خاطر اجماع، اختصاص به غنائم جنگی پیدا کرده است. در روایاتی که از طریق اهل بیت علیهم السلام وارد شده، خمس بر درآمدهای مالی که خارج از نیازهای سالانۀ افراد می‌باشد، واجب شده است؛ زیرا بر آنها غنیمت صدق می‌کند، گرچه آیۀ خمس دربارۀ غنائم جنگی وارد شده است، چنان که مفسرین گفته‌اند.
این آیه در روز بدر و رویارویی دو گروه مسلمان و کافر نازل شده است. ولیکن این مسأله ثابت شده است که هر آیه‌ای که در موردی نازل شده است نمی‌توان آن را اختصاص به همان مورد نزول داد بلکه واژه غنیمت عمومیت دارد و یکی از موارد آن غنائم جنگی می‌باشد. وقتی دانستیم که در آغاز، تشریع خمس در مورد غنائم جنگی و گنج و طلای مدفون شده واجب شده در مرتبه بعدی به خاطر اطلاق مفهوم آیه می‌توان بر هر فایده و غنیمتی که به دست انسان می‌آید آن را مصداق آیه دانست. دلیل بر این مطلب افزون بر معنای لغوی غنیمت، روایاتی است که از طریق اهل بیت علیهم السلام وارد شده است که در اینجا به یک روایت اشاره می‌نماییم:
سماعه می‌گوید: از امام کاظم علیه السلام دربارۀ خمس پرسیدم. ایشان فرمودند:
هرچه که مردم به دست آورند کم یا زیاد خمس دارد. (وسایل الشیعه، ج6، باب 8، از ابواب خمس).
امام هادی علیه السلام نیز در پاسخ به یکی از یارانش فرمودند:
خمس واجب است. گفتم: در چه چیز؟ فرمودند: در کالا و وسایلشان. گفتم: آن که تجارت می‌کند یا چیزی را با دستش می‌سازد چه؟ فرمودند: اگر بتوانند باید پس از هزینه‌ها و نیازهایشان پرداخت کنند. (همان).
از روایات اهل سنت نیز استفاده می‌شود که خمس منحصر در غنائم جنگی نیست
ابن عباس روایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
در رکاز (گنج) خمس است. (مسند احمد، ج1، ص314) مردی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سؤالاتی پرسید. از جمله این که در خرابه‌ها گنج می‌یابیم. حضرت فرمودند که در آنها خمس است. (همان، ج2، ص186).
گروهی از عبد قیس، حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: مشرکان بین ما و شما هستند و جز در ماه‌های حرام دست‌رسی به شما نداریم. به ما توصیه جامعی بفرمایید که اگر به آن عمل کنیم، وارد بهشت شویم و دیگران را به آن فرا خوانیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
شما را به چهار چیز دستور می‌دهم و از چهار چیز نهی می‌کنم. شما را فرمان می‌دهم به ایمان به خدا. آیا می‌دانید که ایمان به خدا چیست؟ ایمان، شهادت به یگانگی خدا، ادای نماز، پرداخت زکات و خمس غنائم. (صحیح بخاری، ج2، باب وجوب الزکاة، ص109).
روشن است که پیامبر صلی الله علیه و آله از فرزندان عبدقیس نخواسته غنائم جنگی را بپردازند؛ چراکه آنان در غیر از ماه‌های حرام به خاطر ترس از مشرکین از قبیلۀ خود نمی‌توانستند بیرون آیند. نیز افزون بر این که جنگ و جهادی نبوده که به وسیلۀ عبدقیس انجام شود و حضرت دستور غنائم جنگی را صادر فرموده باشند! پس روایت به غنائم جنگی مربوط نمی‌شود. بلکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در کنار روزه و نماز و زکات، پرداخت خمس اموال را نیز قرار داده است.
خمس در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله:
در این جا اشکال شده است که اگر خمس، اموال مازاد بر سال را شامل می‌شود، چرا در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود نداشته است و اگر چنین بوده، باید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مانند زکات دستور جمع‌آوری آن را صادر می‌فرمود؟
پاسخ روشن است.
اولاً: احکام اسلامی به تدریج بیان شده است و طوری نبوده که یک سال تمام احکام یک دفعه تشریع شود. گاهی برخی از احکام در عصر رسالت تشریع شده، اما گستردگی آن محدود به آن زمان نبوده، از این‌رو در ابتدای نزول آیۀ خمس، اصل آن بر هر غنیمتی تشریع شده، اما اخذ خمس از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر مصالحی در اموال و درآمدها عملی نمی‌شده است
دلیل بر این مطلب وجود روایاتی است که پاره‌ای از احکام در زمان امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف زمینۀ عمل آن پدید می‌آید.
ثانیاً: زکات با خمس تفاوت دارد؛ زیرا مالک زکات فقرا هستند و یا این که باید در مصالح مسلمانان صرف شود، از این‌رو رسول خدا صلی الله علیه و آله وظیفه داشتند آن را اخذ کنند. لذا در قرآن می‌فرماید:خذ من أموالهم صدقه. بدین جهت آن حضرت افرادی را مأمور جمع‌آوری زکات نمودند؛ اما خمس حقی است که منحصر است برای آن حضرت و نزدیکانشان و مانند ملک شخصی آن حضرت می‌ماند. نه مانند زکات که از مسائل عمومی مسلمانان است. از این‌رو پیامبر صلی الله علیه و آله دستور جمع‌آوری آن را صادر نفرموده‌اند، بلکه تنها به تبلیغ آن پرداختند. چنان که مقام و موقعیت آن حضرت همین را اقتضا می‌کرد.
پس اگر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله افرادی را برای جمع‌آوری مأمور نکردند، دلیل بر واجب نبودن آن نیست.
ثالثاً: مواردی وجود داشته که خمس بر آن واجب شده، اما حضرت کسی را برای جمع‌آوری نفرستاده است. مانند: گنج‌هایی که به وسیلۀ مسلمانان به دست می‌آمده است.
رابعاً: از نظر شیعه و اهل سنت ثابت است که زکات بر بنی‌هاشم (سادات) حرام است و در برخی روایات آمده است که خداوند در برابر زکات، خمس را برای بنی‌هاشم و اکرام آنان قرار داده است. بنابراین اگر خمس را منحصر در غنائم جنگی بدانیم، دربارۀ اکرام بنی‌هاشم با مشکلاتی روبرو خواهیم شد؛ زیرا جنگ در همۀ زمان‌ها به خاطر تسلط کفار یا به خاطر گسترش اسلام وجود ندارد. از این‌رو فقرای بنی‌هاشم چگونه زندگی خود را تأمین نمایند. بنابراین از راه فلسفۀ خمس می‌توانیم به دست بیاوریم که خمس باید در اموالی غیر از غنائم جنگی وجود داشته باشد.
خامساً: در صحیح مسلم آمده است که فضل بن عباس و فرد دیگری از بنی‌هاشم نیاز به ازدواج پیدا کرده و نزد آنان چیزی وجود نداشت تا مهریه قرار دهند. نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده و از این وضعیت شکایت نمودند و از آن حضرت درخواست کردند که ما را برای جمع‌آوری زکات فرستاده تا از سهمی که به ما می‌رسد برای مهریه استفاده کنیم. حضرت اجازه ندادند و دستور فرمودند که برای مهریه خمس را بدل از زکات قرار دهید. (مستند العروة الوثقی، کتاب الخمس، ص198).
بنابراین جمع‌آوری نکردن پیامبر صلی الله علیه و آله دلیل بر عدم وجوب نمی‌باشد؛ از سوی دیگر شاید پیامبر صلی الله علیه و آله برای جمع‌آوری افرادی را فرستاده باشد، ولی به جهاتی اخبار آن به ما نرسیده باشد. به ویژه در دوران حکومت‌های اموی و عباسی که حکومت اسلامی را به حکومت جاهلی تبدیل کردند و موجب شدند تا بسیاری از احکام اسلامی به فراموشی سپرده شود. چنان که در برخی روایات آمده است ابن حزم از ابن عباس روایت می‌کند که در بصره خطبه‌ای را ایراد نمودم و از زکات فطره سخن گفتم. ولی مردم حکم آن را نمی‌دانستند.
پس وقتی از حکم زکات فطره مردمی که هر ساله آن را پرداخت می‌کردند اطلاع نداشتند، دربارۀ خمس، آن هم خمس بر درآمد چه آگاهی و شناختی داشتند؟ به ویژه که احکام خمس که حق پیامبر صلی الله علیه و آله و نزدیکان آن حضرت بوده و دست‌هایی که در طول تاریخ برای نابودی آثار اهل بیت علیهم السلام تلاش می‌کرده‌اند، مسئله خمس را نیز که حق آنها بوده است، از راه‌های گوناگون مانع رساندن این حکم به گوش مردم می‌شدند، همانگونه که از نقل فضایل آنان جلوگیری می‌کردند، از پرداخت خمسی که در برابر زکات برای آنان قرار داده شده بود، جلوگیری می‌کردند.
در این زمینه روایات فراوانی وجود دارد که به علت طولانی شدن از ذکر آن خودداری می‌کنیم.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین