از سویی در منابع حدیثی اهل سنت به این روایت برخورد می کنیم: «إنما أصحابی کالنجوم ، فبأیهم اقتدیتم اهتدیتم، اصحاب من همانند ستارگانند پس به هر یک که اقتدا کرده اید هدایت یافته اید». این روایت از جهت سند و دلالت با مشکلات جدی مواجه است. از سویی دیگر احادیثی با عنوان حوض کوثر داریم که این احادیث در نزد اهل سنت صحیح و متواتر است و همگی صراحت در عدم عدالت جمیع صحابه دارند. و جالب است بدانیم که آنچه با عبارت "اصحابی" و "انهم منی" آمده است مربوط به همین احادیث حوض است. نمونه ای از احادیث مورد نظر چنین است: سهل بن سعد از پیامبر (ص) نقل می کند که فرمود: «من پیش از شما بر حوض وارد می شوم ...پس از آن ، گروهی از کسانی که من آنان را می شناسم، و آنان مرا می شناسند، بر من وارد می شوند، سپس میان من و آنان فاصله می افتد. (و از ورود آنان به حوض جلوگیری می شود) من می گویم: آنان از منند. خطاب می شود: تو نمی دانی آنان پس از تو چه بدعت هایی پدید آوردند. بدنبال آن من می گویم: دورباد، دورباد کسی که اوضاع را پس از من دگرگون کرد.» بر این اساس؛ نمی توان عموم روایت "اصحابی کالنجوم" را پذیرفت و آن را شامل همه اصحاب پیامبر (ص) دانست بلکه باید مراد از این روایت را بر فرض قبول سند آن همانی دانست که حاکم أبو عبد اللّه نیشابوری در «المستدرک»، آورده و آن را صحیح شمرده است که «ستارگان، امان اهل آسمان هستند... و اهل بیت من، امان اهل زمین اند...». البته روایات دیگری در باره اصحاب وارد شده است که اگر سند آنان مورد پذیرش قرار گیرد، دلالت بر مطلبی که مغایر با دیدگاه مکتب أهل بیت در باره اصحاب پیامبر (ص) باشد، ندارد.
(پیامبر اکرم در حدیثی عبارت (انهم منی) (آنان از من هستند) را آورده اند که وقتی سؤال شد (آنان کیانند؟) حضرت فرمودند: (کسانی که راه من و اصحاب من را پیروی کنند) لذا بر طبق این حدیث، چگونه فرقه اثنی عشری، از فرقه ناجیه هستند؟ آنان نه تنها سنت و راه اصحاب را دنبال نمی کنند بلکه آنان را سب نموده، و از آنان برائت می جویند. این در حالی است که روش خود اهل بیت این بوده که اصحاب پیامبر اکرم بخصوص ابوبکر و عمر را دوست داشتند.
از سویی در منابع حدیثی اهل سنت به این روایت برخورد می کنیم: «إنما أصحابی کالنجوم ، فبأیهم اقتدیتم اهتدیتم، اصحاب من همانند ستارگانند پس به هر یک که اقتدا کرده اید هدایت یافته اید». این روایت از جهت سند و دلالت با مشکلات جدی مواجه است. از سویی دیگر احادیثی با عنوان حوض کوثر داریم که این احادیث در نزد اهل سنت صحیح و متواتر است و همگی صراحت در عدم عدالت جمیع صحابه دارند. و جالب است بدانیم که آنچه با عبارت "اصحابی" و "انهم منی" آمده است مربوط به همین احادیث حوض است. نمونه ای از احادیث مورد نظر چنین است: سهل بن سعد از پیامبر (ص) نقل می کند که فرمود: «من پیش از شما بر حوض وارد می شوم ...پس از آن ، گروهی از کسانی که من آنان را می شناسم، و آنان مرا می شناسند، بر من وارد می شوند، سپس میان من و آنان فاصله می افتد. (و از ورود آنان به حوض جلوگیری می شود) من می گویم: آنان از منند. خطاب می شود: تو نمی دانی آنان پس از تو چه بدعت هایی پدید آوردند. بدنبال آن من می گویم: دورباد، دورباد کسی که اوضاع را پس از من دگرگون کرد.» بر این اساس؛ نمی توان عموم روایت "اصحابی کالنجوم" را پذیرفت و آن را شامل همه اصحاب پیامبر (ص) دانست بلکه باید مراد از این روایت را بر فرض قبول سند آن همانی دانست که حاکم أبو عبد اللّه نیشابوری در «المستدرک»، آورده و آن را صحیح شمرده است که «ستارگان، امان اهل آسمان هستند... و اهل بیت من، امان اهل زمین اند...». البته روایات دیگری در باره اصحاب وارد شده است که اگر سند آنان مورد پذیرش قرار گیرد، دلالت بر مطلبی که مغایر با دیدگاه مکتب أهل بیت در باره اصحاب پیامبر (ص) باشد، ندارد.
- [سایر] ثوبان چه شخصیتی دارد؟ اهل بیت (ع) چه نظری درباره او و روایات او دارند؟ معنای مولا در عبارت (ثوبان مولا رسول الله) چیست؟
- [سایر] بسیاری از بزرگان اصحاب از اهل بیت پیامبر زن گرفتهاند و اهل بیت از آنها زن گرفتهاند، به خصوص شیخین (ابوبکر و عمر) چنانکه همه مورّخان و ناقلان اخبار، سنی و شیعه بر این اتفاق نظر دارند. - پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر ازدواج نمود. - و دو دخترش رقیه و ام کلثوم را یکی پس از دیگری به ازدواج خلیفه سوم عثمان بن عفان در آورد، و به خاطر این عثمان به ذی النورین ملقب شده است. - و پسرش ابان بن عثمان با ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد. - و مروان بن ابان بن عثمان با ام قاسم دختر حسن بن علی بن ابی طالب ازدواج کرده است. - و زید بن عمرو بن عثمان با سکینه دختر حسین ازدواج نموده بود. - و عبدالله بن عمرو بن عثمان با فاطمه دختر حسین بن علی ازدواج کرده بود. و از دیگر اصحاب که نیز با اهل بیت فامیل بودند و از آنها زن گرفته بودند نام نمیبریم و فقط در این مورد به ذکر خلفای ثلاثه اکتفا میکنیم، تا بیان کنیم که اهل بیت با آنها محبت و دوستی داشتند و به خاطر آن این ازدواجها و پیوندها صورت گرفته است و همچنین میبینیم که اهل بیت نامهای اصحاب پیامبر(ص) را بر فرزندانش میگذاشتند، و مورّخین و ناقلان اخبار همه شیعه و سنی بر این امر اتفاق نظر دارند. چنانکه در منابع شیعه آمده است علی یکی از پسرانش که از لیلی بنت مسعود حنظلی بود را ابوبکر نامید، و در بنی هاشم علی اولین کسی است که اسم پسرش را ابوبکر گذاشت. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را به این نامها نامگذاری کرد: ابوبکر، عبدالرحمن، طلحه، و عبیدالله و همچنین حسن بن علی چنین نامهایی بر فرزندانش گذاشته بود و موسی کاظم دخترش را عایشه نامید . و کینه بعضی از اهل بیت ابوبکر بود، مانند زین العابدین علی بن حسین، و علی بن موسی الرضا که کینهاش ابوبکر بود. و همچنین بعضی از اهل بیت اسم پسرانشان را عمر میگذاشتند، که از جمله آنان میتوان به حضرت علی(ع) اشاره کرد که اسم پسرش را عمر اکبر نامید، مادر این پسر ام حبیب بنت ربیعه بود، و عمر بن علی در کنار برادرش حسین به شهادت رسید، و علی فرزندی دیگر به نام عمر اصغر داشت که مادرش الصهباء التغلبی بود که عمر طولانی کرد و از برادرانش ارث برد. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را ابوبکر و عمر نامید. و همچنین علی بن حسین بن علی، و علی زین العابدین و موسی کاظم، و الحسین بن زید بن علی، و اسحاق بن حسن بن علی بن حسین، و نیز حسین بن علی بن حسن بن حسین بن حسن فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند. و افراد زیاد دیگری از اهل بیت فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند ولی ما به همین مقدار کفایت میکنیم تا بحث طولانی نشود. و موسی کاظم و علی هادی دخترانش را عایشه نامیدهاند.
- [سایر] در حدیبیه بعد از امضای صلح نامه توسط پیامبر اکرم (ص) عمر به پیامبر (ص) گفته بود: (مگر ما بر حق و آنها بر باطل نیستند؟ پس چرا باید ذلت و خواری را در دین خود بپذیریم؟) عمر و همه دیگر اصحاب آماده بودند تا آخرین قطره خونشان برای تحقق رؤیای پیامبر در خصوص فتح مکه جنگ کنند و لذا آمادگی خود را با این جملات برای دفاع از پیامبر اعلام کرد. ولی شما شیعیان می خواهید از این مسئله یک نتیجه گیری شیطانی کنید که عمر به پیامبر اکرم (ص) گفت که هیچگاه به این اندازه در نبوت پیامبر شک نکرده بودم؟) عمر هیچگاه نه توسط رسول خدا (ص) و نه توسط هیچکدام از دیگر اهل بیت مورد این اتهام که در نبوت پیامبر شک کرده است، قرار نگرفته است. اگر واقعاً اینطور بود چرا علی رضی الله عنه او را با خوشوقتی برای همسری دختر محبوبش ام کلثوم پذیرفت؟ بهتر است پاسخ این سؤالها را بدهید نه اینکه تیرهای تو خالی اتهام را بی هدف پرتاب کنید چرا که کاری بیهوده است و وقت خو را تلف می کنید همچنان که تا کنون تلف کرده اید و می بینید شیعیان با همه تلاشی که می کنند، فرقه ای منزوی هستند که در صدد جمعیت آنها نسبت به کل مسلمین از 9% تجاوز نمی کند! عمر به خاطر اشتیاقی که از دفاع پیامبر داشت، این حرف را زده بود. اگر بخواهیم تحلیل های شما را بپذیریم ، پس باید بگوییم که علی رضی الله عنه نیز در برابر رسول خدا نافرمانی نموده چرا که در همین ماجرای حدیبیه وقتی پیامبر خدا به وی امر فرمود که جمله محمد رسول الله (ص) را از صلح نامه حذف نماید، ایشان عرض کرد: ( به خدا قسم! من آن را پاک نخواهم کرد!) آنگاه رسول خدا صلح نامه را خودشان گرفتند و جمله را حذف کردند و فرمودند: (به خدا قسم من رسول خدا هستم حتی اگر شما (کفار) به آن ایمان نداشته باشید.)
- [سایر] در منابع معتبر اهل سنت از جمله در کتاب "وفاءالوفاء" تألیف سمهودی می خوانیم: مدد گرفتن و شفاعت خواستن از پیامبر اکرم (ص) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم قبل از رحلت او و هم بعد از رحلت او، در عالم برزخ و در قیامت. او بعد از این جملات، روایتی درباره توسل حضرت آدم به پیامبر اکرم (ص) از عمر بن خطاب نقل کرده است که: "آدم از روی اطلاعی که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پروردگار عرض کرد: "یا رب اسئلک بحق محمد (ص) لما غفرت لی". خداوندا به حق محمد (ص) از تو تقاضا می کنم که مرا ببخشی. همچنین حدیث دیگری را از جماعتی از راویان سنی از جمله نسائی و ترمذی نقل می کند که: مرد نابینایی تقاضای دعا از پیامبر (ص) برای شفای بیماری اش کرد، پیامبر (ص) دستور داد که چنین دعا کند: پروردگارا من از تو به خاطر پیامبرت پیامبر رحمت تقاضا می کنم و به تو روی می آورم، ای محمد (ص) من در پیشگاه خداوند به تو توجه کرده ام که حاجتم را برآورده سازی، پروردگارا پیامبر را شفیع من قرار بده . و از بیهقی نقل می کند که در زمان خلافت خلیفه دوم، دو سال قطحی شد. بلال به همراهی عده ای از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت: ای پیامبر برای امت خودت طلب باران کن زیرا (از بی آبی) در حال هلاکت هستند... ) بنا براین خلیفه دوم عمر بن خطاب به توسل به پیامبر چه در زمان حیات و چه بعد از رحلت آن بزرگوار معتقد بوده و بدان عمل می کرده است، پس چرا امروزه پیروان محمد بن عبدالوهاب به مسلمانانی را که در کنار تربت پاک آن حضرت به ایشان متوسل می شوند نسبت شرک می دهند ؟ یا طبق عقاید آنان عمر بن خطاب هم مشرک بوده است؟
- [سایر] سلام علیکم همان طور که مستحضر هستید در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم (بعد از قرآن معتبر ترین کتاب های سنی ها و وهابی ها است) آمده است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند: جانشینان (خلیفه) بعد از من دوازده نفر هستند. از یک وهابی شنیدم ادعا کرد که این حدیث به دوازده امام شیعیا ارتباطی ندارد وقتی که پرسیدم پس این ها چه کسانی هستند ؟ گفت که چهار نفرشان ابو بکر,عمر,عثمان, علی (ع) و عمر بن عبد العزیز و احتمال امام حسن (ع) هم هست گفتم بقیه چه کسانی هستند؟ گفت ممکن است آنها در آیند می آیند و باز گفت که چه کسی گفته این ها باید به ترتیب (پشت سر هم) می آیند ؟ سوال من این است که چه گونه می توانیم ثابت کنیم دوازوه نفرمذکور همان دوازوه امام ما شیعیان هستتد؟
- [سایر] مالک اشتر یکی از یاران بزرگ علی که شیعیان او را بزرگ و گرامی می دارند می گوید: (أیها الناس، إن الله تبارک وتعالی بعث فیکم رسوله محمداً صلی الله علیه وسلم بشیراً ونذیراً، وأنزل علیه الکتاب فیه الحلال والحرام والفرائض والسنن، ثم قبضه إلیه وقد أدی ما کان علیه، ثم استخلف علی الناس أبا بکر فسار بسیرته واستن بسنته، واستخلف أبو بکر عمر فاستن بمثل تلک السنّة)؛ ای مردم خداوند تبارک و تعالی در میان شما محمد (ص) را به عنوان مژده دهنده و بیم دهنده مبعوث کرد و کتاب (قرآن) را بر او نازل فرمود که در آن حلال و حرام و فرائض و سنت ها بیان شده اند، سپس بعد از آن که پیامبر وظیفه اش را انجام داد خداوند او را به سوی خویش برد، و ابوبکر خلیفه پیامبر شد، و او به شیوه پیامبر رفتار کرد، و بعد از ابوبکر عمر به خلافت رسید و او نیز به شیوه ابوبکر عمل کرد.[127] مالک اشتر ابوبکر و عمر را می ستاید، اما با وجود این شیعیان در برابر این ستایش چشم هایشان را می بندند - و در مجالس و حسینیه های خود که از طعنه زدن به ابوبکر و عمر خالی نیست -! از آن یادی نمی کنند! پس چرا؟!
- [سایر] گفته میشود که اگر کسی هنگام صلوات کلمه (آل محمد) را نگوید مرتکب گناه میشود. این را میدانم که سیوطی در تفسیر خود از بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن ماجه نقل میکند که مردی به پیامبر عرضه داشت: سلام بر تو را میدانیم؛ اما صلوات بر تو چگونه است؟ پیامبر فرمود: (بگو اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید). سیوطی افزون بر این حدیث، هیجده حدیث دیگر را نقل کرده که همه آنها دلالت میکند هنگام صلوات، آل محمد نیز باید افزوده شود. به نقل ابن حجر در صواعق، پیغمبر اکرم(ص) از اینکه مؤمنان بر او صلوات ناقص بفرستند و فقط بگویند: (اللهم صل علی محمد)، نهی کرده و سفارش فرموده است که هنگام صلوات بگویید: (اللهم صل علی محمد و آل محمد). روایات شیعه هم در اینباره بسیار فراوان است. لطفاً جواب کلامی و فلسفی بدهید و از ذکر احادیث راجع به حتمی بودن صلوات بر آل محمد از روایات شیعه و سنی خودداری شود؛ چون تمام آنها را میدانم.
- [سایر] رسول خدا(ص) از مردی اعرابی شتری به چهارصد درهم خریداری کرد. چون اعرابی پول را تحویل گرفت بانگ برآورد درهمها و شتر مال من است و پیامبر حقی بر من ندارد. اتفاقاً ابوبکر از راه میگذشت، پیامبر(ص) به ابوبکر فرمود: بین من و اعرابی قضاوت کن، ابوبکر گفت: اعرابی از شما گواه میخواهد. عمر نیز از راه گذشت و سخنان ابوبکر را تکرار کرد. در این موقع علی(ع) از دور نمایان شد، پیامبر(ص) به اعرابی فرمود: قبول داری این جوان بین ما قضاوت کند؟ گفت: بله! چون علی(ع) آمد اعرابی ادعای خود را اظهار کرد، امیرالمؤمنین به اعرابی گفت: شتر را به پیامبر تسلیم کن، اعرابی اعتنا نکرد تا اینکه آنحضرت سخن خود را سه مرتبه تکرار فرمود، ولی نتیجهای نداشت، در این هنگام حضرت علی(ع) اعرابی را با یک ضربت شمشیر دور کرد. و آنگاه خدمت پیامبر(ص) عرضه داشت: یا رسول الله! ما شما را در وحی تصدیق میکنیم چگونه ممکن است در چهارصد درهم تکذیب نماییم؟! و در خبری آمده است پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر رو کرد و به آنها فرمود: این حکم خداست نه آنچه شما حکم کردید! آیا این روایت حقیقت دارد؟
- [سایر] در کتب احادیث اهل سنت در خصوص امامان جست و جویی انجام دادم و هیچ چیزی ندیدم. حال بفرمایید که چگونه شیعیان بیان می دارند که امامان از جمله اهل البیت هستند؟ آیا این دوازده امام و حضرت محمد (ص) و نیز دختر پیامبر (ص) و در کل آنها همسر بزرگوار پیامبر (ص) را از اهل البیت مستثنا می کنند؟ در کتب معتبر و قابل اطمینان اهل سنت هیچ نامی از صادق و کاظم یا هادی و دیگران را ندیدم که به آنها امام خطاب شده باشد؟
- [سایر] ما در قرآن در جریان همراهی حضرت خضر و حضرت موسی داریم که حضرت خضر اعمالی انجام داد که برای حضرت موسی سؤال برانگیز بود (کشتن آن پسر جوانی که در توضیح حضرت خضر می فرمایند در آینده پدر و مادر خود را گمراه می کرد و....) چرا رسول خدا و اهل بیت (ع) با داشتن چنین امکانی اینگونه عمل نکردند؟ همانطور که در روایات داریم که امام علی (ع) بارها چندین بار بر معاویه و ابن ملجم تسلط داشتند ولی اقدامی در جهت از بین بردن آنان اقدامی نکردند. و یا در جریان مهمانی حضرت مسلم در منزل هانی، مسلم می توانست ابن زیاد را بکشد تا واقعه کربلا اتفاق نیفتد؟