سلام علیکم؛ در بسیاری از احادیث می‌‌بینیم که راوی آمده سؤالی را از امام معصوم(ع) پرسیده و امام نیز به او جواب داده‌‌اند. اما من نوعی که الآن این جواب را می‌‌خوانم قانع نمی‌‌شوم؛ یعنی می‌گوئیم فرضاً اگر جواب این سوال این است پس فلان سوال چه می‌‌شود؟! پس فلان حالت چه می‌‌شود؟! پس اگر این‌طور شد چه؟! یا حتی برخی اوقات این احساس به من دست می‌‌دهد که امام(ع) جواب فلان سوال را به شکل مغالطه یا به شکل جدلی داده‌‌اند و واقعاً جواب سوال نیست. واقعاً چرا این‌گونه است؟!
1. بدیهی است که میزان درک و فهم افراد به یک اندازه نیست. همان‌طور که میزان ایمان افراد نیز به یک میزان نمی‌‌باشد. امام صادق(ع) فرمود: روزی نزد امام سجاد(ع) سخن از تقیه پیش آمد، آن‌حضرت فرمود: به خدا اگر ابوذر می‌‏دانست آنچه در دل سلمان بود. او را می‌‌کشت، در صورتی که پیامبر(ص) میان آن‌دو برادری برقرار کرد.[1] روشن است با توجه به تفاوت میزان درک این‌دو، سخنی که پیامبر اسلام(ص) با آنها می‌‌گفت نیز متفاوت بود. 2. رسول خدا(ص) فرمود ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم.[2] این سخن حکیمانه از پیامبر اسلام(ص) به ما می‌‌آموزد، زمانی که می‌‌خواهیم در جایی سخنی بگوییم از شرایط خوب سخن گفتن این است که افرادی را که می‌‌خواهند سخن ما را بشنوند، از حیث تفکر، میزان درک، توانایی گیرایی و ... در نظر بگیریم تا کلام ما نافذ باشد. 3. با نظر به مقدماتی که بیان شد روشن می‌‌شود شخص حکیم و بلیغ[3] به هیچ وجه در همه جا یک نوع سخن نمی‌‌گوید چه بسا سخن درستی که موجب بی‌ایمانی شخصی شود. بر این اساس بسیاری از پاسخ‌‌ها با توجه به شرایط پیرامونی ارائه شده و برخی در واقع پاسخ کامل نبوده‌، بلکه به دلیل ضعف دانش پرسش‌­گر و یا هر دلیل دیگری، تنها پاسخی اقناعی ارائه شده است. در این‌جا به نمونه‌‌ای در روایات بسنده می‌‌کنیم. الف. امام‏ صادق(ع) می‌فرماید؛ از امام علی(ع) سؤال شد که آیا پروردگارت بر این قدرت دارد که دنیا را در تخم مرغی داخل کند بی‌‏آن‌‌که دنیا کوچک شود یا تخم بزرگ شود؟ امام(ع) فرمود که خداوند تبارک و تعالی به عجز نسبت داده نمی‌‌شود و آنچه را که تو از من پرسیدی نمی‌‌تواند باشد.[4] ب. عبد اللَّه دیصانی از هشام پرسید: تو پروردگاری داری، گفت: آری؛ پرسید: او قادر است؟ گفت: آری قادر و هم قاهر است؛ گفت: می‌‌تواند تمام جهان را در تخم مرغی بگنجاند که نه تخم مرغ بزرگ شود و نه جهان کوچک: هشام گفت: مهلتم بده، دیصانی گفت: یک سال به تو مهلت دادم و بیرون رفت. هشام سوار شد و خدمت امام صادق(ع) رسید و اجازه خواست و حضرت به او اجازه داد، هشام عرض کرد: یا بن رسول اللَّه(ص) عبد اللَّه دیصانی از من سؤالی کرده که در آن تکیه گاهی جز خدا و شما نباشد. امام فرمود: چه سؤالی کرد: گفت: چنین و چنان گفت. حضرت فرمود: ای هشام چند حس داری! گفت: پنج حس. فرمود: کدام یک کوچک‌‌تر است! گفت باصره (یعنی چشم). فرمود: اندازه بیننده آن چقدر است، گفت: اندازه یک عدس یا کوچک‌‌تر از آن. امام(ع) فرمود: ای هشام به جلو برو و به بالای سرت نگاه کن و به من بگو چه می‌‏بینی، گفت: آسمان و زمین و خانه‌‏ها و کاخ‌‌ها و بیابان‌‌ها و کوه‌‌ها و نهرها می‏‌بینم. امام(ع) فرمود: آن‌‌که توانست آنچه را تو می‌‏بینی در یک عدس یا کوچک‌‌تر از عدس درآورد می‌‏تواند جهان را در تخم مرغ درآورد بی‌‏آن‌‌که جهان کوچک و تخم مرغ بزرگ شود.[5] نتیجه این‌‌که هر دو پاسخ از یک امام(ع) گزارش شده است، امّا با توجه به این‌که در روایت دوم پرسش‌‌گر (عبد اللَّه دیصانی) از توانایی بالایی برخوردار نیست تا حقیقت را درک کند و چه بسا امام(ع) و مسلمانان را متهم می‌‌نمود؛ از این‌رو آن‌حضرت جواب اقناعی داده‌‌اند. در حقیقت امام(ع) در این پاسخ در صدد بیان قدرت خداوند هستند تا توهم عجز خداوند نشود.[6]   [1] . «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ ذُکِرَتِ التَّقِیَّةُ یَوْماً عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (ع) فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَ لَقَدْ آخَی رَسُولُ اللَّهِ (ص) بَیْنَهُمَا»، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏1، ص 401، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، تهران، 1407ق‏. [2] . «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ»، کافی، ج ‏1، ص 23. [3] . بلاغت مطابق بودن کلام است با مقتضای مقام یعنی لایق حال مخاطب و مناسب مقام سخن بگوید، و خالص بودن کلام از ضعف، دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، واژه «بلاغت». [4] . «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْمَدَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُصَغِّرَ الدُّنْیَا أَوْ یُکَبِّرَ الْبَیْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُون»، ‏شیخ صدوق، توحید، محقق، مصحح، حسینی، هاشم‏، ص 130، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1398ق‏. [5] . کافی، ج ‏1، ص 79‏. [6] . مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج ‏1، ص 257، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق‏.
عنوان سوال:

سلام علیکم؛ در بسیاری از احادیث می‌‌بینیم که راوی آمده سؤالی را از امام معصوم(ع) پرسیده و امام نیز به او جواب داده‌‌اند. اما من نوعی که الآن این جواب را می‌‌خوانم قانع نمی‌‌شوم؛ یعنی می‌گوئیم فرضاً اگر جواب این سوال این است پس فلان سوال چه می‌‌شود؟! پس فلان حالت چه می‌‌شود؟! پس اگر این‌طور شد چه؟! یا حتی برخی اوقات این احساس به من دست می‌‌دهد که امام(ع) جواب فلان سوال را به شکل مغالطه یا به شکل جدلی داده‌‌اند و واقعاً جواب سوال نیست. واقعاً چرا این‌گونه است؟!


پاسخ:

1. بدیهی است که میزان درک و فهم افراد به یک اندازه نیست. همان‌طور که میزان ایمان افراد نیز به یک میزان نمی‌‌باشد.
امام صادق(ع) فرمود: روزی نزد امام سجاد(ع) سخن از تقیه پیش آمد، آن‌حضرت فرمود: به خدا اگر ابوذر می‌‏دانست آنچه در دل سلمان بود. او را می‌‌کشت، در صورتی که پیامبر(ص) میان آن‌دو برادری برقرار کرد.[1]
روشن است با توجه به تفاوت میزان درک این‌دو، سخنی که پیامبر اسلام(ص) با آنها می‌‌گفت نیز متفاوت بود.
2. رسول خدا(ص) فرمود ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم.[2]
این سخن حکیمانه از پیامبر اسلام(ص) به ما می‌‌آموزد، زمانی که می‌‌خواهیم در جایی سخنی بگوییم از شرایط خوب سخن گفتن این است که افرادی را که می‌‌خواهند سخن ما را بشنوند، از حیث تفکر، میزان درک، توانایی گیرایی و ... در نظر بگیریم تا کلام ما نافذ باشد.
3. با نظر به مقدماتی که بیان شد روشن می‌‌شود شخص حکیم و بلیغ[3] به هیچ وجه در همه جا یک نوع سخن نمی‌‌گوید چه بسا سخن درستی که موجب بی‌ایمانی شخصی شود.
بر این اساس بسیاری از پاسخ‌‌ها با توجه به شرایط پیرامونی ارائه شده و برخی در واقع پاسخ کامل نبوده‌، بلکه به دلیل ضعف دانش پرسش‌­گر و یا هر دلیل دیگری، تنها پاسخی اقناعی ارائه شده است.
در این‌جا به نمونه‌‌ای در روایات بسنده می‌‌کنیم.
الف. امام‏ صادق(ع) می‌فرماید؛ از امام علی(ع) سؤال شد که آیا پروردگارت بر این قدرت دارد که دنیا را در تخم مرغی داخل کند بی‌‏آن‌‌که دنیا کوچک شود یا تخم بزرگ شود؟ امام(ع) فرمود که خداوند تبارک و تعالی به عجز نسبت داده نمی‌‌شود و آنچه را که تو از من پرسیدی نمی‌‌تواند باشد.[4]
ب. عبد اللَّه دیصانی از هشام پرسید: تو پروردگاری داری، گفت: آری؛ پرسید: او قادر است؟ گفت: آری قادر و هم قاهر است؛ گفت: می‌‌تواند تمام جهان را در تخم مرغی بگنجاند که نه تخم مرغ بزرگ شود و نه جهان کوچک: هشام گفت: مهلتم بده، دیصانی گفت: یک سال به تو مهلت دادم و بیرون رفت. هشام سوار شد و خدمت امام صادق(ع) رسید و اجازه خواست و حضرت به او اجازه داد، هشام عرض کرد: یا بن رسول اللَّه(ص) عبد اللَّه دیصانی از من سؤالی کرده که در آن تکیه گاهی جز خدا و شما نباشد. امام فرمود: چه سؤالی کرد: گفت: چنین و چنان گفت. حضرت فرمود: ای هشام چند حس داری! گفت: پنج حس. فرمود: کدام یک کوچک‌‌تر است! گفت باصره (یعنی چشم). فرمود: اندازه بیننده آن چقدر است، گفت: اندازه یک عدس یا کوچک‌‌تر از آن. امام(ع) فرمود: ای هشام به جلو برو و به بالای سرت نگاه کن و به من بگو چه می‌‏بینی، گفت: آسمان و زمین و خانه‌‏ها و کاخ‌‌ها و بیابان‌‌ها و کوه‌‌ها و نهرها می‏‌بینم. امام(ع) فرمود: آن‌‌که توانست آنچه را تو می‌‏بینی در یک عدس یا کوچک‌‌تر از عدس درآورد می‌‏تواند جهان را در تخم مرغ درآورد بی‌‏آن‌‌که جهان کوچک و تخم مرغ بزرگ شود.[5]
نتیجه این‌‌که هر دو پاسخ از یک امام(ع) گزارش شده است، امّا با توجه به این‌که در روایت دوم پرسش‌‌گر (عبد اللَّه دیصانی) از توانایی بالایی برخوردار نیست تا حقیقت را درک کند و چه بسا امام(ع) و مسلمانان را متهم می‌‌نمود؛ از این‌رو آن‌حضرت جواب اقناعی داده‌‌اند.
در حقیقت امام(ع) در این پاسخ در صدد بیان قدرت خداوند هستند تا توهم عجز خداوند نشود.[6]   [1] . «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ ذُکِرَتِ التَّقِیَّةُ یَوْماً عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (ع) فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَ لَقَدْ آخَی رَسُولُ اللَّهِ (ص) بَیْنَهُمَا»، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏1، ص 401، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، تهران، 1407ق‏. [2] . «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ»، کافی، ج ‏1، ص 23. [3] . بلاغت مطابق بودن کلام است با مقتضای مقام یعنی لایق حال مخاطب و مناسب مقام سخن بگوید، و خالص بودن کلام از ضعف، دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، واژه «بلاغت». [4] . «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْمَدَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُصَغِّرَ الدُّنْیَا أَوْ یُکَبِّرَ الْبَیْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُون»، ‏شیخ صدوق، توحید، محقق، مصحح، حسینی، هاشم‏، ص 130، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1398ق‏. [5] . کافی، ج ‏1، ص 79‏. [6] . مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج ‏1، ص 257، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق‏.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین