شکهایی که نماز را باطل می کند از این قرار است اول شک در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی واجب مثل نماز صبح و نماز مسافر ولی شک در شماره رکعتهای نماز مستحب و نماز احتیاط نماز را باطل نمی کند دوم شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی سوم ان که در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر چهارم ان که در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن ذکر سجده دوم شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر پنجم شک در رکعتهای نماز که نداند چند رکعت خوانده است ششم شک بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج ولی در این شک بنابر احتیاط واجب بنا را بر دو بگذارد و نماز را تمام کند و اعاده نماید هفتم شک بین سه و شش و سه و بیشتر از شش ولی در این شک بنابر احتیاط واجب بنا را بر سه بگذارد و نماز را تمام کند و اعاده نماید هشتم شک بین چهار و شش و چهار و بیشتر از شش که احتیاط واجب ان است که بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و اعاده نماید
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی در نماز شک کند و بنا بر وظیفه عمل نماید و بعد از اتمام، از راهی متوجّه شود که شکّ او اشتباه بوده است، مثلاً بین رکعات 3 و 4 شک کند و بنا را بر 4 بگذارد و نماز احتیاط بخواند و بعد مطمئن شود که 3 رکعت خوانده بوده، در این صورت باید نماز خود را اعاده کند یا وظیفه دیگری دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] در رسالههای عملیه احکام شک در نماز آمده، ولی موارد تعارض آنها حل نشده است. از آنجا که من زیاد شک میکنم و گاه کثیرالشک میشوم، حالتهای مختلف شک برایم زیاد پیش میآید که حکم برخی از آنها را نمیدانم. لطفاً در موارد زیر مرا راهنمایی کنید: الف) فرمودهاید: ظن و گمان در رکعات نماز حکم علم و یقین را دارد. همچنین فرمودهاید: پس از سلام نماز به شک نباید اعتنا کرد. آیا بعد از نماز هم ظن حکم علم را دارد، و شخص در صورت شک باید فکر کند تا ببیند به ظن یا علم میرسد یا نه یا کلاً به هر شک و ظنّی پس از سلام نماز نباید اعتنا کرد؟ ب) اگر کسی در رکعات نماز مستحبی شک کند هم باید فکر کند تا شاید گمان یا علم پیدا شود یا میتواند بدون تأمل حکم شک را اجرا کند؟ ج) شک بعد از نماز یک یا دو رکعتی، پس از سلام نماز چه حکمی دارد؟ چرا شک در مورد این نمازها مبطل نماز است؟ د) گمان کثیرالشک هم حکم یقین را دارد؟ مثلاً اگر کثیرالشک در نماز صبح گمان و ظنش بر سه رکعت باشد، آیا باز هم باید بنا را بر صحت (دو رکعت) بگذارد؟ ه) شک بین 3 و 5، و نیز شک بین 3 و 4 و 5، و نیز شک بین 5 و 6، وقتی نمازگزار در حالت نشسته باشد، چه حکمی دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] در رسالههای عملیه احکام شک در نماز آمده، ولی موارد تعارض آنها حل نشده است. از آنجا که من زیاد شک میکنم و گاه کثیرالشک میشوم، حالتهای مختلف شک برایم زیاد پیش میآید که حکم برخی از آنها را نمیدانم. لطفاً در موارد زیر مرا راهنمایی کنید: الف) فرمودهاید: ظن و گمان در رکعات نماز حکم علم و یقین را دارد. همچنین فرمودهاید: پس از سلام نماز به شک نباید اعتنا کرد. آیا بعد از نماز هم ظن حکم علم را دارد، و شخص در صورت شک باید فکر کند تا ببیند به ظن یا علم میرسد یا نه یا کلاً به هر شک و ظنّی پس از سلام نماز نباید اعتنا کرد؟ ب) اگر کسی در رکعات نماز مستحبی شک کند هم باید فکر کند تا شاید گمان یا علم پیدا شود یا میتواند بدون تأمل حکم شک را اجرا کند؟ ج) شک بعد از نماز یک یا دو رکعتی، پس از سلام نماز چه حکمی دارد؟ چرا شک در مورد این نمازها مبطل نماز است؟ د) گمان کثیرالشک هم حکم یقین را دارد؟ مثلاً اگر کثیرالشک در نماز صبح گمان و ظنش بر سه رکعت باشد، آیا باز هم باید بنا را بر صحت (دو رکعت) بگذارد؟ ه) شک بین 3 و 5، و نیز شک بین 3 و 4 و 5، و نیز شک بین 5 و 6، وقتی نمازگزار در حالت نشسته باشد، چه حکمی دارد؟
- [سایر] در مفاتیح الجنان قسمتی وجود دارد که به ادعیه ساعات روز می پردازد. می خواستم آن را برای مدتی انجام دهم، ولی دچار مشکل شدم؛ چون اوقاتی که در آن ذکر شده برای من نا مفهوم است. من این اوقات را می نویسم و از شما می خواهم در مورد هر کدام از آنها طوری توضیح دهید که فرد عامی مثل من متوجه شود که این اوقات دقیقا از کی تا به کی هستند. بعضی از این ساعت ها را می دانم، ولی برای اطمینان خاطر از شما می خواهم توضیحی کامل بیان کنید. ساعت اول که به امام اول تعلق دارد از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است. ساعت دوم که به امام دوم تعلق دارد از طلوع شمس تا ذهاب حُمره است. ساعت سوم که به امام سوم تعلق دارد از ذهاب شعاع تا ارتفاع نهار است. ساعت چهارم که به امام چهارم تعلق دارد از ارتفاع نهار تا زوال شمس است. ساعت پنجم که به امام پنجم تعلق دارد از زوال شمس تا مقدار چهار رکعت از آن است. ساعت ششم که به امام ششم تعلق دارد از مقدار چهار رکعت از زوال گذشته تا نماز ظهر است. ساعت هفتم که به امام هفتم تعلق دارد از نماز ظهر تا مقدار چهار رکعت قبل از عصر است. ساعت هشتم که به امام هشتم تعلق دارد از مقدار چهار رکعت بعد از ظهر تا نماز عصر است. ساعت نهم که به امام نهم تعلق دارد از نماز عصر تا دو ساعت بعد است. ساعت دهم که به امام دهم تعلق دارد از دو ساعت بعد از نماز عصر تا پیش از زرد شدن آفتاب است. ساعت یازدهم که به امام یازدهم تعلق دارد از پیش از زرد شدن آفتاب تا زرد شدن آن است. ساعت دوازدهم که به امام دوازدهم تعلق دارد از زرد شدن شمس تا غروب آن است. هنوز جوابم را نگرفته ام، نگرانم که توضیحات طوری باشد که متوجه نشوم. از شما می خواهم توضیح کامل و مدت مان تقریبی هر کدام را با فرض مثالی بیان کنید. مخصوصا اینکه شروع زمان عصر برایم خیلی مهم است. از شما تشکر و برایتان آرزوی موفقیت می کنم.
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552
- اگر در شماره رکعتهای نماز مستحبی شک کند چنانچه طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند باید بنا را بر کمتر بگذارد مثلا اگر در نافله صبح شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت باید بنا بگذارد که دو رکعت خوانده است و اگر طرف بیشتر شک نماز را باطل نمی کند مثلا شک کند که دو رکعت خوانده یا یک رکعت به هر طرف شک عمل کند نمازش صحیح است
- اگر در شماره رکعتهای نماز احتیاط شک کند چنانچه طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند باید بنا را بر کمتر بگذارد و اگر طرف بیشتر شک نماز را باطل نمی کند باید بنا را بر بیشتر بگذارد مثلا موقعی که مشغول خواندن دو رکعت نماز احتیاط است اگر شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت چون طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند باید بنا بگذارد که دو رکعت خوانده و اگر شک کند که یک رکعت خوانده یا دو رکعت چون طرف بیشتر شک نماز را باطل نمی کند باید بنا بگذارد که دو رکعت خوانده است
- شکهایی که نباید به انها اعتنا کرد از این قرار است اول شک در چیزی که محل به جا اوردن ان گذشته است مثل ان که در رکوع شک کند که حمد را خوانده یا نه دوم شک بعد از سلام نماز سوم شک بعد از گذشتن وقت نماز چهارم شک کثیرالشک یعنی کسی که زیاد شک می کند پنجم شک امام در شماره رکعتهای نماز در صورتی که ماموم شماره انها را بداند و همچنین شک ماموم در صورتی که امام شماره رکعتهای نماز را بداند ششم شک در نمازهای مستحبی و نماز احتیاط
- یازدهم از مبطلات نماز شک در رکعتهای نماز دو رکعتی مانند نماز صبح و نماز مسافر یا سه رکعتی یا در دو رکعت اول نمازهای چهار رکعتی است در صورتی که نماز گزار در حال شک باقی بماند
- اول ان که بعد از تمام شدن ذکر واجب سجده دوم شک کند که دو رکعت خوانده است یا سه رکعت که باید بنا بگذارد سه رکعت خوانده است و یک رکعت دیگر بخواند و نماز را تمام کند و بعد از نماز یک رکعت نماز احتیاط ایستاده به جا اورد
- اگر امام جماعت در شماره رکعتهای نماز شک کند مثلا شک کند که سه رکعت خوانده یا چهار رکعت چنانچه ماموم یقین یا گمان داشته باشد که مثلا چهار رکعت خوانده و به امام بفهماند که چهار رکعت خوانده است امام باید نماز را تمام کند و نماز احتیاط ندارد و نیز اگر امام یقین یا گمان داشته باشد که چند رکعت خوانده است و ماموم در شماره رکعتهای نماز شک کند باید به شک خود اعتنا ننماید
- اگر بین دو و سه و چهار شک کند و موقعی که دو رکعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند پیش از رکوع دوم یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده بنابر احتیاط واجب بنشیند و نماز احتیاط را یک رکعتی تمام کند و دو سجده سهو برای زیادی سلام و دو سجده دیگر برای زیادی تشهد اگر اورده باشد به جا اورد و نماز را اعاده نماید
- اگر بعد از سلام نماز شک کند که نمازش صحیح بوده یا نه مثلا شک کند رکوع کرده یا نه یا بعد از سلام نماز چهار رکعتی شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت به شک خود اعتنا نکند و مشهور فرموده اند اگر هر دو طرف شک او باطل باشد مثلا بعد از سلام نماز چهار رکعتی شک کند که سه رکعت خوانده یا پنج رکعت نمازش باطل است ولی این حکم محل اشکال است و احتیاط واجب ان است که یک رکعت دیگر بخواند و بعد از سلام نماز دو سجده سهو به جا اورد و نماز را هم اعاده نماید
- پنجم شک بین سه و چهار که در هر جای نماز باشد باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بنابر مشهور بعد از نماز یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته به جا اورد ولی احتیاط واجب ان است که دو رکعت نماز نشسته را اختیار کند
- کثیرالشک اگر در به جا اوردن چیزی از اجزاء یا شرایط نماز شک کند باید بنا بگذارد که ان را به جا اورده مثلا اگر شک کند که رکوع کرده یا نه باید بنا بگذارد که رکوع کرده است و اگر در به جا اوردن چیزی شک کند که نماز را باطل می کند مثل این که شک کند که نماز صبح را دو رکعت خوانده یا سه رکعت بنا را بر صحت بگذارد
- [آیت الله سیستانی] شکهائی که نماز را باطل میکند از این قرار است : اول : شک در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی واجب مثل نماز صبح ، و نماز مسافر ، ولی شک در شماره رکعتهای نماز مستحب ، و نماز احتیاط ، نماز را باطل نمیکند . دوم : شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی . سوم : آنکه در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر . چهارم : آنکه در نماز چهار رکعتی پیش از داخل شدن در سجده دوم ، شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر . پنجم : شک بین دو و پنج ، یا دو و بیشتر از پنج . ششم : شک بین سه و شش ، یا سه و بیشتر از شش . هفتم : شک در رکعتهای نماز که نداند چند رکعت خوانده است . هشتم : شک بین چهار و شش ، یا چهار و بیشتر از شش ، به تفصیلی که خواهد آمد .
- [آیت الله سبحانی] شک هائی که نماز را باطل می کند از این قرار است: اول: شک در شماره رکعت های نماز دو رکعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر ولی شک در شماره رکعت های نماز مستحب دو رکعتی و بعضی از نمازهای احتیاط نماز را باطل نمی کند. دوم: شک در شماره رکعت های نماز سه رکعتی. سوم: آنکه در نماز چهار رکعتی هر گاه طرف شک یک باشد مثل این که شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر. چهارم: شک در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن سجده دوم، یعنی طرف شک دو باشد مثل این که شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر. پنجم: شک بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج. ششم: شک بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش. هفتم: شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش . هشتم: شک در رکعت های نماز که نداند چند رکعت خوانده است.
- [امام خمینی] شکهایی که نماز را باطل می کند از این قرار است: اول: شک در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولی شک در شماره رکعتهای نماز مستحب دو رکعتی و بعضی از نمازهای احتیاط نماز را باطل نمی کند. دوم: شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی. سوم: آنکه در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر. چهارم: آنکه در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن سجده دوم شک کند که دو کعت خوانده یا بیشتر . (تفصیل این مساله در صورت چهارم مساله 1199 بیان شده است، مراجعه شود. پنجم: شک بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج. ششم: شک بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش. هفتم: شک در رکعتهای نماز که نداند چند رکعت خوانده است. هشتم: شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش چه پیش از تمام شدن سجده دوم باشد یا بعد از آن. ولی اگر بعد از سجده دوم شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش برای او پیش آید احتیاط مستحب آن است که بنابر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از نماز دو سجده سهو بجا آورد و نماز را هم دوباره بخواند.
- [آیت الله علوی گرگانی] شکهایی که نماز را باطل میکند از این قرار است: اوّل شک در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولیشکّ در شماره رکعتهای نماز مستحبّ دو رکعتی ونماز احتیاط نماز را باطل نمیکند. دوم شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی. سوم آن که در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر. چهارم آن که در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن سجده دوم، شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر. پنجم شک بین دو وپنج یا دو وبیشتر از پنج. ششم شک بین سه وشش یا سه وبیشتر از شش. هفتم شک در رکعتهای نماز که نداند چند رکعت خوانده است. هشتم شک بین چهار وشش یا چهار و بیشتر از شش اگر قبل از اکمال سجدتین باشد نماز باطل است ولی بعد از اکمال سجدتین احتیاط واجب آن است که بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد دو سجده سهو بجا آورد و بعد نماز را دوباره بخواند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . شک هایی که نماز را باطل می کند از این قرار است: اول شک در شماره رکعت های نماز دو رکعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولی شک در شماره رکعت های نماز مستحب دو رکعتی و نماز احتیاط نماز را باطل نمی کند. دوم شک در شماره رکعت های نماز سه رکعتی. سوم آن که در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر. چهارم آن که در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن سجده دوم، شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر. پنجم شک بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج. ششم شک بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش. هفتم شک در رکعت های نماز که نداند چند رکعت خوانده است. هشتم شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش.
- [آیت الله خوئی] شکهایی که نماز را باطل میکند از این قرار است: اول- شک در شمارة رکعتهای نماز دو رکعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر. ولی شک در شمارة رکعتهای نماز مستحب و نماز احتیاط نماز را باطل نمیکند. دوم- شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی. سوم- آن که در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر. چهارم- آن که در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن ذکر سجدة دوم شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر. پنجم- شک بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج. ششم- شک بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش. هفتم- شک در رکعتهای نماز که نداند چند رکعت خوانده است. هشتم- شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش.
- [آیت الله شبیری زنجانی] شکهایی که نماز را باطل میکند از این قرار است: اول: شک در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی واجب؛ مثل نماز صبح و نماز مسافر و نیز بنا بر احتیاط واجب شک در نماز احتیاط، چنانچه در مسأله 1238 خواهد آمد. ولی شک در شماره رکعتهای نماز مستحب نماز را باطل نمیکند. دوم: شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی. سوم: آن که در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر. چهارم: آن که در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن سجده دوم، شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر. (تفصیل این امر در ذیل صورت چهارم از مسأله 1208 خواهد آمد). پنجم: شک بین دو و پنج، یا دو و بیشتر از پنج. ششم: شک بین سه و پنج پس از رکوع. هفتم: شک بین سه و شش، یا سه و بیشتر از شش. هشتم: شک بین چهار و پنج پس از رکوع و قبل از تمام شدن دو سجده (با تفصیلی که در ذیل صورت چهارم از مسأله 1208 خواهد آمد). نهم: شک بین چهار و شش، یا چهار و بیشتر از شش. دهم: شکی که سه طرف یا بیشتر داشته باشد، مگر شک بین دو و سه و چهار پس از تمام شدن دو سجده (البته در شک بین سه و چهار و پنج قبل از رکوع باید بنشیند و در نتیجه به شک بین دو و سه و چهار پس از تمام شدن دو سجده باز میگردد).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شک هایی که نماز را باطل می کند از این قرار است: اوّل: شک در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولی شک درشماره رکعتهای نمازمستحب دورکعتی وبعضی نمازهای احتیاط، نمازراباطل نمی کند. دوّم: شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی. سوّم: آنکه در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر. چهارم: آنکه در نمازچهار رکعتی پیش ازتمام شدن سجده دوّم شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر (برای تفصیل این مسأله به صورت چهارم شکهای صحیح مراجعه شود). پنجم: شک بین دو و پنج رکعت یا دو و بیشتر از پنج رکعت. ششم: شک بین سه و شش رکعت یا سه و بیشتر از شش رکعت. هفتم: شک در رکعتهای نماز به صورتی که نداند چند رکعت خوانده است. هشتم: شک بین چهار و شش رکعت یا چهار و بیشتر از شش رکعت چه پیش از تمام شدن سجده دوم باشد یا بعد از آن، ولی اگر بعد از سجده دوّم شک بین چهار و شش رکعت و چهار و بیشتر از شش برای او پیش آید احتیاط مستحب آن است که بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند.
- [آیت الله اردبیلی] شکهایی که نماز را باطل میکنند از این قرارند: اوّل: شک در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی، مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولی شک در شماره رکعتهای نماز مستحب دو رکعتی و بعضی از نمازهای احتیاط، نماز را باطل نمیکند. دوم: شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی. سوم: آن که در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر. چهارم: آن که در نماز چهار رکعتی پیش از سر برداشتن از سجده دوم، شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر پنجم: شک بین دو و پنج، یا دو و بیشتر از پنج. ششم: شک بین سه و شش، یا سه و بیشتر از شش. هفتم: شک بین چهار و شش، یا چهار و بیشتر از شش. هشتم: شک در رکعتهای نماز به صورتی که اصلاً نداند چند رکعت خوانده است.
- [آیت الله نوری همدانی] شکهائی که نماز را باطل می کند از این قرار است : اول : شک در شمارة رکعتهای نماز دو ر کعتی مثل نماز صبح و نماز مسافر ، ولی شک در شمارة رکعتهای نماز مستحب دو رکعتی و بعضی از نماز های احتیاط نماز را باطل نمی کند. دوم: شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی . سوم : آنکه در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یابیشتر . چهارم : آنکه در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن سجدة دوم ، شک کند که دو رکعت خوانده یا ببیشتر ، در این صورت نمازشباطل و باید اعاده کند ، و بهتر آن است که عمل به حکم شک نماید و نماز را اعاده کند . پنجم : شک بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج . ششم : شک بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش . هفتم : شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش ، چه پیش از تمام شدن سجدة دوم باشد یا بعد از آن . ولی اگر بعد از سجدة دوم شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش برای اوپیش آید ، احتیاط واجب آن است که بنابر چهار بگذرد و نماز را تمام کند و بعد از نماز دو سجدة سهو بجا آورد و نماز را هم دوباره بخواند .