چنین رویدادی در منابع تاریخی و روایی یافت نشد، اما تذکر چند نکته مهم در این باره ضروری به نظر می رسد: 1. رویدادهای تاریخی عمدتاً به صورت مکتوب در ضمن نوشتارهایی از قبیل کتاب های تاریخ، سیره، خاطرات و ... گزارش شده است. 2. برخی از وقایع تاریخی ممکن است به دلایل مختلف؛ مانند منع از نوشتن در مقطعی از زمان به دلیل شرایط سیاسی حاکم بر جامعه ثبت و ضبط نشده، و یا پس از ثبت مورد دست برد و حذف قرار گرفته است. 3. حوادث طبیعی و آتش سوزی کتاب ها و کتاب خانه ها در نتیجه جنگ ها و درگیری های قومی و مذهبی موجب از بین رفتن بخشی از گزارش های تاریخی شده است. 4. مجموعه ای ازگزارش ها به شکل سینه به سینه به دست ما رسیده که ممکن است برخی مقرون به صحت و برخی مورد تأیید نباشد. 5. دسته ای از اخبار نیز منحصراً در نوشته های متأخرین یافت می شود که شایسته است منبع یا منابع این گونه اخبار را از نویسنده آن اثر جویا شد. علاوه بر آنچه گفته شد؛ لازم است بدانیم که سیره حضرت علی (ع) و ائمه اطهار (ع) به دلیل علم، تقوا و مکارم اخلاقشان مملو از این گونه اتفاقات است. برای نمونه می توان به کتاب هایی؛ مانند کتب اربعه، یا بحارالانوار که سیره آن بزرگوران در آن ثبت شده مراجعه نمود. نظیر داستان منازعه شخصی یهودی با حضرت علی (ع) نقل شده است که تواضع امام (ع) موجب اسلام آوردن او می گردد.[1] [1] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج، 41، ص 56 و57، مؤسسه الوفاء، بیروت.
گاهی نقل شده است که هنگامی که دست حضرت علی (ع) را بستند و ایشان را برای بیعت اجباری با ابوبکر به مسجد میکشاندند، یک نفر یهودی آن صحنه را دید و مسلمان شد، و ایمان خود را چنین توجیه کرد: من خودم او را دیدم که چطور در جنگ خیبر میجنگید، و این حالت صبر او نشانه حقّانیّت و تسلیم او در برابر خدا است. این روایت در چه منبع و کتابی آمده است؟
چنین رویدادی در منابع تاریخی و روایی یافت نشد، اما تذکر چند نکته مهم در این باره ضروری به نظر می رسد: 1. رویدادهای تاریخی عمدتاً به صورت مکتوب در ضمن نوشتارهایی از قبیل کتاب های تاریخ، سیره، خاطرات و ... گزارش شده است. 2. برخی از وقایع تاریخی ممکن است به دلایل مختلف؛ مانند منع از نوشتن در مقطعی از زمان به دلیل شرایط سیاسی حاکم بر جامعه ثبت و ضبط نشده، و یا پس از ثبت مورد دست برد و حذف قرار گرفته است. 3. حوادث طبیعی و آتش سوزی کتاب ها و کتاب خانه ها در نتیجه جنگ ها و درگیری های قومی و مذهبی موجب از بین رفتن بخشی از گزارش های تاریخی شده است. 4. مجموعه ای ازگزارش ها به شکل سینه به سینه به دست ما رسیده که ممکن است برخی مقرون به صحت و برخی مورد تأیید نباشد. 5. دسته ای از اخبار نیز منحصراً در نوشته های متأخرین یافت می شود که شایسته است منبع یا منابع این گونه اخبار را از نویسنده آن اثر جویا شد. علاوه بر آنچه گفته شد؛ لازم است بدانیم که سیره حضرت علی (ع) و ائمه اطهار (ع) به دلیل علم، تقوا و مکارم اخلاقشان مملو از این گونه اتفاقات است. برای نمونه می توان به کتاب هایی؛ مانند کتب اربعه، یا بحارالانوار که سیره آن بزرگوران در آن ثبت شده مراجعه نمود. نظیر داستان منازعه شخصی یهودی با حضرت علی (ع) نقل شده است که تواضع امام (ع) موجب اسلام آوردن او می گردد.[1] [1] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج، 41، ص 56 و57، مؤسسه الوفاء، بیروت.
- [سایر] رسول خدا(ص) از مردی اعرابی شتری به چهارصد درهم خریداری کرد. چون اعرابی پول را تحویل گرفت بانگ برآورد درهمها و شتر مال من است و پیامبر حقی بر من ندارد. اتفاقاً ابوبکر از راه میگذشت، پیامبر(ص) به ابوبکر فرمود: بین من و اعرابی قضاوت کن، ابوبکر گفت: اعرابی از شما گواه میخواهد. عمر نیز از راه گذشت و سخنان ابوبکر را تکرار کرد. در این موقع علی(ع) از دور نمایان شد، پیامبر(ص) به اعرابی فرمود: قبول داری این جوان بین ما قضاوت کند؟ گفت: بله! چون علی(ع) آمد اعرابی ادعای خود را اظهار کرد، امیرالمؤمنین به اعرابی گفت: شتر را به پیامبر تسلیم کن، اعرابی اعتنا نکرد تا اینکه آنحضرت سخن خود را سه مرتبه تکرار فرمود، ولی نتیجهای نداشت، در این هنگام حضرت علی(ع) اعرابی را با یک ضربت شمشیر دور کرد. و آنگاه خدمت پیامبر(ص) عرضه داشت: یا رسول الله! ما شما را در وحی تصدیق میکنیم چگونه ممکن است در چهارصد درهم تکذیب نماییم؟! و در خبری آمده است پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر رو کرد و به آنها فرمود: این حکم خداست نه آنچه شما حکم کردید! آیا این روایت حقیقت دارد؟
- [سایر] انصار (رض) با ابوبکر (رض) مخالفت کردند و به بیعت با سعد بن عباده (رض) فرا خواندند و علی در خانه اش نشست نه با آنها بود و نه با اینها، و سپس انصار همه با ابوبکر بیعت کردند که بیعت آنها به دلیل یکی از اسباب ذیل بود: 1. به زور از آنها بیعت گرفته شد. 2. برایشان مشخص شد که ابوبکر به خلافت حق دارتر است بنابراین به بیعت با او تن در دادند. 3. و یا این که بدون هدف این کار را کردند، و توجیه چهارمی برای کارشان وجود ندارد. اگر شیعه بگویند که به زور از انصار بیعت گرفته شده است، این دروغ است؛ چون برای بیعت گرفتن هیچ جنگ و درگیری و تهدیدی صورت نگرفت و کسی اسلحه نکشید؛ و امکان ندارد که انصار ترسانده شده باشند چون که آنها بیش از دو هزار قهرمان اسب سوار بودند، و همه یک قبیله بودند و شجاعت بینظیری داشتند، آنها هشت سال پی در پی با همه عرب ها جنگیدند و در معرض مرگ قرار گرفته بودند، و اینک به جنگ با قیصر روم در مؤته و دیگر جاهها برخاسته بودند؛ بنابراین امکان ندارد که آنها از ابوبکر و دو نفر که همرایش بودند بترسند ابوبکری که آن جا نه قبیله زیادی دارد و نه ثروت فراوانی، تا انصار مجبور شوند با این که او بر حق نیست با او بیعت نمایند! بلکه انصار بدون هراس و شک و تردید و بدون درنگ با او بیعت کردند. و هم چنین اگر آنها می دانستند که حق با ابوبکر نیست هرگز پسر عمویشان را رها نمی کردند و با مردی که نه قبیله بزرگی آن جا داشت و نه ثروت و مال فراوانی داشت و نه کاخ و نگهبان داشت، بیعت نمی کردند، چون آنها نه ترسی داشتند که مجبور به بیعت شوند و نه چشم طمع به مال و مقامی دوخته بودند، بنابراین اتفاق چنان تعداد بزرگی بر بیعت کردن با ابوبکر با آن که می دانستند که او بر حق نیست و حق به انصار تعلق دارد محال و غیر ممکن است. پس تنها دلیل بیعت آنها با ابوبکر (رض) این بود که آنها دلیل درستی از پیامبرشان (ص) داشتند که نشانگر آن بود که خلافت حق ابوبکر است. و وقتی که ثابت شد که خلافت به انصار تعلق نمی گیرد پس چه چیزی آنها را بر آن داشت تا همه شان نص و تصریح پیامبر را بر خلافت علی انکار کنند؟! محال است که همه به اتفاق، کسی را یاری نمایند که بر آنها ستم کرده و حقّشان را غصب کرده است!!
- [سایر] شیعه می گوید ابوبکر و عمر کافر بوده اند، سپس می بینم که علی (ع) که از دیدگاه شیعه امام معصوم است خلافت آنها را می پسندند و با هر دو بیعت کرده و علیه آن قیام ننموده است. از این لازم می شود که علی معصوم نباشد چون او با دو کافر ناصبی ستمگر بیعت کرده است، و او با بیعت خود آنها را تایید نمود، و این نقصی در عصمت و کمک کردن به ظالم در ظلمش می باشد، و هرگز امام معصومی این کار را نمی کند، و یا اینکه شیعه باید قبول کند که کار امام علی کاملاً درست بوده است!! چون ابوبکر و عمر دو خلیفه مؤمن و صادق و عادل بوده اند، و شیعه وقتی آنها را کافر قرار می دهد و به آنها ناسزا می گوید و خلافت آن ها را قبول ندارد، با این کار، با امام خود مخالفت کرده اسست! از این رو ما دچار حیرت می شویم: آیا راه ابوالحسن را در پیش بگیریم، یا راه شیعیانش که از فرمان اون سر پیچی کرده اند؟!
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [سایر] در نهج البلاغه در نامهای که حضرت علی(ع) برای معاویه نوشته شده چنین آمده است (نامه شماره 6): این مردمی که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند، به همان شیوه با من بیعت کردند. پس آنرا که حاضر است، نرسد که دیگری را اختیار کند و آنرا که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفتهاند نپذیرد. شورا از آن مهاجران و انصار است. اگر آنان بر مردی هم رأی شدند و او را امام خواندند، کارشان برای خشنودی خدا بوده است، و اگر کسی از فرمان شورا بیرون آمد و بر آن عیب گرفت یا بدعتی نهاد باید او را به جمعی که از آن بیرون شده است باز آورند. اگر سر بر تافت با او پیکار کنند؛ زیرا راهی را برگزیده که خلاف راه مؤمنان است و خدا نیز در گردن او کند، گناه آنچه را خود متولی آن شده است ". درباره این نامه میخواهم چند سوال از شما بپرسم: 1. اگر مشورت فقط مخصوص مهاجرین و انصار است و از کسی که آنها انتخاب میکنند خدا راضی است آیا بر این اساس خلافت سه خلیفه مشروعیت پیدا نمیکند؟ 2. آیا در اینجا منظور تمام مهاجرین و انصار است ؟ و آیا مخالفت یکی از افراد این گروه این مشروعیت را بی اعتبار میکند یا نه؟ 3. جملهای که با (اگر کسی از فرمان شورا بیرون آمد و ...) شروع میشود آیا مفهوم رضایت داشتن نسبت به سه خلیفه را در بر ندارد؟
- [سایر] من احادیثی را مشاهده کردم که ساخت ضریح و گنبد و قبر در آنها منع شده بود .لطفا توضیح دهید. در کتاب (من لا یحضره الفقیه) و (وسایل الشیعه) از امام جعفر صادق چنین نقل شده است:"پیامبر ص از اینکه بر قبری نماز بگزارند، یا بر آن بنشینند و یا بر آن بنا و ضریح بسازند، نهی فرموده است و یهود و نصارا را لعنت نموده اند که قبور انبیاء را مسجد ساختند." و در فروع الکافی ، من لا یحضره الفقیه ، وسائل الشیعة. از سماعة ابن مهران روایت است که گفت:درباره زیارت قبور و ساختن مسجد بر آن از امام جعفر صادق پرسیدم ایشان فرمود:زیارت قبور اشکالی ندارد، اما در کنار قبر مسجد ساخته نشود. و همچنین در (من لا یحضره الفقیه) از امام جعفر صادق روایت است که می فرماید: "هر چیزی که غیر از خاک خود قبر بر روی قبر گذاشته و یا ریخته شود بر مرده سنگینی می کند." و در (فروع الکافی، وسائل الشیعة) از امام جعفر صادق روایت است که رسول الله ص فرموده اند: "جز خاکی که از خود قبر بیرون آورده شده خاک دیگری بر آن ریخته نشود. روایتی در (من لا یحضره الفقیه، وسائل الشیعة) از امیرالمؤمنین علی است که فرموده اند: "کسی که قبری را باز سازی کند یا تمثالی بسازد یقیناً و بدون شک از اسلام خارج شده است." و در (وسائل الشیعة) از جعفر صادق به نقل از امیر المؤمنین (ع) روایت فرمود: "رسول الله ص مرا به مدینه فرستاد و فرمود:هر عکسی که دیدی نابود کن، و هر قبری را دیدی هموارش کن." و در (الاستبصار، وسائل الشیعة) از علی بن جعفر: روایت است که از امام موسی کاظم پرسیدم: آیا ساختن قبر و نشستن بر آن جایز است؟ فرمود: ساختن قبر و نشستن بر آن و گچ کردن و گل کردن آن جایز نیست.
- [سایر] با سلام من در یکی از سایت ها مطلب زیر را راجع به غدیر از دیدگاه اهل سنت خواندم، اگر ممکن است این مطلب را توضیح دهید. دکتر محمد جواد مشکور که یکی از محققان اهلتشیع است، مینویسد: در اواخر ذیالقعده سال دهم هجری، پیامبر خدا (ص) با تعداد زیادی از یارانش برای ادای فریضه حج به مکه رفتند، حضرت علی (ع) که در این زمان از یک مأموریت جنگی از یمن برگشته بود، شخصی را به جای خود بر لشکریان خویش گمارده، به رسول خدا پیوست، لشکریانی که از یمن آمده بودند، غیبت او را مغتنم شمرده از مال غنیمت، مقداری لباس برداشته و پوشیدند. پس از ادای مراسم حج حضرت علی بازگشت و چون لشکریان را در آن حال دید، برآشفت و به جانشین خود گفت: چرا ایشان بدون اجازه من این جامهها را پوشیدهاند؟ وی عرض کرد: من این جامهها را برآنان پوشانیدم تا آراسته و زیبا باشند، حضرت علی (ع) دستور داد تا جامهها را از تن بیرون کنند، لشکریان از حضرت علی سخت رنجیدند و شکایت پیش رسول خدا بردند، پیامبر برای فرونشاندن این فتنه برخاست و خطبهای ایراد فرموده، در آن میان فرمود: (ای مردم از علی شکوه نکنید، به خدا قسم وی در امری که مربوط به خدا و در راه حق باشد سختگیرتر از آن است که بتوان از او گله کرد. پس از ادای مراسم حج، رسول خدا (ص) با اردوی خود به سوی مدینه بازگشت. در هجدهم ذیالحجه سال دهم هجری در راه، به آبگیری بنام "غدیرخم" که نزدیک محلی بنام "جحفه" بود رسید، مسلمانان در آن جا از شتران خود فرود آمدند تا چندی بیاسایند.... سپس پیامبر، خطبهای ایراد فرمودند و بعد از خطبه در حق حضرت علی فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه). همه عامه و خاصه (سنی و شیعه) این حدیث را نقل کردهاند، منتها محدثان عامه، آن را مربوط به نارضایتی لشکریان علی از او میدانند و محدثان شیعه، مربوط به جانشینی او. [تاریخ شیعه و فرقههای اسلامی] همچنین ابوالفتوح رازی از علمای اهلتشیع، علت نارضایتی بعضی از صحابه با حضرت علی را بیان کرده و مینویسد: ایشان - عدهای از حاضران در حجة الوداع - شکایت حضرت علی را با رسول خدا (ص) کردند از آنچه در دلشان بود. رسولالله (ص) فرمودند: علی صواب کرده. و چون آنان از کینه و بد دلی نسبت به علی خودداری نکردند، رسولالله به خبر آمده و طی خطبهای فرمودند: (ارفعوا السنتکم عن علی، فإنه خشن فی ذات الله غیر مداهن فی دینه). (زبانتان را از علی کوتاه کنید که او مرد درشتی است در ایمان به ذات خدا و در دین خدا مداهنه نمیکند)، مردمان چون خشم رسولالله و مبالغه او بدیدند، زبان کوتاه کردند، چون رسول خدا حج بگذارد و برگشت، در راه به جایی رسید آن را "غدیرخم" گویند، خطبهای بلیغ برای مردم خواند و تمام احکام خدا را که قبلا به مردم رسانیده بود، دوباره بازگو کرد و در آخر خطبه، حدیث (من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه) برای رفع کدورت و غرض ایجاد محبت او در قلب مسلمانان بیان فرمود. (تفسیر ابوالفتوح، سوره مائده، ص191).
- [سایر] خداوند در چندین جا در قرآن کریم اصحاب را ستوده است، او تعالی می فرماید: ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنَا یُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْأِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾. (الأعراف: 156 157). (و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان میآورند، مقرر خواهم داشت! همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر (امی) پیروی می کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می یابند؛ آنها را به معروف دستور می دهد، و از منکر باز می دارد؛ اشیا پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند). و می فرماید: ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ * الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾. (آل عمران: 172 173). و می فرماید: ﴿وَإِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ * وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾. (الأنفال: 62 63). و می فرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾. (الأنفال: 64). و خداوند می فرماید: ﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾. (آل عمران: 110). و می فرماید: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْأِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً﴾. (الفتح: 29). (محمد –صلی الله علیه وآله وسلم- فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند (تا آنان را به بهشت وارد نماید)؛ نشانه (اطاعت) آنها (از خداوند) در صورتشان از اثر سجده (و عبادت) نمایان است مراد این است که اثر عبادت و صلاح و اخلاص برای خداوند متعال، بر چهره مؤمن آشکار می شود؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانه های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وا می دارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد، (یعنی: حق تعالی مسلمانان را بسیار نیرومند می گرداند تا مایه خشم و غیظ کافران گردند، ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی (که بهشت است) داده است. (البته این مثل، شامل صحابه رسول الله -صلی الله علیه وآله وسلم- و همه کسانی از افواج ایمان و لشکریان اسلام در گذار عصرها و نسلها می شود که نقش قدمشان را دنبال، و بر راه و روش ایشان رهرو باشند.)) و آیات زیاد دیگری هست که خداوند در آن اصحاب را میستاید. و شیعیان می گویند اصحاب در دوران حیات پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- مؤمن بوده اند، اما بعد از وفات او مرتد شده اند، عجیب است! چگونه همه اصحاب بعد از وفات پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- به اتفاق همه مرتد شدند؟! و چرا آنها باید از دین بر گردند و مرتدّ شوند؟! مگر آن که شما شیعیان بگویید که آنها با خلیفه کردن ابوبکر مرتد شدند، پس ما به شما می گوییم: چرا اصحاب به اتفاق همه با ابوبکر بیعت کردند؟ آیا از ابوبکر می ترسیدند؟ و آیا ابوبکر دارای قدرت بود و از آنها به زور بیعت گرفت؟ ابوبکر از قبیلة بنی تیم قریش بود که افراد این قبیله از افراد دیگر قبیله های قریش کمتر بودند و از میان قبایل قریش بنی هاشم و بنی عبدالدار و بنی مخزوم افرادشان بیشتر و مهم تر بودند. پس وقتی ابوبکر توانایی نداشت که به زور از اصحاب بیعت بگیرد، چرا اصحاب به خاطر او جهاد می کردند آیا این به خاطر ایمان و یاری کردن و پیشگام بودنش در اسلام نبود؟!
- [سایر] به نام ایزد قادر وتوانا "وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ" انبیا با پیش آمدن هر مشکلی، به درگاه خداوند شتافته و گشایش آن را از پروردگار خویش خواستار میشدند. دین مبین اسلام حقانیتی است که برهمگان ، مسلمان وغیر مسلمانان اثبات گردیده ، غیر مسلمانان نیز با تحقیق دریافته اند که کاملترین دین اسلام است و اگر برزبان جاری نکرده اند دردل و وجود خویش به این حقیقت رسیده اند. اما در جامعه ی اسلامی گاه مسائلی رخ می دهد که عقل ناقص ما قابلیت پذیرش آنرا ندارد و بسیار افرادی هستند که با کوچکترین موضوعی به دین اسلام شک می نمایند . اکنون وظیفه ی ما درقبال اینگونه موارد سخت و مشکل می شود وباید باتوجه به آیات قرآنی وروایات اهل بیت (ع) بتوانیم پاسخگوی ذهن جوانان باشیم. در شهر من ودرمحله ای که من زندگی می کنم یک روز در مسجد ناخودآگاه جمله ای از یکی از جوانان مسجدی مومن ومتهعد شنیدم که موی بربدنم راست گردید ولرزه براندامم افتاد. صحبت روی موضوعی خاص بود وآنها متوجه من نبودند ، گفتند درمحله ی ما بهترین افراد را که هم از لحاظ مذهبی وهم از لحاظ اجتماعی زبانزد هستند نام ببرید. نام چندین نفر برده شد، ازمیان این شش نفر نام چهار نفر برده شدکه انها دارای اولاد نبودند . سید محمد حسین فرزند روحانی محل سید محمد حسین بازنشسته ی آموزش وپرورش دارای همسر فرهنگی ایشان امام جماعت مسجد هستند روزهای جمعه مدت طولانی است که دعای ندبه را می خواانند. سید حسن فرزند سید مهدی قرآن خوان ودعا خوان سید حسن روضه خوان مجالس است فردی مومن ومتهعد وآرام ومظلوم. بهزاد نوحه خوان ومرثیه خوان اهل بیت (ع) ایشان با صدذای دلنشین خویش عزادران را مورد لطف قرا می دهد حتی به دیگر شهرستانها نیز عزیمت می کند ودرمجالس مرثیه سرایی می کند. احمد فرزند خانواده ای مومن ومذهبی آموزگار فرمانده پایگاه مقاومت ، از اعضاء هیئت امناء مسجد و... حال جوانها می گفتند آیا بهتر ازاین افراد درمحله ی ما وجود دارد؟ پس چرا خداوند حاجت اینها رابرآورده نمی کند ؟ به پزشک مراجعه کرده اند ولی ... من که خود نیز ازجمله ی این افرادی هستم که به هردری زده ام (دعای شیخ بهایی , دعای شیخ رضی ؛ دعای شیخ عباس قمی ، توصیه های مراجع اعظام بویژه مرحوم بهجت، دعای امام زمان(عج) و...)وهنوز بعد از 14 سال ازدواج فرزندی ندارم ، تصمیم گرفتم برای اینکه جوانان عزیز دردل خود خدای نکرده به دین اسلام شکی نمایند ظاهر خودراتغییر دهم دیگر به مسجد نروم از بسیج دوری جویم درمراسم اهل بیت (ع) کمتر حضور پیدا کنم درمراسم همه هفته یدعای ندبه شرکت نکنم . چرا که جوانان می گفتند آنها که هیچ گونه علاقه ای به اسلام ندارن وعلناً منکر دعا و عزاداری ونماز جماعت می شوند زودتر به حوائج خود می رسند. چرا باید همیشه اسلام بگوید مصلحت این است! در آخرت پاداش می گیرید؟ این دنیا را با آخرت عوض نکنید؟ یک روز درمراسم دعای ندبه نگاه کردم بالله خواهران زیادی حضورداشتند وفقط چهار نفر مرد حضورداشتند که آنهای بودن که صاحب اولاد نبودند. آیا بهتر نیست ما برای گمراه نشدن جوان ها دیگر در این مراسمات شرکت نکنیم؟ شاید هم عیب درونی داریم که خود نمی بینیم؟
- [سایر] سلام لطفا توضیح دهید. با یکی از دشمنان شیعه بحث و گفت و گویی داشتم و سر انجام به بحث حدیثی درباره موسی (ع) رسیده که در حالت عریان به دنبال یک سنگی می گشت. آنچه برای من جالب توجه است این است که او می گفت این حدیث مورد پذیرش شیعه است که در کتب آنها آمده است. از باب مثال: قمی این حدیث را از ابی بصیر از عبد الله در تفسیر خود نقل می کند که بنی اسرایل پیامبر موسی (ع) را به عدم آلت رجولیت متهم کردند؛ زیرا به هنگام شست و شوی بدن خویش و یا انجام غسل خلوت میکرد که کسی او را نبیند. یک روز موسی برای غسل به کنار رود خانه می رفت و لباس خود را روی سنگ گذاشت. خداوند به سنگ دستور داد که از موسی به دور شود تا بنی اسرائیل او را بیبنند. سپس آنها متوجه شدند که پندار آن درست نبود و خدواند آیه ای را نازل فرمود که: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا"؛ هان ای مردم با ایمان! بسان آن کسانی نباشید که با بافتههای ناروا و ناسنجیده خود موسی (ع) را رنجانیدند و خدا او را از بافتهها و پندارهای ناروا و ظالمانه آنان پاک و پاکیزه معرفی کرد. مرحوم طبرسی در مجمع البیان، این حدیث را ثابت و تقریر کرده که حضرت موسی بسیار انسان با حیا و آبرومندی بود، به گونهای که به هنگام شست و شوی بدن خویش و یا انجام غسل خلوت میکرد، و بهانهجویان برایشان این دروغ را ساختند و پخش کردند که او در بدن خویش عیب و نقصی دارد و از سلامت و زیبایی اندام بیبهره است، و به همین جهت خویشتن را به هنگام نظافت و شست و شو از چشمها نهان میدارد؛ زمانی که از آنان پرسیدند، او چه عیب و نقصی دارد؟ به دروغ و ناروا گفتند: او به بیماری (برص) و یا ناراحتی بیضه و باد فتق گرفتار است. پس از این بافتههای ظالمانه و ناروای آنان، روزی موسی در گوشهای لباس خود را برای انجام غسل بیرون آورد و روی سنگی نهاد، آن سنگ درغلطید و لباس وی را برد، او آمد تا لباس خود را برگیرد که چشم گروهی از بنیاسرائیل بر اندام برهنه او افتاد و دیدند که او زیباترین و متناسبترین اندامها را دارد؛ و بدین وسیله خدا دروغ و بافته بیاساس آنان را افشا ساخت و موسی را از تهمتهای آنان پاک و پاکیزه معرّفی نمود. آیا این حدیث حقیقت دارد که مرحوم طبرسی در مجمع البیان و علی بن ابراهیم قمی در تفسیر القمی این روایت را نقل فرمودند؟ آیا تفسیر دیگری از مفسران شیعه در مورد آیه مورد بحث وجود دارد؟ در واقع تفسیر این آیه چگونه است؟ و کدام تفسیر از آن باید مورد پذیرش ما باشد؟