بهتر بود تا به طور دقیق شرایط خود را توضیح می دادید تا نیاز نباشد همه تقسیم های که برای حالات مشابه شما وجود دارد مطالعه کنید. در هر صورت برای شما توضیحاتی ارائه می دهیم. اگر بعد از ازدواجی که در سال 76 داشته اید،هیچ گونه دخول و عمل زناشویی، بین شما و همسرتان صورت نگرفته است و با همین حالت در سال 82 از ایشان طلاق گرفته اید، چنین طلاقی در اصطلاح فقهی، طلاق بائن گفته می شود.[1] از خصوصیات طلاق بائن این است که مرد نمی تواند بدون عقد جدید به زنی که طلاق داده است مراجعه کند.[2] بنابراین اگر در سال 82 و بعد از طلاق، همسرتان بدون عقد جدید با شما همبستر شده است، عمل حرامی انجام داده اید و مرتکب زنا شده اید. مگر این که گمان می کردید زن و شوهر، بعد از طلاق می توانند بدون عقد، به زندگی خود ادامه دهند که در این صورت وطی بالشبهة( همبستر شدن از روی اشتباه) انجام داده اید[3]. اما اگر در سال 76 بین شما و همسر تان را بطه زناشویی بوده است و بعد در سال 82 طلاق گرفته اید،اگر طلا قتان، طلاق خلع باشد یعنی چیزی به شو هرتان داده اید( یا مهر تان را به او بخشیده اید[4]) تا او شما را طلاق دهد باز هم نمی توانسته اید بدون عقد جدید به زندگی تان ادامه دهید، مگر آن که شی بخشیده شده را تا زمانی که در عده هستید پس گرفته باشید. اما اگر طلاقتان نه از نوع اول (طلاق بدون عمل زناشویی) و نه از نوع دوم ( طلاق خلع) باشد بلکه در سال 76 همبستری داشته اید و در سال 82 چند روز بعد از طلاق ، به زندگی مشترک تان ادامه داده اید، عمل شما صحیح بوده است. گفته اید "دوباره بعد از چند ماه به رابطه شان خاتمه می دهند". مسلماً منظور از "خاتمه دادن به رابطه" فقط ترک یکدیگر بدون طلاق نباید باشد بلکه باید همانند سال 82 طلاق اجرا شود.پس اگر بعد از این که در سال 82 با هم رابطه داشته اید از یکدیگر طلاق گرفته اید، ازدواج مجدد شما در سال 85 صحیح می باشد. نمایه های مربوط: 1. سؤال 3181 (سایت: 3427) (حق طلاق برای زن در صورت همخوابی نداشتن مرد) 2. سؤال 5850 (سایت: 6449) (قانون و شرایط طلاق خلع چیست؟) [1] نک: سؤال 2952 (سایت: 3196). [2] توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج‏2، ص 529 [3] منظور از وطی به شبهه این است که شخص اعتقاد داشته باشد این زن همسر او است، اگرچه در واقع همسر وی نباشد.نک: گلپایگانی، محمد رضا، هدایة العباد،ج2، ص 409. [4] گاهی بخشیدن مهر توسط زنان بدون این شرط است. اما اگر مهریه را به شرط اجراء طلاق توسط مرد باشد،طلاق خلع است.
اگر خانمی در سال 76 ازدواج کرده و سه ماه بعد ازدواج به خانه پدرش برود و در سال 82 از شوهرش طلاق بگیرد و چند روز بعد از این طلاق، همدیگر را ملاقات کرده به امید این که زندگی شان دوباره درست شود و با هم رابطه نزدیکی داشته ولی بعد از یکی دو ماه دوباره به رابطه شان خاتمه می دهند و این خانم در سال 85 ازدواج دوم می کند.آن رابطه بعد از طلاق از همسر اولش چه حکمی دارد و ازدواج دومش صحیح است؟ اگر نیست باید چه کار کند؟
بهتر بود تا به طور دقیق شرایط خود را توضیح می دادید تا نیاز نباشد همه تقسیم های که برای حالات مشابه شما وجود دارد مطالعه کنید. در هر صورت برای شما توضیحاتی ارائه می دهیم. اگر بعد از ازدواجی که در سال 76 داشته اید،هیچ گونه دخول و عمل زناشویی، بین شما و همسرتان صورت نگرفته است و با همین حالت در سال 82 از ایشان طلاق گرفته اید، چنین طلاقی در اصطلاح فقهی، طلاق بائن گفته می شود.[1] از خصوصیات طلاق بائن این است که مرد نمی تواند بدون عقد جدید به زنی که طلاق داده است مراجعه کند.[2] بنابراین اگر در سال 82 و بعد از طلاق، همسرتان بدون عقد جدید با شما همبستر شده است، عمل حرامی انجام داده اید و مرتکب زنا شده اید. مگر این که گمان می کردید زن و شوهر، بعد از طلاق می توانند بدون عقد، به زندگی خود ادامه دهند که در این صورت وطی بالشبهة( همبستر شدن از روی اشتباه) انجام داده اید[3]. اما اگر در سال 76 بین شما و همسر تان را بطه زناشویی بوده است و بعد در سال 82 طلاق گرفته اید،اگر طلا قتان، طلاق خلع باشد یعنی چیزی به شو هرتان داده اید( یا مهر تان را به او بخشیده اید[4]) تا او شما را طلاق دهد باز هم نمی توانسته اید بدون عقد جدید به زندگی تان ادامه دهید، مگر آن که شی بخشیده شده را تا زمانی که در عده هستید پس گرفته باشید. اما اگر طلاقتان نه از نوع اول (طلاق بدون عمل زناشویی) و نه از نوع دوم ( طلاق خلع) باشد بلکه در سال 76 همبستری داشته اید و در سال 82 چند روز بعد از طلاق ، به زندگی مشترک تان ادامه داده اید، عمل شما صحیح بوده است. گفته اید "دوباره بعد از چند ماه به رابطه شان خاتمه می دهند". مسلماً منظور از "خاتمه دادن به رابطه" فقط ترک یکدیگر بدون طلاق نباید باشد بلکه باید همانند سال 82 طلاق اجرا شود.پس اگر بعد از این که در سال 82 با هم رابطه داشته اید از یکدیگر طلاق گرفته اید، ازدواج مجدد شما در سال 85 صحیح می باشد. نمایه های مربوط: 1. سؤال 3181 (سایت: 3427) (حق طلاق برای زن در صورت همخوابی نداشتن مرد) 2. سؤال 5850 (سایت: 6449) (قانون و شرایط طلاق خلع چیست؟) [1] نک: سؤال 2952 (سایت: 3196). [2] توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج2، ص 529 [3] منظور از وطی به شبهه این است که شخص اعتقاد داشته باشد این زن همسر او است، اگرچه در واقع همسر وی نباشد.نک: گلپایگانی، محمد رضا، هدایة العباد،ج2، ص 409. [4] گاهی بخشیدن مهر توسط زنان بدون این شرط است. اما اگر مهریه را به شرط اجراء طلاق توسط مرد باشد،طلاق خلع است.
- [سایر] بنده در سال 76 عقد کردم و در سال 77 به خانه بخت رفته و به مدت 3 ماه زندگی مشترک داشته و رابطه نزدیکی هم داشتیم که با هم اختلاف پیدا کردیم و من 5 سال خانه پدری بودم و در این 5 سال هم رابطه نزدیکی با هم داشتیم تا در سال 82 بنده طلاق خلع از همسرم گرفتم ولی هنوز یکماه از طلاقمان نگذشته بود که به بدون خواندن خطبه عقد با هم ارتباط داشتیم به امید درست کردن زندگی از نو، و حتی چندین بار با هم نزدیکی داشتیم ولی دوباره اختلاف پیدا کرده و هر کس رفت دنبال زندگی خودش. و من در سال 85 ازدواج دوم داشتم . اون رابطه نزدیکی بعد از طلاق خلع چه حکمی دارد. و چه کار باید بکنم ازدواج دوم من صحیح باشد. آیا ازدواج دومم صحیح نیست لطفا کمکم کنید. آیا شماره تماسی برای پرسیدن سئوالات شرعی دارید. متشکرم.
- [سایر] با سلام بنده مجرد و در حال گذراندن دوره کارآموزی قضاوت هستم.(استخدام قوه قضاییه)قصد ازدواج دارم.در این مورد سوالاتی دارم، که ممنون میشوم پاسخ گو باشید.1.شرایط و حداقل ها برای ازدواج چیست؟ 2.تا سه سال دیگر دوره کارموزی من طول می کشد، با این شرایط تا آن زمان ماهیانه 700 هزار تومان درآمد دارم و آمادگی عروسی گرفتن و رفتن به خانه خود را ندارم.اکنون یا شما توصیه به عقد کردن با دختر خانمی که دانشجو هستند می کنید یا نه؟(محل کارآموزی با تحصیل همسر یکی باشد و متفاوت با محل زندگی خانواده)3.ازدواج با کسی که چند ماه از من کوچک تر است ، موردی دارد؟4. دوره عقد سه ساله مضرر است؟ اگر طرف مقابل دانشجو باشد و در خوابگاه متاهلی زندگی کنیم چه طور؟5.در جلسه خواستگاری چه سوالاتی مطرح کنم؟6. سوال پرسیدن به صورت غیر مستقیم چه طور است؟(مشابه سوالات مطرح شده در مصاحبه های دانشگاه ها)
- [سایر] عذر می خواهم. لطفا مرا رهنمای فرمایید در مورد تقسیم ارث بر اساس فقه اهل البیت تا ما از ظلم و ستم به دور باشیم. من فرزند ارشد از 6 برادر از همسر دوم پدرم هستم و دارای 2 برادر از همسر اول و از همسر سوم پدرم هیچ برادر ندارم. داستان از این قرار است: پدر من دارای دو فرزند از همسر اول خود (که سه سال با او زندگی کرده و او را طلاق داده است.) دارد. این دو فرزند توسط مادر خود (همسر اول پدرم) بزرگ شده اند بدون اینکه ازپدرم نفقه دریافت کرده باشند. هنگام طلاق همسر اول،پدرم هیچ پولی برای آنان قرار نداده است.! (چون آن موقع وضع اقتصادی خانواده پدرم این اقتضا را نداشته که مال را تقسیم کند.). پدرم بعد از دو سال زندگی مجردی با مادرمن (همسر دوم) ازدواج کرده و و در مدت 26 سال زندگی مشترک از او صاحب 6پسر می شود . در این مدت روز بروز وضع اقتصاد خانواده پدرم (وضع مالی مادرم) بهتر و بهتر می شد تا مادرم از دنیا رفته بود. مالی که مادرم به ارث گذشته دوران زندگی با پدرم تقریبا 5 میلیارد روپیه (زمین و ساختمان) و کالای تجارت 700 میلون روپیه (واحد پول اندونزی) و قرض بانکی 250 میلیون روپیه بود. بعد از 1 سال پدرم که عمری از او گذشته یک بار دیگر با زنی جوان ازدواج کرده (همسر سوم) و تا به حال دارای فرزندی نشده است. به علت این که خود ما دارای کار کاسبی هستیم اعم از کارمند دولت و غیر دولتی از کار کاسبی پدر جدا شده ایم. در حال حاضر مال و کار کاسبی که مال ماردم بود در دست پدر من و همسر سوم او باقی مانده است. در این مدت خانواده پدرم (پیر مرد) با همسر سومش (که خیلی جوان) کم کم مشکلات زیاد پیدا شد و برادران کوچک من تحت تأثیر قرار گرفته و این مطلب را به پدرم انتقال دادم و عرض کردم. وی به من که فرزند بزرگ خود و اعتماد کامل دارد تا این همه مال و ثروت را تقسیم کنم. در این میان از استاد محترم تقاضا دارم که مارا راهنمای کند تا می توانیم عادلانه مال را بین برادر مادری و پدری و پدر و همسر سوم تقسیم کنم. سؤال من این است که:1. سهم پدر از همسر دومش چند است؟ 2. آیا دو فرزند از همسر اول سهمی دارند یا این که از پدر دریافت کنند؟ 3. آیا کار و کاسبی نیز تقسیم بشود یا این که به برادری که توانا ی در اداره کار بسپریم و بعد در آمدش تقسیم کنیم؟ و چنانچه تقسیم بشود تقسیم آن چگونه است؟ یا به پدر و همسر سومش سپرده بشود تا خود آن اداره کنند؟ لطفاً ما را راهنمایی فرمایید.
- [سایر] سلام اقای مرادی خسته نباشید.دختری هستم 23 ساله و در حال درس خواندن فوق لیسانس 3 سال پیش پسری از من خواستگاری کرد و من مادرم را در جریان گذاشتم امابا توجه به این که هم سن بودیم قرار شد دست نگه داریم .اما در این مدت ما با هم بااطلاع خانواده رابطه داشتیم و هر دو فهمیدیم که میتوانیم زندگی خوبی را با امید به خدا تشکیل دهیم اما خانواده پسر مایل هستند که ما با هم ازدواج کنیم اما مادر من به دلیل هم سن بودن ما میگن باید چند سال دیگر صبر کنید تا به سربازی برود البته ایشان هم درس میخواندو هم سر کار میروند و مخارج تحصیل و زندگی خودش را تامین میکند و به پدرش اصلا وابسته نیست اما هردو ار این وضع خسته شدیم خواهش میکنم من را راهنمای کنید که چطور باید مادرم را راضی کنم تا این موضوع را با پدرم در میان بگذارد با تشکر
- [سایر] با سلام بنده 5 سال است که ازدواج نموده ام و دختری چهار ساله دارم. چند روز پس از عروسی متوجه ارتباط شوهرم با زنان بسیار زیادی شدم. البته او در دوران مجردی طبق گفته همه پسر بسیار خوبی بوده است و در دوران عقد هم مورد خیلی خاصی از او ندیدم ولی چند روز پس از عروسی متوجه این موضوع شدم. طی این مدت چندین بار به حالت قهر خانه پدرم بوده ام هر بار بازگشته ام ولی تغییری نداده است. حدود سه سال پیش گفت این کارها دست خودش نیست ولی باز هم ادامه می دهد. الان دو ماه است منزل پدرم هستم و تقاضای طلاق داده ام. جهیزیه ام را هم اورده ام. او مدام می گوید که طلاق نمی دهم . حالا عده ای می گویند به خاطر بچه فرصت دیگری این بار به او بده شاید تغییر کرده باشد به نظر شما این کار درست است یا خیر؟ اگر این کار اعتیاد جنسی باشد قابل درمان است یا خیر؟
- [سایر] سلام، لطفا سوالمو خصوصی جواب بدید. دو سال پیش با یه خانم متدین و باحجاب تو دانشگاه آشنا شدم از همونجا احساس خاصی نسبت بهش داشتم اما به احساسم اعتنا نکردم. تو این مدت سعی کردم تا حد امکان ازش دوری کنم. دلیلشم شرایط ایشون از لحاظ سنی که 4 سال از من بزرگتره (یعنی الان 27 سال داره) و نامزدش که فوت کردن، بود. چون با مخالفت خانواده روبرو میشدم تلاش کردم نبینمش. چند بار موفق شدم اما هر بار یه جوری دوباره رابطمون شروع میشد. تو مدت یک سال نیم، چهار یا پنج بار دیدمش و رابطمون نزدیک به صفر بود. بعضی وقتا خیلی کم، از طریق وبلاگهامون با هم حرف میزدیم. تا اینکه حدود ده ماه پیش، از مهر ماه که ترم جدید شروع شد تقریبا هر هفته میدیدمش و در حد یه سلام و علیک باهاش حرف میزدم. سعی میکردم احساسم رو ازش پنهان کنم و علاقم رو نسبت بهش ابراز نکنم اما کم کم از حرفا و رفتارهای همدیگه چیز هایی فهمیدیم!! یکی دو ماه همینجوری بود تا بالاخره هر دو مطمئن شدیم به هم علاقه داریمو حرفی که نباید گفته میشد، گفته شد. نزدیک دو ماه بعد این خانم بهم گفت که بعد از فوت نامزدش ازدواج کرده و بعد یه مدت متارکه کرده، اونجا ارتباطمون دوباره قطع شد. تا قبل از اون مادرم میدنست به یکی تو دانشگاه علاقه دارم و بعضی وقتا میرم دیدنش اما بیشتر از این چیزی نمیدونست. وقتی شرایط این خانمو به مادرم گفتم، باهام مخالفت کرد. نزدیک یه ماه بعد که از مادرم خواستم یه بار دیگه این خانمو ببینم قبول کرد و گفت میخواد ببینتش. قرار شد که مادرم از دور این خانمو ببینه. بعد اون ملاقات این خانم رو ندیدم و ارتباطی باهاش نداشتم تا اوایل تابستون که به مادرم گفتم میخوام برم ببینمش و مادرم به خواهرم پیشنهاد داد که اونم بیاد این خانم رو ببینه،جوری که متوجه نشه. مثل خانوادم نگران آیندم هستم. شش ماه میگذره و خانواده ام انتظار دارن فراموشش کنم و با یکی دیگه ازدواج کنم ولی نمیتونم فراموشش کنم. تازگیا خیلی کم از طریق وبلاگهامون با هم صحبت میکردیم که باز اونم منتفی شد. یعنی نباید به خانمی با این شرایط علاقه داشت؟ مهم ترین مسئله برای من تدین و بعد از اون چیزایی مثل اخلاق، رفتار، حجاب و … است که فک میکنم این خانم داره.از طرفی نظر خانوادمم برام مهمه، نمیخوام اشتباه کنم. نمی گم این خانم همه چی تمومه اما واقعا علاقه داشتن به یه اینچنین خانمی کار اشتباهیه؟ به نظر شما من باید چیکار کنم؟ با شرایطی که من دارم کار درست چیه؟ لطفا نظرتون رو در این مورد بفرمایید و من رو راهنمایی کنید.
- [سایر] هر دم به گوش می رسد آوای زنگ قافله ، این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله . حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسلیت باد . التماس دعا سلام خدا عاقبت بخیرتون کنه ،من تازه با سایتتون آشنا شدم بعضی از پیامها ویادداشتاتونوخوندم یادداشت هشدارها وستارشو ستارشوخیلی عالی بود .خیلی خیلی باید ببخشید که سری قبل سریع سوال پرسیدم ،سوال برای یکی از آشناها بود وخیلی عجله داشت .خواهش میکنم این سری جواب دهید . آقا پسری 26 ساله که 5 سال است ازدواج کرده وهم اکنون یک دختر 3 ساله دارد .یک سال است که با خانمی مطلقه آشنا شده وبا وی رابطه زناشویی دارد.همسر این آقا پسر میگوید شبها خیلی دیر به خانه میآید وبا وی صحبت نکرده ورابطه نداردوالان با بهانه جویی وزدن همسر گفته میخواهم طلاق بدهم .(آقا پسر فکر میکند همسرش وبقیه از آشنا شدن با خانم مطلقه خبری ندارند )خانواده این آقا پسر مذهبی بوده ودر دوران قبلی در تربیت کمی کم کاری کردهاند .از شما خواهش میکنم در این امر ما را راهنمایی کنید که چطور با پسر روبه رو شویم ؟آیا به مشاوره نیاز است ؟(امکان دارد به ما مشاوره معرفی کنید)چگونه ما باید رفتار کنیم؟اجرتان با سیدالشهدا
- [سایر] بسه نام خدا سلام وتشکر از اینکه وقت گرانبهاتون رو در اختیار اعضا میذارین. برادرم بهنام 29 ساله و لیسانس زبان خارجی داره ودر آموزشگاه کار میکنه.چند وقت پیش من از sms دادنهاش فهمیدم که با دختری در ارتباطه و باهاش مطرح کردم گفت که اون خانم 28 ساله و مطلقه و دختری 8 ساله داره و 2ساله که طلاق گرفته و شوهرش دوباره ازدواج کرده.دهانم از تعجب باز موند و حدود یک ساعت باهاش صحبت کردم ولی نتونستم متقاعدش کنم و در آخر گفت بهم یه چیزی بگو که باهاش خوشبخت نمیشم منم گفتم 1- مطلقه اس 2-بچه داره 3-از لحاظ ظاهری زیادی باز میگرده 4-هنوز شوهرش بهش زنگ میزنه5-بابام بفهمه زندگیمون از هم میپاچه6-شغل درست و حسابی نداری بیمه نیستی و توانایی مالی اداره یه زندگی رو نداری و فعلا که تغییری تو ارتباطش ندیدم فهمیدم که به قول معروف عشق کور و کرش کرده.خانواده ما سنتی هستن وفعلا مادرم وخواهرم از این موضوع خبر دارن وچون پدرم ناراحتی قلبی داره نذاشتیم خبر دار بشه.طبق گفته برادرم با اون خانم حدود سه هفته اس که ارتباطشون به اینجا رسیده .و برادرم از اون پسرهایی هست که تا به حال با دختری دوست نبوده . ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنیین چی کار کنم؟ ممنون
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما . من یک بار دیگر هم سوالم را مطرح کردم ولی هنوز پاسخی دریافت نکردم - من 25 ساله هستم و تازه ازدواج کردم همسر من قبلاً یک ازدواج ناموفق با دختر عمویشان داشتند که پس از یک سال در دوران عقد منجر به طلاق شده است- به گفته خود ایشان و اطرافیان دلیل جدائی از همسر قبلیشان این بوده که با هم تفاهم اخلاقی نداشتند و همدیگر را درک نمی کردند و اینکه همسرشان پس از مدتی اظهار کردند که به یک نفر دیگر علاقه مندند - الان حدود 2 سال از ازدواج قبلی ایشان گذشته و نزدیک یک ماه است که ما با هم ازدواج کردیم رابطه خانواده همسرم با خانواده عمویش کلا بعد از این اتفاق قطع شده و همسر قبلیشون هم با همون کسی که دوست داشتند ازدواج کردند . می خواستم لطف کنید راهنمایی کنید که من باید چه رفتارهایی با همسرم داشته باشم که منجر به تنش و مشکلات در زندگیم نشود و چگونه با ایشان رفتار کنم که خاطرات گذشته را فراموش کنند و چه رفتارهایی را داشته باشم که به خانواده خودم لطمه ای وارد نکنم چون پدر و مادرم به همین دلیل خیلی با این ازواج موافق نبودند ولی وقتی نظر من رو دیدند موافقت کردند و حتی هنوز هم گاهی مشکلاتی در خانواده خودم بخاطر این جریان دارم. همسرم هنوز در بعضی مواقع من رو با همسر قبلیشون مقایسه می کنند و همش یادآوری می کنند که چقدر آدمها با هم فرق دارند مثلاً اون اینکار رو می کرده ولی شما بخاطر من نمی کنی یا خیلی چیزهای دیگه و من دوست ندارم که اصلا هیچ حرفی از زندگی قبلی ایشون داشته باشیم . خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید که چه مسیری را برم که زندگیم از همین اول محکم و پر از عشق و علاقه باشد . متشکرم
- [سایر] من پسری 16 ساله هستم. مدتی است با یکی از هم کلاسی هایم دوست شده ام. تا به حال این چنین دوستی نداشته ام. رفتار های هر دوی ما با بقیه بچه های مدرسه متفاوت است و هر دو خیلی آرام هستیم. و به خاطر همین می توان گفت تمام سال در مدرسه با هم بوده ایم (مثل دو برادر، حتی بقیه بچه ها و مدیر و معاون هم متوجه شده اند) و همدیگر را دوست داریم. از نظر بقیه بچه ها رفتار هایمان کمی غیر عادی است ولی همانطور که گفتم به خاطر همان تشابه رفتارهایمان است. علاقه ها و حتی سلیقه هایمان هم مثل هم است و با پسر های دیگر متفاوت است. ما دوست داریم در آینده با هم زندگی کنیم و از هم به خاطر مسائلی مانند ازدواج جدا نشویم. می خواهیم با هم در یک خانه زندگی کنیم و به همدیگر در زندگی کمک کنیم. حال می خواستم بدانم آیا این کار خلاف اسلام است؟ و حکم همجنس گرایی را دارد؟ و آیا اصلا درست است این موضوع را به پدر و مادرمان بگوییم؟(البته فکر کنم آن ها هم به خاطر رفتارهایمان این موضوع را بهتر می دانند.) این را باید بگویم که مثلا خودم وقتی از او جدایم احساس دلتنگی و افسردگی می کنم چون رابطه من با او از رابطه برادری هم بیشتر شده است. وقتی از او راجع به این موضوع پرسیدم گفت شاید درآینده ازدواج کند به خاطر برخی مسائل که چون هر دوی ما پسر هستیم نمی توانیم داشته باشیم. می خواهم بدانم اگر در آینده با هم زندگی کنیم آیا می توانیم کمی از رفتار هایی که مردم عادی نمی توانند با هم داشته باشند (مثل بغل کردن - بوسیدن و ...) را داشته باشیم یا خیر؟ اصلا آیا تغییر جنسیت یکی از ما کارساز خواهد بود؟ اگر نیست آیا می توانیم بدون آن در آینده با هم در یک خانه زندگی کنیم؟(البته هر دو معتقد به دین اسلام هستیم و این رابطه به خاطر عشقی درونی است که نسبت به هم داریم و خواهیم داشت نه بخاطر هوای نفس) حتی من هم اکنون سعی می کنم خود را وابسته به جنس مخالف نکنم چون نمی خواهم این رابطه و پیوند قلبی که از هر ازدواج قانونی محکمتر است را از بین ببرم. باتشکر