سلام، لطفاً در مورد چگونگی عدل خداوند در هنگام آفرینش توضیح دهید.
قبل از پرداختن به اصل پرسش تذکر، این نکته ضروری به نظر می‌رسد که در قرآن کریم، عدل الهی عمدتاً در قالب نفی ظلم بیان شده است؛ مانند: « إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً...»؛[1] خداوند هیچ به مردم ستم نمی‏ کند. «... وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعالَمین»؛[2] و خداوند (هیچ گاه) ستمی برای (احدی از) جهانیان نمی ‏خواهد. عدل در مورد خداوند به معنای افاضه وجود به هر موجودی است که امکان وجود دارد. و افاضه کمال به هر موجودی که قابلیت و استعداد دریافت آن کمال را دارد. با این تعریف باید گفت، عدالت خداوند در خلقت و آفرینش - چنان‌که خود قرآن می‌فرماید: «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ...»؛[3] او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید.- آفرینش نظام هستی به نحو احسن به طور عموم، و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است. به تعبیر دیگر، بنای کاخ عظیم خلقت را بر «نظام احسن» یعنی بر چنان نظمی استوار کرد که از آن کامل‌تر تصور نمی‌‏شد. در میان همه موجودات پیوند و هماهنگی آفرید، و به هر کدام آنچه را با زبان حال می‏‌خواستند عطا فرمود. اگر به وجود یک انسان نگاه کنیم و هر یک از دستگاه‌های بدن او را در نظر بگیریم می‌‏بینیم از نظر ساختمان، حجم، وضع سلول‌ها، طرز کار آنها، درست آن‌گونه آفریده شد که بتواند وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد، و در عین حال آن‌چنان ارتباط در میان اعضا قرار داد که همه بدون استثنا روی یکدیگر تأثیر دارند، و از یکدیگر متأثر می‏‌شوند. و درست همین معنا در جهان بزرگ با مخلوقات بسیار متنوع، بویژه در جهان موجودات زنده با آن سازمان‌های بسیار متفاوت، حاکم است. آری او است که انواع عطرهای دل‏‌انگیز را به گل‌های گوناگون می‌‏بخشد و او است که به خاک و گل روح و جان می‌‏دهد و از آن انسانی آزاده و با هوش می‌‏سازد. نیز از همین خاک تیره گاه انواع گل‌ها، گاه انسان، و گاه انواع موجودات دیگر می‌‏آفریند، و حتی خود خاک نیز در حد خود آنچه را باید داشته باشد دارا است. نظیر این سخن همان است که در آیه 50 سوره طه از قول موسی و هارون می‏‌خوانیم: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی»؛ پروردگار ما همان کس است که به هر موجودی آنچه را لازمه آفرینش او بود داد، و سپس او را در تمام مراحل وجود رهبری کرد.[4] در آیه «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ...»، واژه «حسن» عبارت است از: هر چیزی که نشاط بیاورد و انسان به سوی آن رغبت کند. و این حالت سه قسم است. یکی این‌که چیزی مستحسن از جهت عقل باشد؛ یعنی عقل آن‌را نیکو بداند. دوم این‌که از نظر هوای نفس نیکو باشد. سوم از نظر حسی زیبا و نیکو باشد.[5] البته این تقسیمی است برای زیبایی از نظر ادراکات سه‌‏گانه انسان. اما حقیقت «حسن» عبارت است از: سازگاری اجزای هر چیز نسبت بهم، و سازگاری همه اجزا با غرض و غایتی که خارج از ذات آن است، بنابر این، زیبایی رو به معنای جور بودن و سازگار بودن اجزای صورت از چشم، ابرو، بینی، دهان و... است. و حسن عدالت سازگاریش با غرضی است که از اجتماع مدنی منظور است، و آن به این است که در جامعه هر صاحب حقی به حق خود برسد. همچنین است حسن هر چیز دیگر. دقت در خلقت اشیا که هر یک دارای اجزایی موافق و مناسب با یکدیگر است، و این‌که مجموع آن اجزا مجهز به وسایل رسیدن آن موجود به کمال و سعادت خویش است، و این‌که این مجهز بودنش به گونه‌ای است که بهتر و کامل‌‏تر از آن تصور ندارد، این معنا را دست می‏ دهد که هر یک از موجودات فی نفسه و برای خود دارای حسنی است، که تمام‏‌تر و کامل‌‏تر از آن برای آن موجود تصور نمی‌‏شود. [6] عدالت خداوند در مسئله آفرینش انسان به این است که او را در بهترین شکل، با توجه به هدف آفرینش که تکامل و جانشینی خدا در روی زمین بوده آفرید. قرآن کریم در این باره می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویم»؛[7] ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم. منظور از «خلق کردن انسان در احسن تقویم» این است که تمامی جهات وجود انسان و همه شئونش مشتمل بر تقویم است. «تقویم» به معنای در آوردن چیزی به صورت مناسب، و نظام معتدل و کیفیت شایسته است. گستردگی مفهوم آن اشاره به این است که خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید، هم از نظر جسمی، و هم از نظر روحی و عقلی؛ چرا که هر گونه استعدادی را در وجود او قرار داده است. به بیان دیگر، «قوام» عبارت است از: هر چیز و هر وضع و هر شرطی که ثبات انسان و بقایش نیازمند بدان است. و منظور از کلمه «انسان» جنس انسان است. بنابر این، جنس انسان به حسب خلقتش دارای قوام است. نه تنها دارای قوام است، بلکه به حسب خلقت دارای بهترین قوام است.[8]   [1] . یونس، 44. [2] . آل عمران 108. [3] . سجده، 7. [4] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏17، ص 124 دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش. [5] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 235، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412 ق. [6] . ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏16، ص 249. [7] . تین، 4. [8] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 319، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ تفسیر نمونه، ج ‏27، ص 144.
عنوان سوال:

سلام، لطفاً در مورد چگونگی عدل خداوند در هنگام آفرینش توضیح دهید.


پاسخ:

قبل از پرداختن به اصل پرسش تذکر، این نکته ضروری به نظر می‌رسد که در قرآن کریم، عدل الهی عمدتاً در قالب نفی ظلم بیان شده است؛ مانند:
« إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً...»؛[1] خداوند هیچ به مردم ستم نمی‏ کند.
«... وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعالَمین»؛[2] و خداوند (هیچ گاه) ستمی برای (احدی از) جهانیان نمی ‏خواهد.
عدل در مورد خداوند به معنای افاضه وجود به هر موجودی است که امکان وجود دارد. و افاضه کمال به هر موجودی که قابلیت و استعداد دریافت آن کمال را دارد.
با این تعریف باید گفت، عدالت خداوند در خلقت و آفرینش - چنان‌که خود قرآن می‌فرماید: «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ...»؛[3] او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید.- آفرینش نظام هستی به نحو احسن به طور عموم، و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است. به تعبیر دیگر، بنای کاخ عظیم خلقت را بر «نظام احسن» یعنی بر چنان نظمی استوار کرد که از آن کامل‌تر تصور نمی‌‏شد. در میان همه موجودات پیوند و هماهنگی آفرید، و به هر کدام آنچه را با زبان حال می‏‌خواستند عطا فرمود. اگر به وجود یک انسان نگاه کنیم و هر یک از دستگاه‌های بدن او را در نظر بگیریم می‌‏بینیم از نظر ساختمان، حجم، وضع سلول‌ها، طرز کار آنها، درست آن‌گونه آفریده شد که بتواند وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد، و در عین حال آن‌چنان ارتباط در میان اعضا قرار داد که همه بدون استثنا روی یکدیگر تأثیر دارند، و از یکدیگر متأثر می‏‌شوند. و درست همین معنا در جهان بزرگ با مخلوقات بسیار متنوع، بویژه در جهان موجودات زنده با آن سازمان‌های بسیار متفاوت، حاکم است.
آری او است که انواع عطرهای دل‏‌انگیز را به گل‌های گوناگون می‌‏بخشد و او است که به خاک و گل روح و جان می‌‏دهد و از آن انسانی آزاده و با هوش می‌‏سازد. نیز از همین خاک تیره گاه انواع گل‌ها، گاه انسان، و گاه انواع موجودات دیگر می‌‏آفریند، و حتی خود خاک نیز در حد خود آنچه را باید داشته باشد دارا است.
نظیر این سخن همان است که در آیه 50 سوره طه از قول موسی و هارون می‏‌خوانیم: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی»؛ پروردگار ما همان کس است که به هر موجودی آنچه را لازمه آفرینش او بود داد، و سپس او را در تمام مراحل وجود رهبری کرد.[4]
در آیه «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ...»، واژه «حسن» عبارت است از: هر چیزی که نشاط بیاورد و انسان به سوی آن رغبت کند. و این حالت سه قسم است. یکی این‌که چیزی مستحسن از جهت عقل باشد؛ یعنی عقل آن‌را نیکو بداند. دوم این‌که از نظر هوای نفس نیکو باشد. سوم از نظر حسی زیبا و نیکو باشد.[5] البته این تقسیمی است برای زیبایی از نظر ادراکات سه‌‏گانه انسان.
اما حقیقت «حسن» عبارت است از: سازگاری اجزای هر چیز نسبت بهم، و سازگاری همه اجزا با غرض و غایتی که خارج از ذات آن است، بنابر این، زیبایی رو به معنای جور بودن و سازگار بودن اجزای صورت از چشم، ابرو، بینی، دهان و... است. و حسن عدالت سازگاریش با غرضی است که از اجتماع مدنی منظور است، و آن به این است که در جامعه هر صاحب حقی به حق خود برسد. همچنین است حسن هر چیز دیگر.
دقت در خلقت اشیا که هر یک دارای اجزایی موافق و مناسب با یکدیگر است، و این‌که مجموع آن اجزا مجهز به وسایل رسیدن آن موجود به کمال و سعادت خویش است، و این‌که این مجهز بودنش به گونه‌ای است که بهتر و کامل‌‏تر از آن تصور ندارد، این معنا را دست می‏ دهد که هر یک از موجودات فی نفسه و برای خود دارای حسنی است، که تمام‏‌تر و کامل‌‏تر از آن برای آن موجود تصور نمی‌‏شود. [6]
عدالت خداوند در مسئله آفرینش انسان به این است که او را در بهترین شکل، با توجه به هدف آفرینش که تکامل و جانشینی خدا در روی زمین بوده آفرید. قرآن کریم در این باره می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویم»؛[7] ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم.
منظور از «خلق کردن انسان در احسن تقویم» این است که تمامی جهات وجود انسان و همه شئونش مشتمل بر تقویم است. «تقویم» به معنای در آوردن چیزی به صورت مناسب، و نظام معتدل و کیفیت شایسته است. گستردگی مفهوم آن اشاره به این است که خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید، هم از نظر جسمی، و هم از نظر روحی و عقلی؛ چرا که هر گونه استعدادی را در وجود او قرار داده است. به بیان دیگر، «قوام» عبارت است از: هر چیز و هر وضع و هر شرطی که ثبات انسان و بقایش نیازمند بدان است. و منظور از کلمه «انسان» جنس انسان است. بنابر این، جنس انسان به حسب خلقتش دارای قوام است. نه تنها دارای قوام است، بلکه به حسب خلقت دارای بهترین قوام است.[8]   [1] . یونس، 44. [2] . آل عمران 108. [3] . سجده، 7. [4] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏17، ص 124 دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش. [5] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 235، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412 ق. [6] . ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏16، ص 249. [7] . تین، 4. [8] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 319، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ تفسیر نمونه، ج ‏27، ص 144.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین