حذیفه فرزند حُسَیل از بزرگان یاران نبی اکرم (ص) است. وی چون با طایفه یمانی ها هم پیمان بود به یمانی معروف گردید. حذیفه و پدرش حسیل و برادرش صفوان با هم شرفیاب حضور پیامبر(ص) گشته، اسلام آوردند و در احد و سایر جنگ ها (بجز جنگ بدر که کفار او و پدرش را از شرکت در جنگ مانع شدند) شرکت داشتند. پدر حذیفه (حسیل) در جنگ احد به شهادت رسید.[1] حذیفه در جنگ ها و پیشرفت اسلام اثرات شایانی داشت. داستان فداکاری او در جنگ خندق برای کسب اطلاعات از دشمن معروف است.[2] او در جنگ نهاوند حضور داشت پس از آنکه نعمان بن مقرن رئیس سپاه اسلام کشته شد پرچم اسلام را به دست گرفت و به عنوان فرمانده لشکر، همدان، ری و دینور را فتح کرد؛ وی همچنین مدتی از طرف خلیفه دوم حاکم مدائن بود، و آنگاه که خلیفه او را به مدینه احضار کرد هنگام ورود از وی استقبال کرد و در این زمان بود که مشاهده کرد، چیزی از ثروت و اموال زندگی ندارد، و همانطور که رفته بود برگشته است.[3] یکی از خصوصیات و فضائل حذیفه شناخت منافقان است، که پیامبر اکرم (ص) در بازگشت از جنگ تبوک عده ای از آنان را به وی معرفی نمود. اجمال داستانش چنین است، جنگ تبوک یکی از اتفاقاتی بود که با پیش آمدن آن بیشتر منافقان شناخته شدند؛ یک عده از افرادی که در ظاهر اسلام اختیار کرده بودند از رفتن به میدان جنگ خودداری نمودند، دسته ای هم با ساختن مسجد ضرار خود را معرفی کردند. دسته سوم آنهایی بودند که در مراجعت از تبوک تصمیم گرفتند پیامبر (ص) را از میان بردارند. در راه گردنه ای وجود داشت با راهی بسیار باریک و خطرناک و راه دیگری هم از میان دره و دو کوه عبور می کرد که نسبتاً راه وسیع و بی خطر ولی شاید دورتر بود، نیمه شبی بود که پیامبر(ص) و لشکریان نزدیک گردنه رسیدند، پیامبر (ص) دستور داد اعلان کنند که لشکر از میان دو کوه عبور کند ولی رسول خدا (ص) از گردنه تشریف می برد، با این اعلان فرصتی دست منافقان آمد دوازده یا چهارده نفر تصمیم گرفتند که جلوتر از حضرت رسول اکرم(ص) به گردنه رفته در محلی که راه بسیار باریک و خطرناک است پنهان شوند تا موقعی که حضرت به آنجا رسید شترش را رم داده و پیامبر (ص) را در دره افکنند. حذیفه گفت: من و عمار یاسر همراه رسول خدا (ص) بودیم. همین که نزدیک گردنه رسیدیم فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و خبر داد که جمعیتی عقب این سنگ ها پنهان شده اند تا شتر مرا رمانیده مرا هلاک سازند جلو برو و ایشان را دور ساز. منافقان که متوجه شدند به عقب برگشتند. پیامبر (ص) به حذیفه فرمود: آنها را شناختی: عرض کرد چون هوا تاریک بود نشناختم. پیامبر (ص) آنان را به حذیفه شناسانید.[4] حذیفه در اثر تعلیمات پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع) گذشته از شناخت منافقان، به بسیاری از امور آینده آگاهی داشت و گاهی به مردم خبر می داد از این رو می بینیم که مسلمانان به حذیفة نگاه می کردند اگر او بر میتی نماز می خواند می فهمیدند که او منافق نبود.[5] حذیفه و دوستی علی بن ابی طالب حذیفه در دوستی و یاری امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) ثابت قدم و استوار بود، و روایات بسیاری از پیامبر (ص) در فضائل حضرت علی (ع) نقل کرده است. 1- زید بن صوحان گفت در بصره بودم حذیفه مردم را موعظه می نمود و آنان را از فتنه و آشوبی که پیش می آید می ترسانید. پرسیدند راه نجات و رهایی چیست؟ گفت در آن دسته و جمعیتی باشید که علی (ع) با آنان است، هر چند بودن با ایشان از جنگ کردن و پیش رفتن با دو زانو دشوارتر باشد؛ زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم فرمود: علی (ع) امیر نیکان و کشنده بدکاران است هر که او را یاری نماید خدا یاریش کند، و هر که او را خوار سازد خدا خوارش کند.[6] 2- علی بن علقمه ایادی گفت: هنگامی که حسن بن علی (ع) و عمار یاسر برای جمع آوری لشکر به مدائن آمدند حذیفه در حال مریضی (آخر عمر) به دو نفر تکیه داده به میان جمعیت آمد و مردم را به کمک امیرمؤمنان تحریص و تشویق می نمود و آنان را به پیروی از او سفارش می کرد و می گفت: آگاه باشید به خدای که جز او خدایی نیست هر که بخواهد به امیرالمؤمنین حقیقی نگاه کند علی بن ابی طالب را ببیند.[7] 3- ابن زفر گفت: موقع جان دادن حذیفه در بالینش بودم آخرین لحظه زندگیش که پارچه ای روی صورتش افکنده بود سر را زیر پارچه نمودم و گفتم: اکنون که فتنه طلحه و زبیر با علی بن ابی طالب(ع) پیش آمده به من چه دستور می دهی؟ گفت: همین که از دفن من خلاص شدی بر پشت مرکبت بنشین و به علی بن ابی طالب(ع) ملحق شو؛ زیرا او بر حق است و حق از او جدا نمی شود.[8] حذیفه در اوایل خلافت حضرت علی (ع) در سال 36 هجری از دنیا رفت و در مدائن مدفون گردید.[9] [1] عالمی دامغانی، محمد علی، پیغمبر و یاران، ج 2، ص 241، انتشارت بصیرتی، قم خیابان ارم، 1386ه ق؛ ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 162، بیروت، دار صادر، 1385 / 1965. [2] ابن اثیر، عزالدین (م 603)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، صص 469 و 468، بیروت، دارالفکر، 1409 / 1989؛ پیغمبر و یاران، ج 2، صص 244 و 245. [3] الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 184 ؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، صص 469 و 468؛ پیغمبر و یاران، ج 2، صص 239 تا 241. [4] مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 208، موسسه الوفاء، بیروت،1404؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، صص 469 و 468. [5] پیغمبر و یاران، ج 2، ، صص 248 و 249. [6] بحارالانوار، ج 22، ص 109. [7] پیغمبر و یاران، ج 2، ، صص 248 و 249 [8] بحارالانوار، ج 22، ص 109 [9] ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف (م 436)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج 1، ص 334؛ تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ط اولی، 1412 / 1992. پیغمبر و یاران، ج 2، صص 240.
در صورت امکان در مورد حذیفه بن یمان اطلاعاتی به من بدهید؟ آیا محب اهل بیت (ع) است؟ آیا وی امامت حضرت علی (ع) را قبول کرد؟
حذیفه فرزند حُسَیل از بزرگان یاران نبی اکرم (ص) است. وی چون با طایفه یمانی ها هم پیمان بود به یمانی معروف گردید. حذیفه و پدرش حسیل و برادرش صفوان با هم شرفیاب حضور پیامبر(ص) گشته، اسلام آوردند و در احد و سایر جنگ ها (بجز جنگ بدر که کفار او و پدرش را از شرکت در جنگ مانع شدند) شرکت داشتند. پدر حذیفه (حسیل) در جنگ احد به شهادت رسید.[1] حذیفه در جنگ ها و پیشرفت اسلام اثرات شایانی داشت. داستان فداکاری او در جنگ خندق برای کسب اطلاعات از دشمن معروف است.[2] او در جنگ نهاوند حضور داشت پس از آنکه نعمان بن مقرن رئیس سپاه اسلام کشته شد پرچم اسلام را به دست گرفت و به عنوان فرمانده لشکر، همدان، ری و دینور را فتح کرد؛ وی همچنین مدتی از طرف خلیفه دوم حاکم مدائن بود، و آنگاه که خلیفه او را به مدینه احضار کرد هنگام ورود از وی استقبال کرد و در این زمان بود که مشاهده کرد، چیزی از ثروت و اموال زندگی ندارد، و همانطور که رفته بود برگشته است.[3] یکی از خصوصیات و فضائل حذیفه شناخت منافقان است، که پیامبر اکرم (ص) در بازگشت از جنگ تبوک عده ای از آنان را به وی معرفی نمود. اجمال داستانش چنین است، جنگ تبوک یکی از اتفاقاتی بود که با پیش آمدن آن بیشتر منافقان شناخته شدند؛ یک عده از افرادی که در ظاهر اسلام اختیار کرده بودند از رفتن به میدان جنگ خودداری نمودند، دسته ای هم با ساختن مسجد ضرار خود را معرفی کردند. دسته سوم آنهایی بودند که در مراجعت از تبوک تصمیم گرفتند پیامبر (ص) را از میان بردارند. در راه گردنه ای وجود داشت با راهی بسیار باریک و خطرناک و راه دیگری هم از میان دره و دو کوه عبور می کرد که نسبتاً راه وسیع و بی خطر ولی شاید دورتر بود، نیمه شبی بود که پیامبر(ص) و لشکریان نزدیک گردنه رسیدند، پیامبر (ص) دستور داد اعلان کنند که لشکر از میان دو کوه عبور کند ولی رسول خدا (ص) از گردنه تشریف می برد، با این اعلان فرصتی دست منافقان آمد دوازده یا چهارده نفر تصمیم گرفتند که جلوتر از حضرت رسول اکرم(ص) به گردنه رفته در محلی که راه بسیار باریک و خطرناک است پنهان شوند تا موقعی که حضرت به آنجا رسید شترش را رم داده و پیامبر (ص) را در دره افکنند. حذیفه گفت: من و عمار یاسر همراه رسول خدا (ص) بودیم. همین که نزدیک گردنه رسیدیم فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و خبر داد که جمعیتی عقب این سنگ ها پنهان شده اند تا شتر مرا رمانیده مرا هلاک سازند جلو برو و ایشان را دور ساز. منافقان که متوجه شدند به عقب برگشتند. پیامبر (ص) به حذیفه فرمود: آنها را شناختی: عرض کرد چون هوا تاریک بود نشناختم. پیامبر (ص) آنان را به حذیفه شناسانید.[4] حذیفه در اثر تعلیمات پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع) گذشته از شناخت منافقان، به بسیاری از امور آینده آگاهی داشت و گاهی به مردم خبر می داد از این رو می بینیم که مسلمانان به حذیفة نگاه می کردند اگر او بر میتی نماز می خواند می فهمیدند که او منافق نبود.[5] حذیفه و دوستی علی بن ابی طالب حذیفه در دوستی و یاری امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) ثابت قدم و استوار بود، و روایات بسیاری از پیامبر (ص) در فضائل حضرت علی (ع) نقل کرده است. 1- زید بن صوحان گفت در بصره بودم حذیفه مردم را موعظه می نمود و آنان را از فتنه و آشوبی که پیش می آید می ترسانید. پرسیدند راه نجات و رهایی چیست؟ گفت در آن دسته و جمعیتی باشید که علی (ع) با آنان است، هر چند بودن با ایشان از جنگ کردن و پیش رفتن با دو زانو دشوارتر باشد؛ زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم فرمود: علی (ع) امیر نیکان و کشنده بدکاران است هر که او را یاری نماید خدا یاریش کند، و هر که او را خوار سازد خدا خوارش کند.[6] 2- علی بن علقمه ایادی گفت: هنگامی که حسن بن علی (ع) و عمار یاسر برای جمع آوری لشکر به مدائن آمدند حذیفه در حال مریضی (آخر عمر) به دو نفر تکیه داده به میان جمعیت آمد و مردم را به کمک امیرمؤمنان تحریص و تشویق می نمود و آنان را به پیروی از او سفارش می کرد و می گفت: آگاه باشید به خدای که جز او خدایی نیست هر که بخواهد به امیرالمؤمنین حقیقی نگاه کند علی بن ابی طالب را ببیند.[7] 3- ابن زفر گفت: موقع جان دادن حذیفه در بالینش بودم آخرین لحظه زندگیش که پارچه ای روی صورتش افکنده بود سر را زیر پارچه نمودم و گفتم: اکنون که فتنه طلحه و زبیر با علی بن ابی طالب(ع) پیش آمده به من چه دستور می دهی؟ گفت: همین که از دفن من خلاص شدی بر پشت مرکبت بنشین و به علی بن ابی طالب(ع) ملحق شو؛ زیرا او بر حق است و حق از او جدا نمی شود.[8] حذیفه در اوایل خلافت حضرت علی (ع) در سال 36 هجری از دنیا رفت و در مدائن مدفون گردید.[9] [1] عالمی دامغانی، محمد علی، پیغمبر و یاران، ج 2، ص 241، انتشارت بصیرتی، قم خیابان ارم، 1386ه ق؛ ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 162، بیروت، دار صادر، 1385 / 1965. [2] ابن اثیر، عزالدین (م 603)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، صص 469 و 468، بیروت، دارالفکر، 1409 / 1989؛ پیغمبر و یاران، ج 2، صص 244 و 245. [3] الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 184 ؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، صص 469 و 468؛ پیغمبر و یاران، ج 2، صص 239 تا 241. [4] مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 208، موسسه الوفاء، بیروت،1404؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، صص 469 و 468. [5] پیغمبر و یاران، ج 2، ، صص 248 و 249. [6] بحارالانوار، ج 22، ص 109. [7] پیغمبر و یاران، ج 2، ، صص 248 و 249 [8] بحارالانوار، ج 22، ص 109 [9] ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف (م 436)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج 1، ص 334؛ تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ط اولی، 1412 / 1992. پیغمبر و یاران، ج 2، صص 240.
- [سایر] در صورت امکان در مورد براء بن عازب اطلاعاتی به من بدهید؟ آیا محب اهل بیت (ع) است؟ آیا وی امامت حضرت علی (ع) را قبول کرد؟
- [سایر] در صورت امکان در مورد صهیب رومی اطلاعاتی به من بدهید؟ آیا محب اهل بیت (ع) است؟ آیا وی امامت حضرت علی (ع) را قبول کرد؟
- [سایر] در صورت امکان در مورد عبدالله بن مسعود اطلاعاتی به من بدهید؟ آیا محب اهل بیت (ع) بوده است؟ آیا امامت حضرت علی (ع) را قبول کرد؟
- [سایر] در صورت امکان در مورد ابو سعید خدری اطلاعاتی به من بدهید؟ آیا محب اهل بیت (ع) است؟ آیا وی امامت حضرت علی (ع) را قبول کرد؟
- [سایر] امیرمؤمنان(ع) در سخنی فرمود: (من احبنا اهل البیت فلیستعد للفقر جلبابا)؛ هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد پس باید فقر و محرومیتها را چونان لباس رویین بپذیرد. اگر اینگونه است پس؛ چرا این همه پولدار محب امام علی(ع) و اهل بیت، با ماشینهای آنچنانی و خانههای آنچنانی و بریزو بپاشها.... همه هم که ادعای تشیع میکنند، و خیلی هم محب اهل بیت هستند، اتفاقاً از تولید ثروت هم خیلی طرفداری میکنند که بچه شیعه بایستی پولدار باشد و... میخواهم بدانم که این مسائل چگونه با هم جمع میشوند؟
- [سایر] چگونه میتوان محب اهلبیت(ع) شد؟ کسی که هیچ محبتی از کودکی نسبت به اهلبیت نداشته، حالا چگونه میتواند محبت آنها را در دل احساس کند؟
- [سایر] در یکی ازسخنرانی های امام خامنه ای درمورد اتحاد بین شیعه و سنی اینکه میفرمایند سنی محب اهل بیت است یعنی چه؟
- [سایر] در یکی از سخنرانی های امام خامنه ای درمورد اتحاد بین شیعه و سنی اینکه میفرمایند سنی محب اهل بیت است یعنی چه؟
- [سایر] چرا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) فقط می گویند اهل بیت پیغمبر آیا دیگر همسران پیغمبر جزء اهل بیت پیغمبر نبودند ؟
- [سایر] چرا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) فقط می گویند اهل بیت پیغمبر آیا دیگر همسران پیغمبر جزء اهل بیت پیغمبر نبودند ؟
- [آیت الله نوری همدانی] نماز در حرم امامان (علیهم السلام ) مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب بلکه بهتر از مسجد است. و نماز در حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر دویست هزار نماز است.
- [امام خمینی] نماز در حرم امامان علیهم السلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله سبحانی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب است، بلکه در حدیث آمده نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر با دویست هزار نماز است.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله جوادی آملی] .کسانی که دشمن اهل بیت(ع) هستند، ناصبی و نجساند و دست یافتن بر اموال آن ها حلال بوده و حکم غنائم جنگی را دارد و پس از پرداختن خمس، تصرف در آن جایز است.