برای آگاهی از پاسخ این سؤال که چرا خداوند این جهان را زود تر خلق نکرده بود؟ به نمایه: چگونگی ارتباط صفات فعل با حوادث زمانی، سؤال 2229 (سایت : 2525) مراجعه فرمائید. اما در پاسخ به این سؤال که: "خدا چگونه خلق شده و یا چه کسی خدا را خلق کرده است؟" باید گفت: در این مسأله مغالطه ای پیش آمده که اینگونه افکار برخی را مشوش نموده است. واقعیت امر این است که هر موجودی که مخلوق و پدیده باشد، احتیاج به خالق و پدید آورنده دارد و به اصطلاح فلسفی، هر ممکن الوجودی نیازمند واجب الوجود است، اما ذات خداوند پدیده و مصنوع نیست تا مورد پرسش فوق قرار گیرد. و به زبان فلسفی خداوند ممکن الوجود نیست تا نیاز به علت و خالق داشته باشد. برای توضیح بیشتر باید گفت: نکته مهم در این جا، یافتن جواب این سؤال است که: «ملاک نیاز به علت چیست؟» در پاسخ به این سؤال، متکلمین روی مسأله حدوث، انگشت نهاده و ملاک نیاز به علت (پدید آورنده و آفریننده) را حدوث اشیاء دانسته اند. بنابراین اگر وجود غیر حادث(قدیم) باشد، مشمول پرسش فوق قرار نمی گیرد. فلاسفه در پاسخ ، ملاک اصلی نیاز به علت را مسأله امکان دانسته اند، از دیدگاه اینان چون ذات پروردگار متعال «مبرّا» از وصف امکان بوده و واجب الوجود است، لذا از مدار مسأله نیاز به علت بیرون می باشد. چنانکه می دانیم، هیچیک از این دو دسته (متکلمان و حکیمان)، روی وجود به عنوان وجود تکیه نکرده اند، بدین معنی که ملاک نیاز به علت را صرف برخورداری از هستی به حساب نیاورده اند، تا گفته شود هرچه وجود دارد باید دارای علت باشد، بلکه گفته اند: هر "موجود حادث" یا "موجود ممکن" نیازمند علت است. بنابراین نمی توان گفت چون خدا وجود دارد پس باید دارای علت پیدایش باشد؛ زیرا ملاک نیاز به علت، یا صفت حدوث است یا وصف امکان و خدا به دور از این دو وصف می باشد، زیرا نه حادث و نه ممکن، پس نیاز به علت و آفریننده ندارد.[1] ،[2] [1] . شفیعی مازندرانی، سید محمد، مبدأشناسی، دفتر انتشارات اسلامی، صص 146 – 147. [2] . اقتباس از نمایه: ادله وجود و چگونگی خلقت خداِِ، سؤال 1286 (سایت: 1330).
فرض کنیم خداوند در روز X این جهان را خلق کرد در میلیاردها سال قبل از این روز چرا خداوند این جهان را خلق نکرده بود؟ (خداوند کجا بود؟)
علاوه پیدایش هر چیزی در این جهان منشأ دارد مثلاً علت اینکه من به این دنیا آمده ام پدر و مادرم هست و آنطوری که ما می دانیم ما را خداوند آفریده است حال خود خداوند چه جوری به وجود آمده است؟ (آیا خداوند از اول وجود داشته؟ چه جوری؟ و آن اول کی بوده؟)
برای آگاهی از پاسخ این سؤال که چرا خداوند این جهان را زود تر خلق نکرده بود؟ به نمایه: چگونگی ارتباط صفات فعل با حوادث زمانی، سؤال 2229 (سایت : 2525) مراجعه فرمائید. اما در پاسخ به این سؤال که: "خدا چگونه خلق شده و یا چه کسی خدا را خلق کرده است؟" باید گفت: در این مسأله مغالطه ای پیش آمده که اینگونه افکار برخی را مشوش نموده است. واقعیت امر این است که هر موجودی که مخلوق و پدیده باشد، احتیاج به خالق و پدید آورنده دارد و به اصطلاح فلسفی، هر ممکن الوجودی نیازمند واجب الوجود است، اما ذات خداوند پدیده و مصنوع نیست تا مورد پرسش فوق قرار گیرد. و به زبان فلسفی خداوند ممکن الوجود نیست تا نیاز به علت و خالق داشته باشد. برای توضیح بیشتر باید گفت: نکته مهم در این جا، یافتن جواب این سؤال است که: «ملاک نیاز به علت چیست؟» در پاسخ به این سؤال، متکلمین روی مسأله حدوث، انگشت نهاده و ملاک نیاز به علت (پدید آورنده و آفریننده) را حدوث اشیاء دانسته اند. بنابراین اگر وجود غیر حادث(قدیم) باشد، مشمول پرسش فوق قرار نمی گیرد. فلاسفه در پاسخ ، ملاک اصلی نیاز به علت را مسأله امکان دانسته اند، از دیدگاه اینان چون ذات پروردگار متعال «مبرّا» از وصف امکان بوده و واجب الوجود است، لذا از مدار مسأله نیاز به علت بیرون می باشد. چنانکه می دانیم، هیچیک از این دو دسته (متکلمان و حکیمان)، روی وجود به عنوان وجود تکیه نکرده اند، بدین معنی که ملاک نیاز به علت را صرف برخورداری از هستی به حساب نیاورده اند، تا گفته شود هرچه وجود دارد باید دارای علت باشد، بلکه گفته اند: هر "موجود حادث" یا "موجود ممکن" نیازمند علت است. بنابراین نمی توان گفت چون خدا وجود دارد پس باید دارای علت پیدایش باشد؛ زیرا ملاک نیاز به علت، یا صفت حدوث است یا وصف امکان و خدا به دور از این دو وصف می باشد، زیرا نه حادث و نه ممکن، پس نیاز به علت و آفریننده ندارد.[1] ،[2] [1] . شفیعی مازندرانی، سید محمد، مبدأشناسی، دفتر انتشارات اسلامی، صص 146 – 147. [2] . اقتباس از نمایه: ادله وجود و چگونگی خلقت خداِِ، سؤال 1286 (سایت: 1330).
- [سایر] وقتی می گوییم خدا این جهان را خلق کرده است فرض را بر این گذاشته ایم که این جهان قبلا نبوده است و خداوند بعدا آنرا خلق کرده است. ما از کجا می دانیم این جهان و یا شکل دیگری از آن قبلا نبوده است. این موضوع اول باید ثابت شود.
- [سایر] سلام. با توجه به اینکه خداوند خلاق است و ازلی و ابدی، و خلق او نیز ازلی است و ابدی است، آیا میتوان گفت که قبل از جهان ما جهانهای دیگری نیز بوده، هستند و خواهند بود. از نظر ماهیت فیزیکی؟ و با توجه به احادیث که گفته میشود خلق خدا بعد از ما هم ادامه دارد و.... زیرا پژوهشهای روز فیزیک به دنبال این هستند که نظریه چند جهانی(multiverse) را برای قبل از بیگ بنگ و در بازه زمانی عمر جهان توضیح و حتی اثبات کنند. سؤال واضح بنده این است که با فرض در نظر گرفتن درستی این نظریه و وجود جهانهایی با ماهیت متفاوت یا مشابه با این جهان، آیا میتوان گفت که همه ما انسانها از یک نفس واحد هستیم، در جهانهای متفاوت و حسابرسی هر جهان جداگانه است، دقیقاً منظور علمای عرفانی اسلامی از عوالم دیگر چیست؟ آیا منِ دیگری در جهانی دیگر در وضعیتی مشابه یا متفاوت وجود دارد؟ یا شخصیت انسانی در کار نیست؟ آیا هبوط به این دنیا به منزله جهنمی است برای بهشت اولی گفته مسیحیان؟ و دوزخ به منزله جهنمی برای اعمال دنیا؟ آیا این توالی ادامه دارد، تا هر نفسی عذاب گناهان را بچشد و سپس به جایگاه اصلی یعنی بهشت اولی برسد؟ آیا خلق خداوند خلاق همان وجه او است؟
- [سایر] از کودکی هدف من جلب رضایت خداوند متعال بوده و هست و بدین منظور تا آنجا که توانسته ام از لحاظ مادی وغیره به پدر ومادرم کمک کرده ام و همیشه این را می گویم که من برای اینها هیچ کاری نکرده ام اما هر کاری از دستم بر می آمده کرده ام. حدود 15 سال است ازدواج کرده ام، بحمداله همسر خوبی دارم و ایشان نیز از همه لحاظ به فکر پدر و مادر من هستند و خداوند شاهد و ناظر است . الان یک سال ونیم است به خاطر حق وناحق کردن مادرم در فامیل وچهره زشت از همسرم مجبور به قهر با آنان شدم . می دانم قهر چیز خوبی نیست اما تنها راه من همین بوده است. مادرم چون می داند من اهل خدا هستم از موقعیت پدر ومادری سوء استفاده می کند لطفا مرا راهنمایی کنید نمی خواهم آن دنیا شرمنده خدای خودم شوم.
- [آیت الله نوری همدانی] پدر این جانبه حدود بیست و هفت سال پیش از دنیا رفته است متوفی وصیت نامهای داشته است مبنی بر اینکه یک چهارم از اموالش را نماز و روزه خریداری شود، فرزندان متوفی همگی بعد از فوت پدرم خانه پدری را برای رفاه حال مادرم به ایشان بخشیدند حدود سه سال قبل مادرم نیز از دنیا رفت. پس از فروش خانه و تقسیم سهم الارث به تازگی وصیت نامه پدرم پیدا شده است. مستدعی است برابر آئین مقدس اسلام وضعیت این جانبه را روشن فرمایید. لازم به ذکر است در حال حاضر از نظر مادی پول نقدی ندارم که بتوانم وصیت پدرم را عملی کنم.
- [سایر] خداوند متعال چرا این جهان را خلق نموده است؟ معمولاً جواب این است که مخلوقات عالم مخصوصاً انسانها خدا را بشناسند و او را پرستش نمایند. من فکر میکنم که خداوند متعال جهان هستی را خلق نمود تا ما حضرت محمد(ص) و اهل بیت(ع) را بشناسیم. اگر نظر دوم درست است چرا خدا کارهای زجردهنده را نسبت به آنان انجام داد و اگر اولی درست است چرا آنان را مورد اذیت و آزار قرار داد؟ از یک طرف ما میگوییم که حضرت و خاندان ایشان محبوبترین بندگان نزد خدا هستند و از طرفی سختترین کارها را نسبت به آنان انجام داده است. چرا؟ چرا ما مجرمین خاکی را ساخت و برای هدایت ما به راه راست انوار خود یعنی حضرت و خاندان وی را در بدترین وضعیت قرار داد؟ این مطلب شبیه تمییز کردن گل رز با زغال است. چرا خدا راه درد و رنج در این دنیا را انتخاب نموده است؟ معلوم میشود خدا درد و رنج و زشتی را دوست میدارد و سنت وی بر این استوار است آیا این نحوه تعامل خدا است با کسانی که آنان را دوست میدارد؟ خدا واقعاً چه میخواهد؟ زندگی من در حال حاضر خیلی بحرانی است شاید برای اینکه میخواهم در نظر خدا خوب باشم از اینرو این همه نوع مشکل در زندگی دارم. علما میگویند اگر در زندگی خود بدیها را رها نمایید و با تقوا زندگی کنید با آزمایشها از طرف خدا روبهرو خواهید شد و سختی خواهید دید. اگر زندگانی راحت و همراه با گناه باشد، علما میگویند که در این دنیا معاقب خواهید شد و سختی را خواهید دید. پس چه فرق میکند در هر دو صورت سختی وجود دارد. آیا راهی وجود دارد که با خدا معامله نماییم و به من مجالی دهد که زندگیای را که خودم میخواهم (خوب یا بد) داشته باشم. من طاقت ندارم و نمیتوانم تصوّر کنم که طاقت و توان و کردار و رفتار معصومین(ع) را داشته باشم و حتی در حد خاک پای آنها باشم... .
- [سایر] من دانشجوی سال آخر رشته کتابداری و اطلاع رسانی هستم و 21 سال دارم. اکنون به این نتیجه رسیده ام که مسلمان و شیعه بودن را از پدر و مادرم به ارث برده ام. درست است که شک مقدمه یقین است اما توقفگاه بسیار خطرناکی است. بنابراین از شما عاجزانه تقاضای راهنمایی دارم. در ضمن در مورد وجود خداوند یگانه هیچ شک و شبهه ای برایم مطرح نیست.
- [سایر] با سلام دوباره جناب آقای دکتر غریبی شما به من گفتید که نذارم کسی از بچه های کلاسمون بفهمه اما برای این مسئله یکم دیر شده و حداقل اینو میدونم که نصف بچه های کلاس ما قضیه منو میدونن امکان داره وقتی ترم جدید شروع بشه بقیه هم که نمیدونن متوجه بشن یا شایدم تا الان شدن آقای دکتر من آدمی هستم که رفتار سنگینی در دانشگاه دارم تو رو خدا کمکم کنید حالا که بچه های کلاسمون میدونن شما میگین من چی جوری در کلاس رفتار کنم تا هم از چشم دختر مورد علاقم نیافتم و هم از نگاه های عجیب و غریب دیگر بچه ها رها بشم؟ البته بعد سه سال دیگه تازه لیسانسم رو میگیرم و بعد باید دو سال برای فوق لیسانس و دو سال هم برای دکترا بخونم آیا میتونم وقتی سه سال دیگه لیسانسم رو گرفتم پدر و مادرم رو راضی کنم که برام برن خواستگاری تا حداقل ما با هم نامزد کنیم؟
- [سایر] سلام اقای مرادی خدا قوت ما یه مشکل بزرگ داریم مادرم بد جوری به هم ریخته و کاملا کاملا بریده از همه چیز و همه کس شما فرمودید هرکس با قواعد خودش زندگی نکنه زنده نمیمونه مادرم تا الان فقط به خاطر بچه مونده پدرم واقعا تحمل کردنی نیست مادرم معلم است و با 40 پسر بچه ابتدایی سرو کله میزند و در خانه هم از دست پدرم و همسایه ها اسایش ندارد و پدرم اصلا همکاری نمیکند که خانه را عوض کند من دانشجویم و به خانه مادربزرگم رفته ام برادرم هم اکثر وقت ها در باشگاه های ورزشی است من بسیار میترسم یعنی وحشت کردم مادرم به طور جدی حرف طلاق را زده او 21 سال تحمل کرده و الان بریده و من با حرف زدن دیگه نمیتونم به او روحیه بدم چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پدرم هم اصلا زبان سرش نمیشود او سختی و عذاب را میبیند؟ مادرم بد جوری در افسردگی بسر میبرد چکار از دستم بر میاد مادرم حتی حوصله نماز هم ندارد
- [سایر] سلام به روحانی مهربان همچون پدرم 1-دختری هستم دانشجو و مجرد 2-از خانواده ای که در همه ی زمینه ها کاملا میانه است 3-پدر و مادرم مقید به واجبات هستند و مستحاب خاصی به جا نمی آورند 4-من هم مقیدبه شرعیات هستم و محجبه 5-متاسفانه به صورت دوره ای از خدا و نمازم غافل میشوم و بسیار کاهل 6-نسبت به سال های نوجوانی خود را دور از خدا میبینم. همت و اراده ی نماز صبح را از دست داده ام. 7-از دیدن الطاف الهی و کاهل بودن خودم نسبت به نماز در عذابم ولی با این دون همتی ام چگونه مبارزه کنم؟
- [سایر] همچنان که می دانیم برخی قائل بر این هستند که قرآن بازتاب تفکر جاهلی عرب بوده است و در نتیجه بسیاری از مسائل که در قرآن مطرح شده است مربوط به خرافات همان مردم است. از جمله این موارد را موضوع هفت آسمان،شیاطین،اجنه و.. می دانند و این سخن مبتنی بر این فرض است که قرآن همان سخن پیامبر اکرم (ص) است که بر گرفته از علوم پیرامون شخص پیغمبر اکرم (ص) بوده است که برای من در این زمینه سوالات و ابهامات سمجی هست که امیدوارم مرا در این زمینه یاری فرمایید. نکته بعد این است که بر فرض بپذیریم که هیئت بطلمیوس در آن دوران رواج داشته است اکنون باید آن را با قرآن مقایسه کرد که در این زمینه نیز سوالاتی پیش می آید.در هیئت بطلمیوس هفت فلک برای ماه و خورشید و پنج سیاره دیگر وجود دارد که هر یک بر دیگری محیط است و در فلک هشتم ستارگان قرار دارند و در فلک نهم فرشتگان و در فلک دهم جایگاه خداوند است.در این فرض فلک هشتم مرز بین عالم مادی و غیر مادی است.در قرآن نیز ما با هفت آسمان مواجه هستیم که آسمان دنیا با ستارگان زینت داده شده اند.اگر دنیا را پایین تر ترجمه کنیم در آن صورت با هیئت بطلمیوس جور در نمی آید چون آسمان پایین تر در آنجا جایگاه ماه است نه ستارگان.اما سوالی پیش می آید و آن اینکه چه قرینه ای برای ترجمه دنیا به پایین تر وجود دارد؟ولی اگر دنیا را همان دنیا ترجمه کنیم به نظرم قضیه بر عکس می شود.با توجه به اینکه سماوات در قرآن مادی هستند( با توجه به تفسیر مرحوم علامه طباطبایی ( ره) در تفسیر آیات سوره فصلت و همچنین عبارات نهج البلاغه از ترجمه مرحوم دشتی) آنگاه اگر ما همه این هفت آسمان مادی را دنیا فرض کنیم ،آسمان دنیا می شود همان فلک هشتم که بالای این هفت آسمان است که هم مزین به ستارگان است و هم اینکه مرز بین دنیا و آخرت است و لذا مانع هجوم شیاطین به این آسمان می شوند تا از آسمان های بالاتر ( ملأ اعلی) استراق سمع نکنند.چگونه می توان این دیدگاه را رد کرد؟البته نکته ای که شاید بر این دیدگاه خدشه وارد کند آن است السما الدنیا با الف و لام آمده که نشان می دهد این آسمان یکی از همان آسمان های هفت گانه مذکور است.در نتیجه آسمان دنیا نمی تواند خارج از همین هفت آسمان مثلا آسمان هشتم یا فلک هشتم باشد. می خواستم بدانم برای رد این دیدگاه آیا دلیل دیگری وجود دارد.البته می دانیم نقاط اختلافی دیگری بین قرآن و هیئت بطلمیوس وجود دارد مثل شناور بودن ماه و خورشید در فلک و تفاوت معنای فلک در این دو دیدگاه و... .( البته اثبات حرکت زمین و خورشید در قرآن برای من مشکل است.) ولی همانگونه که مشاهده می شود در این تعبیر رجم شیاطین براحتی قابل توجیه است و تازه بر فرض اختلاف با هیئت بطلمیوس این سوال سمج تر پیش می آید که شاید این تعابیر قرآن با همان اختلافاتی که دارد، درست است که با هیئت بطلمیوسی جور در نمی آید اما ممکن است با نجوم پذیرفته شده در آن دوره که احتمالاً لزوماً منطبق با نظرات بطلمیوس نبوده جورد در بیاید.لطفا مرا هر چه زودتر در این زمینه کمک کنید چون اگر این حرف ها درست باشد هه چیز پا در هوا می شود و نه قرآن، قرآن می ماند و نه تعریفی که ما از انسان و خدا و جهان داده ایم صحت داردو همه چیز تاریک می شود.نه هدفی،نه آرمانی،نه حرکتی به سوی تعالی و ...