با سلام و احترامدوست گرامیغیبت امام زمان (عج) از اموری است که بشر از کشف آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال او قرار گرفته و فکرها را مشغول نموده است، ولی باید توجه داشت که بر اساس برخی روایات علت و فلسفة واقعی غیبت امام مهدی (عج) سرّی از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و به اذن معصوم (عج) کسی نسبت به آن اطلاع کافی و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد. لذا پیامبر اکرم (ص) می فرماید:"ای جابر!(غیبت امام زمان) سری از اسرار الهی می باشد که بر بندگان پوشیده است، مبادا در امر خدا شک کنی، چرا که تردید در امر خدا کفر است" (1)و چنانکه عبد الله بن فضل هاشمی روایت کرده که از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود:"همانا برای "صاحب الامر" غیبتی تخلف ناپذیر است، به طوریکه اهل باطل در آن تردید می کنند".عرض کردم:یا بن رسول الله!چرا غیبت می کند؟فرمود:به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.عرض کردم:چه حکمتی در غیبت اوست؟فرمود:همان حکمتی که در غیبت حجتهای پیش از او بوده است، حکمت غیبت قائم بعد از آمدن خود او ظاهر می شود، چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر، و کشتن آن بچه، و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی 7 ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند" (2)بنابراین هر چند نمی توان به همه اسرار غیبت آن حضرت پی برد، اما با استفاده از روایات معصومین (ع) به برخی از این علل و حکمتها اشاره می کنیم:الف) آزمایش مردمچنان که می دانیم یکی از سنتهای ثابت الهی آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاکان است، به طوری که صحنه زندگی همواره صحنه امتحان و آزمایش است، تا بندگان از این راه در پرتو ایمان، استقامت و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت یافته و به کمال برسند، و استعدادهای نهفته آنان شکوفا گردد. لذا در برخی از روایات آمده است که فلسفة غیبت امام زمان (عج) آزمایش مردم است، در این زمینه به چند روایت توجه فرمایید:1 رسول اکرم می فرماید:"او (امام زمان (عج)" کسی است که از (نظر) یاران و شیعیانش غایب می شود، که در آن غیبت جز آنکه خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد در اعتقاد به امامت حضرت ثابت قدم نمی ماند (3)2 امام حسین (ع) می فرماید:"برای امام مهدی (عج) غیبتی است. در این غیبت برخی از دین برمی گردند و برخی ثابت قدم میمانند، هر کس در این غیبت صبر کند و بر مشکلاتی که از سوی دشمنان ایجاد می شود استقامت کند، به قدری از اجر خداوند بهره مند می گردد که انگار در کنار پیامبر (ص) با شمشیر با دشمنان جنگیده است" (4)3 امام موسی بن جعفر می فرماید:"هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد مواظب دین خود باشید، مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از مؤمنان از عقیدة خویش بر می گردند. خداوند به وسیلة غیبت، بندگان خویش را آزمایش می کند..." (5)شیخ طوسی می گوید:از سخنان پیشوایان اسلام بر می آید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی (عج) از سخت ترین آزمایش های الهی است. (6)ب) آزادی از بیعت طاغوتهای زماندر برخی از روایات اسلامی آمده است که علت و حکمت غیبت امام مهدی (ع) این است که آن حضرت بوسیلة غیبت از یوغ بیعت با طاغوتهای زمان آزاد می شود و تعهد و بیعت با هیچ حاکمی را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قیام خود، آزادانه تلاش کند. دیگر امامان از روی تقیه حکومتها را به رسمیت می شناختند، ولی امام مهدی (عج) مأمور به تقیه نیست و به همین جهت با حکومت ها و طاغوت های زمان بیعت نمی کند، اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنی نیست.امام حسن مجتبی (ع) در این باره فرمود:"هر کدام از ما (امامان اهل بیت (ع) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوتهای زمان را از روی تقیه به عهده گرفته ایم، مگر امام مهدی (عج) که عیسی بن مریم به امامت آن حضرت نماز می گذارد. خداوند ولادت او را مخفی نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت، تا زمانی که قیام می کند بر گردنش بیعت حاکمی نباشد" (7)ج) آمادگی جهانظهور حضرت مهدی (عج) به عنوان خاتم الاوصیا ومنجی بشریت و کسی که در کره زمین دین اسلام را بر تمامی دین ها پیروز گرداند، قطعاً زمینه و آمادگی جهانی نیازمند است. زیرا روش و سیرة آن حضرت مبنی بر رعایت امور ظاهری و حکم به ظاهر نیست بلکه مبنی بر رعایت حقایق و حکم به واقعیات و ترک تقیه و مصامحه نکردن در امور دینی و احقاق حقوق و برقراری عدالت واقعی و اجرای تمام احکام اسلامی است.معلوم است که انجام این برنامه و انقلاب بزرگ و همه جانبه نیازمند ترقی و رشد بشر در ناحیة علوم، معارف، فکر، اخلاق و آمادگی جامعه برای پذیرش اسقبال این نهضت و لیاقت زمامداری آن رهبر الهی می باشد. از این رو جهان باید زمینة این پذیرش را داشته باشد تا این هدف محقق شود. بنابراین می توان فقدان آمادگی جهان را یکی از فلسفه و حکمت های غیبت امام مهدی (عج) بر شمرد. (8)نتیجه:علت و فلسفه واقعی غیبت حضرت ولی عصر (عج) یکی از رازهای الهی است، جز خداوند و پیشوایان معصوم (ع) کسی نسبت به آن اطلاع کامل کافی ندارد.با این حال طبق بیان معصومین (ع) راز غیبت آن حضرت عبارت است از:1 فراهم نبودن شرایط ظهور، برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل و قسط جهانی و به اهتزار در آوردن پرچم توحید در تمام کره خاکی) این آرمان بزرگ نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی بشریت دارد، تا جهان به استقبال آن امام عدل و آزادی رود. طبیعی است اگر حضرت پیش از فراهم شدن مقدمات در میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی مانند دیگر امامان (شهادت) یافته و قبل ار تحقق آن آرمان بزرگ دیده از جهان برخواهد بست.2 در بعضی از روایات حکمتهای دیگری از جمله آزمایش مردم و اندازه پایبندی و پایداری آنان به دین وولایت بیان شده است. غیبت آن حضرت سبب می شود تا نفاق پنهان عده ای آشکار شود ایمان حقیقی محبان و شیعیان واقعی امام (ع) از افراد ناخالص و سست ایمان جدا و پاک شود و در یک جمله مؤمن از منافق معلوم گردد.منابع و مآخذ:1 "یا جابر!ان هذا الامر من امر الله و سر من الله مطوی عن عباده فایاک و الشک فی امر الله فهو کفر" محمد باقرمجلسی، ج1، ص73، باب 1، حدیث 182 "ان لصاحب هذا الامر غیبه لابد منها یرتاب فیها کل مبطل، فقلت:و لم جعلت فداک؟قال:لامر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم قلت. فما وجه الحکمه فی غیبه؟قال وجه الحکمه فی غیبه وجه الحکمه فی غیبات من تقدمه من حجج الله تعالی ذکره ان وجه الحکمه فی ذلک لاینکشف الا بعد ظهوره کما لم ینکشف وجه الحکمه فیما آتاه الخضر (ع) من خرق السفینه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسی (ع) الی وقت افتراقهما"3 "ذاک الذی یغیب عن شیعته و اؤلیاته غیبه، لا یثبت فیها علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان". معجم احادیث الامام المهدی (عج)، ج3، ص421 و بحار الانوار، ج52، ص1014 "له غیبه یرتد فیها اقوام و یثبت علی الدین فیها آخرون ... اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب بمنزله المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله (ص) بحار الانوار، ج51، ص133، باب 3، حدیث 45 عن موسی بن جعفر (ع) قال:"اذا فقد الخامس من ولد فالله الله فی أدیانکم لایزیلکم أحد عنها یا بنی انه لا بد لصاحب هذا الامر غیبه حتی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به، انما هی محنه من الله عزوجل امتحن بها خلقه..." شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص204، نعمانی، الغیبه، ص 154، مجلسی، بحار الانوار، ج51، ص150، باب 7، حدیث 16 شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص2032077 "ما منا احد الا و یقع فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه الا القائم الذی یصلی روح الله عیسی بن مریم خلفه فان الله عزوجل یخفی ولادته و یغیب شخصه لئلایکون لاحد فی عنقه بیعه اذا خرج ذاک التاسع من ولد اخی الحسین ..." محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ص1328 ر.ک اطف الله صافی، امامت و مهدویت، ج3، ص143 150منابع جهت مطالعه بیشتر:1 مجموعه مقالات و گفتارها، آثار جمعی از محققین2 خورشید پنهان، ستاد برگزاری جشنهای میلاد حضرت مهدی (عج)3 آخرین سفر، ذبیح الله محسنی کبیربرگرفته از کتاب:در ساحل اندیشه، اکبر اسد علیزاده، زیر نظر آیت الله جعفر سبحانی، موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق (ع)و من الله توفیق
سلام ، چرا خداوند مثل گذشته برای این زمان امامی را حاضر (نه مانند امام زمان غائب ) قرار نداده ؟ من قبلا این سوال را پرسیده بودم و پاسخ این بود که چون این امام هم مثل امام های قبلی میکشتند و امام زمان هم در این زمان حاضر است و برکار ما نظارت میکند . اما من میگویم آیا این حق ما نیست که مانند مردم هزاران سال پیش که امامی بوده و آن ها را به راه راست هدایت میکرده برای این زمان هم امامی باشد و خودش را معرفی کند و مردم را به راه راست هدایت کند با این که شاید در این زمان کسی حرف اورا باور نکند و باز هم آن امام را بکشند همین طور که خداوند می دانست که بعضی از امام ها و پیامبران به دست مردم کشته می شوند اما باز هم آن ها را برای راهنمایی مردم فرستاد پس چرا خداوند اجازه نمی دهد امام زمان حاضر باشد و همه اورا ببینند و مثل بقیه امامان مردم رابه راه راست هدایت کند؟
با سلام و احترامدوست گرامیغیبت امام زمان (عج) از اموری است که بشر از کشف آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال او قرار گرفته و فکرها را مشغول نموده است، ولی باید توجه داشت که بر اساس برخی روایات علت و فلسفة واقعی غیبت امام مهدی (عج) سرّی از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و به اذن معصوم (عج) کسی نسبت به آن اطلاع کافی و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد. لذا پیامبر اکرم (ص) می فرماید:"ای جابر!(غیبت امام زمان) سری از اسرار الهی می باشد که بر بندگان پوشیده است، مبادا در امر خدا شک کنی، چرا که تردید در امر خدا کفر است" (1)و چنانکه عبد الله بن فضل هاشمی روایت کرده که از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود:"همانا برای "صاحب الامر" غیبتی تخلف ناپذیر است، به طوریکه اهل باطل در آن تردید می کنند".عرض کردم:یا بن رسول الله!چرا غیبت می کند؟فرمود:به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.عرض کردم:چه حکمتی در غیبت اوست؟فرمود:همان حکمتی که در غیبت حجتهای پیش از او بوده است، حکمت غیبت قائم بعد از آمدن خود او ظاهر می شود، چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر، و کشتن آن بچه، و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی 7 ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند" (2)بنابراین هر چند نمی توان به همه اسرار غیبت آن حضرت پی برد، اما با استفاده از روایات معصومین (ع) به برخی از این علل و حکمتها اشاره می کنیم:الف) آزمایش مردمچنان که می دانیم یکی از سنتهای ثابت الهی آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاکان است، به طوری که صحنه زندگی همواره صحنه امتحان و آزمایش است، تا بندگان از این راه در پرتو ایمان، استقامت و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت یافته و به کمال برسند، و استعدادهای نهفته آنان شکوفا گردد. لذا در برخی از روایات آمده است که فلسفة غیبت امام زمان (عج) آزمایش مردم است، در این زمینه به چند روایت توجه فرمایید:1 رسول اکرم می فرماید:"او (امام زمان (عج)" کسی است که از (نظر) یاران و شیعیانش غایب می شود، که در آن غیبت جز آنکه خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد در اعتقاد به امامت حضرت ثابت قدم نمی ماند (3)2 امام حسین (ع) می فرماید:"برای امام مهدی (عج) غیبتی است. در این غیبت برخی از دین برمی گردند و برخی ثابت قدم میمانند، هر کس در این غیبت صبر کند و بر مشکلاتی که از سوی دشمنان ایجاد می شود استقامت کند، به قدری از اجر خداوند بهره مند می گردد که انگار در کنار پیامبر (ص) با شمشیر با دشمنان جنگیده است" (4)3 امام موسی بن جعفر می فرماید:"هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد مواظب دین خود باشید، مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از مؤمنان از عقیدة خویش بر می گردند. خداوند به وسیلة غیبت، بندگان خویش را آزمایش می کند..." (5)شیخ طوسی می گوید:از سخنان پیشوایان اسلام بر می آید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی (عج) از سخت ترین آزمایش های الهی است. (6)ب) آزادی از بیعت طاغوتهای زماندر برخی از روایات اسلامی آمده است که علت و حکمت غیبت امام مهدی (ع) این است که آن حضرت بوسیلة غیبت از یوغ بیعت با طاغوتهای زمان آزاد می شود و تعهد و بیعت با هیچ حاکمی را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قیام خود، آزادانه تلاش کند. دیگر امامان از روی تقیه حکومتها را به رسمیت می شناختند، ولی امام مهدی (عج) مأمور به تقیه نیست و به همین جهت با حکومت ها و طاغوت های زمان بیعت نمی کند، اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنی نیست.امام حسن مجتبی (ع) در این باره فرمود:"هر کدام از ما (امامان اهل بیت (ع) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوتهای زمان را از روی تقیه به عهده گرفته ایم، مگر امام مهدی (عج) که عیسی بن مریم به امامت آن حضرت نماز می گذارد. خداوند ولادت او را مخفی نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت، تا زمانی که قیام می کند بر گردنش بیعت حاکمی نباشد" (7)ج) آمادگی جهانظهور حضرت مهدی (عج) به عنوان خاتم الاوصیا ومنجی بشریت و کسی که در کره زمین دین اسلام را بر تمامی دین ها پیروز گرداند، قطعاً زمینه و آمادگی جهانی نیازمند است. زیرا روش و سیرة آن حضرت مبنی بر رعایت امور ظاهری و حکم به ظاهر نیست بلکه مبنی بر رعایت حقایق و حکم به واقعیات و ترک تقیه و مصامحه نکردن در امور دینی و احقاق حقوق و برقراری عدالت واقعی و اجرای تمام احکام اسلامی است.معلوم است که انجام این برنامه و انقلاب بزرگ و همه جانبه نیازمند ترقی و رشد بشر در ناحیة علوم، معارف، فکر، اخلاق و آمادگی جامعه برای پذیرش اسقبال این نهضت و لیاقت زمامداری آن رهبر الهی می باشد. از این رو جهان باید زمینة این پذیرش را داشته باشد تا این هدف محقق شود. بنابراین می توان فقدان آمادگی جهان را یکی از فلسفه و حکمت های غیبت امام مهدی (عج) بر شمرد. (8)نتیجه:علت و فلسفه واقعی غیبت حضرت ولی عصر (عج) یکی از رازهای الهی است، جز خداوند و پیشوایان معصوم (ع) کسی نسبت به آن اطلاع کامل کافی ندارد.با این حال طبق بیان معصومین (ع) راز غیبت آن حضرت عبارت است از:1 فراهم نبودن شرایط ظهور، برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل و قسط جهانی و به اهتزار در آوردن پرچم توحید در تمام کره خاکی) این آرمان بزرگ نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی بشریت دارد، تا جهان به استقبال آن امام عدل و آزادی رود. طبیعی است اگر حضرت پیش از فراهم شدن مقدمات در میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی مانند دیگر امامان (شهادت) یافته و قبل ار تحقق آن آرمان بزرگ دیده از جهان برخواهد بست.2 در بعضی از روایات حکمتهای دیگری از جمله آزمایش مردم و اندازه پایبندی و پایداری آنان به دین وولایت بیان شده است. غیبت آن حضرت سبب می شود تا نفاق پنهان عده ای آشکار شود ایمان حقیقی محبان و شیعیان واقعی امام (ع) از افراد ناخالص و سست ایمان جدا و پاک شود و در یک جمله مؤمن از منافق معلوم گردد.منابع و مآخذ:1 "یا جابر!ان هذا الامر من امر الله و سر من الله مطوی عن عباده فایاک و الشک فی امر الله فهو کفر" محمد باقرمجلسی، ج1، ص73، باب 1، حدیث 182 "ان لصاحب هذا الامر غیبه لابد منها یرتاب فیها کل مبطل، فقلت:و لم جعلت فداک؟قال:لامر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم قلت. فما وجه الحکمه فی غیبه؟قال وجه الحکمه فی غیبه وجه الحکمه فی غیبات من تقدمه من حجج الله تعالی ذکره ان وجه الحکمه فی ذلک لاینکشف الا بعد ظهوره کما لم ینکشف وجه الحکمه فیما آتاه الخضر (ع) من خرق السفینه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسی (ع) الی وقت افتراقهما"3 "ذاک الذی یغیب عن شیعته و اؤلیاته غیبه، لا یثبت فیها علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان". معجم احادیث الامام المهدی (عج)، ج3، ص421 و بحار الانوار، ج52، ص1014 "له غیبه یرتد فیها اقوام و یثبت علی الدین فیها آخرون ... اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب بمنزله المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله (ص) بحار الانوار، ج51، ص133، باب 3، حدیث 45 عن موسی بن جعفر (ع) قال:"اذا فقد الخامس من ولد فالله الله فی أدیانکم لایزیلکم أحد عنها یا بنی انه لا بد لصاحب هذا الامر غیبه حتی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به، انما هی محنه من الله عزوجل امتحن بها خلقه..." شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص204، نعمانی، الغیبه، ص 154، مجلسی، بحار الانوار، ج51، ص150، باب 7، حدیث 16 شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص2032077 "ما منا احد الا و یقع فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه الا القائم الذی یصلی روح الله عیسی بن مریم خلفه فان الله عزوجل یخفی ولادته و یغیب شخصه لئلایکون لاحد فی عنقه بیعه اذا خرج ذاک التاسع من ولد اخی الحسین ..." محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ص1328 ر.ک اطف الله صافی، امامت و مهدویت، ج3، ص143 150منابع جهت مطالعه بیشتر:1 مجموعه مقالات و گفتارها، آثار جمعی از محققین2 خورشید پنهان، ستاد برگزاری جشنهای میلاد حضرت مهدی (عج)3 آخرین سفر، ذبیح الله محسنی کبیربرگرفته از کتاب:در ساحل اندیشه، اکبر اسد علیزاده، زیر نظر آیت الله جعفر سبحانی، موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق (ع)و من الله توفیق
- [سایر] سلام من این سوال وپاسخ آن را اینجا مطالعه کردم ولی به مورد 3 که علت برخی اختلافات میان مراجع با وجود امام زمان (عج) پاسخ صریحی ندادید لطفا توضیح دهید: ((سوال : بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام. برای یکی از دوستان بنده سوالاتی پیش می آید که در ذیل عرض می کنم. 1. اصلا آیا امام زمان (عج) وجود دارد ؟ چه دلیل منطقی و عقلی برای این مدعا وجود دارد ؟ (بدون سود جستن از روایات و احادیث). 2. اگر بر اساس هدایت مداوم بخواهیم اثبات کنیم که آقا وحود دارند ، پس چرا نزدیک به هزار سال است که آقا خود را نشان نداده که اصل هدایت رعایت شود و ما نخواهیم به مراجع مراجعه کنیم ؟ 3. چرا ما به مراجع رجوع می کنیم و چرا در برخی مسائلشان با هم اختلاف نظر دارند ؟ و اگر اختلافی هست ، این مدعا را اثبات نمی کند که اصل هدایت رعایت نشده و شاید عده ای بتوانند بگویند امام زمان (عج) ساخته شیعیان است ؟))
- [سایر] با سلام من یک راهنمایی و یک سوال از امام زمان دارم چطور میتونم ببنمش یا صداشو بشنوم در حالی که امام زمان بیشتر با ادم های خالص رودر رو میشه در حالی که من ممکنه گناهان بزرگی داشته باشم که اصلا دلشون نخواد منو راهنمایی کنن احساس مکنم مشکلم فقط به دست ایشون حل میشه میخوام باهاشون حرف بزنم چرا ادعا مکنن که من متعلق به همم ولی فقط برای بنده های خاصند بگیرد هر چکار کنم فقط نگید که بعد از این همه سال یک دفعه تمام گناهاما ترک کنم چرا که بارها این کارو کردم بی نتیجه بوده من فقط یک راهنمایی میخوام با تشکر از شما
- [سایر] سلام . من دانشجوی ترم سوم مدیریت دولتی پیام نور هستم . بر اساس این خواسته های خود 1 .ایمانی استوار داشته باشم به صورت تحقیقی نه تقلیدی 2.بالا بردن اطلاعات در زمینه خدا شناسی و شیعه شناسی 3. درک امامان به خصوص امام زمان 4.تسلط کامل بر قرائت قرآن 5. شرایط یک شیعه داشته باشم 6. شناختن امام زمان 7.کسب ویژگی یاران امام زمان 8.اعتقادات معنویم را بالا ببرم و در پایان امسال نسبت به عزاداری امام حسین فکری عجیبی داشتم و به خودم می گفتم که این همه سال است که داری برای امام حسین سینه می زنی باید آن طوری که امام حسین درک کرده باشم درک نکردم پس مثل سال های گذشته عزاداری نکردم . می ترسم این تفکرات من را جهنمی کند و تصمیم گرفته که اگر بشه همزمان با دانشگاه در حوزه علیمه تحصیل کنم آیا ممکن است و می بخشید که خواسته هایم را این در اینجا ثبت کردم چون نمی داسنتم در این حرف ها را بزنم . با تشکر
- [سایر] سلام آقای روحانی... متاسفانه دنیای ما تبدیل شده به دنیایی که برای سرپوش گذاشتن روی کارها دین و خدا رو منکر میشن وقتی ریشه واصل یک بنا رو منکر میشن چطور می تونیم انتظار داشته باشیم که پیامبران وامامان و منجی بشریت رو قبول داشته باشند؟ هیچ کس نمی تونه منکر حضرت مهدی بشه اونا تو دلشون همه چیز رو قبول دارند ولی نمی خوان باور کنند چون اونوقت باید از خیلی از کارها دست بکشند نمی دونم این قافله به کجا میره ....... فقط همیشه یه سوال تو ذهن منه امکان داره که این منجی بشریت که در تمام ادیان مثل زرتشتیان یهودیان مسیحیان به اون اشاره شده فقط یک نفر باشه که به اسم های مختلف نامیده شده؟ اینو می دونم که حضرت مسیح هم با حضرت مهدی ظهور می کنه ولی آیا از هر دینی یک شخص ظهور می کنه یا همه ی این اسامی متعلق به یکنفره ؟ اگه جواب این سوالو می دونید ممنون میشم توضیح بدید اگه زودتر هم جواب بدید دستتون رو می بوسم...
- [سایر] با عرض سلام وخسته نباشید من همین سوال را از آقای روحانی کردم وبه خاطر اینکه مانبع بیشتری داشته باشم یکبار دیگر هم از موسسه ی شما می پرسم. من دانش آموز سوم دبیرستان رشته ریاضی هستم که با کمک بعضی از دوستان و امام جماعت مدرسه انجمنی را با نام یاران آفتاب در مدرسه درست کردیم تا بچه های دبیرستانمان را با امام زمان آشنا کنیم.ما هر هفته نشریه کوچکی به اندازه 2برگ A4چاپ می کنیم و به بچه های نماز خانه و کلاسمان می دهیم.حال من می خواهم از شما سوال کنم که چگونه مطالبی بهتر است که درباره ی امام زمان با توجه به سن دانش آموزان دبیرستانی هم جذاب باشد هم آن هارا آگاه کند و هم در ذهن آن ها شبه ای ایجاد نکند بنویسم.همچنین منابعی که این مطالب را می توان در آن یافت کرد که با توجه به حساسیت موضوع به هر منبعی نمی توان اعتماد کرد،را که معتبر هستند را به من معرفی کنید.همچنین موضوعاتی که معرفی می کنید منابعی نیز درباره ی آن ها ذکر کنید. با تشکر منتظر پاسخ شما هستم.
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم اینکه در توقیع امام عصر(عج)آمده که کسی که ادعای مشاهده کند کذاب و..است ،به چه معنی است؟ آیا کسانی را کذاب می دانند،که دکان باز کرده وخود را نائب خاص می داند ومثلا می گوید من امام عصر را می بینم، هر کسی سوالی دارد بپرسد ،تا من از ایشان پرسیده وجواب رابیاورم؟(که به نظرم منظور حضرت این افراد بوده واینها کذاب هستند) یا نه، حتی اگر من، امام زمان را دیدم وحضرت چیزهایی به من فرمودند که کاملا مطابق با احادیث وروایات است وهیچ کس نمی تواند ملاقات من را با حضرت(عج)رد کند ،من نیز دورغ گو هستم؟(که بعید می دانم منظور حضرت این گروه باشد،وگرنه باید همه تشرفات را انکار کرد) (البته منظور من نیابت نیست) بلکه مثلا من هم برایم تشرفی مثل علامه حلی یا آیت الله مرعشی واز این دست پیش آید وبیایم به مردم بگویم(وهیچ قصد مادی و دکان باز کردن نداشته باشم)اما چون عالمی شناخته شده نیستم باید ببینند که من چه چیزی می گویم وآن وقت اگر دیدند من هر چه می گویم مطابق با احکام اسلام است،آیا باید من را رد کنند،چون آمده ام به مردم گفته ام؟ در حالی که خود این امر(بازگو کردن تشرف)باعث دلگرمی شیعیان می شود ،وشیعیان می دانند امام زمانشان هست مهم"همچنین بفرمایید ،مردم چگونه از جریان تشرفات علما مثل علامه حلی،سید بن طاووس،علامه بحر العلوم و.....مطلع شده اند(مثلا مردم زمان خودشان)،آیا آنها خود گفته اند وتعریف کرده اند یا در کتب آنها ودست نوشته هایشان این تشرفات را دیده اند وآیا بعد از مرگ بوده؟"مهم است لطفا دقیق توضیح دهید ممنونم
- [سایر] ائمه اطهار گاه متناسب با شرایط زمان و مسئله فقهی خاص احادیث را نقل نموده اند. علاوه بر این نقل احادیث جعلی نیز متأسفانه در کتب دینی ما به چشم می خورد. متأسفانه عده ای از دوستان مذهبی ما می خواستند کار خوبی بکنند؛ مثلا بحث عقد موقت را مطرح کنند اما این عده از روی جهالت اقدام به انتشار احادیثی نموده اند که از نظر بلاغتی و از نظر لحن کلامی باید به آنها شک نمود لطفا این احادیث را بررسی کرده و نظرتان را در مورد تک تک احادیث به ما بفرمایید. 1. ابان بن تغلب از امام صادق (ع) سؤال می کند: اگر زن زیبایی دیده شود که راضی به ازدواج موقت باشد؛ ولی معلوم نیست شوهر دارد یا نه چه باید کرد؟ حضرت فرمودند: لازم نیست تحقیق کنی حرف او که میگوید شوهر ندارم برای تو کافی است. (کتاب متعه شیخ مفید حدیث 37). 2. رسول خدا (ص): هر کس یک بار متعه کند یک سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس دوبار متعه کند دو سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس سه بار متعه کند تمام بدن او از آتش جهنم آزاد میشود. 3. زراره بن اعین از امام باقر (ع) نقل میکند که: سرگرمی مؤمن در سه کار است: 1- متعه زنان، 2- شوخی با دوستان و برادران، 3- نماز شب.(ازدواج موقت، نیاز امروز نوشته عباس زاده). 4. حمیری به امام زمان حضرت مهدی (عج) نوشت و از آن حضرت سوال کرد: مردی که شیعه است و متعه را حلال میداند و اعتقاد به رجعت دارد و همسر خوبی دارد که در تمام کارها او را کمک کار است و لذا با او عهد کرده است که هرگز بر او همسر دیگری نگیرد و ازدواج موقت نکند و خلاصه با وجود او کس دیگر را نخواهد. او به این عهد نوزده سال پایبند است و به عهد و قولش عمل کرده است و چه بسا مسافرت رفته و مدت زیادی دور از منزل خود بوده است و به قول خود پای بند مانده... البته او متعه را حرام نمی داند بلکه متدین به آن است؛ ولی چون همسر خود را مِیخواهد و دوستش دارد برای حفظ او و خودش متعه نمیگیرد. آیا او برای ترک متعه گناه کرده است؟ از طرف حضرت جواب رسید: برای این که قسم به معصیت خدا خورده است لازم است خدا را اطاعت کند و یک دفعه هم شده متعه بگیرد. (بحار ج100ص298/کتاب متعه شیخ مفید ص48). 5. رسول خدا (ص): هر که از دنیا برود و متعه نکند بد منظر و بدهیبت باشد مانند کسی که بینی او را بریده باشند.
- [سایر] یا اله العاصین سلام علیکم (فوری - خانوادگی - طلاق) با توجه به اینکه فرمودید مختصر من نیز سعی کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض میکنم ولی شرمنده که طولانی شد. با توجه به اینکه بسیار مصتعصل هستم در صورت امکان سریعتر پاسخ بفرمایید. 1. من 32 سال دارم. 2. 2 سال پیش با خانمی که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبی و تحصیلکرده و خانواده های خوب. 3. از همان اوایل متوجه شدم که باید مراقب حساسیتهایی باشم. 4. بعد از مدتی دعواها شروع شد. بر سر چی ؟ هیچی. مسایل بسیار پیش پا افتاده. 5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگی در زندگی نداریم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان میگویند چشم خورده اید ! 6. بعد از گذشت مدتی از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کردیم و تشخیص افسردگی داد و داروهایی مربوطه را داد و گفت که پیش مشاور نیز برویم. 7. الان مدت 10 ماه است که از این قضیه میگذرد. بعد از مدتی دکتر داروهای افسردگی را قطع کرد و مشاوره را ادامه دادیم. 8. خلاصه ای از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را میگویم: 9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسیار از جلسات به صورت خصوصی فقط با ایشان است. 10. مادر ایشان در دوران کودکی برخورد نامناسبی با ایشان داشته 11. سعی میکرده بچه ها را مجبور به انجام تصمیمات خود کند که البته خانم من خیلی زیر بار نمیرفته. 12. به علت وجود یک برادر کوچکتر که مشکلات زیادی ایجاد میکرده و ظاهرا مشکلات عصبی داشته و بسیار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بیشتر توجه مادر به ایشان بوده و حقوق بچه های دیگر برای جلب رضایت او پایمال میشده. 13. لذا همسر من نیز از سن 12 تا 25 سالگی با مادر بیگانه بوده و بیشتر پناهش خاله اش بوده است. 14. حال او مرا در کنار گوشه ای از خاطراتش میداند. 15. هر توصیه ای را به معنی امر کردن میداند و احساس میکند از بالا داری با او برخورد میکنی و دچار چالش میشود. اگرچه که یک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهایی هم داشته باشد. 16. کمال گرا و ایده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تمیزی خانه و غیره بسیار بالا و مشکل ساز است. 17. در کنار این همه جلسات اگرچه روابط ما خیلی بهتر شده ولی هنوز هم از سطح استاندارد بسیار پایینتر است و گاها دعواها شدیدی صورت میگیرد. 18. در واقع من هم خلی زن ذلیل شده ام که روابط بهتر شده ولی همین دیروز برای چندمین بار مرا زد. 19. گاها برخوردهایش مرا تا حد جنون عصبانی میکند و این در حالی است که من انسان بسیار آرامی بودم. 20. اخیرا نیز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگی شده است. 21. مدتها پیش به فکر طلاقش افتادم ولی به دلایلی این کار نکردم. یکی ترس از خدا. دوم اینکه اگر او را طلاق دهم نابود میشود. سوم به امید اصلاح. چهارم شاید اشکال از من است و من هستم که او را عذیت کردم و به اینجا کشاندم و خودم نمیفهمم. پنجم ترس از شرایط خودم بعد از طلاق. 22. لازم به ذکر است برخورد ظاهری ایشان با آشنایان بسیار خوب است و بسیار عاطفی است. 23. با توجه به جدایی از مادر مهارتهای زندگی را در سطح پایینی دارد. حتی در کارهای خانه من به شدت کمک میکنم تا انجام شوند. 24. بسیار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسیار کمتر از قبل. 25. در واقع او یک انسان غیر متعادل است. 26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتی داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگی هم داروهای اعصاب استفاده میکرد. 27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند. سوالات من : 1. چه کار کنم؟ حیران مانده ام؟ 2. طلاق در چه مواردی لازم است؟ 3. آیا طلاق دادن او مخالف رضای خدا و مروت است؟ 3. آیا زندگی با او مورد رضای خدا و صلاح است ؟ آیا اجری دارد؟ آیا عاقلانه است؟ 4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟ 5. آیا استخاره در این مورد جا دارد؟ برادر عزیز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگوید چه کنم تا آن کنم. یا صاحب الزمان با تشکر
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] الا بذکر الله تطمئن القلوب. با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت حاج آقای مرادی. نمی خوام زیاد وقت شریفتون رو بگیرم ، سر ِ یه دوراههیه بزرگم و به این امید که دری به روم باز کنین مزاحمتون شدم . 23 سال از خدای مهربونم عمر گرفتم. توی یه خونواده ی متدین و با ایمان بزرگ شدم . خونواده ای که سرمایشون مهر و محبت و عاطفه ایه که نسبت به همدیگه دارن و هر گز ، هرگز اونو از هم دریغ نمی کنن.نمی گم تمام عمرمو و نمی گم خیلی خوب و کامل ولی سعی کردم بیشتر وقتمو صرف عبادت همون خدایی بکنم که همیشه بهترینهاشو برام خواسته . و همیشه از بابت چیزایی که بهم داده ممنون دارش بودم و بابت چیزایی که از سر حکمتش نداده ، شکر گذارش . دو سال از تحصیلم توی دانشگاه میگذره.توی این 2 سال خیلی عوض شدم، سعی کردم هر روز خودمو بیشتر به خدا نزدیک کنم تا صداشو بشنوم، تا بتونم راهی رو که توش قدم گذاشتم به سر منزل مقصود برسونم. هیچ وقت چه توی این 2سال و چه قبل از اون به هیچ پسری هم صحبت نشدم ، نه اینکه موقعیتش برام پیش نیاد ، نه ، همیشه باورم بر این بوده که ارزش احساساتم خیلی بیشتر از این حرفاس که بخوام اونو بدم به دست کسی که معلوم نیست قدرش رو بدونه یا نه تا اینکه یکی از همکلاسی های پسرم نظرم به خودش جلب کرد ، من با وجود اینکه توی شهر کاملاً مذهبی و خونواده ی خیلی متدینی بزرگ شدم و لی کمتر پسری رو دیدم با این اعتقادات، پاک ، ساده ، با ایمان ، با خدا، سر به زیر .از طریق اون با مسجد و مراسم امام زمان انس گرفتم ، ازم نخواس که چادر بزنم ولی وقتی برام از خوبی های چادر گفت ، با عشق به بی بی فاطمه چادری شدم . اینقدر برام از ارزش زن گفت که حتی الان دیگه حاضر نیستم یک تار از موهام رو هم نا محرم ببینه حاج آقا منو دلبسته ی اعتقاداتش کرد. تا اینکه تقریباً یکسال پیش به من پیشنهاد ازدواج داد ، با تمام مشکلاتی که داشتیم . اون 1.5 از من کوچیکتره و خونوادش هم نسبت به خونواه ی من نسبتاً مذهبی تر. وقتی که خونوادش رو در جریان قرار داد تقریباً همه مخالفت کردن ، به خاطر اختلاف سن و .. ولی ما تصمیممون واسه ازدواج بر مبنای 2-3 سال آینده بود ، چون ایشون واقعاً الان شرایط ازدواج رو ندارن ، سربازی ، کار و .. ولی خدایی داره که وقتی بهش توکل میکنه هر چیزی رو که بخواد بهش میده و این برای من خیلی مهمه .این ایمانی که داره برام قابل ِ ستایشه . ارتباط زیادی با هم نداشتیم گاهی تلفنی به خاطر اینکه از حال همدیگه با خبر بشیم . و گاهی ایمیل. یه رابطه ی کاملاً سالم بر پایه ی اعتقادات دینیمون برای شناخت بیشتر همدیگه . ما حتی همدیگه رو با اسم کوچیک هم صدا نزدیم . یه بار هم تو چشمای همدیگه نگاه نکردیم . نیت ما از اول با همدیگه به خدا رسیدن بود . ولی اون همش میگه که از این ارتباط احساس گناه میکنه ، حاج آقا ما هیچ کاری نکردیم که حتی زمینه ای برای ارتکاب به گناه باشه . به من بگید کجای این رابطه گناهه؟ آیا گناه که انسان با انگیزه برای رسیدن به کسی که قلباً دوسِش داره تلاش کنه و به هدفش برسه؟ کجای قرآن نوشته شده اگه یکی رو دوس داشته باشی و برای رسیدن بهش تلاش کنی گناه کردی؟ تا اینکه چند روز پیش تماس گرفته و با بغض میگه که یه اتفاقی افتاده که باید همدیگه رو فراموش کنیم . هرچه اصرار میکنم که چی شده جواب نمیده و میگه نمیشه بگم.قسمم میده که بدون اینکه چیزی بپرسم فراموشش کنم. من میدونم ، میدونم که اون اگر خواستار جدایی شده فقط به خاطر خودمه . چون همیشه میگه که ارزش تو بیشتر از منه ... به نظر شما من باید چیکار کنم ؟ مگه 2سال حرف کمیه ؟ مگه احساس چیز بی ارزشیه؟ حاج آقا من نمی تونم . من توی عمرم هیچ کسی رو به اندازه ی ایشون دوس نداشتم . به خاطرش پا روی خیلی چیزا گذاشتم . تمام سختیها رو حاضرم به جون بخرم ولی بدونم اون در کنارمه . به نظرتون اگه اختلاف سن 1.5 خیلی مهمه پس چطور بی بی فاطمه ثمره ی یه ازدواج با اختلاف سن 25 ساله؟ اکثر جوابهایی رو که به پیامهای مشابه داده بودین مطالعه کردم . میدونم که شما هم بر این عقیده هستین که اختلاف سن ممکنه دردسر ساز بشه ولی حاج آقا وقتی یکی عاقله و منطقی چه فرقی میکنه کوچیکتر باشه یا بزرگتر ؟ وقتی دو نفر در کنار هم میتونن به آرامش برسن و در سایه ی آرامش به اوج کمال ، چرا اینقدر مسئله ی اختلاف سن باید مهم باشه؟ چرا خونواده ها این چیزا رو درک نمیکنن ؟ چرا به جای اینکه دست جوونا رو بگیرن و کمکشون کنن اینقدر سر هر مسئله ای بهانه میگیرن و مخالفت میکنن ؟ حاج آقا کمکم کنید. یا علی .