یکی از مبانی اعتقادی شیعه؛ عصمت انبیا، پیامبر اسلام‌(ص) و ائمه اطهار(ع) است. عصمت به وسیله‌ی ادله محکمی چون آیات قرآن کریم و روایات به دست می‌آید. براین اساس؛ خطا و نسیان در امور دینی نیز در انبیا و ائمه اطهار(ع) سلب شده و آنها از هرگونه خطا و نسیانی در امور دینی، رها هستند.[1] اما آنچه در مورد معصومان احتمال وقوع داشته و از برخی از آنها نیز نقل شده است، ترک اولی است.[2] بنابر این، هر کلامی در مرحله اول مخاطب اولیه و خاص خود را دارد و در مرحله‌ٔ دوم خطابی عام بوده و مخاطبان عامی دارد. قرآن نیز از این قاعده مستثنا نیست و در بسیاری از آیات می‌توان دو نوع از خطاب را به دست آورد. این‌گونه آیات در مورد عده‌ای خاص نازل شده و در ظاهر برای همان افراد، بیان حکم می‌کند، اما این بدان معنا نیست که نسبت به غیر مخاطبان اولیه، هیچ شمولی ندارد، بلکه این آیات، همگان را شامل می‌شود. به عنوان مثال، آیات مورد بحث در ظاهر، خطاب به پیامبر اکرم(ص) نازل شده‌اند: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً *إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسی‏ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَد»،[3] اما در واقع تمام مؤمنان خطاب آیه بوده و حکمی برای همگان بیان شده است. این سیاق در آیات بسیاری وجود دارد که در این مختصر مجال ذکر آنها نیست؛ بر همین معنا، روایتی وجود دارد، امام صادق(ع) در این‌باره فرمود: «نزول قرآن به مانند این است که شما را خطاب قرار دهم و مقصودم این باشد که همسایه بشنود (یعنی خداوند در قرآن برخی گفتارهایی دارد که در ظاهر عده خاصی مخاطب آنند، ولی مقصود این است که این پیام را به همگان برساند)».[4] علاوه بر این، در مورد این آیه شأن نزولی ذکر شده است. امام صادق فرمود: «قریش از پیامبر اکرم(ص) سؤالاتی را پرسیدند که از جمله آن مسائل، داستان اصحاب کهف بود. پیامبر(ص) به آنها گفت فردا به شما پاسخ خواهم داد و ایشان إن شاء الله نگفتند؛ لذا تا چهل روز وحی بر ایشان قطع شد ... بعد از چهل روز این آیات بر ایشان نازل شد‌‌: «لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً ... ». و گفته شد که این توقف چهل روزه وحی، به جهت نگفتن إن شاء الله بوده است».[5] بنابر این، آیه پیرامون ترک اولای پیامبر بوده و منافاتی با عصمت ندارد؛ زیرا ترک اولی مقوله‌ای جدا از گناه و خطا است. [1] . ر.ک: نمایه‌های «عصمت انبیا از دیدگاه قرآن»؛ سؤال 112؛ «ضرورت عصمت و راه های تشخیص آن در امام (ع)»، سؤال 258. [2] . ر. ک: نمایه‌های «عصمت پیامبر (ص) و ترک اولی»، سؤال 1857؛ «ترک اولی از معصوم»، سؤال 7880. [3] . کهف، 23 و24: «هرگز نگو فردا چنین می‏کنم، مگر این‌که خدا بخواهد و چون از یاد بردی، پروردگارت را به یاد آور و بگو امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشن‏تر از این هدایت کند». [4] . «نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَة»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 631، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [5] . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 23، ص 255، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
با توجه به اینکه ما شیعیان معتقدیم انبیا و امامان معصوم از هر خطا و نسیان هستند، پس مقصود آیه شریفه (وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیت) چیست؟ آیا آنها در امور طبیعی فراموشی دارند؟
یکی از مبانی اعتقادی شیعه؛ عصمت انبیا، پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) است. عصمت به وسیلهی ادله محکمی چون آیات قرآن کریم و روایات به دست میآید. براین اساس؛ خطا و نسیان در امور دینی نیز در انبیا و ائمه اطهار(ع) سلب شده و آنها از هرگونه خطا و نسیانی در امور دینی، رها هستند.[1] اما آنچه در مورد معصومان احتمال وقوع داشته و از برخی از آنها نیز نقل شده است، ترک اولی است.[2] بنابر این، هر کلامی در مرحله اول مخاطب اولیه و خاص خود را دارد و در مرحلهٔ دوم خطابی عام بوده و مخاطبان عامی دارد. قرآن نیز از این قاعده مستثنا نیست و در بسیاری از آیات میتوان دو نوع از خطاب را به دست آورد. اینگونه آیات در مورد عدهای خاص نازل شده و در ظاهر برای همان افراد، بیان حکم میکند، اما این بدان معنا نیست که نسبت به غیر مخاطبان اولیه، هیچ شمولی ندارد، بلکه این آیات، همگان را شامل میشود. به عنوان مثال، آیات مورد بحث در ظاهر، خطاب به پیامبر اکرم(ص) نازل شدهاند: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً *إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسی أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَد»،[3] اما در واقع تمام مؤمنان خطاب آیه بوده و حکمی برای همگان بیان شده است. این سیاق در آیات بسیاری وجود دارد که در این مختصر مجال ذکر آنها نیست؛ بر همین معنا، روایتی وجود دارد، امام صادق(ع) در اینباره فرمود: «نزول قرآن به مانند این است که شما را خطاب قرار دهم و مقصودم این باشد که همسایه بشنود (یعنی خداوند در قرآن برخی گفتارهایی دارد که در ظاهر عده خاصی مخاطب آنند، ولی مقصود این است که این پیام را به همگان برساند)».[4] علاوه بر این، در مورد این آیه شأن نزولی ذکر شده است. امام صادق فرمود: «قریش از پیامبر اکرم(ص) سؤالاتی را پرسیدند که از جمله آن مسائل، داستان اصحاب کهف بود. پیامبر(ص) به آنها گفت فردا به شما پاسخ خواهم داد و ایشان إن شاء الله نگفتند؛ لذا تا چهل روز وحی بر ایشان قطع شد ... بعد از چهل روز این آیات بر ایشان نازل شد: «لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً ... ». و گفته شد که این توقف چهل روزه وحی، به جهت نگفتن إن شاء الله بوده است».[5] بنابر این، آیه پیرامون ترک اولای پیامبر بوده و منافاتی با عصمت ندارد؛ زیرا ترک اولی مقولهای جدا از گناه و خطا است. [1] . ر.ک: نمایههای «عصمت انبیا از دیدگاه قرآن»؛ سؤال 112؛ «ضرورت عصمت و راه های تشخیص آن در امام (ع)»، سؤال 258. [2] . ر. ک: نمایههای «عصمت پیامبر (ص) و ترک اولی»، سؤال 1857؛ «ترک اولی از معصوم»، سؤال 7880. [3] . کهف، 23 و24: «هرگز نگو فردا چنین میکنم، مگر اینکه خدا بخواهد و چون از یاد بردی، پروردگارت را به یاد آور و بگو امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند». [4] . «نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَة»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 631، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [5] . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 23، ص 255، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
- [سایر] با توجه به عصمت پیامبر اکرم(ص)، منظور از آیهی شریفهی «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیت» چیست؟
- [سایر] با توجه به اینکه پیامبران و امامان(ع) عقل کامل بودند، آیا از استدلالهای فلسفی و منطق استفاده میبردند؟
- [سایر] با توجه به اینکه در منطق، قیاس معتبر و تمثیل و استقراء اعتبار لازم را ندارند؛ چرا امامان(ع) از تمثیل و استقراء استفاده میکردند؟
- [سایر] در رابطه با مبحث ولایت فقیه موارد و سوالات زیر مطرح است، لطفا روشن بفرمایید: خداوند به دلیل مقام عصمت پیامبر و علم کامل وی که به وحی متصل است، مقام ولایت را به شخص وی می سپارد. با توجه به تفکر شیعه در باب معصومیت امامان شیعه (نداشتن خطا و اشتباه و دارا بودن علم الاهی) سپردن ولایت به آنها با توجه به علم و عصمت قابل قبول است. حال در این مسیر چگونه است که شراط سپردن ولایت از طرف خداوند در ولی فقیهی که نه عصمت دارد و از خطا بری نیست و علم کامل ندارد! آن گاه چگونه است که تمام اختیارات خداوند و پیامبر و معصومین را به شخصی می دهیم که این شرایط را ندارد، نه به وحی متصل است نه عصمت دارد. نه از طرف معصوم انتخاب شده است، نه از خطا در امان است!؟
- [سایر] آیا بدون مراجعه به سنت و بدون توجه به شان نزول آیه ها و تنها با استفاده از قرآن می توانیم به نیاز انسان ها به امامان و همچنین اثبات این که امامان از طرف خدا انتخاب شده اند پی برد؟
- [سایر] خداوند در سوره رعد میفرماید: (لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ)؛ بنا بر این آیه برای هرکس محافظانی است که از او محافظت میکنند. سؤال اینکه پس این اتفاقات و حوادثی که برای بشر رخ میدهد و حتی ممکن است منجر به مرگش بشود چگونه توجیه میشود؟ اگر بگویید او خودش مقصر بوده و مثلاً با بی احتیاطی رانندگی کرده و تصادف کرده؛ میگویم اگر احتیاط کند و تصادف نکند هم باز خودش عامل مهم بوده و فرشتگان نقشی نداشتند؟ پس مقصود آیه شریفه چیست؟
- [سایر] با سلام با عرض معذرت حضور استاد گرامی خواهشمندم با توجه به پاسخی که به سوال اینجانب مرحمت فرمودید. عرض کنم که از پاسخ شما برای من اینگونه استنباط شده که با توجه به نظریه علمای شیعه اولوالامر فقط به امامان معصوم اطلاق میگردد لیکن شما با توجه به نظریه اهل تسنن این ایه را به ولایت فقیه نسبت داده ایدو با توجه به تفسیر نمونه سوره نساء ایه 59 صفحه 557 (بند ز ) این ایه در ارتباط با ولایت فقیه نمیباشد در ضمن با توجه به این که شرایط حاکم که شما توضییح داده ایدارتباطی به ولایت فقیه ندارد (حتما مستحضر اختلاف این دو میباشید )لطف بفرمایید در صورت استناد به ایه دیگری توضییحات لازم را عنایت بفرمایید . با تشکر
- [سایر] با توجه به آیه (لا یکلف ا... نفسا الا وسعها) این فرضیه برای من مطرح می شود که اگر دو انسان متفاوت که قطعا شرایط متفاوتی هم دارند میزان بهره وریشان از شرایط خودشان یکسان باشد، این دو انسان هم تراز و هم مقام هستند. حال اگر این فرضیه صحیح باشد، می خواهم بدانم آیا امکان دارد انسانی به مقام امامان معصوم(ع) برسد؟
- [سایر] سلام علیکم؛ طبق نظر یکی از دانشمندان سنی، این آیه "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْء ..."، بطلان عقیده به امامت را تأیید و تصدیق می کند؛ زیرا اگر امامان معصوم بودند! آیه نباید در بردارنده این جمله باشد که " فَإِنْ تَنازَعْتُمْ ..."؛ چون می بایست یک اظهاریه مطلق می داشت؛ یعنی "از خداوند و پیامبر و اوصیای پیامبر اطاعت کنید". این آیه ثابت می کند که شما می توانید نسبت به اولی الامر (اوصیای پیامبر) نزاعی داشته و آن را انکار کنید و اگر این کار را کردید می توانید به خداوند (سبحانه و تعالی) و پیامبر (ص) رجوع کنید. علاوه بر این اگر نزاعی وجود داشت و اگر امامت یک عقیده معتبر بود، می بایست چنین می گفت: "ردوه الی الله و رسوله و الی اولی الامر منکم".
- [سایر] در آیه 84 سوره شعراء آمده است؛ حضرت ابراهیم(ع) از خدا میخواهد: در (آخرین)، برایشان (لسان صدق) قرار دهد. طبق تفسیر نمونه، خداوند جواب این آیه را در آیه 50 سوره مریم میدهد: (وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا). با توجه به اینکه خدا لسان صدق را (علی) قرار داده، آیا میتوان گفت که این همان امام علی(ع) است؟ آیا حدیثی از امامان در اینباره نقل شده است؟ در دعای ندبه هم میخوانیم: (و بعض اتخذته لنفسک خلیلا و سالک لسان صدق فی الآخرین فاجبته و جعلت ذلک علیا).