قرآن کریم برای مسلمانان از گروهی سخن می گوید که مومنان آنها را نمی شناسند. گروهی منافق که در میان مردم مدینه جای گرفته اند: (وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ[توبه/101] و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند.) این گروه حقایق را وارونه جلوه می دهند تا جایی که حق و باطل را معکوس نموده و جایگاه خود را 180 درجه متفاوت معنا می کنند: (وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ[بقره/11] و هنگامی که به آنان گفته شود: (در زمین فساد نکنید) می گویند: (ما فقط اصلاح کننده ایم) خدایی که هدایت بندگان را بر خود واجب ساخته، مومنان را در مقابل توطئه های این دسته رها نکرده است بلکه مکر آنها را پاسخی شایسته می دهد: (إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ[نساء/142] منافقان می خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می دهد.) منافقین تصور می کردند که مکرشان با نزول سوره ای ممکن است بر ملا شود و شاید برای چنین روزی، تدارک هایی دیده بودند: (یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ[توبه/64] منافقان از آن بیم دارند که سوره ای بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: (استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار می سازد!) اما ما هیچ سوره ای نداریم که منافقین را به نام معرفی کرده باشد. و مکر خدا با ماکران بسیار ظریف تر از این امور است تا آنجا که اگر فرعون تصمیم بگیرد تمام نوزادان را نابود سازد، خدا موسی را در دامان فرعون پرورش می دهد. خدای متعال خیری کثیر (کوثر) نازل نمود که به سبب همو دست منافقین را بر تمام چشمان باز هویدا نمود! منافقین با طراحی های گسترده و سازماندهی به راحتی توانستند با شعار جلوگیری از فتنه و با قیافه اصلاح گری (آیه 11 سوره بقره را به یاد بیاورید) خلافت را از مسیر خویش منحرف سازند. اما آنها از عطیه الهی بر امت غافل ماندند و هرگز تصور نمی کردند که ولایت، مدافعی جلیل القدر دارد که دست توطئه آنها را بر ملا می سازد. مدافعی که پیامبر (ص) به خوبی او را ذخیره نموده و شان و منزلتش را برای همگان تبیین کرده بود. مدافعی که قرار گرفتنش در پشت در، آبروی سیستم پیچیده نفاق را بر باد فنا داد! و تشییع جنازه مخفیانه و قبر مخفی اش، سندی محکم است که در پیش روی تمام چشمان باز در طول تاریخ قرار گرفته است. از همین جاست که ابوبکر در لحظه های آخر عمر خویش، آرزویش را این گونه بیان می کند : (وددت أنّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته وان اُغلِقَ علی الحرب). (کاش، پرده ی حرمت خانه ی فاطمه را پاره نمی کردم و آن را به حال خود وا می گذاشتم، هر چند برای جنگ بسته شده بود).[1] [1]. تاریخ طبری ج2 ص 619.
قرآن کریم برای مسلمانان از گروهی سخن می گوید که مومنان آنها را نمی شناسند. گروهی منافق که در میان مردم مدینه جای گرفته اند:
(وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ[توبه/101] و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند.)
این گروه حقایق را وارونه جلوه می دهند تا جایی که حق و باطل را معکوس نموده و جایگاه خود را 180 درجه متفاوت معنا می کنند:
(وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ[بقره/11] و هنگامی که به آنان گفته شود: (در زمین فساد نکنید) می گویند: (ما فقط اصلاح کننده ایم)
خدایی که هدایت بندگان را بر خود واجب ساخته، مومنان را در مقابل توطئه های این دسته رها نکرده است بلکه مکر آنها را پاسخی شایسته می دهد:
(إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ[نساء/142] منافقان می خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می دهد.)
منافقین تصور می کردند که مکرشان با نزول سوره ای ممکن است بر ملا شود و شاید برای چنین روزی، تدارک هایی دیده بودند:
(یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ[توبه/64] منافقان از آن بیم دارند که سوره ای بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: (استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار می سازد!)
اما ما هیچ سوره ای نداریم که منافقین را به نام معرفی کرده باشد. و مکر خدا با ماکران بسیار ظریف تر از این امور است تا آنجا که اگر فرعون تصمیم بگیرد تمام نوزادان را نابود سازد، خدا موسی را در دامان فرعون پرورش می دهد.
خدای متعال خیری کثیر (کوثر) نازل نمود که به سبب همو دست منافقین را بر تمام چشمان باز هویدا نمود! منافقین با طراحی های گسترده و سازماندهی به راحتی توانستند با شعار جلوگیری از فتنه و با قیافه اصلاح گری (آیه 11 سوره بقره را به یاد بیاورید) خلافت را از مسیر خویش منحرف سازند.
اما آنها از عطیه الهی بر امت غافل ماندند و هرگز تصور نمی کردند که ولایت، مدافعی جلیل القدر دارد که دست توطئه آنها را بر ملا می سازد. مدافعی که پیامبر (ص) به خوبی او را ذخیره نموده و شان و منزلتش را برای همگان تبیین کرده بود.
مدافعی که قرار گرفتنش در پشت در، آبروی سیستم پیچیده نفاق را بر باد فنا داد! و تشییع جنازه مخفیانه و قبر مخفی اش، سندی محکم است که در پیش روی تمام چشمان باز در طول تاریخ قرار گرفته است.
از همین جاست که ابوبکر در لحظه های آخر عمر خویش، آرزویش را این گونه بیان می کند : (وددت أنّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته وان اُغلِقَ علی الحرب). (کاش، پرده ی حرمت خانه ی فاطمه را پاره نمی کردم و آن را به حال خود وا می گذاشتم، هر چند برای جنگ بسته شده بود).[1]
[1]. تاریخ طبری ج2 ص 619.
- [سایر] چرا خلیفه اول، حق حضرت زهرا (س) را غصب کرد؟
- [سایر] شبهه: از آنجایی که اصحاب پیامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطی به عمر و ابوبکر دارد؟
- [سایر] ایا امام علی(ع) در برابر ابوبکر از حضرت زهرا(س) دفاع کرد؟
- [سایر] ابوبکر و عمر بعد از اطلاع از دفن شبانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه کردند؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [سایر] با توجه به وجوب سلام چرا حضرت زهرا جواب سلام خلیفه اول و دوم را نداد؟
- [سایر] با توجه به وجوب سلام چرا حضرت زهرا جواب سلام خلیفه اول و دوم را نداد؟
- [سایر] چرا حضرت زهرا نزد ابوبکر رفت و ماجرای کوچه چه بود؟
- [سایر] آیا این حرف از ابوبکر صحت دارد که گفته کاش به خانه فاطمه حمله نمیکردم؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).