به دلیل استقبال مردم قم از تشیع و روایات فراوانی که از اهل بیت(ع) در مورد این شهر و مردم آن نقل شده است، همچنین به جهت حضور امام زاده‌گان متعدد، که در رأس آنان حضرت فاطمه معصومه(س) باشد، این شهر؛ محل تجمع راویان و محدثان علوم شیعی گردید و صاحب روش و مکتبی خاص در برابر دیگر مکاتب حدیثی گردید. مهم‌ترین محدّثان این حوزه حدیثی؛ علی بن بابویه قمی و فرزندش، شیخ صدوق، محمد بن ­الحسن بن ­الولید، محمد بن قولویه و فرزندش جعفر هستند. حوزه حدیثی قم در دو قرن سوم و چهارم، اوج دوران نشاط و تحرّک خود را پشت سر نهاد و سرانجام در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، مغلوب مکتب عقل­گرایی بغداد شد. در عصر امام کاظم(ع)، که آن‌حضرت برای چند سال در شهر بغداد، زندانی بودند، تعداد زیادی از راویان برجسته شیعه در بغداد گرد هم آمدند که برای نمونه، می‌توان به محمد بن ابی ­عمیر، عبدالرحمان بن حجّاج، یونس بن عبدالرحمان، سعید بن جناح، سندی بن الربیع، عیسی بن سری، فضل بن یونس، قاسم بن عروة، یحیی بن حجّاج کرخی، قاسم بن­ محمد ­جوهری، نضر بن سوید، یعقوب بن­یزید، و هشام بن حکم اشاره کرد. تفاوت مکتب حدیثی قم و بغداد مکتب حدیثی قم با داشتن مشخصات ذیل، از دیگر مکاتب حدیثی شیعه، از جمله مکتب حدیثی بغداد، متمایز می‌شود. 1. نص گرایی و پرهیز از اجتهاد و عقل‌گرایی: یکی از مشخصه‌های اصلی حاکم بر مکتب حدیثی قم؛ گرایش شدید به عمل بر طبق ظاهر احادیث، و پرهیز از دخالت دادن عقل و اجتهاد در فهم و نقّادی معنای احادیث است. محدّثان مکتب قم علاقه‌ای به تحلیل – به‌ویژه تحلیل مسائل کلامی - بر اساس مبانی برگرفته از عقل نشان نمی‌دادند. به عنوان نمونه؛ شیخ صدوق(ره)، که به اعتباری نماینده قدرتمند فکری مکتب قم محسوب می‌شود، یک کتاب کلامی به معنای اصطلاحی ندارد، تنها مجموعه­ای از احادیث در زمینه اعتقادات را جمع آوری نموده است و حتی کتاب‌های فقهی و فتوایی آنان نیز فقهی حدیثی بوده مانند «من لایحضره الفقیه»[1] که متن روایت به عنوان فتوا و حکم شرعی بیان می‌شد. در نص‌گرایی محدّثان قمی؛ روایات، با اصول درست علم رجال و علم حدیث نقّادی می‌شد. آنان هر روایتی را با هر کیفیت و وضعی نمی‌پذیرفتند و بر روایات وارده در مسائل فقهی احاطه و اطلاع کافی داشتند و چه بسا ضوابط و قواعد اصول فقه را در مورد حالات مختلف ادلّه، و لو به‌صورت ساده آن می‌دانستند، حتی قسمتی از این ضوابط را که در روایات راهنمایی شده است عملاً به‌کار می‌بستند، با این همه به رعایت شیوه محافظه‌کارانه و سنّت­گرای خود هرگز به فکر جدا کردن فقه از حدیث، و تدوین و ترتیب کتاب‌های فقهی مستقل برنیامدند. 2. پرهیز از احادیث ضعیف و غلو آمیز در شأن امامان(ع) و برخورد با ناقلان آن: به عنوان نمونه می‌توان بیرون کردن احمد بن محمد بن خالد برقی از قم، توسط احمد بن محمد بن عیسی قمی، به جرم نقل اخبار ضعیف و تکیه بر احادیث مرسله را نام برد. و یا بیرون کردن حسین بن عبیدالله قمی و سهل بن زیاد آدمی رازی و ابو سمینه و عده‌ای دیگر از قم به دلیل گرایش‌های غلوّ آمیز و نقل احادیثی در این راستا نمونه‌ای از این گرایش و برخوردهاست. 3. دیدگاه خاص کلامی: مکتب حدیثی قم دارای عقاید خاصی در علم کلام بود؛ مثلاً قائل به سهو نبی و علم غیب نداشتن امامان(ع) به احکام و یا قائل به آفریده شدن ارواح در عالم ذرّ بودند که مکتب بغداد شدیداً مخالف این عقیده بودند. 4. دیدگاه خاص اصولی و رجالی مکتب قم: بزرگان مکتب قم، خبر واحد را حجت می‌دانستند و بر آن حتی در اصول دین، اعتماد می‌کردند، بر خلاف مکتب بغداد خصوصاً رؤسای آنان مثل شیخ مفید، شیخ طوسی و سید مرتضی که شدیداً مخالف این عقیده بودند. 5. فتوای خاص فقهی در برابر مکتب بغداد: در مکتب قم ماه رمضان را همیشه 30 روز و ماه شعبان را 29 روز می‌دانستند و می‌گفتند برای شروع و پایان ماه رمضان نیازی به رؤیت هلال نیست، در حالی‌که بزرگان مکتب بغداد مخالف این نظریه بودند.[2] [1] . ر.ک: نمایه «ویژگی‌های کتاب من لایحضره الفقیه»، سؤال 26533. [2] . پاسخ تفصیلی خلاصه‌ای از کتاب: «جباری، محمد رضا، مکتب حدیثی قم، انتشارات زائر، قم» است.
به دلیل استقبال مردم قم از تشیع و روایات فراوانی که از اهل بیت(ع) در مورد این شهر و مردم آن نقل شده است، همچنین به جهت حضور امام زادهگان متعدد، که در رأس آنان حضرت فاطمه معصومه(س) باشد، این شهر؛ محل تجمع راویان و محدثان علوم شیعی گردید و صاحب روش و مکتبی خاص در برابر دیگر مکاتب حدیثی گردید. مهمترین محدّثان این حوزه حدیثی؛ علی بن بابویه قمی و فرزندش، شیخ صدوق، محمد بن الحسن بن الولید، محمد بن قولویه و فرزندش جعفر هستند.
حوزه حدیثی قم در دو قرن سوم و چهارم، اوج دوران نشاط و تحرّک خود را پشت سر نهاد و سرانجام در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، مغلوب مکتب عقلگرایی بغداد شد.
در عصر امام کاظم(ع)، که آنحضرت برای چند سال در شهر بغداد، زندانی بودند، تعداد زیادی از راویان برجسته شیعه در بغداد گرد هم آمدند که برای نمونه، میتوان به محمد بن ابی عمیر، عبدالرحمان بن حجّاج، یونس بن عبدالرحمان، سعید بن جناح، سندی بن الربیع، عیسی بن سری، فضل بن یونس، قاسم بن عروة، یحیی بن حجّاج کرخی، قاسم بن محمد جوهری، نضر بن سوید، یعقوب بنیزید، و هشام بن حکم اشاره کرد.
تفاوت مکتب حدیثی قم و بغداد
مکتب حدیثی قم با داشتن مشخصات ذیل، از دیگر مکاتب حدیثی شیعه، از جمله مکتب حدیثی بغداد، متمایز میشود.
1. نص گرایی و پرهیز از اجتهاد و عقلگرایی: یکی از مشخصههای اصلی حاکم بر مکتب حدیثی قم؛ گرایش شدید به عمل بر طبق ظاهر احادیث، و پرهیز از دخالت دادن عقل و اجتهاد در فهم و نقّادی معنای احادیث است. محدّثان مکتب قم علاقهای به تحلیل – بهویژه تحلیل مسائل کلامی - بر اساس مبانی برگرفته از عقل نشان نمیدادند. به عنوان نمونه؛ شیخ صدوق(ره)، که به اعتباری نماینده قدرتمند فکری مکتب قم محسوب میشود، یک کتاب کلامی به معنای اصطلاحی ندارد، تنها مجموعهای از احادیث در زمینه اعتقادات را جمع آوری نموده است و حتی کتابهای فقهی و فتوایی آنان نیز فقهی حدیثی بوده مانند «من لایحضره الفقیه»[1] که متن روایت به عنوان فتوا و حکم شرعی بیان میشد.
در نصگرایی محدّثان قمی؛ روایات، با اصول درست علم رجال و علم حدیث نقّادی میشد. آنان هر روایتی را با هر کیفیت و وضعی نمیپذیرفتند و بر روایات وارده در مسائل فقهی احاطه و اطلاع کافی داشتند و چه بسا ضوابط و قواعد اصول فقه را در مورد حالات مختلف ادلّه، و لو بهصورت ساده آن میدانستند، حتی قسمتی از این ضوابط را که در روایات راهنمایی شده است عملاً بهکار میبستند، با این همه به رعایت شیوه محافظهکارانه و سنّتگرای خود هرگز به فکر جدا کردن فقه از حدیث، و تدوین و ترتیب کتابهای فقهی مستقل برنیامدند.
2. پرهیز از احادیث ضعیف و غلو آمیز در شأن امامان(ع) و برخورد با ناقلان آن: به عنوان نمونه میتوان بیرون کردن احمد بن محمد بن خالد برقی از قم، توسط احمد بن محمد بن عیسی قمی، به جرم نقل اخبار ضعیف و تکیه بر احادیث مرسله را نام برد. و یا بیرون کردن حسین بن عبیدالله قمی و سهل بن زیاد آدمی رازی و ابو سمینه و عدهای دیگر از قم به دلیل گرایشهای غلوّ آمیز و نقل احادیثی در این راستا نمونهای از این گرایش و برخوردهاست.
3. دیدگاه خاص کلامی: مکتب حدیثی قم دارای عقاید خاصی در علم کلام بود؛ مثلاً قائل به سهو نبی و علم غیب نداشتن امامان(ع) به احکام و یا قائل به آفریده شدن ارواح در عالم ذرّ بودند که مکتب بغداد شدیداً مخالف این عقیده بودند.
4. دیدگاه خاص اصولی و رجالی مکتب قم: بزرگان مکتب قم، خبر واحد را حجت میدانستند و بر آن حتی در اصول دین، اعتماد میکردند، بر خلاف مکتب بغداد خصوصاً رؤسای آنان مثل شیخ مفید، شیخ طوسی و سید مرتضی که شدیداً مخالف این عقیده بودند.
5. فتوای خاص فقهی در برابر مکتب بغداد: در مکتب قم ماه رمضان را همیشه 30 روز و ماه شعبان را 29 روز میدانستند و میگفتند برای شروع و پایان ماه رمضان نیازی به رؤیت هلال نیست، در حالیکه بزرگان مکتب بغداد مخالف این نظریه بودند.[2] [1] . ر.ک: نمایه «ویژگیهای کتاب من لایحضره الفقیه»، سؤال 26533. [2] . پاسخ تفصیلی خلاصهای از کتاب: «جباری، محمد رضا، مکتب حدیثی قم، انتشارات زائر، قم» است.
- [سایر] حدیثی خوانده بودم که گفته بود آخرالزمان کل ایران شورش می شود، غیر از قم و بعد از مدتی به قم هم می رسد و بعد از آن امام زمان می آید .آیا این حدیث واقعیت دارد؟
- [آیت الله خوئی] مردی است از اهل نجف و در یک شرکتی در بغداد کار میکند و در یک خانهای در بغداد که شرکت برای خود تهیه کرده سکنی گزیده و این شخص قصد ندارد که بغداد را وطن خود اخذ نماید، بلکه قصدش آن است که به قصد عمل و کار در بغداد زندگی نماید و زمانی که کارش تمام شد یا خواست منفصل شود از شرکت، منفصل میشود و ترک میکند بغداد را، با این که علم دارد به این که از هر هفته پنج روز در بغداد است و دو روز برمیگردد به وطن خود نجف و همچنین مرخصی، که یک ماه در سال است، در وطن خود نجف زندگی میکند. 1- آیا بغداد مقر او حساب میشود؟ 2- آیا مقر زن و اولادش هم میشود؟ 3- آیا تعبیر به کلمه (یسکن) که در سؤال آمده، به معنی اخذ بغداد وطن خود است، یا این که علم دارد به عدم نیت بقاء در آن را با دلخواه خودش؟
- [سایر] چرا امام جواد(علیه السلام) از مدینه به بغداد احضار شدند؟
- [سایر] چرا امام جواد(علیه السلام) از مدینه به بغداد احضار شدند؟
- [سایر] سلام علیکم؛ مکتب تفکیک سخنانش درست است، یا مکتب عرفان اسلامی؟
- [سایر] آیا میان مکتب پیامبران همبستگی وجود دارد؟ منظور از این همبستگی میان مکتب پیامبران چیست؟
- [سایر] معنای «امامت» در مکتب شیعه و تفاوت آن با امامت در مکتب اهل سنت،چیست؟
- [سایر] ا سلام احتراماً لطفاًدرخصوص مکتب "حجتییه" واعتقادات آنهاتوضیح بفرمائید؟هچنین آیا این مکتب امروزه همان مکتب معارف(تفکیک یامکتب مشهد) که توسط میرزا مهدی اصفهانی بنا شده است میباشد؟لطفاًدراین خصوص مرجع معرفی فرمائید. باتشکر
- [سایر] منظور از مکتب تائوئیسم چیست؟
- [سایر] تفاوت مکتب و مذهب در چیست؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسافری که میخواهد ده روز در محلّی بماند، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که بخواهد تمام ده روز در یک جا بماند، پس اگر بخواهد مثلاً ده روز در نجف و کوفه یا در قم و جمکران بماند، باید نماز را شکسته بخواند و معیار آن است که در عرف دو محل محسوب شوند؛ هر چند به قدری به یکدیگر نزدیک باشند که به مقدار حدّ ترخّص نیز فاصله نباشد، یا به هم چسبیده باشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] سوم ان که شخصی مبلغی را در شهر خود به بانک بدهد تا معادل ان را در داخل یا خارج کشور از بانک طرف ان بانک دریافت کند مثلا پولی را در نجف اشرف به بانک می دهد که در بغداد بگیرد یا در شام و لبنان و یا کشور دیگر بگیرد و بانک برای این کار مبلغی اضافه می گیرد این عمل بانک و گرفتن مبلغ مذکور جایز است و جواز گرفتن مبلغ اضافه به این جهت است که ربای حرام در قرض زیاده ای است که قرض دهنده از قرض گیرنده بگیرد ولی اگر قرض گیرنده از قرض دهنده زیادی بگیرد جایز است و در صورتی که ان دو پول از دو جنس باشد مثل تومان ایرانی و دینار عراقی بانک می تواند ارز خارجی را به مبلغی از پول کشور مشتری که ارزش ان بیشتر باشد بفروشد
- [آیت الله خوئی] شخصی مبلغی را در شهر خود به بانک میدهد تا معادل آن را در داخل یا خارج کشور از بانک طرف آن بانک دریافت کند، مثلًا پولی را در نجف اشرف به بانک میدهد که در بغداد بگیرد، یا در شام و لبنان و یا کشور دیگر بگیرد و بانک بابت این کار، کارمزد و حق العمل میگیرد، عمل حوالة مزبور اشکال ندارد و جایز است و همین طور گرفتن کارمزد و اجرت بر این عمل اشکال ندارد و جواز گرفتن و مبلغ اضافی از دو راه قابل تصحیح است: یکی گفته شود که این یک نوع معامله است که بانک پول محل مشتری را به مبلغی از پول کشور خارج میفروشد، پس گرفتن کارمزد، اشکالی پیدا نمیکند. دوم ربای حرام در قرض، آن زیادی است که قرضدهنده از قرض گیرنده علاوه بر اصل پول اضافه میگیرد، ولی اگر قرض گیرنده از قرضدهنده زیادی و اضافه بگیرد، آن حرام نیست و داخل در قرض ربوی نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که شغلش مسافرت نیست، اگر مثلاً در شهری یا در دهی جنسی دارد که برای حمل آن مسافرت های پی درپی می کند، باید نماز را شکسته بخواند. ولی کسی که کارش این است که هفته ای یکبار یا بیشتر برای انجام شغلی در محلی سفر می کند، مثلاً همه روزه از تهران به کرج برای تدریس یا درس خواندن می رود، یا آن که برای کاری مثل خرید و فروش از تهران به قم یا بالعکس سفر می نماید همین که به مقداری سفر کند که عرفاً این کار را شغل او بگویند، باید نماز را تمام بخواند.
- [آیت الله اردبیلی] امانتداری از اموری است که در شریعت مقدّس اسلام مورد تأکید قرار گرفته است و خداوند متعال آن را از اسباب رستگاری و نشانههای مؤمن میداند و میفرماید: (مؤمنان کسانی هستند که امانتدار هستند و به عهد خویش وفا میکنند.)(1) و در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که: (هیچ عذری برای هیچ کس در ترک سه امر نیست؛ ادای امانت به برّ و فاجر، وفای به عهد برای برّ و فاجر و نیکی به والدین، برّ باشند یا فاجر.)(2)
- [آیت الله شبیری زنجانی] چند چیز در غذا خوردن مذموم است: اوّل: در حال سیری غذا خوردن. دوم: پر خوردن و در حدیثی وارد شده که خداوند عالم بیشتر از هر چیز از شکم پر بدش میآید. سوم: نگاهکردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن. چهارم: خوردن غذای داغ. پنجم: فوت کردن چیزی که میخورد یا میآشامد. ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چیز دیگر شدن. هفتم: خوردن با دست چپ مگر در مورد انگور و انار که با دست چپ خوردن آنها مذموم نیست. هشتم: غذا خوردن با دو انگشت. نهم: پاره کردن نان با کارد. دهم: گذاشتن نان زیر ظرف غذا. یازدهم: پاک کردن گوشتی که به استخوان چسبیده به طوری که چیزی در آن نماند. دوازدهم: بیپوست خوردن میوههایی که با پوست خورده میشود. سیزدهم: دور انداختن میوه پیش از آن که کاملاً آن را بخورد، البتّه اگر مقدار قابل توجّهی از میوه باقی مانده باشد اسراف است و حرام. آداب آشامیدن