17 مهر
سلام خدمت استاد گرامی انسان وقتی یه گوش شنوا و یه زبان راهنما پیدا میکنه صاحب اون گوش و زبان رو دوست داره ما هم شما رو دوست داریم هم ارادت داریم. استاد لطفا مکان برنامه 17 مهر شاهین شهر رو اعلام کنید با تشکر
سلام/ صبح حدود ساعت 9 و 10 و اطلاعات دقیق را ندارم. ان شاءالله فردا  قم هستم و جمعه تهرانم، شاهین شهر را درج می کنم.
سلام/ صبح حدود ساعت 9 و 10 و اطلاعات دقیق را ندارم. ان شاءالله فردا  قم هستم و جمعه تهرانم، شاهین شهر را درج می کنم.
عنوان سوال:
سلام خدمت استاد گرامی انسان وقتی یه گوش شنوا و یه زبان راهنما پیدا میکنه صاحب اون گوش و زبان رو دوست داره ما هم شما رو دوست داریم هم ارادت داریم. استاد لطفا مکان برنامه 17 مهر شاهین شهر رو اعلام کنید با تشکر
پاسخ:
سلام/ صبح حدود ساعت 9 و 10 و اطلاعات دقیق را ندارم. ان شاءالله فردا قم هستم و جمعه تهرانم، شاهین شهر را درج می کنم.
- [سایر] سلام من پسری هستم 17 ساله که پارسال عاشق دختر خالم شدم ولی اون تا 3سال دیگه پاسم داد و گفت 3سال دیگه بیا حالا من احساس میکنم یا دوست دارم با یه دختری ارتباط تلفنی داشته باشم و اصلا هدفم جنسی نیست فقط دوست دارم ارتباط تلفنی داشته باشم ولی نمیخوام عشقمو هم از دست بدم من انشا الله مهر باید برم دانشگاه نمیدونم اگر با کسی دوست بشم تاثیری توی رابطم با عشقم داره یا نه از طرفی هرقدر خودمو مشغمل میکنم نمیتونم احساس تنهایی رو از بین ببرم با وجود اینکه دوست های پسر خوبی دارم حالا به نظر شما اگر با دختر
- [سایر] سلام 1-از برنامه پارک ملت 26 مهر خیلی خوشم آمد متشکرم 2-ولی یه انتقاد دارم شما گفتید که اطاعت از والدین واجب است ولی اگه برای اجرای خواسته والدین ما مجبور شویم که در حق کسی ظلم یا بی لطفی کنیم اون وقت وظیفه ما چیست ؟ 3-همسر من همیشه برای اجرای خواسته والدینش در حق من ظلم میکنه دیشب هم برنامه شما رو تاییدی بر کارای خودش دونست آیا واقعا این طوره؟
- [سایر] با سلام خدمت شما مشاور گرامی من حدود 5 ماهه که عقد کردم و از ازدواجم بسیار راضی هستم و بسیار همسرم را دوست دارم تنها مشکلی که دارم اینه که من روی همسرم بسیار حساس هستم با اینکه میدانم همسرم بسیار پاک است ولی وقتی در کار یا بیرون با دختری صحبت میکنه تمام بدنم میلرزه نمیدونم چکار کنم خیلی خیلی اذیت میشم دست خودم نیست در ضمن ما با هم در یه شرکت کار میکنیم تشکر میکنم اگر راهنمایی کنید
- [سایر] با سلام خدمت شما و آرزوی سلامتی و توفیق. آقای مرادی من دفعه اول که اومدم توی سایت شما، واقعاً شوکه شدم! طراحی سایتتون خیلی بد است (ببخشید که روک میگم). از بد هم رد کرده. یعنی وقتی آدم میاد توی سایتتون احساس میکنه یه نفر اون را طراحی کرده که هیچی از طراحی سایت بلد نبوده. بهتر نیست حالا که سایتتون در حد ... بیننده داره، به یه نفر خبره بدید سایت را طراحی کنه؟
- [سایر] سلام ضمن تشکر از سایت زیبا خلاق و جامعتون من ایرانی تهرانی28ساله مهندس صنایع کارشناس کنترل پروژه متاهل هستم آقای دکتر من مدت 1سال که با دختر داییم که دیپلم داره ازدواج کردم قبل از اون هم یک سال عقد بودیم .ما ظاهرا رابطه خیلی خوبی با هم داریم فقط خانمم خیلی به خانوادش وابسته است.از صبح که من میرم شرکت اون میره خونه خواهرش ویا خونه مادرش تا نیم ساعت قبل اینکه من بیام خونه. وقتی من میرسم خونه اون خیلی خسته است حوصله منو نداره من با رفتنش مشکلی ندارم اون حق داره بره ولی به نظر من اون تحت تاثیر من نیست و به شدت به هر حرفی که اونا بزنن انگاری وحی منزل باشه، گوش میده . من بارها تلاش کردم که اون یه کلاسی بره برای روحیش،کلاس ورزشی،ایروبیک،قرآن،مشاوره زندگی و ... اما همیشه متاسفانه انگار که این کلاسا وقت رفت و اومدشو به خونه اونا کم میکنه ،باهام همکاری نمی کنه میگه دوست ندارم برم. خلاصه همش دوست داره تو خونه اونا کار یدی کنه ،از اول من حدس میزدم از لحاظ فکری خیلی با هم فاصله داشته باشیم ولی فکر می کردم تغییر میکنه اما متاسفانه یک آدم ظاهربین سطحی و ... باقی مونده و اصلاً نمی خواد تغییر کنه حتی از من میخواد با دوستای من که هم خودشون هم زناشون تحصیل کرده اند کمتر رفت و آمد کنیم یا نکنیم من احساس میکنم احساس کمبود میکنه اما من این مسائل هیچ وقت بهش سرکوفت نزدم و فقط خواستم با محبت به یه اشتراک برسیم ضمن اینکه مادر خانمم خیلی تو زندگیم دخالت می کرد یعنی تو زندگی همه خواهر برادرای خودش و دیگران دخالت می کنه اما من اوایل با تذکر و در آخر توی یه دعوای حسابی که اصلاًدلم نمی خواست اتفاق بی افته تهدیدش کردم که خداروشکر دخالتاش خیلی کمتر شده اما نفوذش رو خانمم خیلی زیاده به حدی که اعصاب منو خورد میکنه چون من دوست دارم خانمم انجوری باشه که من میخوام نه اونجوری که مادرش میگه . من به خاطره زندگیم و آبروم سعی می کنم از خیلی از مسائل بگذرم اما گذشت من باعث شده خانمم به راهی که خودش می خواد ادامه بده من بارها بهش گفتم اینجوری هیچ پیشرفت فکری نمی کنی اما اون فقط دوست داره خونه داری کنه ، اینقدر به خواهرش و مادرش و... کمک میکنه که تو سن 26 سالگی دست درد و پا درد شدید داره من اگه بهش بگم به خودت فشار نیار عصبانی میشه خلاصه خیلی دلم می خواد فاصلم با اون کم بشه ولی نمیدونم چه جوری؟ لطفا راهنماییم کنید
- [سایر] سلام/ پارک ملت امشب استاد امشب عالی بودین از همئن اول برنامه که سئوالو عوض کردین فهمیدم که چه راحت میشه فضای اطرافمون رو تغییر بدیم و بهترش کنیم و بعدشم که طرز خوندن پیامک ها رو عوض کردین، و همینجا از آقای شهیدی فر تشکر می کنم به خاطر روحیه ی حق پذیری و انعطاف پذیری بالاشون در برابر شما که نشون می ده مجری برنامه ارادت خاصی به شما داره و همین فضای برنامه رو برای ما آرامش بخش و امن می کنه ... از نقد مودبانه ، مفید و منصفانتون نسبت به منبر رفتن روحانی های هم عصرتون سپاسگذارم امیدوارم تلنگری باشه برای بعضی هم صنفهای شما(مخصوصا در مورد فرق بین مربی و عابد و بزرگان).. اگر هم برای شما امکانش هست پیشنهاد می کنم یک صفحه تو سایت باز کنید با موضوع پیامک امشب برنامه- چون اینطوری ما هم می تونیم از نظر بقیه مطلع بشیم - خدا به منبرهای شما برکت بدهد یاحق
- [سایر] با سلام خدمت شما آقای دکتر من یه شرایطی دارم که واقعا عقلم کار نمیکنه که چکار باید انجام بدم. من یه پسر عمو دارم که همه میدونن به من علاقه داره, از بچگی, ولی تا بحال مستقیم به خودم چیزی نگفته, اون 34 سالشه, اوایل امسال از طریق اینترنت اومد باهام صحبت کرد, ولی من بعد چند ماه بهش جواب دادم, حالا حدود 2 ماهی میشه با هم از طریق اینترنتی در ارتباطیم, گاهی ابراز محبت میکنه ولی تا بحال مستقیم بهم نگفته که بهم علاقه داره, از لحاظ تحصیلات هم سطحیم, حالا از اون طرف هم دوتا خواستگار دیگه دارم. من تو سنی نیستم که به راحتی خواستگار رد کنم ولی از طرفی نسبت به پسر عموم حس خوبی دارم. گیج شدم به خدا, یکی از این خواستگاراهم اسرار داره همدیگه رو بیشتر بشناسیم. توروخدا یه راهنمایی بکنید خیلی فکرم درگیره این موضوع شده قبلش از راهنماییتون ممنونم
- [سایر] سلام آقای مردای خوبین؟ من از دانشجویان دانشگاه شهید چمرانم من 2سال نشون کرده پسر داییم هستم ولی تا الن هیچ رابطه خاصی با هم نداشتیم یعنی اون تمایلی نشون نداده من هم دختر اصلا نمیتونم قدم پیش بذارم نمیدونم چه احساسی بهم داره خیلی اذیتم موقعیتهای خوبی هم ناخواسته از دست دادم یه جورایی پاسوزش شدم تورو خدا یه راهی برای تسکینم بهم بدین چکار کنم بهش شک دارم که کس دیگه ایی رو دوست داشته باشه اخه منوخواهرم هردومون با هم نشون کرده 2داداش شدیم که خواهرم الان عقد کرده ولی من بلاتکلیفم تورو خدا زود جواب بدین یه دنیا تشکر از بهترینها
- [سایر] سلام اقای مرادی از این حرفا بگذرم که همه ی برنامه های شما رو دیدم و خیلی علاقه دارم به حرفاتون هر چند که مهمه ولی میدونم که میدونید وگرنه هرگز نمیومدم اینجا وووو برم سر اصل مطلب؟ من دختر 22 ساله هستم از یه خانواده ی مذهبی نزدیک به یک سال پیش از طریق چت با یه پسری اشنا شدم ،اون یه سال از من کوچیکتره و پسر خوبیه ما همدیگه رو خواهر و برادر میدونیم و حرفای بیربط و مزخرف هم نمیزنیم وقتی مشکلی واسه من پیش بیاد باهاش در میون میگذارم و اون هم بهم کمک میکنه و همینطور اون به حرف همدیگه گوش میدیم قبلترها من اصلا نماز صبح نمیخوندم ولی اون موقع اذان به موبایلم زنگ میزد تا بیدار شم و نمازمو بخونم با هم نماز میخونیم ،قران میخونیم قرار میذاریم قدر پدر و مادرهامون رو بدونیم ، قرار میذاریم به کسانی که دوستشون داریم یاداوری کنیم که واقعا دوستشون داریم وقتی با باباش دعواش میشه سعی میکنم از اون فکرایی که موجب میشه از خانواده اش بدش بیاد دورش کنم و البته گاهی اوقات هم شده که من از مامانم اینا دلخور شدم و رفتم تنها یه گوشه نشستم و اون بهم گفته فکر کن منم پیش اونا نشستم و منو راضی میکنه که از کسی دلخور نمونم بهم میگه وقتی میرم بیرون موهامو بپوشونم ، و وقتی که میرم بیرون زود برگردم که توی کوچه های خلوت کسی مزاحمم نشه قرار میذاریم با هم بقیه خوشرفتاری کنیم ووو اون از یه شهر دیگه و من هم از یه شهر ودیار دیگه! ولی واقعا بعضی وقتا بهتر از پدر و مادرم واسم کار کرده و منطقش بهتر منو راضی کرده هیچ وقت با هم برنامه ریزی نکردیم که همو ببینیم یا اینکه هر چیز غیر منطقی و غیر اخلاقی دیگه ای از هم دیگه بخواهیم اون واقعا واسه من یه داداشه گاهی ایمیل گاهی چت و گاهی هم تلفنی از هم خبر میگیریم یه اتفاقات خاصی بین ما افتاده که ما نمیتونیم بیخیال هم بشیم ، من اندازه ی خانواده ی خودم واسش نگران میشم، خیلی چیزای دیگه ای هم هست ولی من نمیخوام وقت شما رو بگیرم نظرتون چیه؟ اگه دو نفر اینجوری باشن؟؟؟ موردی داره؟ دین چی میگه؟ فکر میکنم موردمون اینقدر خاص هست که شما رو راغب کنه خیلی زود جواب منو بدید
- [سایر] سلام من همیشه به سایت شما زیاد سر میزنم سوالم مثل سوال خودم زیاد دیدم ولی مثل خیلی ها فکر میکنم مورد من فرق داره .من دختر 19 ساله ای هستم که از 3 سال پیش با یک پسری که الان 21 سالشه اشنا شدم (با چت) من از مشهد اون از یزد تا الانم 2 بارم حضوری هم دیدیم. مهر سال پیش بود که من می خواستم تموم کنم برم که اون گفت من به قصد ازدواج با تو اشنا شدم... دیگه نمیدونم چی شد که موندم تا الان. ما هر دو تامون بچه های مثبتی بودیم بزرگترین خلافمون چت بود متاسفانه کاش نبود که به اینجا برسیم .اون الان سال اول دانشگاه مهندسی سربازیم نرفته. منم واسه کنکور میخونم .خانواده هر 2 تامونم با این روشا مخالفن شدید خبرم ندارن. منم خواستگارایی که دارم شرایطشون با این پسر قابل مقایسه نیست خیلی بهتر از این هستن. اون الان یه وابستگی خیلی زیادی به من پیدا کرده اگه یه روز با من صحبت نکنه دیونه میشه بعضی روزا 100 اس ام اس بیشتر به هم میزنیم من اونقدری که دوستم داره دوسش ندارم شاید به بودنش عادت کردم . دیگه من الان حرف اینکه نباشم جرات ندارم بگم. اون تا چند سال دیگه شرایط ازدواج نداره من می ترسم الان جدا بشم اون یه بلایی سر خودش بیاره یا اینکه یه کار عجولانه کنه بیاد خواستگاری ابرمونو ببره . کمکم کنید بگید چی کار کنم؟ اقای مرادی خیلی ذهنم درگیر شده ؟ یه راه حل عملی به من بگید
مسئله مرتبط یافت نشد