خداوند از کسانی که دارای ایمان و عمل صالح‌اند راضی است، لکن چون ایمان و عمل صالح دارای شدت و ضعف و مراتب متفاوت است، رضایت خداوند از آنها نیز متفاوت می‌گردد. بهشت نیز به تبع مراتب ایمان و کیفیت و کمیت عمل صالح بهشتیان دارای مراتب متفاوتی است و «بهشت رضوان» اعلی مرتبه آن است. صاحبان آن؛ یعنی انبیا، اوصیا و سایر اولیای خداوند، مقربان درگاه الهی هستند. این گروه نیازی به شفاعت نداشته و خود از شافعان و شاهدان روز جزا هستند. از این‌رو؛ مراد از «من ارتضی» (کسانی که خداوند از آنها راضی است) در این آیه کریمه، صاحبان بهشت رضوان نیستند، تا بین مقام ایشان و این آیه ناسازگاری باشد. این آیه شریفه در مقام ردّ توهّم مشرکان مبنی بر شفاعت ملائکه برای آنها است؛ زیرا ملائکه مأموران خداوند بوده و از امر و اذن او تخطی نمی‌کنند. آنها تنها برای کسانی شفاعت می‌کنند که اولاً: قابلیت شفاعت را دارا باشند، ثانیاً: خداوند شفاعت برای آنها را اجازه داده باشد. به بیان دیگر؛ کسانی مورد شفاعت قرار می‌گیرند که ایمانشان مورد رضایت و قبول حق است، ولی عملشان سبب سقوط آنها شده و نیازمند شفاعت هستند، در حالی مشرکان، مؤمن نبوده و مرضی (مورد رضایت) حق نیستند.
خداوند از چه کسانی راضی است؟ آیا هر کس که خدا از او راضی باشد، صاحب بهشت رضوان میشود؟ اگر چنین است آیا با آیه 28 سوره انبیاء که میفرماید: (و آنها (ملائکه) شفاعت نمیکنند، مگر برای کسانی که خدا از آنها راضی است) منافات ندارد؟ به عبارتی دیگر؛ صاحب بهشت رضوان بودن چگونه با شفاعت ملک برای آنها سازگار است؟
خداوند از کسانی که دارای ایمان و عمل صالحاند راضی است، لکن چون ایمان و عمل صالح دارای شدت و ضعف و مراتب متفاوت است، رضایت خداوند از آنها نیز متفاوت میگردد.
بهشت نیز به تبع مراتب ایمان و کیفیت و کمیت عمل صالح بهشتیان دارای مراتب متفاوتی است و «بهشت رضوان» اعلی مرتبه آن است. صاحبان آن؛ یعنی انبیا، اوصیا و سایر اولیای خداوند، مقربان درگاه الهی هستند. این گروه نیازی به شفاعت نداشته و خود از شافعان و شاهدان روز جزا هستند. از اینرو؛ مراد از «من ارتضی» (کسانی که خداوند از آنها راضی است) در این آیه کریمه، صاحبان بهشت رضوان نیستند، تا بین مقام ایشان و این آیه ناسازگاری باشد.
این آیه شریفه در مقام ردّ توهّم مشرکان مبنی بر شفاعت ملائکه برای آنها است؛ زیرا ملائکه مأموران خداوند بوده و از امر و اذن او تخطی نمیکنند. آنها تنها برای کسانی شفاعت میکنند که اولاً: قابلیت شفاعت را دارا باشند، ثانیاً: خداوند شفاعت برای آنها را اجازه داده باشد. به بیان دیگر؛ کسانی مورد شفاعت قرار میگیرند که ایمانشان مورد رضایت و قبول حق است، ولی عملشان سبب سقوط آنها شده و نیازمند شفاعت هستند، در حالی مشرکان، مؤمن نبوده و مرضی (مورد رضایت) حق نیستند.
- [سایر] خداوند در آیه 9 سوره انعام میفرماید: (وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ)؛ آنچه کافران میپوشند را نیز بر آنان مشتبه خواهیم ساخت. آیا این موضوع با حکمت خداوند سازگار است؟ زیرا در آیه فوق صحبت از معجزه است و اگر قرار باشد باز هم امری بر کافران مشتبه شود که دیگر معجزه نیست و خواسته مردم این بوده که برخی نشانهها را عیان ببینند و اگر خداوند بخواهد باز هم بر ایشان برخی مسائل مشتبه شود که دور بوده و باطل است!
- [سایر] با عرض سلام،چند سوال در مورد آیات 35 تا38 سورهٔ بقره داشتم. -- فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ{36} در آیهٔ 36 می خوانیم آدم به واسطهٔ گناه مرتکب شده اش،از بهشت اخراج شده و خداوند میفرماید که برخی از شما،برخی دیگر را دشمنید.ممکنه در مورد این دشمنی بیشتر توضیح بدهید و اینکه آیا این دشمنی مجازات گناهیست که حضرت آدم مرتکب شده است؟ همانطور که در آیه مشخص شده اهْبِطُواْ به صورت جمع آماده و احتمالا به این معناست که کلا به نسل عدم اشاره دhرد. سوال دیگر که اینجا مطرح میشود اینست که آیا ما انسانها به واسطهٔ مکافات عمل حضرت آدم از بهشت (محل آرامش و آسایش) جدا شده ایم و در زمین با تمام سختیها زندگی میکنیم.اگر این چنین است آیا با عدل خداوند سازگار است؟ --فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ{37} در آیه 37 میبینیم که حضرت آدم بعد از آموختن کلماتی،توبه اش پذیرفته می شود.ممکنه در مورد این کلمات توضیح بدهید و اینکه چرا این توبه مانع جدا شدن آدم از بهشت نشد. در واقع بخاطر گناه مرتکب شده خداوند آدم را به زمین فرستاد پس چرا با توبه اش مورد عفو خداوند به این معنا که در بهشت باقی بماند نشد. -- قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ{38} در آیه 38 سخن ازیک راهنما آماده است،منظور چیست؟ با تشکر
- [سایر] خداوند در سوره رعد میفرماید: (لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ)؛ بنا بر این آیه برای هرکس محافظانی است که از او محافظت میکنند. سؤال اینکه پس این اتفاقات و حوادثی که برای بشر رخ میدهد و حتی ممکن است منجر به مرگش بشود چگونه توجیه میشود؟ اگر بگویید او خودش مقصر بوده و مثلاً با بی احتیاطی رانندگی کرده و تصادف کرده؛ میگویم اگر احتیاط کند و تصادف نکند هم باز خودش عامل مهم بوده و فرشتگان نقشی نداشتند؟ پس مقصود آیه شریفه چیست؟
- [سایر] سلام. در سوره نجم آیه 9 میفرماید حضرت محمد(ص) کیلومترها سیر کرد تا رسید به یک قدمی خدا!. خوب اگر یک قدم دیگر بردارد (منظور مکانی نیست معنوی است) که(نعوذ بالله) خدا میشود! تفسیر مجمع البیان این آیه را به خوبی تفسیر کرده، ولی تفسیر نمونه از پیغمبر(ص) خدا ساخته و تفسیر نور هم که جمع بین تفسیرهای قدیم میکند و تفسیر المیزان هم که مثل دیگر آیات جملهها چینش میکند و نتیجه گیریِ مفید ندارد. تکلیف چیست؟ ضمنا ما در اسلام خوانده بودیم که سیر الی الله پیغمبر(ص)، در بهشت هم ادامه دارد! بنابر این پیغمبر اگر فقط یک قدم با خدا فاصله داشته باشد و آن یک قدم را در برزخ از 1400 سال پیش تا حالا برداشته باشد، مساوی شده با خدا!
- [سایر] آیا درست است که نگهداری طلا و نقره و گنج در زمان حکومت امام زمان(عج) حرام است؟ سوره توبه، آیه 34: حرمت نگهداریِ گنج، طلا و نقره در عصر حضرت مهدی(عج) (... وَ الَّذینَ یَکنُزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّهَ وَ لا یُنفِقُونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ)؛ و کسانی که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره میکنند و در راه خدا انفاق نمیکنند آنها را به عذاب دردناک بشارت ده. در کافی ذیل آیه فوق از معاذ بن کثیر روایت شده که گفت: شنیدم از امام صادق(ع) که فرمود: (وسعت داده بر شیعیان ما در آنچه میتوانند از اموال خود انفاق کنند در راه خیر و معروف تا آنکه قیام کننده ما ظاهر شود، در آن وقت باید هر صاحب ثروتی، دارایی خود را به امام زمان(عج) تسلیم دارد تا صرف شود بر جهاد کنندگان در راه خدا و استعانت بجویند مؤمنین به سبب آن اموال بر علیه دشمنان). این در حالی است که امام محمد باقر(ع) میفرماید: (طلا و نقره هرگاه به دو هزار درهم رسید گنج است).