بواسطه عقد ازدواج، زن و مرد به یکدیگر حلال می‏شوند و آن بر دو قِسم است: عقد دائم و عقد موقّت؛ عقد دائم آن است که مدّت زناشوئی در آن به هیچ وجه محدود نباشد و زنی را که به این قِسم عقد می کنند «دائمه» می گویند. اما عقد موقّت آن است که مدّت زناشوئی در آن معیّن شود، مثلًا زن را به مدّت یک ساعت یا یک روز یا یک ماه یا یک سال یا بیشتر عقد نمایند و زنی را که به این قِسم عقد کنند «متعه» و «صیغه» می‏نامند[1]. در دوران عقد موقت دو طرف می توانند از یکدیگر همانند دوران عقد دائم لذت ببرند مگر آنکه زن در عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند، در این صورت عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط می‏تواند لذتهای دیگر از او ببرد، ولی اگر بعداً به نزدیکی راضی شود، شوهر می‏تواند با او نزدیکی نماید[2]. بله برخی از فقهاء گفته اند: اگر عرف مردم بگونه ای باشد که با این فرض به عقد موقت اقدام می کنند که در این دوران عمل نزدیکی صورت نگیرد و صرفا زمینه ای باشد برای اینکه آشنایی و داشتن ارتباطات جزیی فراهم شود، و پدر هم بر این اساس اجازه می دهد، فرموده اند که نباید نزدیکی صورت گیرد. بنابراین در مورد سؤال شما بهتر است با مشخص کردن مرجع تقلید خود مجددا با ما مکاتبه نمایید یا با دفتر مرجع تقلید خود تماس بگیرید. برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به: نمایه: ازدواج موقت بهترین راه حل، شماره سؤال 695 (سایت: 743) . [1] . توضیح المسائل (المحشی للامام الخمینی)، ج2، ص: 449 [2] . همان، مسأله 2423.
من نزدیک 2 ماه است با پسری نامزد کردم البته زیر نظر خانواده ها و صیغه محرمیت بین ما خوانده شده است و این در حالی است که قرار شده یکسال نامزد بمانیم و بعد از اتمام زمان عقد و عروسی به صورت همزمان برگزار شود. می خواستم بدانم از لحاظ ارتباط جنسی تا چه حد می توانیم انجام دهیم که مشکلی از لحاظ شرعی پیش نیاید؟
بواسطه عقد ازدواج، زن و مرد به یکدیگر حلال میشوند و آن بر دو قِسم است: عقد دائم و عقد موقّت؛ عقد دائم آن است که مدّت زناشوئی در آن به هیچ وجه محدود نباشد و زنی را که به این قِسم عقد می کنند «دائمه» می گویند. اما عقد موقّت آن است که مدّت زناشوئی در آن معیّن شود، مثلًا زن را به مدّت یک ساعت یا یک روز یا یک ماه یا یک سال یا بیشتر عقد نمایند و زنی را که به این قِسم عقد کنند «متعه» و «صیغه» مینامند[1]. در دوران عقد موقت دو طرف می توانند از یکدیگر همانند دوران عقد دائم لذت ببرند مگر آنکه زن در عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند، در این صورت عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط میتواند لذتهای دیگر از او ببرد، ولی اگر بعداً به نزدیکی راضی شود، شوهر میتواند با او نزدیکی نماید[2]. بله برخی از فقهاء گفته اند: اگر عرف مردم بگونه ای باشد که با این فرض به عقد موقت اقدام می کنند که در این دوران عمل نزدیکی صورت نگیرد و صرفا زمینه ای باشد برای اینکه آشنایی و داشتن ارتباطات جزیی فراهم شود، و پدر هم بر این اساس اجازه می دهد، فرموده اند که نباید نزدیکی صورت گیرد. بنابراین در مورد سؤال شما بهتر است با مشخص کردن مرجع تقلید خود مجددا با ما مکاتبه نمایید یا با دفتر مرجع تقلید خود تماس بگیرید. برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به: نمایه: ازدواج موقت بهترین راه حل، شماره سؤال 695 (سایت: 743) . [1] . توضیح المسائل (المحشی للامام الخمینی)، ج2، ص: 449 [2] . همان، مسأله 2423.
- [سایر] با سلام سه سال پیش عقد موقت بین من و آقایی شکل گرفت که در پاسخ به سؤال من در مورد زمان عقد ایشان گفتند تا هر زمان که تو بخواهی! آیا این جمله به معنی بخشیدن زمان باقی مانده عقد است؟ آیا با اراده من بر اتمام این محرمیت زمان عقد پایان میگیرد؟ این ارتباط فقط در حد صحبت و به مدت یک ماه ادامه پیدا کرد، آیا من برای ازدواج باید مجدداً از این آقا تقاضای طلاق نمایم؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] عده ای از دختران و پسران نامحرم با اعتقاد به اینکه رضایت قلبی جهت ازدواج دائم یا موقت کافی است و نیازی به خطبه عقد نمی باشد اقدام به زندگی مشترک در کنار هم و برقراری روابط زن و شوهری بدون عقد شرعی می نمایند؛ لطفا نظر مبارکتان را در مورد این کار که در اصطلاح برخی به ازدواج سفید نام گرفته است در سوالات ذیل مرقوم فرمایید؛ با تشکر و احترام. 1- آیا صرف رضایت دختر و پسر نامحرم برای زندگی در کنار هم به معنای محرمیت بوده و کفایت از صیغه عقد دائم و یا موقت می کند؟ 2- آیا ازدواج دختر باکره بدون اذن ولی او صحیح است؟ و مراد از دختر باکره چیست؟ 3- در صورتی که دختر و پسری قبلا با جهل به لزوم خواندن عقد ازدواج و بدون اطلاع پدر دختر رابطه جنسی داشته اند برای حفظ آبرو می توانند بدون اطلاع پدر دختر در حال حاضر خودشان عقد شرعی بخوانند؟
- [سایر] با سلام؛ من و همسرم قرار بوده 19 اسفند ماه مراسم عروسی خود را برگزار کنیم اما به دلیل اختلافات خانوادگی،مراسم کنسل شد! خانواده همسرم ارتباط ما را محدود کردند و حتی اجازه این که ما همدیگر را بیرون از منزل ببینیم،نمیدهند! در حالی که همسر شرعی و قانونی من است! آیا بنده میتوانم به ایشان بگویم که بدون اجازه من نباید مسافرت بروی و یا مواردی از این قبیل؟ پس به طور کلی؛ زمانی که دختر عقد شده در خانه پدرش است، برای اموری مثل آموزش، بیرون رفتن از خانه، مسافرت و .. باید از پدرش اجازه بگیرد یا از شوهرش؟
- [سایر] بین من و دختر عمویم 9 ماه است با تعیین مهریه و با حضور و رضایت تمام بستگانمان در جشنی صیغه شرعی عقد ازدواج با رعایت شرائطش و با رضایت طرفین خوانده شد با این عنوان: دختر عمویم گفت (زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم) و من بلافاصله گفتم (قبلت التزویج). ولی اسم ما در شناسنامه همدیگر ثبت نشده، قرار گذاشتیم انشاالله دو سال دیگر جشن عروسی را برگزار کنیم. من در تهران زندگی می کنم و همسرم در اهواز، در این مدت چندین بار برای دیدن همسرم به اهواز رفتم و خیلی محترمانه برخورد می کردم ولی به یقین دریافتم که خانواده همسرم از آمدن و ماندن 2روزه من به خانه شان خوششان نمی آید. مثلا می گویند من و همسرم نباید کنار هم بنشینیم و... خانواده همسرم می گویند باید صبر کنید تا 2 سال تمام شود. من و همسرم همدیگر را خیلی دوست داریم. من و دختر عمویم می گوییم ما نسبت به هم زن و شوهر هستیم و دلیلی ندارد که این رفتار را نسبت به ما بروز دهند. در عین حال پدر زن و مادر زنم را خیلی دوست دارم. دلم برای همسرم تنگ می شود. تکلیف من چیست؟ آیا از لحاظ شرعی من نمی توانم در خانه همسرم 2 روز بمانم؟ آیا از لحاظ شرعی من نمی توانم حتی ماهی یک بار(30 روز یک بار) به اهواز بروم و همسرم را ببینم؟
- [سایر] در کتاب نظام حقوق زن در اسلام استاد مطهری نوشته شده که (فردی که شرایط ازدواج دائم را دارد صد در صد خودش را با یک امر موقتی و متعه سرگرم نمیکند)؛ در صورتی که من با این نظر مخالفم. به نظرم کاملاً عکس این نظر وجود دارد؛ چون در صورتی که جوانها بتوانند بدون پذیرش هیچ مسئولیتی ازدواج موقت داشته باشند صد در صد سراغ ازدواج دائم نمیروند؛ یعنی هر چند شرایط ازدواج دائم فراهم باشد ولی باز هم به خاطر اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند به سراغ ازدواج موقت میروند و ترویج ازدواج موقت صد در صد باعث منسوخ شدن ازدواج دائم میشود. به طور مثال؛ در قدیم عرف اینگونه بود که دختر و پسری که عقد دائم کردهاند در زمان عقدشان رابطه جنسی نداشته باشند و این امر باعث میشد جوانها هر جور که شده مراسم عروسی را برگزار کنند ولی امروزه در اطرافمان میبینیم به خاطر اینکه زوجها در زمان عقد ارتباط کامل دارند پسر به هیچ عنوان در صورت فراهم بودن شرایط زیر بار عروسی نمیرود؛ چون همه چیز در اختیارش و همه نیازش برطرف میشود وقتی که نیازهایش برطرف شد نیازی به تشکیل زندگی نیست میتواند عقد بماند و بدون هیچ مسئولیتی نیازهایش را بر طرف کند؛ مثلاً دوست خودم با وجود فراهم بودن همه شرایط 4 سال است که عقد است و شوهرش حاضر به عروسی گرفتن نیست پس قطعاً این ایراد وارد است که وقتی جوانی راه ازدواج موقت برایش باز باشد صدر در صد خودش را به زحمت نمیاندازد و ازدواج دائم نمیکند. اگر به نظرتان اشتباه میگویم جواب درست و قانع کنندهای برایم ارسال کنید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] دوشیزه ای به عقد دائم جوانی درمی آید; نظر به این که از خانواده مذهبی بوده و به خاطر این که در رفت و آمد مشکلی نداشته باشند، صیغه عقد خوانده می شود و بعد از عقد در مواقعی که خلوت می کرده اند نامزد و دوشیزه از راه دبر آمیزش می کرده اند، پس از مدّتی کار آنان منجر به اختلاف و جدایی می گردد، دختر چون مسائل شرعی را نمی دانسته فکر می کرده این نوع آمیزش عدّه ندارد به همین جهت متأسفانه در حال عدّه به عقد دائم دیگری در می آید و بعد از چند سال زندگی و بچه دار شدن متوجّه مسأله می شوند حکم شرعی را بیان فرمایید.
- [سایر] سلام.حدود یک ماه ونیمی هست با پسری آشنا شدم 28 ساله اهل اصفهان . تحصیلاتش دکتر دامپزشک هست ویکسالی مشغول بکار در زاهدان هست.ما هم اصفهان هستیم و تقریبا خانواده های همو میشناسیم.منو یکی از پسر همسایه هامون به ایشون برای ازدواج معرفی کردن و خیلی خیلی اتفاقی من وایشون باهم آشنا شدیم.ایشون به قصد ازدواج پیش اومدم اما فعلا خانواده ها هیچ اطلاعی ندارن.ایشون از من خواستن صبر کنم تکلیف کارشون مشخص بشه بعد اقدام کنن و حتی گفتن حداقل 4 الی 5 ماه تا حداکثر دوسال طول میکشه.واینکه حتی از من خواستن باهم آزمایش خون هم بدیم که اگر طول کشید از این لحاظ مشکلی نباشه. ارتباط ما در حد دو جلسه صحبت کردن در حد آشنایی با خصوصیات همدیگر وهمچنین معیار وملاکای ازدواج وتوقعات وانتظارات ازدواج بوده وبه دلیل شغل ایشون ودوری راه الان تنها از طریق تلفن با ایشون در ارتباطم .ایشون خیلی سعی در حفظ حریم وحرمت ها دارن ولی با این حال من ذهنم خیلی درگیره که چه باید بکنم.آیا ادامه این ارتباط وصبر کردن من برای مهیا شدن شرلیط ایشون درسته یا خیر؟
- [سایر] با سلام. همانطور که می دانیم یکی از امورمهم در زندگی هر فردی ازدواج است.و اسلام نیز در این زمینه بسیار تاکید کرده و نوعی از ازدواج را نیز به عنوان ازدواج موقت تعریف کرده است.احادیث و روایاتی در این زمینه وجود دارد .از جمله :((امام باقر (ع) فرمودند : زنی که مالک نفس خود ( آزاد) باشد و سفیه ، مجنون و کودک نباشد . در چنین حالی شوهر کردن او بدون اجازه ولی جائز است.امام صادق (ع) فرمودند : هر زنی که بخواهد اگر مالک نفس خود باشد ( یعنی کنیز یا دیوانه نباشد ) می تواند ازدواج کند و اگر آن زن بخواهد می تواند وکیل بگیرد.امام صادق (ع) فرمودند : بکر و غیر بکر مساوی است که باید نکاح به اذن آنها باشد و هیچ زنی را نکاح نمی توان کرد مگر به امر و رخصت او .ابو عبد الله (ع) فرمودند : باکره می تواند بدون اجازه پدرش ازدواج کند.امام صادق (ع) فرمودند : اگر دختر راضی شود بدون رضایت پدرش ازدواج موقت نماید اشکالی ندارد.امام صادق (ع) فرمودند :ازدواج موقت با دختر اشکالی ندارد . تا زمانی که دختر از باکره بودن خارج نشود . به خاطر آنکه ممکن است باکره نبودن دختر برای خانواده دختر یک عیب حساب شود.و روایتی را در این زمینه شنیده ام که ائمه صیغه های موقتی که شرط عدم مقاربت در آنها باشد را بدون اذن ولی برای دیگران می خواندند. ازدواج موقت بین دختر و پسر از نظر اسلامی مانند ازدواج دائم است ولی اسلام شناسان و مراجع تقلید از زمان کهن تا به حال درباره اینکه دختر بتواند بدون اذن ولی ازدواج نماید اختلاف نظر داشته اند و بسیاری از آنان به خاطر دوری از هرج و مرج و فساد اذن ولی را شرط عقد می دانسته اند و می دانند . ولی بسیاری بر این عقیده اند که در اسلام بنابر حکم اولیه اذن ولی در عقد دختر بالغ و رشیده شرط نیست چرا که ائمه اطهار (ع) در بسیاری از اخبار رسیده اذن ولی را در ازدواج باکره رشیده شرط نمی دانند و حتی در برخی از روایات ازدواج موقت دختران را بدون اذن ولی و در صورت عدم ازاله بکارت جایز می دانند.حال بسیاری از مراجع به علت مسائل اجتماعی ازدواج موقت را با اذن پدر احتیاط واجب یا واجب و لازم دانسته اند.که به حق می توان گفت صحیح است.با وجوداینکه حکم مراجع تقلید سند است و باید به آن عمل شود از حضرت عالی می خواستم بپرسم آیا گفته های مرا تایید می کنید یا در برخی جملات آن ایراداتی مشاهده می کنید.لطفا آنها را ذکر کنید. من مشغول به تحقیق در این زمینه هستم. سوال دوم من این است.من و دختر خانومی که به هم علاقه داشتیم،از طریق تلفن و پیام کوتاه و گاهی نیز به شکل حضوری ارتباط داشتیم. ارتباط ما فقط در حد صحبت کردن با یکدیگر بود.اما مرجع تقلیدم این ارتباط را جایز نمی دانستند.من در آن زمان حکم دقیق مرجع تقلیدم را در مورد ازدواج موقت نمی دانستم و بی اذن ولی دختر او را به عقد موقت خود در آوردم. شرط عقد ما این بود که ارتباط ما به احترام پدر دختر با وجود محرم بودن در همان حد صحبت کردن باقی بماند واز آن حد تجاوز نکند. (آیا تا اینجا به دلیل اینکه که عالم نبودیم گناهی مرتکب شدیم؟) اما بعدا فهمیدم که ما می بایست تکلیفا از پدر دختر اجازه می گرفتیم.و عقد ما صحیح است اما دختر مرتکب گناه شده است. ولی ما عقدمان را به هم نزدیم و ارتباط خودمان را به همان شکل حفظ کردیم.و از حد صحبت تجاوز نکرد.به یکدیگرجملات عاشقانه می گفتیم اما از گفتن خیلی از جملات نیز خودداری می کردیم.آیا با بر هم نزدن عقد بعد از آگاه شدن از حکم صحیح آن،مرتکب گناه شدیم؟آیا با گفتن جملات عاشقانه به یکدیگرمرتکب گناه شدیم؟لازم به ذکر است که بعدا به لطف خداوند خانواده های خود را از علاقه مان به یکدیگر آگاه ساختیم و الان نیز با هم زن و شوهر هستیم.
- [سایر] باسلام وخسته نباشید.کمتر از یکسال پیش با دختر خانمی که از خودم کوچکتراست عقد دائم کرده ام و قراراست طی بزودی مراسم ازدواج را برگزار کنیم.در ابتدای عقد مشکل خاصی نبود ولی بتدریج دچار اختلافات متعددی با هم شدیم .احساس میکنم او دختر آرزو های من نیست چه از لحاظ ظاهری و چه از لحاظ موقعیت خانوادگیش. یکی دیگر از این اختلافات متوجه خانواده من میباشد همسر من درخانواده ای کم جمعیت وآرام بزرگ شده در حالی که من خانوادهای شلوغ دارم و ایشان نسبت به خواهرانم حساسیت بیخود نشان میدهدو وقتی در جمع خانوادگی ما قرار میگیرد گوشه گیری و انزوا میکندو مدام ا عصاب من را بر هم میریزد تاحدی که بارها با هم بگومگوکرده ایم و خودم از بابت انتخاب وی پشیما ن شده وآرزو میکنم ای کاش ازدواج نمیکردم یا یکی از موردهای قبلی را انتخاب میکردم .من به خانواده ام علاقه دارم و تحمل دیدن رفتارهای بی ادبانه او را ندارم چند باری هم به طلاق فکر کرده ام.مافقط دوماه قبل از عقدبا هم صحبت کردیم .درضمن ایشان دیپلمه و خانه دار ومانند من اهل تهران میباشد واز لحاظ خانوادگی در سطح متوسط میباشد.خسته و درمانده ام و به آینده هیچ امیدی ندارم برای همین دوست ندارم مراسمعروسی بگیرم.لطفآ راهنمائیم کنید چه کنم.با تشکرفراوان
- [سایر] با عرض سلام خدمت شما حاج آقامن چند بار نامه فرستادم ولی جوابی دریافت نکردم اما دوباره مطرح میکنم من حدود 11 سال پیش ازدواج کردم خانواده ما اصلا با خانواده شوهرم همخوانی ندارد من در خانواده ای بزرگ شدم که به روابط فامیلی وصله رحم اهمیت میدهند ما چندین سال با عمه هایم همسایه بودیم روابط بسیار خوبی بین مادرم وآنها برقرار بود من با این دیدگاه خوشبینانه ازدواج کردم ولی وقتی با خانواده شوهرم مواجه شدم تا مدتها از برخوردهایشان گیج بودم شوهرم مرد خوب وبا ایمانی است ولی خواهر شوهرهایم بخصوص بزرگترین آنها همیشه میخواستند کاری کنند که برادرشان فقط در حد کنیز زنش را دوست بدارد و علاقه واقعی برای خانواده آنهاباشد بنا بر این به بهانه های مختلف فتنه گری میکردند تا این فاصله را ایجاد کنند بسیار اهل حرف و حدیث اند با توجه به این که برادرشان از بچگی با آنها بزرگ شده بود روی او نفوذ دارند من دو برادر شوهر دیگر دارم که آنها هم خانم هایشان وضعی مشابه با من دارند ما از 4 سال پیش تا اکنون باهم قطع ارتباط کردیم از آن موقع تا بحال زندگی من بهتر شده دخالت آنها وجود ندارد و علاقه شوهرم به من و بچه هایم بیشتر شده . اما مادرشوهر وپدرشوهرم بسیار به من علاقمند ند و من وشوهرم از نظر مالی بسیار به آنها کمک میکنیم من از آنها بدی ندیدم و همیشه به آنها سر میزنیم ولی من از بابت قطع ارتباط با خواهرهایش ناراحتم ازطرفی برایم مثل روز روشن است اگر ارتباط برقرار کنم همان آش وهمان کاسه است چون آنها چنان ماهرانه عمل میکنند که حتی برادرانشان با وجود شناخت آنها باز تحت تاثیر قرار میگیرند آنها چنان ماهرانه ریشه را قطع میکنند که تنه کاملا سالم میگذارند فقط زمانی متوجه میشویم که کار از کار میگذرد من فقط میخواهم بدانم آیا از لحاظ شرعی گناه متوجه ماست یا نه ؟ ما باید چکار کنیم ؟ باتشکر از شما