برای دریافت جواب، مناسب دیدیم که توجه شما را به سخنرانی استاد هادوی تهرانی که در این زمینه ایراد شده است جلب نماییم: در قرن میلادی حاضر گرایش روشنی به دینداری دیده می شود، در حالی که قرن گذشته تلاش زیادی برای کنار گذاشتن دین صورت گرفته است. ولی شکستهای پی درپی در این زمینه و شکوفایی بعضی از جنبشهای دینی ( که در رأس آنها انقلاب اسلامی ایران بود که منجر به شکل گیری جمهوری اسلامی شده)، باعث شد که انسان معاصر تغییرات روشنی را تجربه کند و متحول گردد؛ و از یک انسان ملحد که بر این بی دینی هم اصرار داشت به انسانی دوستدار دین تبدیل، و خواستار معنویت و حقیقت اخروی شود. به همین خاطر گفتگوهای بین همه یا بعضی از ادیان در سالهای اخیر شکوفا شد و کنفرانس های متعددی در این زمینه برگزار شد، مانند کنفرانس انجمن بین المللی رهبران دینی در سال 2002 در تایلند و پارلمان بین المللی ادیان در سال 2003 در اسپانیا، و کنفرانس ادیان جهانی در قزاقستان در سال 2003 و بالاخره کنفرانس ادیان ابراهیم درباره جنگ و صلح در سال 2006 میلادی در ایتالیا. ولی با این کوشش فراوان برای گفتگوی بین ادیان بخصوص بین اسلام و مسیحیت به عنوان آخرین ادیان ابراهیمی، هنوز معضلات و چالش هایی در راه گفتگوی سودمند بین این دو دین وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود: 1- عدم توجه حقیقی به نقاط مشترک بین این دو دین مانند نقاط مشترکی که قرآن کریم به آن اشاره می کند: « بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما، بعضی دیگر را- غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد».[1] نقاط مشترک زیادی در عقیده و اخلاق بین اسلام و مسیحیت وجود دارد همچنین امکان تعامل کارگشایی یین این دو دین برای اداره جامعه جهانی در راه رسیدن به صلح و امنیت جهانی می تواند وجود داشته باشد. این همکاری باید از سویی در چهارچوب توحید به عنوان رکن اساسی و از سوی دیگر عدم ادعای ربوبیٌت و سیادت از طرف جانبی بر جانب دیگر باشد و حال آن که هر دوی این خصوصیات در دنیای امروز ما گُم است. توحید مورد غفلت واقع شده و تجاوز قدرتهای قوی بر ضعیفان یک امر عادی شده است بطوری که در جریان پروژه ی هسته ای ایران این موضوع به خوبی مشاهده می شود. 2- عدم آگاهی از نتائج گفتگوهای سودمند بین این دو دین؛ چرا که این گفتگوهای پلی است به سوی فهم دقیق و ریشه دار از دو دین و گسترش دامنه توانائیهای علمی و عملی در این دو دین از طریق بررسی مقایسه ای در زمینه های مختلف عقیدتی و اخلاق. برآیند حتمی در این همکاری علمی، رسیدن به پیشنهادهای روشن برای همزیستی مسالمت آمیز و همکاری مؤثر میان پیروان این دو دین و خاموش کردن شعله های جنگ فکری و اقتصادی و بالاخره رسیدن به یک فضای امن برای رشد و به فعلیت رساندن استعدادهای بشری است. 3- تفکر سنٌتی که بدون هیچ تجدیدی در تفکر حاکم در هر دین نسبت به دین دیگر وجود دارد. بسیاری از برداشتهای این تفکر سنتٌی نسبت به طرف دیگر مبنی بر مطالعات و تحقیقاتی است که فاقد منابع معتبر است، یا بر گفتارهای باطلی قرار دارد. بطوری که نتیجه این تفکر در اکثر موارد سوء برداشت و درنتیجه سؤ ظن و داوری باطل در مورد طرف مقابل است. 4- از دیگر چالشها، وجود قدرتهای جهانی است که خواستار برخورد بین ادیان هستند . روسای این قدرتهای جهانی منافع خودشان را در جنگ می پندارند، معلوم است که جنگ باید دارای ریشه های عمیقی باشد و مهمترین این ریشه ها در اختلاف های عقیدتی پیدا می شود. به همین خاطر اصرار بر تعمیق این اختلافات دارند. کاریکاتورهای که در دانمارک دیده شد از مصادیق این توطئه های بین المللی است و به جز این هیج توجیهی برای حوادث دانمارک وجود ندارد. آن جهالتی که در جریان هتک حرمت به برترین و بزرگترین شخصیت الهی عالم حضرت محمد صلی الله علیه و آله، شکل گرفت، دانمارک را برای ظهور این جنایت انتخاب کرد چرا که علامت روی پرچمش، علامت صلیب است. آنها به خوبی می دانستند که عکس العمل مسلمانان در سوزاندن پرچم آن کشور بروز می کند، کاری که به هتک حرمت صلیب تفسیر شد و در نتیجه عکس العمل مسیحیان را در مقابل در پی داشت. در دیداری که با پاپ واتیکان، بندیکت شانزدهم در هشت ماه پیش داشتم به این نقطه اشاره کردم و از او خواستم که به این نقشه شیطانی توجه داشته باشد و برای پیروانش روشن کند که سوزاندن پرچم، بی احترامی به صلیب نیست بلکه فقط یک حرکت سیاسی بر ضد دولتی است که در آن به پیامبر اعظم (ص) توهین شده است. از همین توطئه ها جریان 11 سبتامبر است، الان با توجه به قوانین و شواهد بسیاری می دانیم که نیرنگ و توطئه ای در کار بود، دو ساختمان مرکز تجارت جهانی بوسیله موشکها و هواپیماها فرو ریخت و هدف از آن توسعه دایره ی جنگ علیه مسلمین و زنده کردن جنگ های صلیبی – همان طور که در آن زمان رئیس جمهور آمریکا به این موضوع اشاره کرد - بود. به نظر من، کاری که اخیراً پاپ انجام داد از مصادیق همین توطئه های جهانی بر ضد ادیان است. وی در هشت ماه قبل از این سخنرانی[2] بلکه یک ماه قبل از این سخنرانی، بر اهمیت گفتگوی بین ادیان خصوصاً اسلام و مسیحیت تاکید داشت و بیانیه ای درباره کنفرانس گفتگوی اسلامی و مسیحی در اسسیزی صادر کرد پس چگونه از این موضوعات غافل شده و مطالبی می گوید که از شأن او دور است. 5- چالش های عدم علم به حقائق هر کدام از این دو دین؛ برای این موضوع مثالهای زیادی وجود دارد، چه بسا مهمترین آن همان سخنرانی پاپ باشد، که به بعضی از آنها در این سخنرانی اشاره می کنم: الف. خلط بین «جهاد» که یک اصطلاح اسلامی است و جنگ مقدٌسی که در تاریخ مسیحی اتفاق افتاده است، پاپ می گوید: « آغاز کرد امپراطور موضوع جهاد یا همان جنگ مقدٌس را »، جهاد کوشش درباره از بین بردن موانع هدایت و آسان کردن راه عبادت خداوند است، این جنگ، جنگ با کسانی است که در مقابل پرستش خداوند قرار گرفته و بندگان خدا را از شناخت او و هدایت یافتن توسط او باز می دارند، این همان جهاد اصغر است. گاهی هم جهاد منظور شناخت نفس و کوشش درباره اصلاح آن است که به آن جهاد با نفس گفته می شود، حال آن که جنگ مقدس در کنه آن، به معنای تسلط بر غیر مسیحی و اجبار آنان به مسیحی شدن است. اگر به تاریخ ارمنی ها در ایران و لبنان و دیگر کشورها نگاه کنیم، این اعتراف را از سوی محققین آنها می بینیم که اذعان دارند سائر مذاهب مسیحی سعی در تغییر دین و دینداری اَرمنی ها داشتند اما مسلمانان حتی یک گام در این مسیر بر نداشتند. ب. عدم آگاهی به تارخ قرآن و شأن و نزول آیات وی می گوید: « مطمئناً امپراطوری می دانست که آیه 256 از سوره دوم قران (بقره) می گوید: "اکراهی در دین نیست... " و این سوره از اولین سوره های قرآن است که مربوط به زمانی است که محمد «ص» قدرت و سلطه ای نداشت و مقهور بود...» حال آن که این آیه از آیات مدنی است و هنگامی نازل شد که پیامبر دارای حکومت و قدرت بود و هیچ خطری او را تهدید نمی کرد بلکه روایات وارده ذیل این آیه چنین بیان می کنند که: یکی از مسلمین بخاطر تبلیغات بعضی از تجار مسیحی که برای تجارت به مدینه آمده بودند و مردم را به مسیحیت دعوت می کردند، مسیحی می شود، پدر او خدمت پیامبر اکرم (ص) می رسد و خواستار اجبار فرزندش در بازگشت به اسلام می شود. پیامبر از این امر خودداری کرده، سپس آیه نازل می شود. البته خود این آیه نشانه ای دارد که بیان می کند این آیه مربوط به اوائل نبوده است زیرا قسمتی از آن می فرماید: « راه رشد و هدایت از گمراهی مشخص شده است » و معلوم است که چنین مضمونی در اواخر رسالت نازل شده است نه در اول آن. 3- وی در قسمتی از سخنرانی اش می گوید: امپراطور ناگهان به طرف گفتگو کننده اش رو کرد و... سؤال اصلی برای ما ، رابطه بین دین و خشونت بطور عام است. سپس در ادامه گفت: چیز جدیدی که محمد (ص) آورده است را به من نشان دهید؟ در حالی که شما چیزی جز رذالت و بی انسانی مانند فرمان او به انتشار دین بوسیله شمشیر، نمی یابید!. در این گفته هیچ انصافی دیده نمی شود، بعضی از معاصرین مسیحی کتابهایی درباره ی رسالت پیامبر اکرم (ص) برای مسیحیان نوشته اند که نشان می دهد شخص مسیحی می تواند در عین حالی که مسیحی است از نور پیامبر اکرم بهتر استفاده کرده و از سیره آن بزرگوار بهره برد. با یک نگاه گذرا به تارخ اسلامی در می یابیم که اسلام و مسلمین چه علوم ، معارف و ارزشهای نو و بلندی را به جامعه ی بشری اهدا کرده اند. اسلام معارف الهی در توحید را ترٌقی بخشید و فلسفه ای را ایجاد کرد که مانند آن یافت نمی شود. این فلسفه در حکمت متعالیه ملاصدرا تجسم پیدا کرده و شان خاصی در فکر فلسفی عالم پیدا کرد. ارزشهای اخلاقی در اسلام شکوفا شده و در عرفان اسامی تکامل یافت و راه بلند و مترٌقی برای سلوک نفسانی و روحانی شد. شریعت ، قانون و نظام کاملی که اسلام در زمینه های مختلف حیات بشری نشان می دهد، دارای جایگاه خاصی در اسلام است. اسلام بین دنیا و آخرت جمع کرده و مفاهیم بلند معنوی را در زمینه ی سیاست ، اقتصاد و تربیت عرضه کرده است. مسلمانان نیز نقش مهمی در تاریخ تمدن بشری داشته اند. بسیاری از اختراعات به دست آنان انجام گرفت و مهم ترین مبادی و ریشه های اکثر علوم مانند شیمی و فیزیک به دست آنان کشف شد و یا در رشد و پیشرفت علومی مانند طب نقش اساسی داشتند. عصر طلایی اسلامی پر است از این موارد روشن، پس چگونه است که وی از همه این امور غافل می شود و حرفهای گذشتگانش را که نتیجه جهل یا تجاهل آنان است، تکرار می کند. 4- وی می گوید: « امپراطور به طور مفصٌل بیان می کند که چگونه نشر دین از راه خشونت و سختگیری منافی عقل است... » وی طوری این مسائل را ذکر می کند که گویا در اسلام، نشر دین بر اساس خشونت و سخت گیری، بنا شده است. حال آن که این طریقه ی کلیسای رومانی بود که با رجوع به تاریخ این کلیسا به خوبی معلوم می شود. اما اسلام دین علم، معرفت، اراده و اختیار است. خداوند مردم را به علم دعوت کرده و تشویق می کند و می فرماید: « آیا کسانی که می دانند مانند کسانی انند که نمی دانند ».[3] رسالت پیامبر (ص) با قرائت آغاز شد: « بخوان به نام پروردگارت که خلق کرد...» [4] « بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است، همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود، و به انسان آنچه را نمی‏دانست یاد داد! ».[5] « و بشارت دِه کسانی را که گفتار را می شنوند و بهترین آن را تبعیٌت می کنند.[6] «با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‏داند چه کسی از راه او گمراه شده است و او به هدایت‏یافتگان داناتر است»‏.[7] دین اسلام، دین حکمت و موعظه ی نیکو و دین عقل ومنطق است. وی دیگر عباراتی که از امپراطوری نقل می کند چنین است: « خشونت و سخت گیری این چنینی مخالف با طبیعت (ذات) خداوند و طبیعت روح است. خداوند خون را دوست نمی دارد و افعال غیر عقلانی، مخالف با طبیعت خداوند است، ایمان ثمره روح است و نه جسد». این گفتار مناسبت بیشتری با تاریخ مسیحی بخصوص مسیحیت کاتولیک دارد. 5- وی می گوید: « در عقیده ی اسلامی مشیت خداوند مطلق نیست و این تلقی از اراده ی خداوند نه با گفته های ما منسجم است و نه حتی با عقل» سپس به کلام ابن حزم استشهاد می کند که در تفسیرش گفته است: بر خداوند واجب نیست که حتی به کلمه و گفتارش تمسک کند و هیچ چیز او را وادار نمی کند که حقیقت را به ما بفهماند و انسان می تواند اگر بخواهد بت ها را پرستش کند. » این کلام پاپ، بهترین دلیل بر عدم رجوع وی به منابع فلسفی و کلامی در فرهنگ اسلامی است. منابع فلسفه اسلامی تصریح دارد که مشیت خداوند مطلق است و اراده ی ذاتی وی عین علمش و عین ذاتش است. امٌا ارداه فعلی او در افعالش تجلٌی می یابد و استشهادی که وی از کلام این حزم اندلسی می آورد چه بسا بخاطر ضعف فرهنگی باشد چرا که مذهب ابن حزم، مذهبی متروک و مهجور است بطوری که امروزه هیچ پیرو و طرفداری ندارد. در مکتب اهل بیت (ع) که امروز مکتب زنده ای است، نقش علم و عقل و اراده در ایمان به خوبی روشن شده است. قرآن هم به نقش اراده در ایمان اشاره کرده و می فرماید: «و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند!».[8] انکار با یقین یعنی این که اراده نقش اصلی در ایمان دارد. و با توجه به بحثهای فلسفی و کلامی اسلامی، می توانیم اثبات نماییم که حتی علم هم ضرورتا به ایمان منتهی نمی شود. اما کلام ابن حزم که الزام بر خداوند را نفی می کند مبنی بر نفی حسن و قبح عقلی است. در حالی که فلاسفه شیعه حسن و قبح عقلی را اثبات کرده اند اگر چه اشاعره آنرا انکار نموده اند. گفتگو منطق و چهارچوبی دارد. منطق گفتگو مبتنی بر دو عنصر است: 1- صحت گفتار و حقیقت را در طرف مقابل احتمال دهیم. 2- وجود اشکال و خلل در طرف خود را محتمل بدانیم. اما چهارچوب گفتگو؛ که در هرمنوتیک افق نامیده می شود (Horrizon) ، یعنی؛ منطقه ای از بحث که هر دو طرف در آن مشترک هستند. پس ممکن نیست که به گفتگوهای سودمند برسیم مگر با بکار گیری این منطق و چهارچوب. و السلام . مکان: کشور لبنان - نشست اشکالیات فی الحوار الاسلامی، المسیحی زمان: 18/8/1385 [1] آل عمران، 64. [2] هنگام دیدارم با او در خلال کنفرانس ادیان ابراهیمی درباره جنگ و صلح. [3] زمر، 9. [4] علق، 1. [5] علق، 3 - 4. [6] زمر، 19. [7] نحل، 125. [8] نمل، 14.
برای دریافت جواب، مناسب دیدیم که توجه شما را به سخنرانی استاد هادوی تهرانی که در این زمینه ایراد شده است جلب نماییم:
در قرن میلادی حاضر گرایش روشنی به دینداری دیده می شود، در حالی که قرن گذشته تلاش زیادی برای کنار گذاشتن دین صورت گرفته است. ولی شکستهای پی درپی در این زمینه و شکوفایی بعضی از جنبشهای دینی ( که در رأس آنها انقلاب اسلامی ایران بود که منجر به شکل گیری جمهوری اسلامی شده)، باعث شد که انسان معاصر تغییرات روشنی را تجربه کند و متحول گردد؛ و از یک انسان ملحد که بر این بی دینی هم اصرار داشت به انسانی دوستدار دین تبدیل، و خواستار معنویت و حقیقت اخروی شود.
به همین خاطر گفتگوهای بین همه یا بعضی از ادیان در سالهای اخیر شکوفا شد و کنفرانس های متعددی در این زمینه برگزار شد، مانند کنفرانس انجمن بین المللی رهبران دینی در سال 2002 در تایلند و پارلمان بین المللی ادیان در سال 2003 در اسپانیا، و کنفرانس ادیان جهانی در قزاقستان در سال 2003 و بالاخره کنفرانس ادیان ابراهیم درباره جنگ و صلح در سال 2006 میلادی در ایتالیا.
ولی با این کوشش فراوان برای گفتگوی بین ادیان بخصوص بین اسلام و مسیحیت به عنوان آخرین ادیان ابراهیمی، هنوز معضلات و چالش هایی در راه گفتگوی سودمند بین این دو دین وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:
1- عدم توجه حقیقی به نقاط مشترک بین این دو دین مانند نقاط مشترکی که قرآن کریم به آن اشاره می کند: « بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما، بعضی دیگر را- غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد».[1]
نقاط مشترک زیادی در عقیده و اخلاق بین اسلام و مسیحیت وجود دارد همچنین امکان تعامل کارگشایی یین این دو دین برای اداره جامعه جهانی در راه رسیدن به صلح و امنیت جهانی می تواند وجود داشته باشد.
این همکاری باید از سویی در چهارچوب توحید به عنوان رکن اساسی و از سوی دیگر عدم ادعای ربوبیٌت و سیادت از طرف جانبی بر جانب دیگر باشد و حال آن که هر دوی این خصوصیات در دنیای امروز ما گُم است.
توحید مورد غفلت واقع شده و تجاوز قدرتهای قوی بر ضعیفان یک امر عادی شده است بطوری که در جریان پروژه ی هسته ای ایران این موضوع به خوبی مشاهده می شود.
2- عدم آگاهی از نتائج گفتگوهای سودمند بین این دو دین؛ چرا که این گفتگوهای پلی است به سوی فهم دقیق و ریشه دار از دو دین و گسترش دامنه توانائیهای علمی و عملی در این دو دین از طریق بررسی مقایسه ای در زمینه های مختلف عقیدتی و اخلاق. برآیند حتمی در این همکاری علمی، رسیدن به پیشنهادهای روشن برای همزیستی مسالمت آمیز و همکاری مؤثر میان پیروان این دو دین و خاموش کردن شعله های جنگ فکری و اقتصادی و بالاخره رسیدن به یک فضای امن برای رشد و به فعلیت رساندن استعدادهای بشری است. 3- تفکر سنٌتی که بدون هیچ تجدیدی در تفکر حاکم در هر دین نسبت به دین دیگر وجود دارد. بسیاری از برداشتهای این تفکر سنتٌی نسبت به طرف دیگر مبنی بر مطالعات و تحقیقاتی است که فاقد منابع معتبر است، یا بر گفتارهای باطلی قرار دارد. بطوری که نتیجه این تفکر در اکثر موارد سوء برداشت و درنتیجه سؤ ظن و داوری باطل در مورد طرف مقابل است. 4- از دیگر چالشها، وجود قدرتهای جهانی است که خواستار برخورد بین ادیان هستند . روسای این قدرتهای جهانی منافع خودشان را در جنگ می پندارند، معلوم است که جنگ باید دارای ریشه های عمیقی باشد و مهمترین این ریشه ها در اختلاف های عقیدتی پیدا می شود. به همین خاطر اصرار بر تعمیق این اختلافات دارند. کاریکاتورهای که در دانمارک دیده شد از مصادیق این توطئه های بین المللی است و به جز این هیج توجیهی برای حوادث دانمارک وجود ندارد. آن جهالتی که در جریان هتک حرمت به برترین و بزرگترین شخصیت الهی عالم حضرت محمد صلی الله علیه و آله، شکل گرفت، دانمارک را برای ظهور این جنایت انتخاب کرد چرا که علامت روی پرچمش، علامت صلیب است. آنها به خوبی می دانستند که عکس العمل مسلمانان در سوزاندن پرچم آن کشور بروز می کند، کاری که به هتک حرمت صلیب تفسیر شد و در نتیجه عکس العمل مسیحیان را در مقابل در پی داشت. در دیداری که با پاپ واتیکان، بندیکت شانزدهم در هشت ماه پیش داشتم به این نقطه اشاره کردم و از او خواستم که به این نقشه شیطانی توجه داشته باشد و برای پیروانش روشن کند که سوزاندن پرچم، بی احترامی به صلیب نیست بلکه فقط یک حرکت سیاسی بر ضد دولتی است که در آن به پیامبر اعظم (ص) توهین شده است. از همین توطئه ها جریان 11 سبتامبر است، الان با توجه به قوانین و شواهد بسیاری می دانیم که نیرنگ و توطئه ای در کار بود، دو ساختمان مرکز تجارت جهانی بوسیله موشکها و هواپیماها فرو ریخت و هدف از آن توسعه دایره ی جنگ علیه مسلمین و زنده کردن جنگ های صلیبی – همان طور که در آن زمان رئیس جمهور آمریکا به این موضوع اشاره کرد - بود. به نظر من، کاری که اخیراً پاپ انجام داد از مصادیق همین توطئه های جهانی بر ضد ادیان است. وی در هشت ماه قبل از این سخنرانی[2] بلکه یک ماه قبل از این سخنرانی، بر اهمیت گفتگوی بین ادیان خصوصاً اسلام و مسیحیت تاکید داشت و بیانیه ای درباره کنفرانس گفتگوی اسلامی و مسیحی در اسسیزی صادر کرد پس چگونه از این موضوعات غافل شده و مطالبی می گوید که از شأن او دور است. 5- چالش های عدم علم به حقائق هر کدام از این دو دین؛ برای این موضوع مثالهای زیادی وجود دارد، چه بسا مهمترین آن همان سخنرانی پاپ باشد، که به بعضی از آنها در این سخنرانی اشاره می کنم: الف. خلط بین «جهاد» که یک اصطلاح اسلامی است و جنگ مقدٌسی که در تاریخ مسیحی اتفاق افتاده است، پاپ می گوید: « آغاز کرد امپراطور موضوع جهاد یا همان جنگ مقدٌس را »، جهاد کوشش درباره از بین بردن موانع هدایت و آسان کردن راه عبادت خداوند است، این جنگ، جنگ با کسانی است که در مقابل پرستش خداوند قرار گرفته و بندگان خدا را از شناخت او و هدایت یافتن توسط او باز می دارند، این همان جهاد اصغر است. گاهی هم جهاد منظور شناخت نفس و کوشش درباره اصلاح آن است که به آن جهاد با نفس گفته می شود، حال آن که جنگ مقدس در کنه آن، به معنای تسلط بر غیر مسیحی و اجبار آنان به مسیحی شدن است. اگر به تاریخ ارمنی ها در ایران و لبنان و دیگر کشورها نگاه کنیم، این اعتراف را از سوی محققین آنها می بینیم که اذعان دارند سائر مذاهب مسیحی سعی در تغییر دین و دینداری اَرمنی ها داشتند اما مسلمانان حتی یک گام در این مسیر بر نداشتند. ب. عدم آگاهی به تارخ قرآن و شأن و نزول آیات وی می گوید: « مطمئناً امپراطوری می دانست که آیه 256 از سوره دوم قران (بقره) می گوید: "اکراهی در دین نیست... " و این سوره از اولین سوره های قرآن است که مربوط به زمانی است که محمد «ص» قدرت و سلطه ای نداشت و مقهور بود...» حال آن که این آیه از آیات مدنی است و هنگامی نازل شد که پیامبر دارای حکومت و قدرت بود و هیچ خطری او را تهدید نمی کرد بلکه روایات وارده ذیل این آیه چنین بیان می کنند که: یکی از مسلمین بخاطر تبلیغات بعضی از تجار مسیحی که برای تجارت به مدینه آمده بودند و مردم را به مسیحیت دعوت می کردند، مسیحی می شود، پدر او خدمت پیامبر اکرم (ص) می رسد و خواستار اجبار فرزندش در بازگشت به اسلام می شود. پیامبر از این امر خودداری کرده، سپس آیه نازل می شود. البته خود این آیه نشانه ای دارد که بیان می کند این آیه مربوط به اوائل نبوده است زیرا قسمتی از آن می فرماید: « راه رشد و هدایت از گمراهی مشخص شده است » و معلوم است که چنین مضمونی در اواخر رسالت نازل شده است نه در اول آن. 3- وی در قسمتی از سخنرانی اش می گوید: امپراطور ناگهان به طرف گفتگو کننده اش رو کرد و... سؤال اصلی برای ما ، رابطه بین دین و خشونت بطور عام است. سپس در ادامه گفت: چیز جدیدی که محمد (ص) آورده است را به من نشان دهید؟ در حالی که شما چیزی جز رذالت و بی انسانی مانند فرمان او به انتشار دین بوسیله شمشیر، نمی یابید!. در این گفته هیچ انصافی دیده نمی شود، بعضی از معاصرین مسیحی کتابهایی درباره ی رسالت پیامبر اکرم (ص) برای مسیحیان نوشته اند که نشان می دهد شخص مسیحی می تواند در عین حالی که مسیحی است از نور پیامبر اکرم بهتر استفاده کرده و از سیره آن بزرگوار بهره برد. با یک نگاه گذرا به تارخ اسلامی در می یابیم که اسلام و مسلمین چه علوم ، معارف و ارزشهای نو و بلندی را به جامعه ی بشری اهدا کرده اند. اسلام معارف الهی در توحید را ترٌقی بخشید و فلسفه ای را ایجاد کرد که مانند آن یافت نمی شود. این فلسفه در حکمت متعالیه ملاصدرا تجسم پیدا کرده و شان خاصی در فکر فلسفی عالم پیدا کرد. ارزشهای اخلاقی در اسلام شکوفا شده و در عرفان اسامی تکامل یافت و راه بلند و مترٌقی برای سلوک نفسانی و روحانی شد. شریعت ، قانون و نظام کاملی که اسلام در زمینه های مختلف حیات بشری نشان می دهد، دارای جایگاه خاصی در اسلام است. اسلام بین دنیا و آخرت جمع کرده و مفاهیم بلند معنوی را در زمینه ی سیاست ، اقتصاد و تربیت عرضه کرده است. مسلمانان نیز نقش مهمی در تاریخ تمدن بشری داشته اند. بسیاری از اختراعات به دست آنان انجام گرفت و مهم ترین مبادی و ریشه های اکثر علوم مانند شیمی و فیزیک به دست آنان کشف شد و یا در رشد و پیشرفت علومی مانند طب نقش اساسی داشتند. عصر طلایی اسلامی پر است از این موارد روشن، پس چگونه است که وی از همه این امور غافل می شود و حرفهای گذشتگانش را که نتیجه جهل یا تجاهل آنان است، تکرار می کند. 4- وی می گوید: « امپراطور به طور مفصٌل بیان می کند که چگونه نشر دین از راه خشونت و سختگیری منافی عقل است... » وی طوری این مسائل را ذکر می کند که گویا در اسلام، نشر دین بر اساس خشونت و سخت گیری، بنا شده است. حال آن که این طریقه ی کلیسای رومانی بود که با رجوع به تاریخ این کلیسا به خوبی معلوم می شود. اما اسلام دین علم، معرفت، اراده و اختیار است. خداوند مردم را به علم دعوت کرده و تشویق می کند و می فرماید: « آیا کسانی که می دانند مانند کسانی انند که نمی دانند ».[3] رسالت پیامبر (ص) با قرائت آغاز شد: « بخوان به نام پروردگارت که خلق کرد...» [4] « بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است، همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود، و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد! ».[5] « و بشارت دِه کسانی را که گفتار را می شنوند و بهترین آن را تبعیٌت می کنند.[6] «با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده است و او به هدایتیافتگان داناتر است».[7] دین اسلام، دین حکمت و موعظه ی نیکو و دین عقل ومنطق است. وی دیگر عباراتی که از امپراطوری نقل می کند چنین است: « خشونت و سخت گیری این چنینی مخالف با طبیعت (ذات) خداوند و طبیعت روح است. خداوند خون را دوست نمی دارد و افعال غیر عقلانی، مخالف با طبیعت خداوند است، ایمان ثمره روح است و نه جسد». این گفتار مناسبت بیشتری با تاریخ مسیحی بخصوص مسیحیت کاتولیک دارد. 5- وی می گوید: « در عقیده ی اسلامی مشیت خداوند مطلق نیست و این تلقی از اراده ی خداوند نه با گفته های ما منسجم است و نه حتی با عقل» سپس به کلام ابن حزم استشهاد می کند که در تفسیرش گفته است: بر خداوند واجب نیست که حتی به کلمه و گفتارش تمسک کند و هیچ چیز او را وادار نمی کند که حقیقت را به ما بفهماند و انسان می تواند اگر بخواهد بت ها را پرستش کند. » این کلام پاپ، بهترین دلیل بر عدم رجوع وی به منابع فلسفی و کلامی در فرهنگ اسلامی است. منابع فلسفه اسلامی تصریح دارد که مشیت خداوند مطلق است و اراده ی ذاتی وی عین علمش و عین ذاتش است. امٌا ارداه فعلی او در افعالش تجلٌی می یابد و استشهادی که وی از کلام این حزم اندلسی می آورد چه بسا بخاطر ضعف فرهنگی باشد چرا که مذهب ابن حزم، مذهبی متروک و مهجور است بطوری که امروزه هیچ پیرو و طرفداری ندارد. در مکتب اهل بیت (ع) که امروز مکتب زنده ای است، نقش علم و عقل و اراده در ایمان به خوبی روشن شده است. قرآن هم به نقش اراده در ایمان اشاره کرده و می فرماید: «و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند!».[8] انکار با یقین یعنی این که اراده نقش اصلی در ایمان دارد. و با توجه به بحثهای فلسفی و کلامی اسلامی، می توانیم اثبات نماییم که حتی علم هم ضرورتا به ایمان منتهی نمی شود. اما کلام ابن حزم که الزام بر خداوند را نفی می کند مبنی بر نفی حسن و قبح عقلی است. در حالی که فلاسفه شیعه حسن و قبح عقلی را اثبات کرده اند اگر چه اشاعره آنرا انکار نموده اند. گفتگو منطق و چهارچوبی دارد. منطق گفتگو مبتنی بر دو عنصر است: 1- صحت گفتار و حقیقت را در طرف مقابل احتمال دهیم. 2- وجود اشکال و خلل در طرف خود را محتمل بدانیم. اما چهارچوب گفتگو؛ که در هرمنوتیک افق نامیده می شود (Horrizon) ، یعنی؛ منطقه ای از بحث که هر دو طرف در آن مشترک هستند. پس ممکن نیست که به گفتگوهای سودمند برسیم مگر با بکار گیری این منطق و چهارچوب. و السلام . مکان: کشور لبنان - نشست اشکالیات فی الحوار الاسلامی، المسیحی زمان: 18/8/1385 [1] آل عمران، 64. [2] هنگام دیدارم با او در خلال کنفرانس ادیان ابراهیمی درباره جنگ و صلح. [3] زمر، 9. [4] علق، 1. [5] علق، 3 - 4. [6] زمر، 19. [7] نحل، 125. [8] نمل، 14.
- [سایر] آیا نظریه گفتگوی تمدنها با ساختار فرهنگ اسلامی ما سازگار است یا خیر؟ چرا؟
- [سایر] درستی مسیر نهضتهای بیداری اسلامی را چگونه باید فهمید؟
- [سایر] از طریق عرفان اسلامی چگونه می شود یک مسیحی را به اسلام دعوت کرد؟
- [سایر] از طریق عرفان اسلامی چگونه می شود یک مسیحی را به اسلام دعوت کرد؟
- [آیت الله سیستانی] آیا ایفای نقش معصومین (ع) توسط شخص یا اشخاص یهودی و مسیحی یا غیر اهل کتاب یا سایر فرق اسلامی جائز است یا خیر ؟
- [سایر] گفتگوی خداوند سبحان با دوزخیان چسیت؟
- [آیت الله علوی گرگانی] حدّ گفتگوی مجاز نامحرمان را بیان فرمائید؟
- [سایر] آیا انقلاب اسلامی از مسیر خود منحرف شده و در زمینه آزادی و اقتصاد از دوره قبل از انقلاب هم عقبتر است؟
- [سایر] آیا انقلاب اسلامی از مسیر خود منحرف شده و در زمینه آزادی و اقتصاد از دوره قبل از انقلاب هم عقبتر است؟
- [سایر] چگونه می توانم با فرزندم گفتگوی مناسب داشته باشم ؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر زمین مشترک نباشد، ولی راهرو یا مسیر آبیاری آن مشترک باشد و زمین با مسیر آب یا راهرو آن فروخته شود، حقّ شفعه ثابت است.
- [آیت الله سیستانی] - مراعات نزدیکترین مسیر در هنگام خروج از محلّ اعتکاف یا برگشت به محلّ اعتکاف، بنا بر احتیاط واجب، لازم است مگر آنکه انتخاب مسیر دورتر مستلزم توقّفِ کمتر در خارج مسجد باشد که باید آن را انتخاب کند. مسائل متفرقه اعتکاف
- [آیت الله وحید خراسانی] مساجدی که در مسیر خیابان ها قرار می گیرد و جزء خیابان می شود احتیاط واجب ان است که احکام مسجد نسبت به انها رعایت شود ولی اگر نجس شد تطهیر ان واجب نیست و اوقافی که در مسیر خیابان ها قرار می گیرد از وقفیت خارج نمی شود و تصرف در انها بدون اذن متولی خاص یا حاکم شرع و وکیل او جایز نیست
- [آیت الله مکارم شیرازی] در معامله مساقات می توانند صیغه بخوانند، همچنین اگر صاحب درخت به قصد مساقات آن را دراختیار کسی که کار می کند بگذارد و او نیز به همین قصد تحویل گیرد بی آن که صیغه ای بخواند، باز معامله صحیح است (ولی گفتگوی لازم برای مدت و شرایط باید قبلاً شده باشد).
- [آیت الله مظاهری] اقلیتهای مذهبی در طرح دعوی باید به قاضی اسلامی مراجعه نمایند و قاضی نیز باید طبق موازین اسلامی حکم نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .نماز در مکانی که ماندن در آ ن حرام است؛ مانند زیر سقف در حال ریزش، مسیر در حال آمدن سیل، روی فرشی که نام خدا یا آیهّ قرآن بر آن نوشته شده, باطل نیست، هرچند معصیت است. شرط سوم
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمان اگر بتواند جامعه و مملکت را در مسیر اجرای احکام اسلام قرار دهد و احکام اسلام را اجرا سازد، باید اقدام کند و واجب است با کسانی که این نیت را دارند، همکاری و تشریک مساعی نماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد که پیش از ده روز برگردد و مسیر بازگشت او نیز کمتر از چهار فرسخ نباشد، باید نماز را شکسته بخواند.
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه از ممالک غیر اسلامی آورده باشند حرام است و اگر از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی تهیّه شده یا از این جاها به ممالک غیر اسلامی منتقل شده باشد اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت، ولی اگر انسان بداند که ماهی از ممالک غیر اسلامی بدون تحقیق وارد بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی شده، حرام میباشد.