تفاوت موعظه با حکمت در چیست؟
«حکمت» رسیدن به حق و واقع به واسطه علم و عقل است. و از ماده «حکم»، به معنای بازداشتن و منع است و اولین معنا از آن، حکم کردن است که باعث جلوگیری از ظلم می‌شود. از ویژگی‌های حکمت آن است که جهل و نادانی را از انسان باز می‌دارد.[1] و موعظه از ریشه «وعظ» به معنای نصیحت و اندرز دادن به عاقبت یک کار است.[2] در «حکمت» انسان به وسیله علم و عقل به حق و حقیقت چیزی پی می‌برد،[3] اما در «موعظه»، کارهای نیک به گونه­ای یادآوری می‌شود که با شنیدن آن بیان، قلب شنونده نرم شده و در نتیجه تسلیم می‌گردد.[4] از آیه شریفه «ادْعُ إِلی‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدین»،[5] استفاده می‌‏شود که «حکمت»، «موعظه» و «مجادله»،[6] مربوط به نحوه سخن گفتن است. حکمت به معنای علم و دانش و منطق و استدلال است، و همان‌طور که گفته شد در اصل به معنای منع آمده و از آن‌جا که علم و دانش و منطق و استدلال مانع از فساد و انحراف است به آن حکمت گفته می­شود، به هر حال نخستین گام در دعوت به سوی حق استفاده از منطق صحیح و استدلالات حساب شده است. به دیگر سخن؛ فعالیت در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت در آوردن آن و بیدار ساختن عقل‌های خفته نخستین گام محسوب می‌شود. دومین گام در طریق دعوت به راه خدا «موعظه» است؛ یعنی استفاده کردن از عواطف انسان‌ها؛ چرا که موعظه، و اندرز بیشتر جنبه عاطفی دارد که با تحریک آن می‌توان توده‌های عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت. در حقیقت حکمت از «بُعد عقلی» وجود انسان استفاده می‌کند و موعظه حسنه و نیکو از «بُعد عاطفی». و مقیّد ساختن «موعظه» به «حسنه» شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر می‌افتد که خالی از هرگونه خشونت، برتری جویی، تحقیر طرف مقابل و تحریک حس لجاجت او باشد.[7] سومین گام (جدال)، مخصوص کسانی است که ذهن آنها قبلاً از مسائل نادرستی انباشته شده و باید از طریق مناظره ذهنشان را خالی کرد تا آمادگی برای پذیرش حق پیدا کنند.[8] همچنین با دقت در این معانی به دست می‌آید که مراد از حکمت، حجّتی است که حق را نتیجه دهد آن هم طوری نتیجه دهد که هیچ شک و وهن و ابهامی در آن نماند. و موعظه عبارت از بیانی است که نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقّت در آورد، و آنچه مایه صلاح حال شنونده است؛ مانند مطالب عبرت‌آور را داشته باشد.[9] این سه طریقی که خدای تعالی برای دعوت بیان کرده تا حدودی با همان سه طریق منطقی؛ یعنی برهان و خطابه و جدل مشابه است.   [1] . برگرفته از: «حکمت و علم در قرآن»، سؤال 86. [2] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏7، ص 466، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق. [3] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 249، دارالقلم‏، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [4] . «وعظ: العظة: الموعظة. وعظت الرجل أعظه عظة و موعظة: و اتعظ: تقبل العظة، و هو تذکیرک إیاه الخیر و نحوه مما یرق له قلبه»؛ فراهیدی، خلیل بن أحمد، العین، ج ‏2، ص 228، نشر هجرت‏، چاپ دوم‏،‌ قم‏، 1409ق‏. [5] . «با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است و او به هدایت‌یافتگان داناتر است»؛ نحل، 125. [6] . درباره جدل ر.ک:‌ «ارتباط جدل در قرآن با دیالکتیک»، سؤال 8149؛ «تفاوت خطابه با جدل»، سؤال 7396. [7] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏11، ص 455 - 456، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش. [8] . همان، ص 456. [9] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏12، ص 371، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش.
عنوان سوال:

تفاوت موعظه با حکمت در چیست؟


پاسخ:

«حکمت» رسیدن به حق و واقع به واسطه علم و عقل است. و از ماده «حکم»، به معنای بازداشتن و منع است و اولین معنا از آن، حکم کردن است که باعث جلوگیری از ظلم می‌شود. از ویژگی‌های حکمت آن است که جهل و نادانی را از انسان باز می‌دارد.[1] و موعظه از ریشه «وعظ» به معنای نصیحت و اندرز دادن به عاقبت یک کار است.[2]
در «حکمت» انسان به وسیله علم و عقل به حق و حقیقت چیزی پی می‌برد،[3] اما در «موعظه»، کارهای نیک به گونه­ای یادآوری می‌شود که با شنیدن آن بیان، قلب شنونده نرم شده و در نتیجه تسلیم می‌گردد.[4]
از آیه شریفه «ادْعُ إِلی‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدین»،[5] استفاده می‌‏شود که «حکمت»، «موعظه» و «مجادله»،[6] مربوط به نحوه سخن گفتن است.
حکمت به معنای علم و دانش و منطق و استدلال است، و همان‌طور که گفته شد در اصل به معنای منع آمده و از آن‌جا که علم و دانش و منطق و استدلال مانع از فساد و انحراف است به آن حکمت گفته می­شود، به هر حال نخستین گام در دعوت به سوی حق استفاده از منطق صحیح و استدلالات حساب شده است. به دیگر سخن؛ فعالیت در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت در آوردن آن و بیدار ساختن عقل‌های خفته نخستین گام محسوب می‌شود.
دومین گام در طریق دعوت به راه خدا «موعظه» است؛ یعنی استفاده کردن از عواطف انسان‌ها؛ چرا که موعظه، و اندرز بیشتر جنبه عاطفی دارد که با تحریک آن می‌توان توده‌های عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت. در حقیقت حکمت از «بُعد عقلی» وجود انسان استفاده می‌کند و موعظه حسنه و نیکو از «بُعد عاطفی». و مقیّد ساختن «موعظه» به «حسنه» شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر می‌افتد که خالی از هرگونه خشونت، برتری جویی، تحقیر طرف مقابل و تحریک حس لجاجت او باشد.[7]
سومین گام (جدال)، مخصوص کسانی است که ذهن آنها قبلاً از مسائل نادرستی انباشته شده و باید از طریق مناظره ذهنشان را خالی کرد تا آمادگی برای پذیرش حق پیدا کنند.[8]
همچنین با دقت در این معانی به دست می‌آید که مراد از حکمت، حجّتی است که حق را نتیجه دهد آن هم طوری نتیجه دهد که هیچ شک و وهن و ابهامی در آن نماند. و موعظه عبارت از بیانی است که نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقّت در آورد، و آنچه مایه صلاح حال شنونده است؛ مانند مطالب عبرت‌آور را داشته باشد.[9]
این سه طریقی که خدای تعالی برای دعوت بیان کرده تا حدودی با همان سه طریق منطقی؛ یعنی برهان و خطابه و جدل مشابه است.   [1] . برگرفته از: «حکمت و علم در قرآن»، سؤال 86. [2] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏7، ص 466، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق. [3] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 249، دارالقلم‏، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [4] . «وعظ: العظة: الموعظة. وعظت الرجل أعظه عظة و موعظة: و اتعظ: تقبل العظة، و هو تذکیرک إیاه الخیر و نحوه مما یرق له قلبه»؛ فراهیدی، خلیل بن أحمد، العین، ج ‏2، ص 228، نشر هجرت‏، چاپ دوم‏،‌ قم‏، 1409ق‏. [5] . «با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است و او به هدایت‌یافتگان داناتر است»؛ نحل، 125. [6] . درباره جدل ر.ک:‌ «ارتباط جدل در قرآن با دیالکتیک»، سؤال 8149؛ «تفاوت خطابه با جدل»، سؤال 7396. [7] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏11، ص 455 - 456، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش. [8] . همان، ص 456. [9] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏12، ص 371، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین