پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) درباره عترت پیامبر و خاندان آن حضرت خصوصاً دختر گرامیش ظلمهای فراوانی از طرف آنها روا شد آنها پیش از دفن بدن مبارک حضرت بر خلاف سیره پیامبر برای آن حضرت جانشین انتخاب کردند با وجود اینکه پیامبر(ص) بارها علی علیه السلام را بعنوان جانشین از آغاز رسالتش مشخص کرده بود آنها به این ظلم اکتفاء نکردند بلکه فدک که ملک شخصی پیامبر و میراث حضرت زهرا بود و پیامبر براساس دستور خدا و حق ذی القربی به او داده بود، آن را تصرف کردند و حرمت اهل بیت را شکستند و به خانهی وحی آتش زدند و حضرت زهرا سلام الله علیها را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به همین خاطر فرزندش سقط شد[1]. و حق علی علیه السلام (خلافت) را غصب کردند و حضرت زهرا به خاطر زحماتی که پدرش برای دین کشیده بود میدانست که اگر خلافت از خاندان پیامبر(ص) به کس دیگری واگذار شود امت اسلام گرفتار مشکلات و رنجها و مصائب خواهد شد و تفرقه بزرگی در اسلام بوجود خواهد آمد که الان شاهد تمام این گرفتاریها در امت اسلام هستیم، و ائمه که فرزندان حضرت زهرا بودند همه از حق خویش که در واقع هدایت جامعه انسانی بود با حکومت آنها تامین میشد محروم شدند. در هر صورت اولی و دومی برای عذرخواهی از کردههای خود، و ساکت کردن جو اجتماعی به سود خودشان و توجیه کارهای خود به علی گفتند ما را اجازه بده برای جلب رضایت فاطمه(س) به حضورش برویم. علی(ع) از فاطمه اجازه خواست، فاطمه اجازه نداد، در نهایت آنها وارد خانه علی شدند. فاطمه با دیدن آنها روی گردان شد و جواب سلامشان را نداد و ابوبکر حرفهایی زد و حضرت زهرا در جوابشان فرمود: شما که از رسول خدا دم میزنید آیا میدانید که فرموده است غضب فاطمه، غضب من است و غضب من، غضب خدا است؛ هرکس فاطمه را برنجاند، مرا رنجانده است؟ آنها جواب دادند: آری میدانیم. حضرت فرمود: من از شما راضی نیستم؛ پیامبر از شما راضی نخواهد بود.... ابوبکر با حال گریه از خانهی علی خارج شد[2].بنا براین کار آنها کاملا سیاسی بود چون برای مشروعیت دادن به حکومت وکودتای خود به خانه بانوی اول اسلام آمدند واگر با آنها خوشرویی می کرد، راه پیامبر گم می شد و با راه غاصبان و ظالمان یکی می شد ،این برخورد کاملا منطقی و به سود امت اسلام بود . با حالی که حضرت زهرا(س) داشت، طبیعی بود که نباید جواب سلام آن دو (ابوبکر و عمر) را بدهد. چون سلامتی بین آنها برقرار نبوده پاسخ دادن آن حضرت به معنای رضایت و سلامت از طرف آنها بود و این مسئله به خاطر کارهای آنها منتفی بود. و این مسئله کاملاً سیاسی است، پاسخ سلام مؤمن در صورتی که انسان از ایمان او و از سلامت نفس او و هدفش و نیتش مطمئن باشد واجب است. بنابراین کار حضرت زهرا کاملاً منطقی و عاقلانه بود و بر اساس مصالح عالیه اسلام بود آن حضرت خواست با این رفتارش اسلام واقعی (اهل بیت) را با اسلام نادرست و غیر واقعی جدا کند و خط فاصلهای بین آنها کشیده باشد. اسلامی که خلفا برای مردم معرفی کردند منجر شد به معاویه و یزید و بنی عباس، اسلام اهل بیت خط سیری است که ائمه شیعه آنرا ابلاغ کرده و در راه آن شهید شدهاند. در نتیجه به نظر می رسد سؤال کننده، این مسألة فقهی را که (وجوب جواب سلام مسلمان) باشد، خوب توجه نکرده است و گمان کرده که جواب هر سلامی و هر سلام کننده ای، واجب است (با توجه به متن سؤال)، بنابراین بهتر است این مسأله، از لحاظ فقهی نیز تبیین شود. از لحاظ فقهی، حتی اگر ذمّی ابتدا به سلام کرد، مستحب است در جواب او گفته شود، (و علیکم) و تصریح به سلام نشود. [احکام اهل ذمّه / آیت الله بهجت] حال، کسانی که با ولایت، که ریشه و اساس اسلام است مخالفت کردند و از مسیر باطل که بر خلاف قرآن و سنت پیامبر اکرم ص بود، دست برنداشتند، آیا جواب سلام آن ها واجب است؟!! معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. چشمه در بستر ، سید مسعود پور سید آقایی 2. فاطمه زهرا ، شادی قلب مصطفی،احمد رحمانی همدانی. 3- شرح خطبه حضرت زهرا، سیدعزالدین حسینی زنجانی . پاورقی ها: [1] . در این باره مراجعه کنید به: بلاذری انساب الاشراف، تحقیق محمودی چاپ دهم، مجمع الثقافه الاسلامی، 1416 ح 2.، ص 99، و ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 50 52. [2] . ابن قتیبهی دینوری، الامامه و السیاسه، چاپ دوم، قم، منشورات شریف رضی، 1363 ص 13 14.
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) درباره عترت پیامبر و خاندان آن حضرت خصوصاً دختر گرامیش ظلمهای فراوانی از طرف آنها روا شد آنها پیش از دفن بدن مبارک حضرت بر خلاف سیره پیامبر برای آن حضرت جانشین انتخاب کردند با وجود اینکه پیامبر(ص) بارها علی علیه السلام را بعنوان جانشین از آغاز رسالتش مشخص کرده بود آنها به این ظلم اکتفاء نکردند بلکه فدک که ملک شخصی پیامبر و میراث حضرت زهرا بود و پیامبر براساس دستور خدا و حق ذی القربی به او داده بود، آن را تصرف کردند و حرمت اهل بیت را شکستند و به خانهی وحی آتش زدند و حضرت زهرا سلام الله علیها را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به همین خاطر فرزندش سقط شد[1]. و حق علی علیه السلام (خلافت) را غصب کردند و حضرت زهرا به خاطر زحماتی که پدرش برای دین کشیده بود میدانست که اگر خلافت از خاندان پیامبر(ص) به کس دیگری واگذار شود امت اسلام گرفتار مشکلات و رنجها و مصائب خواهد شد و تفرقه بزرگی در اسلام بوجود خواهد آمد که الان شاهد تمام این گرفتاریها در امت اسلام هستیم، و ائمه که فرزندان حضرت زهرا بودند همه از حق خویش که در واقع هدایت جامعه انسانی بود با حکومت آنها تامین میشد محروم شدند.
در هر صورت اولی و دومی برای عذرخواهی از کردههای خود، و ساکت کردن جو اجتماعی به سود خودشان و توجیه کارهای خود به علی گفتند ما را اجازه بده برای جلب رضایت فاطمه(س) به حضورش برویم. علی(ع) از فاطمه اجازه خواست، فاطمه اجازه نداد، در نهایت آنها وارد خانه علی شدند. فاطمه با دیدن آنها روی گردان شد و جواب سلامشان را نداد و ابوبکر حرفهایی زد و حضرت زهرا در جوابشان فرمود: شما که از رسول خدا دم میزنید آیا میدانید که فرموده است غضب فاطمه، غضب من است و غضب من، غضب خدا است؛ هرکس فاطمه را برنجاند، مرا رنجانده است؟ آنها جواب دادند: آری میدانیم. حضرت فرمود: من از شما راضی نیستم؛ پیامبر از شما راضی نخواهد بود.... ابوبکر با حال گریه از خانهی علی خارج شد[2].بنا براین کار آنها کاملا سیاسی بود چون برای مشروعیت دادن به حکومت وکودتای خود به خانه بانوی اول اسلام آمدند واگر با آنها خوشرویی می کرد، راه پیامبر گم می شد و با راه غاصبان و ظالمان یکی می شد ،این برخورد کاملا منطقی و به سود امت اسلام بود .
با حالی که حضرت زهرا(س) داشت، طبیعی بود که نباید جواب سلام آن دو (ابوبکر و عمر) را بدهد. چون سلامتی بین آنها برقرار نبوده پاسخ دادن آن حضرت به معنای رضایت و سلامت از طرف آنها بود و این مسئله به خاطر کارهای آنها منتفی بود. و این مسئله کاملاً سیاسی است، پاسخ سلام مؤمن در صورتی که انسان از ایمان او و از سلامت نفس او و هدفش و نیتش مطمئن باشد واجب است. بنابراین کار حضرت زهرا کاملاً منطقی و عاقلانه بود و بر اساس مصالح عالیه اسلام بود آن حضرت خواست با این رفتارش اسلام واقعی (اهل بیت) را با اسلام نادرست و غیر واقعی جدا کند و خط فاصلهای بین آنها کشیده باشد. اسلامی که خلفا برای مردم معرفی کردند منجر شد به معاویه و یزید و بنی عباس، اسلام اهل بیت خط سیری است که ائمه شیعه آنرا ابلاغ کرده و در راه آن شهید شدهاند.
در نتیجه به نظر می رسد سؤال کننده، این مسألة فقهی را که (وجوب جواب سلام مسلمان) باشد، خوب توجه نکرده است و گمان کرده که جواب هر سلامی و هر سلام کننده ای، واجب است (با توجه به متن سؤال)، بنابراین بهتر است این مسأله، از لحاظ فقهی نیز تبیین شود.
از لحاظ فقهی، حتی اگر ذمّی ابتدا به سلام کرد، مستحب است در جواب او گفته شود، (و علیکم) و تصریح به سلام نشود. [احکام اهل ذمّه / آیت الله بهجت]
حال، کسانی که با ولایت، که ریشه و اساس اسلام است مخالفت کردند و از مسیر باطل که بر خلاف قرآن و سنت پیامبر اکرم ص بود، دست برنداشتند، آیا جواب سلام آن ها واجب است؟!!
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. چشمه در بستر ، سید مسعود پور سید آقایی
2. فاطمه زهرا ، شادی قلب مصطفی،احمد رحمانی همدانی.
3- شرح خطبه حضرت زهرا، سیدعزالدین حسینی زنجانی .
پاورقی ها:
[1] . در این باره مراجعه کنید به: بلاذری انساب الاشراف، تحقیق محمودی چاپ دهم، مجمع الثقافه الاسلامی، 1416 ح 2.، ص 99، و ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 50 52.
[2] . ابن قتیبهی دینوری، الامامه و السیاسه، چاپ دوم، قم، منشورات شریف رضی، 1363 ص 13 14.
- [سایر] با توجه به وجوب سلام چرا حضرت زهرا جواب سلام خلیفه اول و دوم را نداد؟
- [سایر] ابوبکر و عمر بعد از اطلاع از دفن شبانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه کردند؟
- [سایر] چرا خلیفه اول، حق حضرت زهرا (س) را غصب کرد؟
- [سایر] شبهه: از آنجایی که اصحاب پیامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطی به عمر و ابوبکر دارد؟
- [سایر] ایا امام علی(ع) در برابر ابوبکر از حضرت زهرا(س) دفاع کرد؟
- [سایر] چرا حضرت زهرا نزد ابوبکر رفت و ماجرای کوچه چه بود؟
- [سایر] چرا ابوبکر از آنچه در مقابل حضرت زهرا(س) انجام داد، پشیمان شد؟
- [سایر] آیا این حرف از ابوبکر صحت دارد که گفته کاش به خانه فاطمه حمله نمیکردم؟
- [سایر] اینکه شیعیان می گویند حضرت فاطمه الزهرا دختر گرامی رسول خدا(ص) از ابوبکر و عمر ناراضی بوده است دروغ محض است و دلیلی بر آن وجود ندارد؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).