برای آگاهی از ماجرای فدک، موقعیت جغرافیایی و چگونگی مالکیت حضرت فاطمه(س) بر آن، سؤال شماره 3425 را مطالعه کنید. با توجه به این که مالکیت حضرت فاطمه(س) بر فدک به دلالت آیه «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبیَ‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا»[1] به تفصیلی که در سؤال ارجاعی آمده اثبات گردیده، ابوبکر حق گرفتن فدک از حضرت فاطمه(س) را بدون اذن و رضایت او نداشت؛ زیرا تصرف در مال دیگری به ناحق و بدون رضایت مالک، غصب است و بر غاصب واجب است عین مال یا مثل یا قیمتش را به صاحبش بر گرداند و نزد خداوند توبه نماید.[2] اصل اولیه که جایز نبودن تصرف و گرفتن مال دیگری بدون اذن و رضایت صاحب مال بود، در مورد پیامبر(ص) و جانشینان بر حق ایشان به دلیل آیه «النَّبِیُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ.»[3] و روایت منقول از حضرت رسول،[4] استثنا شده است؛ یعنی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) می‌توانند در اموال مؤمنان تصرف نمایند، حتی اگر خودشان رضایت نداشته باشند و اجازه ندهند. اگر ابوبکر می‌خواست از باب ولایت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) به استناد آیه «النَّبِیُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ.» نیز فدک را از حضرت فاطمه(س) بگیرد ابتدای امر باید مشروعیت و منصوب شدن ایشان از سوی پیامبر(ص) ثابت می‌شد تا بتواند از باب ولایت، در اموال مؤمنان بدون رضایت ایشان دخل و تصرف نماید. در حالی‌که چه شیعه، و چه سنی قبول دارند ابوبکر، از سوی رسول اکرم(ص)، به خلافت و جانشینی منصوب نشده است – چنان چه حضرت علی(ع) منصوب گردیده - بلکه به انتخاب گروهی از مسلمانان، جانشینی پیامبر گرامی اسلام را عهده‌دار شد. پس ولایت هم نداشت تا بتواند فدک را بگیرد و در آن تصرف نماید. اگر ایشان از جانب رسول الله(ص) به جانشینی منصوب می‌شد آن گاه می‌توانست فدک را بنابر مصلحت اسلام از حضرت فاطمه(س) بگیرد، حتی اگر آن حضرت رضایت نمی‌دادند. البته هیچ‌گاه حضرت فاطمه(س) پافشاری و مقاومت نمی‌کردند، بلکه با رضایت خاطر، فدک را برای پیشبرد اهداف اسلام به او پیشکش می‌نمودند و آن‌گاه موضوعی برای غصب باقی نمی‌ماند. [1] . «و حقّ نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن»، اسراء، 26. [2] . طرابلسی، ابن براج، قاضی، عبد العزیز، المهذب، محقق، مصحح، جمعی از محققین و مصححین تحت إشراف شیخ جعفر سبحانی، ج 1، ص 434 - 435،‌ دفتر انتشارات اسلامی، قم، جاپ اول، 1406 ق. [3] . «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است»، احزاب، 6. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏1، ص 529، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
ابوبکر به دلیل نداشتن مشروعیت(به عنوان جانشینی پیامبر صلوات الله علیه) اجازه گرفتن فدک را از حضرت فاطمه(س) نداشت یا به فرض داشتن مشروعیت هم این عمل غصب محسوب میشود؟
برای آگاهی از ماجرای فدک، موقعیت جغرافیایی و چگونگی مالکیت حضرت فاطمه(س) بر آن، سؤال شماره 3425 را مطالعه کنید. با توجه به این که مالکیت حضرت فاطمه(س) بر فدک به دلالت آیه «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبیَ حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا»[1] به تفصیلی که در سؤال ارجاعی آمده اثبات گردیده، ابوبکر حق گرفتن فدک از حضرت فاطمه(س) را بدون اذن و رضایت او نداشت؛ زیرا تصرف در مال دیگری به ناحق و بدون رضایت مالک، غصب است و بر غاصب واجب است عین مال یا مثل یا قیمتش را به صاحبش بر گرداند و نزد خداوند توبه نماید.[2] اصل اولیه که جایز نبودن تصرف و گرفتن مال دیگری بدون اذن و رضایت صاحب مال بود، در مورد پیامبر(ص) و جانشینان بر حق ایشان به دلیل آیه «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ.»[3] و روایت منقول از حضرت رسول،[4] استثنا شده است؛ یعنی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) میتوانند در اموال مؤمنان تصرف نمایند، حتی اگر خودشان رضایت نداشته باشند و اجازه ندهند. اگر ابوبکر میخواست از باب ولایت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) به استناد آیه «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ.» نیز فدک را از حضرت فاطمه(س) بگیرد ابتدای امر باید مشروعیت و منصوب شدن ایشان از سوی پیامبر(ص) ثابت میشد تا بتواند از باب ولایت، در اموال مؤمنان بدون رضایت ایشان دخل و تصرف نماید. در حالیکه چه شیعه، و چه سنی قبول دارند ابوبکر، از سوی رسول اکرم(ص)، به خلافت و جانشینی منصوب نشده است – چنان چه حضرت علی(ع) منصوب گردیده - بلکه به انتخاب گروهی از مسلمانان، جانشینی پیامبر گرامی اسلام را عهدهدار شد. پس ولایت هم نداشت تا بتواند فدک را بگیرد و در آن تصرف نماید. اگر ایشان از جانب رسول الله(ص) به جانشینی منصوب میشد آن گاه میتوانست فدک را بنابر مصلحت اسلام از حضرت فاطمه(س) بگیرد، حتی اگر آن حضرت رضایت نمیدادند. البته هیچگاه حضرت فاطمه(س) پافشاری و مقاومت نمیکردند، بلکه با رضایت خاطر، فدک را برای پیشبرد اهداف اسلام به او پیشکش مینمودند و آنگاه موضوعی برای غصب باقی نمیماند. [1] . «و حقّ نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن»، اسراء، 26. [2] . طرابلسی، ابن براج، قاضی، عبد العزیز، المهذب، محقق، مصحح، جمعی از محققین و مصححین تحت إشراف شیخ جعفر سبحانی، ج 1، ص 434 - 435، دفتر انتشارات اسلامی، قم، جاپ اول، 1406 ق. [3] . «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است»، احزاب، 6. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 529، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
- [سایر] چرا خلیفه اول، حق حضرت زهرا (س) را غصب کرد؟
- [سایر] شبهه: از آنجایی که اصحاب پیامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطی به عمر و ابوبکر دارد؟
- [سایر] در رابطه با حق حضرت فاطمه (س) درباره فدک و مدارک آن سوال داشتم. اینکه چرا پیامبر فدک را به ایشان بخشیدند و این که بعد از حضرت فاطمه (س) متعلق به چه کسی است و آیا ابوبکر می توانست فدک را از ایشان باز پس گیرد؟
- [سایر] چرا ابوبکر از آنچه در مقابل حضرت زهرا(س) انجام داد، پشیمان شد؟
- [سایر] ایا امام علی(ع) در برابر ابوبکر از حضرت زهرا(س) دفاع کرد؟
- [سایر] ابوبکر و عمر بعد از اطلاع از دفن شبانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه کردند؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [سایر] با توجه به وجوب سلام چرا حضرت زهرا جواب سلام خلیفه اول و دوم را نداد؟
- [سایر] با توجه به وجوب سلام چرا حضرت زهرا جواب سلام خلیفه اول و دوم را نداد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).