از این‌که قرآن کریم از زبان خود خداوند اعلام می‌کند که او بهترین آفریننده‌ها است فهمیده می‏‌شود که خلقت تنها مختص به او نیست. و در حقیقت همین‌گونه؛ زیرا که خلقت به معنای تقدیر و اندازه‌گیری است،[1] و تقدیر یعنی مقایسه چیزی با چیز دیگر، و این اختصاص به خدای تعالی ندارد، علاوه بر این، در کلام خود خدای عز و جل خلقت به غیر خدا هم نسبت داده شده است، آن‌جا که فرمود: «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی‏ فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی»؛[2] و نیز فرمود: «وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً».[3] البته خلق و آفرینش خدا با خلق غیر او از جهات گوناگون متفاوت است: اولاً: خداوند ماده و صورت اشیا را می‌‏آفریند، در حالی‌که اگر انسان بخواهد چیزی را ایجاد کند تنها می‌‏تواند با استفاده از مواد موجود این جهان صورت تازه‌‏ای به آن بخشد؛ مثلاً از مصالح ساختمانی خانه‌‏ای بسازد، یا از آهن و فولاد، اتومبیل یا کارخانه‌‏ای اختراع کند. ثانیاً: از سویی دیگر خلقت و آفرینش خداوند، نامحدود است و او آفریدگار همه چیز است: «اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ»؛[4] خدا خالق همه چیز است. در حالی‌که انسان موجودات بسیار محدودی را می‌‏تواند ابداع کند، و گاه توأم با انواع ضعف‌ها و نقص‌ها است که در جریان عمل باید آنها را تکمیل کند، اما خلق و ابداع پروردگار خالی از هرگونه عیب و نقص است. ثالثاً: در آن‌جا که انسان توانایی بر خلق و ایجاد یک چیز پیدا می‌‏کند، آن خلقت نیز به اذن و فرمان خدا است که بدون اذن او در عالم حتی برگی نمی‌روید و سنگی بر سنگی بنا نمی‌شود، چنان‌که در باره حضرت مسیح(ع) فرمود: «و آن‌گاه که به امر من از گِل، چیزی چون پرنده ساختی و در آن دمیدی و به امر من پرنده‏‌ای شد».[5] ، [6] خلاصه این‌که مفهوم خلقت و تحول و پدید آوردن دارای درجات بی‌‏شمار است. خدای متعال خود را به طور اصالت و مستقل خالق معرفی نموده و به طور غیر مستقل آن‌را به سلسله بشر داده است. [1] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 296، ماده «خلق»؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ‏10، ص 85، ماده «خلق». [2] . مائده، 110. [3] . عنکبوت، 17. [4] . رعد، 16. [5] . مائده، 110. [6] . ر. ک: طبا طبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏15، ص 22، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏14، ص 209- 210، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
قرآن در دو جا اعلام میکند که (الله بهترین خالقها است) (سوره 23 آیه 14 و سوره 37 آیه 125) و این به این معنا است که غیر از الله خالقهای دیگری نیز وجود دارند! اما در عین حال خیلی جاها ادعا میکند (الله خالق همه چیز است) (سوره 39 آیه 62)، اگر خالق همه چیز الله است، خالق دیگری نمیتواند وجود داشته باشد. و آیه (الله بهترین خالقها است) را چگونه تفسیر میکنید؟
از اینکه قرآن کریم از زبان خود خداوند اعلام میکند که او بهترین آفرینندهها است فهمیده میشود که خلقت تنها مختص به او نیست. و در حقیقت همینگونه؛ زیرا که خلقت به معنای تقدیر و اندازهگیری است،[1] و تقدیر یعنی مقایسه چیزی با چیز دیگر، و این اختصاص به خدای تعالی ندارد، علاوه بر این، در کلام خود خدای عز و جل خلقت به غیر خدا هم نسبت داده شده است، آنجا که فرمود: «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی»؛[2] و نیز فرمود: «وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً».[3]
البته خلق و آفرینش خدا با خلق غیر او از جهات گوناگون متفاوت است:
اولاً: خداوند ماده و صورت اشیا را میآفریند، در حالیکه اگر انسان بخواهد چیزی را ایجاد کند تنها میتواند با استفاده از مواد موجود این جهان صورت تازهای به آن بخشد؛ مثلاً از مصالح ساختمانی خانهای بسازد، یا از آهن و فولاد، اتومبیل یا کارخانهای اختراع کند.
ثانیاً: از سویی دیگر خلقت و آفرینش خداوند، نامحدود است و او آفریدگار همه چیز است: «اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ»؛[4] خدا خالق همه چیز است. در حالیکه انسان موجودات بسیار محدودی را میتواند ابداع کند، و گاه توأم با انواع ضعفها و نقصها است که در جریان عمل باید آنها را تکمیل کند، اما خلق و ابداع پروردگار خالی از هرگونه عیب و نقص است.
ثالثاً: در آنجا که انسان توانایی بر خلق و ایجاد یک چیز پیدا میکند، آن خلقت نیز به اذن و فرمان خدا است که بدون اذن او در عالم حتی برگی نمیروید و سنگی بر سنگی بنا نمیشود، چنانکه در باره حضرت مسیح(ع) فرمود: «و آنگاه که به امر من از گِل، چیزی چون پرنده ساختی و در آن دمیدی و به امر من پرندهای شد».[5] ، [6]
خلاصه اینکه مفهوم خلقت و تحول و پدید آوردن دارای درجات بیشمار است. خدای متعال خود را به طور اصالت و مستقل خالق معرفی نموده و به طور غیر مستقل آنرا به سلسله بشر داده است. [1] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 296، ماده «خلق»؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 85، ماده «خلق». [2] . مائده، 110. [3] . عنکبوت، 17. [4] . رعد، 16. [5] . مائده، 110. [6] . ر. ک: طبا طبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 22، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 209- 210، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
- [سایر] معنای جعلنا در آیه 123 و یرد الله در آیه 125 سوره انعام چیست و چگونه تفسیر می شود؟
- [سایر] تفسیر آیه 37 سوره احزاب چیست؟
- [سایر] آیه 23 سوره شوری را تفسیر کنید؟
- [سایر] قرآن درباره اینکه (آیا الله میتوانست یک فرزند داشته باشد؟) در سوره 39 آیه 4 تأیید میکند، اما در سوره 6 آیه 101 احتمال فرزند داشتن را رد میکند، این تعارض و تنافی چگونه پاسخ داده میشود؟
- [سایر] فرعون چه زمانی فرمان قتل پسرهای بنی اسرائیل را داد؟ در قرآن دو نوع کشتار میخوانیم: وقتی موسی پیامبر بود و در مورد خدا برای فرعون صحبت کرد (سوره 40 آیه 23-25) یا وقتی موسی یک نوزاد بود (سوره 20 آیه 38-39)؟
- [سایر] آیا ناباوران بخشیده خواهند شد یا مجازات خواهند شد؟ سوره 23 آیه 117 و سوره 98 آیه 6 میگوید: ناباوران رستگار نمیشوند و بدترین مخلوقاتند! همچنین سوره 9 آیه 29 از معتقدان به الله میخواهد با کسانی که به الله، حقانیت دین الله و روز قیامت ایمان نمیآورند بجنگند. اما سوره 45 آیه 14 سخن کاملاً متفاوتی میزند. همچنین به سوره 16 آیه 128 مراجعه کنید. سوره 9 آیه 29 با کسانی از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمیآورند و چیزهایی که الله و پیامبرش حرام کردهاند بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند جنگ کنید، تا به دست خود و در عین ذلت جزیه بدهند. سوره 45 آیه 14: به کسانی که ایمان آوردهاند، بگو: از خطای کسانی که به روزهای الله باور ندارند در گذرید، تا خود، آن مردم را به جزای اعمالی که مرتکب شدهاند پاداش دهد. اسلام گرایان ممکن است جواب دهند که سوره 9 آیه 29 در هنگام جنگ آمده است و سوره 45 آیه 14 در پایان جنگ. واقعیت این است که قرآن مشخص نمیکند که چه آیههایی مربوط به زمان جنگ هستند و چه آیههایی مربوط به دوران پس از جنگ. یا اینکه کدام حکم قرآن برای گذشته است، یا برای حال است یا برای آینده. متأسفانه الله همه چیز را در دست انسانها قرار داده و دست اسلام گرایان را برای انتخاب باز گذاشته است. اسلام گرایان ادعا میکنند که قرآن برای مشکلات گذشته و حال و آینده بهترین راه حلها را ارائه میدهد و به نظر میرسد که این ادعای آنها بیشتر احساسی و از روی تعصّب است تا حقیقی.
- [سایر] در تفسیر تسنیم در ذیل آیه 165 بقره آمده: (رؤیت گاه متعدی به یک مفعول است؛ مانند: ﴿ورَاَوُا العَذابَ) و گاه متعدی به دو مفعول؛ مانند: ﴿ورَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللّهِ اَفواجا) در آیه مورد بحث نیز ﴿اَنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَمیعا﴾ جایگزین دو مفعول ﴿یری﴾ است) (ج 8، ص 269). بنده متعدّی بودن به دو مفعول را متوجّه نمیشوم؛ زیرا به نظر میرسد در آیه سوره نصر، یک مفعول باشد: "و رأیت النّاس یدخلون فی دین الله افواجاً"، یعنی تمام این جمله مفعول قرار گرفته؟ در آیه سوره بقره نیز باز به نظر میرسد: أنّ القوّة لله جمیعاً" یک مفعول باشد برای تری. وجهِ دو مفعولی بودن چیست؟
- [سایر] آیا تفسیر کلام خداوند توسط غیر رسول و فرستاده او مجاز است؟ خداوند در چندین آیه قرآن فرموده است که ما آیات خود را چنین آشکار و روشن نازل کردیم شاید فکر کنند و شاید متذکر شوند، و در آیه 44 سوره نحل به پیامبر (ص) فرموده است: آیاتی که بر تو نازل می شود برای مردم تبیین و تشریح کن تا شاید فکر کنند. سؤال 2: آیا خداوند آیات خود را برای فهم و استفاده مردم عوام نازل کرده یا خواص و یا برای همه مردم به اندازه درک آنها؟ ولی به پیامبر (ص) ابلاغ فرموده برای عموم مردم بیان کن آنچه از طرف خدا بر تو نازل شده)؛ یعنی مفسر کلام خداوند فقط پیامبر (ص) است. سؤال 3: در تفسیر بعضی آیات قرآن، مفسر گفته است منظور از این آیه اشاره به فلان موضوع است، در حالی که معنای همان آیه اشاره به یک موضوع کلی دارد. مانند افرادی که در حالت رکوع زکات می دهند. یا: ابلاغ کن آنچه به تو نازل کردیم و یا امروز کامل شد دین تو. آیا این گونه تفسیر، تفسیر به رأی و تحریف کلام خدا نیست؟ و آیا مفسر محترم کلام خدا را با عقل خطا پذیر خود چگونه دریافته است، که آن را تفسیر نموده و اظهار داشته منظور خداوند چنین است. مگر نه آن که بارها خداوند به ملائک و پیامبران گفته است آنچه من می دانم شما نمی دانید؟ سؤال 4: خداوند تبارک و تعالی بیش از 13 آیه در سوره های قرآن از جمله (تغابن 12، مجادله 13، محمد 33، نور 56 و 54، انفال 56 و 20 و 1، مائده 92، نساء 59، آل عمران 32 و 132) مؤمنان را فقط به اطاعت از خدا و رسول و یک مرتبه هم از ولی امر تکلیف کرده و تأکید فرموده: مشرکان را ولی خود قرار ندهید. سؤال این است که آیا خداوند افرادی را که به توحید و نبوت و آخرت و ... ایمان آورده اند، باز هم مکلف نموده از شخص دیگری که آن شخص نیز بنده خدا و در مقابل او باید پاسخ گوی اعمال خود باشد، اطاعت، تقلید و اظهار چاکری کند، حتی به نیت رضایت خدا؟ اگر جواب مثبت است، آدرس قرآنی و تکلیف الاهی را مرقوم فرمایید.
- [سایر] در تفسیر آیه 133 سوره بقره: (أَمْ کُنتُمْ شهَدَاءَ إِذْ حَضرَ یَعْقُوب الْمَوْت إِذْقَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَک وَ إِلَهَ ءَابَائک إِبْرَهِیمَ وَ إِسمَعِیلَ وَ إِسحَقَ إِلَهاً وَحِداً وَ نحْنُ لَهُ مُسلِمُونَ) (شما کی و کجا بودید؟ هنگامی که یعقوب را مرگ در رسید به فرزندان خود گفت: که شما پس از مرگ من که را میپرستید گفتند: خدای تو را و خدای پدران تو ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را که معبود یگانه است و ما مطیع فرمان اوییم) عیاشی به سند خود روایت کرده است که امام محمد باقر(ع) در تفسیر این آیه فرمود: (این آیه در حق امام زمان(عج) جاری است). سند این روایت کدام است و منظور از آن چیست؟
- [سایر] راجع به واژۀ (اُفّ) در قرآن در ذیل آیه 23 سوره اسراء (فَلا تَقُلْ لَهُما أُفِّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً) آمده: (أَدْنَی الْعُقُوقِ أُفٍّ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَیْئاً أَهْوَنَ مِنْهُ لَنَهَی عَنْه). امّا اینجا سؤالی پیش میآید، که چگونه میتوان بین این روایت و دو مورد دیگر استعمال اُفّ در قرآن جمع کرد؛ زیرا در جای دیگر حضرت ابراهیم(ع) پس از محاجّه با مشرکین زمان خود به آنها میفرمایند: (أُفِّ لَکمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أ فَلا تَعْقِلُونَ) (سوره انبیاء، آیه 67). اگر اُفّ را به معنای کمترین حدّ بیاعتنایی و سرزنش بگیریم با مقام و سیاق آیات تناسبی ندارد. بلکه مناسبتر این است که اُفّ به معنای نهایت برائت و ملامت باشد. همچنین در آیه دیگر در بیان کسی که با والدین خود بدرفتاری میکند میفرماید: (وَ الَّذی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفِّ لَکما أَ تَعِدانِنی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلی) (سوره احقاف، آیه 17). باز هم اینجا شاید مناسبتر این باشد که اُفّ به معنای توهین، سختگیری، تمسخر و سرزنش بزرگ باشد؛ زیرا این شخص در مقام اسائه ادب و بیاحترامی نسبت به والدین خود است. اگر میشود معنای این کلمه را به نحوی که با تمام این سه استعمال قرآنی تناسب داشته باشد توضیح دهید. آیا ممکن است که این کلمه بیش از یک معنا یا بیش از یک مورد استعمال داشته باشد؟