اگر کسی بر این باور باشد که عده ای مستقلاً و بدون اذن الهی می توانند به حساب مخلوقات رسیدگی کنند و برایشان مجازات یا پاداش تعیین کنند بدیهی است که این باور با فرهنگ و آموزه های دینی سازگار نیست، علاوه بر این، با توحید فاعلی خداوند نیز منافات دارد، اما اگر کسی بر این باور باشد که تعدادی از خواص و برگزیدگان و مخلَصین نه مستقلاً، بلکه با اذن الهی می توانند به حساب مخلوقات رسیدگی کنند و برایشان مجازات یا پاداش تعیین کنند این امری ممکن خواهد بود و هیچ گونه استبعاد عقلی و شرعی وجود نخواهد داشت. چه اشکالی دارد که خداوند برای قدردانی از کسانی که تمام توانایی هایشان را برای دین خداوند صرف نمودند و در این راه از همه چیز از جمله جان و مالشان گذشتند؛ نظیر حسین بن علی (ع)، حساب بندگانش را به آنان واگذار نماید تا بر اساس عدل الهی بینشان داوری نمایند.
شیخ شیعه حر عاملی می گوید: حساب جمیع مخلوقات یه دست امامان شیعه خواهد بود. (کتاب الفصول المهمة فی أصول الأئمة، ج 1، ص 446).
اگر کسی بر این باور باشد که عده ای مستقلاً و بدون اذن الهی می توانند به حساب مخلوقات رسیدگی کنند و برایشان مجازات یا پاداش تعیین کنند بدیهی است که این باور با فرهنگ و آموزه های دینی سازگار نیست، علاوه بر این، با توحید فاعلی خداوند نیز منافات دارد، اما اگر کسی بر این باور باشد که تعدادی از خواص و برگزیدگان و مخلَصین نه مستقلاً، بلکه با اذن الهی می توانند به حساب مخلوقات رسیدگی کنند و برایشان مجازات یا پاداش تعیین کنند این امری ممکن خواهد بود و هیچ گونه استبعاد عقلی و شرعی وجود نخواهد داشت. چه اشکالی دارد که خداوند برای قدردانی از کسانی که تمام توانایی هایشان را برای دین خداوند صرف نمودند و در این راه از همه چیز از جمله جان و مالشان گذشتند؛ نظیر حسین بن علی (ع)، حساب بندگانش را به آنان واگذار نماید تا بر اساس عدل الهی بینشان داوری نمایند.
- [سایر] در اصول کافی ج 1، ص 90-91 مشایخ شیعه صفت نزول خداوند بر روی زمین را نفی می کنند و حکم به کفر کسی که این صفت را اثبات کند می دهند. آیا این سخن صحیح است؟
- [سایر] آیا این حدیث که: همه امامان در وضعیت و درجه مشابه و مساوی با پیامبر اسلام (ص) قرار دارند؛ (الکافی، ج 1، ص 270)؛ صحیح است؟
- [سایر] شیخ شیعه کلینی در کتاب خود "الروضه من الکافی" ج 8 ص 2103 نوشت: همانا ستارگان و فلکیات در سعادت و شقاوت انسان تأثیر دارند و تعیین کننده برای ورود کسی به بهشت یا جهنم است.
- [سایر] علاوه در کتاب (واقدی)؛ (ابن هشام) در السیرة النبویّه، (دارالقلم، بیروت، ج 3، ص 352)، (طبری) در تاریخ خود (دارالکتب العلمیة، ج 2، ص 138) و (ابن اثیر) (الکامل فی التاریخ، دار الاحیاء التراث العربی، ج 1، ص 598 – 599) آمده است: چون رسول خدا(ص) خیبر را گشود و آرام گرفت، زینب، دختر حارث شروع به پرسوجو کرد که محمد کدام قسمت گوسفند را بیشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را، زینب گوسفندی را کشت، و سپس زهر کشنده تبآوری را که با مشورت یهود فراهم آورده بود به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آنرا مسموم کرد. چون غروب شد و رسول خدا(ص) به منزل خود آمد پس متوجّه زینب شد از او پرسید، کاری داری؟ او گفت: ای ابوالقاسم! هدیهای برایت آوردهام (اگر چیزی را به پیامبر(ص) هدیه میکردند از آن میخوردند و اگر صدقه بود از آن نمیخوردند) پیامبر(ص) دستور فرمود تا هدیه او را گرفتند و در برابر آنحضرت نهادند. آنگاه فرمود: نزدیک بیایید و شام بخورید! یاران آنحضرت که حاضر بودند نشستند و شروع به خوردن کردند. پیامبر(ص)از گوشت بازو خوردند و (بُشْر بن براء) هم لرزید و... . در کتاب (فروغ ابدیت) نیز بعد از نقل این واقعه در پاورقی آمده است: (معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود میفرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح برای من آورد؛ زیرا اگرچه پیامبر(ص) اولین لقمه را بیرون انداخت، ولی آن زهر خطرناک با آب دهان پیامبر(ص) کمی مخلوط شد و روی دستگاههای بدن آنحضرت اثر خود را گذاشت. (سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 2، ص 664) سؤال: 1. این حدیث که در منابع معتبر شیعه هم هست آیا درست هست یا سندش ضعیف هست؟ 2. مگر گوشتی که در دست یهودی باشد نجس نیست؟ چنانچه در این حدیث هم قید شده که او گوسفند را ذبح کرد. پس چرا پیامبر ص این گوشت نجس را قبول کرد. 3. اگر سند حدیث ضعیف هست پس چرا علمای ما به این نکته در نقل این حدیث دقت نمیکنند که در فقه اسلام ذبح یهودی که نجس است. و ... لطفاً به سؤالم پاسخ جامع بدهید که در جوابش ماندم. متشکرم.
- [سایر] سلام مطلب زیر را در جایی خواندم (خداوند در آیه 158 سوره انعام می فرماید: "یوم یأتی بعض آیات ربک لاینفغ نفسا اینمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرأ، قل النتظروا و إنا منتظرون."(11)؛ آن روز که این آیات و نشانه ها تحقق پذیرد ایمان آوردن افرادی که قبلأ ایمان نیاورده اند و یا عمل نیکی انجام نداده اند، سودی به حالشان ندارد، بگو (اگر که شما چنین انتظارات غلطی دارید) انتظار بکشید، ما هم انتظار (کیفر شما را) می کشیم. علی بن رباب از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت درباره این آیه شریفه فرمود: مراد از آیات، حضرت قائم علیه السلام است، سپس فرمود: در زمان ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام ایمان آوردن کسانی که پیش از قیام، ایمان نیاورده بودند، سودی ندارد، هر چند که ایمان به امامان قبل از او داشته باشند. ***ینابیع الموده ص 422 ، تفسیر برهان ج 1 ص 564، غایه المرام ص 226 ، بحار الانوار ج 1 ص 51 ) سوال قضیه چیه که از مقطعی به بعد از دوران ظهور، ایمان نفعی به حال آنها (افراد مذکور) ندارد، آیا منظور این است که مثلاً تا قبل از آن اگر ایمان میآوردند از کشته شدن در امان میماندند، اما از آن مقطع به بعد نه؟ یا اینکه در آن مقطع به بعد تحولاتی در دنیا واقع خواهد شد و از طرفی ایمان داشتن چنان منفعتی خواهد داشت (و به نوعی بروز خواهد داشت) که ... چه حقیقتی در این آیه با توجه به حدیث ذیلش هست؟
- [سایر] همواره شنیده بودم که مردم بعد از روز قیامت و روز حشر و روز حساب، بعضی از آنها وارد بهشت می شوند به عنوان پاداششان بر اعمال نیکی که در دنیا انجام داده اند و بعضی دیگر وارد دوزخ می شوند به عنوان عذاب بر اعمال زشتی که در دنیا انجام دادند. به عبارت دیگر، در جهان آینده بهشت یا جهنم است که در انتظار مردم خواهد بود، یا نعمت یا نقمت است که نصیب آنها خواهد شد. محور سؤال من در مورد نعمت و عذاب آخرت نیست، بلکه بیشتر در مورد نعمت و عذاب قبر که انسان بعد از فوت و قبل از روز قیامت دچار آن خواهد شد، می باشد. آیا در آن هنگام، مؤمنان با نعمت قبر متنعم شده و کفار با عذاب قبر معذب می شوند؟ در کتاب تفسیر الکاشف علامه محمد جواد مغنیه، ج 1، ص 407، بحث در باره عذاب قبر تحت عنوان حساب قبر آمده است که مؤلف محترم، انسان را بعد از مرگ به چهار قسمت تقسیم می نماید. از شما خواهشمندم که در مورد آن چهار گروه؛ به ویژه گروه سوم و چهارم؛ توضیح بفرمایید. در گروه سوم، شیخ مفید قائل به این است که آنها بعد از مرگ، مردم مشکوکی هستند. مراد از مشکوک بودن در این جا چیست؟ و نسبت به گروه چهارم، ایشان می فرمایند که آنها مرده اند، ولی تا روز نشر و محشر در عالم اموات به سر می برند. مراد از گروه چهارم را در این زمینه توضیح فرمایید؟ شیخ مفید هم بر اساس روایات از امامان معصوم (ع) که می فرمایند: "بعضی از مردگان در عالم قبر عذاب را نمی بینند" استناد می کنند.
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [سایر] در وبلاگم یک حدیث از امام رضا نوشته بودم که به عنوان منبع برای آن (اصول کافی، ج 3، ص 339 و تحف العقول، ص 442) ذکر شده بود. این هم متنش است: لایکون المومن مومنا حتی تکون فیه ثلاث خصال : 1 سنه من ربه ؛ 2 وسنه من نبیه؛ 3 و سنه من ولیه. فاما السنه من ربه فکتمان سره. و اما السنة من نبیه فمداراة الناس . و اما السنة من ولیه فالصبر فی الباساء و الضراء. در بخش نظرات یکی از دوستانم معترض شد که چقدر مطمئنی به صحت این حدیث؟ هر چند ایراداتی که وارد کرده بود به ذهن من معقول نبود و این که این کلام به دل او نمی نشیند هم حرف حساب برای جعلی دانستن نیست، از آنجایی که اولا هیچ تخصصی در زمینه حدیث ندارم، ثانیا کنجکاوم بدانم چطور به سوالات پاسخ می دهید، ثالثا آن دوست یک معلم است در سطح دانشگاه و نظراتش را دیگران بسیاری قبول دارند رابعا به او وعده داده بودم که دنبال جواب کارشناسانه برای ایرادش می روم و از فرد مطلعی در مورد میزان اعتبار آن یا هر کلامی در رد یا تاییدش سوال خواهم کرد، مایلم از صحت و سقم این حدیث آگاهی یابم.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا تشخیص اینکه مثلاً شطرنج از آلت قمار بودن خارج شده یا خارج نشده است یا فلان موضوع از آلت لهو خارج شده یا نه، از وظایف مقلّد است خداوند و به امید اجر و ثواب الهی انجام می دهد، لذا به آنها امور حسبیه اطلاق فرموده اند. (به جلد دوم کتاب بیع حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، ص 497 مراجعه شود). ضمناً مرحوم شیخ انصاری (در مکاسب، ج 1، ص 270) امور حسبیه را چنین تعریف کرده است: (الامور التی یکون مشروعیة ایجادها فی الخارج مفروغا عنها بحیث لو فرض عدم الفقیه کان علی الناس القیام بالکفایة). و در مجمع البحرین در رابطه با امور حسبیّه و حسبه فرموده است: (فی الحدیث: من صام شهر رمضان ایماناً و احتساباً، ای طلبا لوجه الله و ثوابه، و مثله: من اذن ایمانا و احتساباً ای تصدیقاً بوعده و احتساباً بالأجر و الثواب بالصبر علی المأمور به یقال احتسب فلان عمله طلبا لوجه الله و ثوابه و منه الحِسبة (بالکسر) و هی الاجر... و الحسبة الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر...). و در مهذب الاحکام (ج 24، ص 255) در این رابطه چنین فرموده است: (... والبحث فیها من جهات: الأولی فی معنی لفظ الحسبة و هو بمعنی الأجرة أی ما یرجی من اتیانه الأجر و الثواب عندالله تعالی و منه الحدیث (من أذّن ایماناً و احتساباً غفرله) (الوسائل، باب 2، من ابواب الاذان و الاقامة ح 17) ای طلباً للثواب من اللّه تبارک و تعالی و کذا (من صام یوماً من شعبان ایماناً و احتساباً) (الوسائل باب 26، من ابواب الاذان و الاقامة، ح 17) ای طلباً للثواب من الله تبارک و تعالی و کذا (من صام یوماً من شعبان ایماناً و احتساباً) الوسائل باب 26 من أبواب الصوم المندوب ح 11 فالأمور الحسبیة هی: ما یصح ان یطلب فی اتیانها الأجر و الثواب من الله تبارک و تعالی سواء کانت من الامور النوعیة کالقضاوة و الحکومة بین الناس مثلاً او من الأمور الشخصیة کتجهیز جنازة مسلم لاولیّ له او تطهیر مسجد او مصحف او المقدسات الدینیة او المذهبیة، و منه یعلم أن موضوعها لابد و أن یکون ما فیه رضاء الشارع و الأذن فیه فما هو المرجوح، سواء کان مکروهاً او محرّماً لایعدّ بنفسه من موارد الحسبة، فموردها یکون من موارد الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر و القیام بما فیه مرضاة اللّه تعالی ایجاباً و ندباً. الی ان قال الثالثة: مورد الحسبة یمکن أن یکون واجباً کفائیاً کتجهیزات المیت مثلاً و الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر و إقامة جمیع الواجبات النظامیة، أو عیناً کنفس ما تقدم من الأمثلة مع الانحصار، أو مندوباً کإقامة جمیع قضاء الحوائج مع عدم الاقتران بالنهی، أو مباحاً کجملة من المباحات النظامیة مع عدم منع شرعی فی البین. و لایصح أن یکون مکروهاً فضلاً عن کونه محرماً، لأن موضوعها متقوِّم بما یحتسب فیه الأجر للّه تبارک و تعالی. الرابعة: یکفی فی الدلیل علی الحسبة عموم مثل قوله تعالی: (فاستبقوا الخیرات) (سوره بقره: 148) و قوله تعالی: (و سارعوا إلی مغفرة من ربکم) (آل عمران: 133) فضلاً عن السنة المقدسة المتواترة مثل قوله(ع): (عونک الضعیف من أفضل الصدقة)، (الوسائل باب: 59 من أبواب جهاد العدو الحدیث: 2، و قوله(ع) (الله فی عون العبد مادام العبد فی عون أخیه)، (الوسائل باب: 29 من أبواب فعل المعروف الحدیث: 2) و کل ذلک اذن فی التصدّی). الخ یا باید مجتهد تعیین کند؟
- [آیت الله جوادی آملی] با عرض سلام و تحیت با توجه به این که مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران در زمینه مسائل مربوط به چاپ و نشر قرآن کریم فعالیت تحقیقاتی مینماید، مستدعی است ما را از نظر شریف خویش درباره روایت ذیل و سؤالات مطرح شده بهرهمند فرمائید. (علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن صفوان، عن ابن مسکان، عن محمّد بن الورّاق، ال: عرضت علی بن أبیعبدالله (علیهالسّلام) کتاباً فیه قرآن مختّم معشّر بالذهب و کتب فی آخره سوره بالذهب و اریته إیّاه فلم یعب فیه شیئاً إلاّ کتابه القرآن بالذهب، و قال: لایعجبنی أن یکتب القرآن إلاّ بالسواد کما کتب أوّل مرّه) (اصول کافی، جلد 2، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ص 621). 1. با توجه به استنباط حضرت عالی از روایت یادشده، آیا چاپ کل متن قرآن کریم با رنگی غیر از رنگ مشکی را مجاز میدانید یا خیر؟ 2. با توجه به این که در مصاحف چاپ شده در برخی از بلاد اسلامی لفظ جلاله (الله) یا بعضی از حروف به منظور آموزش قرآن، به رنگی غیر از مشکی ملاحظه میشود، آیا این کار را از نظر حضرت عالی مجاز است یا خیر؟