تفاوت موعظه و خطابه در چیست؟
خطابه برای تهییج و بیتاب کردن احساسات است و موعظه برای رام ساختن و تحت تسلط درآوردن. خطابه آنجا به کار آید که احساسات خمود و راکد است و موعظه آنجا ضرورت پیدا می کند که شهوات و احساسات، خود سرانه عمل می کنند. خطابه احساسات غیرت، حمیت، حمایت، سلحشوری، عصبیت، برتر ی طلبی، عزت طلبی، مردانگی، شرافت، کرامت، نیکو کاری وخدمت را به جوش می آورد و پشت سر خود حرکت و جنبش ایجاد می کند، اما موعظه جوششها و هیجانهای بیجا را خاموش می نماید. خطابه، زمان کار را از دست حسابگری های عقل خارج می کند و به دست طوفان احساسات می سپارد اما موعظه طوفانها را فرو می نشاند و زمینه را برای حسابگری و دور اندیشی فراهم می کند. خطابه به بیرون می کشد و موعظه به درون می برد. خطابه و موعظه هر دو ضروری ولازم است. در نهج البلاغه از هر دو استفاده شده است. مسئلة عمده موقع شناسی است که هر کدام در جای خود و به موقع مورد استفاده واقع شود. خطابه های مهیج امیرالمؤمنین در موقعی ایراد شده که احساسات باید برافروخته شود و طوفانی به وجود آید وبنیادی ظالمانه بر کنده شود، آنچنان که در صفین در آغاز برخورد معاویه خطابه ای مهیج و آتشین ایراد کرد. علی برای اصحاب خود چنین خطابه سرود: (قَدِ اسْتَطْعَموکُمُ الْقِتالَ، فَاقِرُّوا عَلی مَذَلَّةٍ وَ تَاْخیرِ مَحَلَّةٍ، اوْ رَوُّوا السُّیوفَ مِنَ الدّماءِ تَرْوَوْا مِنَ الْماءِ. فَالْمَوْتُ فی حَیاتِکُمْ مَقْهُورینَ وَ الْحَیاةُ فی مَوْتِکُمْ قاهرینَ. الا وَ انَّ مُعاویَةَ قادَ لُمةً منَ الْغُواةِ وَ عَمَسَ عَلَیْهمُ الْخَبَرَ حَتّی جَعَلوا نُحورَ هُم اغْراضَ الْمَنیَّةِ(1) همانا دشمن گرسنه جنگ است و از شما نبرد می طلبد. اکنون دو راه در پیش دارید: یا تن به ذلت وپستی و عقب ماندگی دادن، یا تیغها را باخون سیراب کردن وسپس سیراب شدن. مرگ این است که زنده باشید، اما مقهور و مغلوب، زندگی آن است که بمیرید، اما غالب و پیروز. همانا معاویه، گروهی ناچیز از گمراهان را به دنبال خود کشانده و حقیقت را بر آنها پنهان داشته است تا آنجا که گلوی خویش را هدف تیرهای شما که مرگ را همراه دارد قرار داده‌اند). این جمله ها کار خود را کرد، خونها را به جوش و غیرتها را در خروش آورد شام نشده (شریعه) در اختیار یاران علی قرار گرفت و یاران معاویه به عقب رانده شدند. اما مواعظ علی در شرایط دیگر انجام یافته است. در دورة خلفا و مخصوصاً در زمان عثمان، بر اثر فتوحات پی در پی و غنائم بی حساب و نبودن برنامه خوب برای بهره برداری از آن ثروتهای هنگفت و مخصوصاً برقراری اریستوکراسی و حکومت اشرافی و بلکه قبیله‌ای، در زمان عثمان فساد اخلاق و دنیا پرستی و تنعم و تجمل در میان مسلمین راه یافت، عصبیتهای قبیله ای از نو جان گرفت، تعصب عرب و عجم بر آن مزید گشت. در میان آن غوغای دنیا پرستی و غنیمت و آز و کامجویی و تعصب، تنها فریاد ملکوتی موعظه ای که بلندبود فریاد علی بود. پی‌نوشت‌ (1)) نهج‌البلاغه، خطبة 15) مجموعه آثار شهید علامه مطهری ج 14 سیری در نهج البلاغه صفحه 498
عنوان سوال:

تفاوت موعظه و خطابه در چیست؟


پاسخ:

خطابه برای تهییج و بیتاب کردن احساسات است و موعظه برای رام ساختن و تحت تسلط درآوردن. خطابه آنجا به کار آید که احساسات خمود و راکد است و موعظه آنجا ضرورت پیدا می کند که شهوات و احساسات، خود سرانه عمل می کنند. خطابه احساسات غیرت، حمیت، حمایت، سلحشوری، عصبیت، برتر ی طلبی، عزت طلبی، مردانگی، شرافت، کرامت، نیکو کاری وخدمت را به جوش می آورد و پشت سر خود حرکت و جنبش ایجاد می کند، اما موعظه جوششها و هیجانهای بیجا را خاموش می نماید. خطابه، زمان کار را از دست حسابگری های عقل خارج می کند و به دست طوفان احساسات می سپارد اما موعظه طوفانها را فرو می نشاند و زمینه را برای حسابگری و دور اندیشی فراهم می کند. خطابه به بیرون می کشد و موعظه به درون می برد.
خطابه و موعظه هر دو ضروری ولازم است. در نهج البلاغه از هر دو استفاده شده است. مسئلة عمده موقع شناسی است که هر کدام در جای خود و به موقع مورد استفاده واقع شود. خطابه های مهیج امیرالمؤمنین در موقعی ایراد شده که احساسات باید برافروخته شود و طوفانی به وجود آید وبنیادی ظالمانه بر کنده شود، آنچنان که در صفین در آغاز برخورد معاویه خطابه ای مهیج و آتشین ایراد کرد.
علی برای اصحاب خود چنین خطابه سرود: (قَدِ اسْتَطْعَموکُمُ الْقِتالَ، فَاقِرُّوا عَلی مَذَلَّةٍ وَ تَاْخیرِ مَحَلَّةٍ، اوْ رَوُّوا السُّیوفَ مِنَ الدّماءِ تَرْوَوْا مِنَ الْماءِ. فَالْمَوْتُ فی حَیاتِکُمْ مَقْهُورینَ وَ الْحَیاةُ فی مَوْتِکُمْ قاهرینَ. الا وَ انَّ مُعاویَةَ قادَ لُمةً منَ الْغُواةِ وَ عَمَسَ عَلَیْهمُ الْخَبَرَ حَتّی جَعَلوا نُحورَ هُم اغْراضَ الْمَنیَّةِ(1) همانا دشمن گرسنه جنگ است و از شما نبرد می طلبد. اکنون دو راه در پیش دارید: یا تن به ذلت وپستی و عقب ماندگی دادن، یا تیغها را باخون سیراب کردن وسپس سیراب شدن. مرگ این است که زنده باشید، اما مقهور و مغلوب، زندگی آن است که بمیرید، اما غالب و پیروز. همانا معاویه، گروهی ناچیز از گمراهان را به دنبال خود کشانده و حقیقت را بر آنها پنهان داشته است تا آنجا که گلوی خویش را هدف تیرهای شما که مرگ را همراه دارد قرار داده‌اند).
این جمله ها کار خود را کرد، خونها را به جوش و غیرتها را در خروش آورد شام نشده (شریعه) در اختیار یاران علی قرار گرفت و یاران معاویه به عقب رانده شدند.
اما مواعظ علی در شرایط دیگر انجام یافته است. در دورة خلفا و مخصوصاً در زمان عثمان، بر اثر فتوحات پی در پی و غنائم بی حساب و نبودن برنامه خوب برای بهره برداری از آن ثروتهای هنگفت و مخصوصاً برقراری اریستوکراسی و حکومت اشرافی و بلکه قبیله‌ای، در زمان عثمان فساد اخلاق و دنیا پرستی و تنعم و تجمل در میان مسلمین راه یافت، عصبیتهای قبیله ای از نو جان گرفت، تعصب عرب و عجم بر آن مزید گشت. در میان آن غوغای دنیا پرستی و غنیمت و آز و کامجویی و تعصب، تنها فریاد ملکوتی موعظه ای که بلندبود فریاد علی بود.
پی‌نوشت‌
(1)) نهج‌البلاغه، خطبة 15)
مجموعه آثار شهید علامه مطهری ج 14 سیری در نهج البلاغه صفحه 498





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین