خداوند متعال بی‌نیاز از اعمال بندگان است و از آن‌جا که هدف از خلقت انسان، رساندن او به بالاترین مراتب کمال است؛ قوانینی را بر اساس مصالحی، برای انسان جعل کرده است که بشر با انجام آن به تعالی و رشد می‌رسد. گفتنی است؛ برخی این پرسش را مطرح نموده‌اند: با این‌که تکالیف الهی برای خداوند نفع و ضرری ندارد چرا خداوند بندگان را گرانبار ساخته و سختی تکلیف را به دوش آنان گذاشته است؟ علامه طباطبایی(ره) در این زمینه چنین پاسخ می‌دهد: این شبهه، مغالطه و قیاس کردن کار فاعل ناقص و فقیر است به کار فاعل تام و غنیّ بالذات؛ زیرا حکم عقل به این‌که «فاعل باید فعلی را انجام دهد که از آن نفعی عایدش شود» در فاعلی است که ناقص باشد و بخواهد با فعل خود نقص خود را جبران نماید نه فاعلی که ذاتاً بی‌نیاز است، عقل چنین حکم عمومی ندارد که حتی فاعلی هم که غنیّ بالذات است و هیچ جهت نقصی در او نیست باید در فعل خود فایده‌ای را در نظر بگیرد، و از آن سود ببرد، و نیز نمی‌تواند حکم کند به این‌که صدور فعل از چنین فاعلی محال و ممتنع است. تکلیف هم مثل اصل ایجاد، به منظور احسان بر بندگان است؛ زیرا گر چه امری اعتباری و قراردادی است، و در متن آن احکامی که مربوط به امور واقعی و خارجی است جریان ندارد، اما همین امر اعتباری در عین اعتباری بودنش این اثر را دارد که مکلفین را به کمالات تازه‌ای که فاقد آنند برساند، پس تکلیف رابط میان دو حقیقت است: حقیقت ناقص انسانی (قبل از انجام تکلیف) و حقیقت کامل آن (پس از انجام تکلیف).[1] آیات قرآن و روایات نیز بر این مطلب دلالت دارند که تشریع تکالیف نفعش به بندگان می‌رسد و در صورت سرپیچی بندگان ضرری به خداوند نمی‌رسد. قرآن درباره کسانی که از مسیر صحیح خارج گشته و به کفر گرویدند خطاب به پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «کسانی که در راه کفر، شتاب می‌کنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانی به خداوند نمی‌رسانند. (به علاوه) خدا می‌خواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد و در نتیجه،) بهره‌ای برای آنها در آخرت قرار ندهد. و برای آنها مجازات بزرگی است!».[2] امام علی(ع) در قسمتی از روایتی طولانی می‌فرماید: «اما بعد، به راستی خداوندِ سبحان آفریده‌ها را آفرید در حالی که از عبادت و طاعت ایشان بی‌نیاز و از نافرمانی و معصیتشان در امان بود، به جهت آن‌که معصیت گناه‌کاران به خداوند ضرری نمی‌رساند؛ و اطاعت فرمانبران هم برای خداوند نفعی ندارد».[3] [1] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 49، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. ‏ [2] . آل عمران: 176. [3] . «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً عَنْ‏ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا یَضُرُّهُ‏ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ مِنْهُمْ وَ لَا یَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ مِنْهُمْ...»؛ اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص 70، مدرسة الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم، چاپ اول، 1404ق.
خداوند متعال بینیاز از اعمال بندگان است و از آنجا که هدف از خلقت انسان، رساندن او به بالاترین مراتب کمال است؛ قوانینی را بر اساس مصالحی، برای انسان جعل کرده است که بشر با انجام آن به تعالی و رشد میرسد.
گفتنی است؛ برخی این پرسش را مطرح نمودهاند: با اینکه تکالیف الهی برای خداوند نفع و ضرری ندارد چرا خداوند بندگان را گرانبار ساخته و سختی تکلیف را به دوش آنان گذاشته است؟
علامه طباطبایی(ره) در این زمینه چنین پاسخ میدهد: این شبهه، مغالطه و قیاس کردن کار فاعل ناقص و فقیر است به کار فاعل تام و غنیّ بالذات؛ زیرا حکم عقل به اینکه «فاعل باید فعلی را انجام دهد که از آن نفعی عایدش شود» در فاعلی است که ناقص باشد و بخواهد با فعل خود نقص خود را جبران نماید نه فاعلی که ذاتاً بینیاز است، عقل چنین حکم عمومی ندارد که حتی فاعلی هم که غنیّ بالذات است و هیچ جهت نقصی در او نیست باید در فعل خود فایدهای را در نظر بگیرد، و از آن سود ببرد، و نیز نمیتواند حکم کند به اینکه صدور فعل از چنین فاعلی محال و ممتنع است.
تکلیف هم مثل اصل ایجاد، به منظور احسان بر بندگان است؛ زیرا گر چه امری اعتباری و قراردادی است، و در متن آن احکامی که مربوط به امور واقعی و خارجی است جریان ندارد، اما همین امر اعتباری در عین اعتباری بودنش این اثر را دارد که مکلفین را به کمالات تازهای که فاقد آنند برساند، پس تکلیف رابط میان دو حقیقت است: حقیقت ناقص انسانی (قبل از انجام تکلیف) و حقیقت کامل آن (پس از انجام تکلیف).[1]
آیات قرآن و روایات نیز بر این مطلب دلالت دارند که تشریع تکالیف نفعش به بندگان میرسد و در صورت سرپیچی بندگان ضرری به خداوند نمیرسد.
قرآن درباره کسانی که از مسیر صحیح خارج گشته و به کفر گرویدند خطاب به پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «کسانی که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانی به خداوند نمیرسانند. (به علاوه) خدا میخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد و در نتیجه،) بهرهای برای آنها در آخرت قرار ندهد. و برای آنها مجازات بزرگی است!».[2]
امام علی(ع) در قسمتی از روایتی طولانی میفرماید: «اما بعد، به راستی خداوندِ سبحان آفریدهها را آفرید در حالی که از عبادت و طاعت ایشان بینیاز و از نافرمانی و معصیتشان در امان بود، به جهت آنکه معصیت گناهکاران به خداوند ضرری نمیرساند؛ و اطاعت فرمانبران هم برای خداوند نفعی ندارد».[3] [1] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 49، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [2] . آل عمران: 176. [3] . «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً عَنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا یَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ مِنْهُمْ وَ لَا یَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ مِنْهُمْ...»؛ اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص 70، مدرسة الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم، چاپ اول، 1404ق.
- [سایر] وظایف مردم در برابر حکومت دینی و وظایف متقابل حکومت دینی در برابر مردم کدام است؟
- [سایر] وظایف مردم در برابر حکومت دینی و وظایف متقابل حکومت دینی در برابر مردم کدام است؟
- [سایر] گستره ی لطف و مهربانی پروردگار عالمیان تا چه اندازه است؟
- [سایر] اهداف و وظایف حکومت دینی چیست ؟
- [سایر] چه نشانه هایی مبنی بر الهی بودن قرآن وجود دارد؟ چگونه میتوان ثابت نمود که قرآن از جانب پروردگار است؟
- [سایر] آیا میان وظایف حکومت دینی می توان اولویت بندی قائل شد؟
- [سایر] نشانه انفعال غرب در مقابل مردم سالاری دینی چیست ؟
- [سایر] عناصر ثابت و متغیّر در حکومت دینی کدام است؟ اوضاع و مقتضیات زمان، کدام بخش از وظایف و یا عملکرد حکومت دینی را متغیّر خواهد کرد؟
- [سایر] آیا میان دختر و پسر در انجام تکالیف دینی تفاوتی است؟ و دلیل این که چند سال زودتر، بر دختر وظایف دینی واجب می شود، چیست؟
- [سایر] تجربه دینی چیست؟ مهمترین دیدگاهها دربارة حقیقت و چیستی آن را بررسی نمایید؟
- [آیت الله اردبیلی] (لا إلهَ إلاَّ اللّهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ)یعنی: (هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدای یکتای بیهمتایی که بردبار و کریم است.) (لا إلهَ إلاَّ اللّهُ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ) یعنی: (هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدای یکتای بیهمتایی که بلند مرتبه و بزرگ است.) (سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبِّ الاْءرَضینِ السَّبْعِ) یعنی: (پاک و منزه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است.) (وَما فیهِنَّ وَما بَیْنَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ) یعنی: (و پروردگار هر چیزی است که در آسمانها و زمینها و ما بین آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است.) (وَالْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) یعنی: (حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده تمام موجودات است.)
- [آیت الله وحید خراسانی] ترجمه قنوت لا اله الا الله الحلیم الکریم یعنی نیست خدایی مگر الله که صاحب حلم و کرم است لا اله الا الله العلی العظیم یعنی نیست خدایی مگر الله که بلند مرتبه و بزرگ است سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضین السبع یعنی پاک و منزه است الله که پروردگار هفت اسمان و پروردگار هفت زمین است و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم یعنی پروردگار هر چیزی است که در اسمانها و زمینها و ما بین انهاست و پروردگار عرش بزرگ است و الحمد لله رب العالمین یعنی حمد و ثنا مخصوص الله است که پرورش دهنده تمام جهانیان است
- [آیت الله سیستانی] - در حال اعتکاف جدال بر سر مسائل دنیوی یا دینی در صورتی که به قصد غلبه برطرف مقابل و اظهار فضلیت و برتری باشد، حرام است اما اگر به قصد اظهار حق و روشن شدن حقیقت و برطرف کردن خطا و اشتباه طرف مقابل باشد نه تنها حرام نیست بلکه از بهترین عبادات است. بنابراین ملاک، قصد و نیت معتکف است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سبْحان ربی الْعظیم و بحمده: پاک و منزه است پروردگار بزرگ من و او را سپاس می گویم.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وضو گرفتن از آب مدارس علوم دینی که نمی داند آب آن را برای همه مردم وقف کرده اند یا فقط برای طلاب همان مدرسه، اشکال دارد، مگر در صورتی که معمولاً مردم متدین از آب آنجا وضو بگیرند بطوری که نشانه عمومی بودن وقف باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] مبتدیه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز ان نشانه حیض و چند روز دیگر ان نشانه استحاضه داشته باشد ولی خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر باشد همه خونهایی که دیده استحاضه است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر سه روز یا بیشتر خون ببیند که نشانه حیض را دارد؛ بعد؛ ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند؛ باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته حیض قرار دهد.
- [آیت الله سبحانی] اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد، ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.
- [امام خمینی] اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.
- [امام خمینی] مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید از اولی که خون نشانه حیض دارد،حیض قرار دهد و در عدد، به خویشاوندان خود رجوع کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.