آیه 23 سوره شوری را تفسیر کنید؟
(قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی )؛ شوری (42)، آیه 23.؛ (بگو من هیچ مزد و پاداشی بر رسالتم درخواست نمی کنم؛ جز دوست داشتن نزدیکانم (-(اهل بیتم )-)). در سوره شعرا، خدای تعالی به برخی از پیامبران، مانند حضرت نوح و لوط و هود می فرماید: به مردم بگویید که من مزد رسالت نمی خواهم؛ (إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ) و همه پیامبران مأمور بودند به امت خود بگویند که ما مزد رسالت نمی خواهیم؛ اما در سوره شوری، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از طرف خداوند مأمور شد که مزد رسالت بخواهد و این که می گویند پیامبر ما مزد نخواست، اشتباه است. این نص قرآن است که می فرماید: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی )؛ یعنی مزد رسالت خاتم انبیا، مودّت نسبت به اهل بیت او بود و معنای مودّت، محبت شدید است. بنابراین، باید گفت: اولاً، پیامبر خداصلی الله علیه وآله مزد خواست. ثانیاً، پیامبر به دستور خداوند، مزد خواست. ثالثاً، مزد او، مادی نبود؛ بلکه مودت قربی (دوستی و محبت نزدیکانش) بود. دلالت آیه بر درخواست مزد نیز روشن است؛ زیرا برای مزد نخواستن، استثنا آورده است و هر کجا از یک نفی، چیزی استثنا شود، نتیجه، مثبت می شود. هنگامی که شما می گویید: امروز هیچ کس خانه ما نیامد، الاّ پدرم، نتیجه این است که کسی به خانه شما آمده است. در نتیجه، هنگامی که آیه شریفه می فرماید: بگو من مزد نمی خواهم، الاّ مودت اهل بیتم، معنایش این است که مودت اهل بیت توسط مردم، مزد رسالت است. برای توضیح بیشتر به بیان ذیل توجه کنید: اهل تسنن دو دانشمند و عالم بزرگ و برجسته دارند که عبارتند از: 1. زمخشری؛ او، امام مفسرین اهل تسنن است و در سال 528 فوت کرد. وی نویسنده تفسیر مشهور (الکشاف) است که مادر تفاسیر اهل تسنن است و نمی توانید از اهل تسنن کسی را پیدا کنید که ادعا کند زمخشری و تفسیر کشاف را قبول ندارد. 2. فخر رازی؛ او نویسنده تفسیر (الکبیر) است که از قوی ترین تفسیرهای اهل تسنن است. فخر رازی واقعاً نابغه بوده، شاید می توانسته معنای یک جمله را 7 یا 8 شکل عوض کند و توجیهات مختلفی برای آن بیاورد. او در زمینه توجیه و استشکال، بی نظیر بود و گمان نمی رود در جهان اهل تسنن، متفکرتر از فخر رازی کسی وجود داشته باشد. حال قربی چه کسانی هستند؟ زمخشری می گوید قربای پیامبر آل پیامبرند الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ذیل آیه 23 سوره شوری. و فخر رازی بعد از نقل کلام زمخشری می نویسد: (و اَنَا اقول آلُ محمدصلی الله علیه وآله هُم الذین یَوول امرهم الیه فکل مَن کان امرهم الیه اشدّ و اکمل کانوا هم الآل و لا شک انّ فاطمةَ و علیاً و الحسن والحسین کان التعلّق بینهم و بین رسول اللَّه صلی الله علیه وآله اشدَّ التعلّقات و هذا کالمعلوم بالنقل المتواتر فوجب اَن یکونوا هم الآل... اَمّا غیرهم فهل یدخلون تحت لفظ الآل فمختلفٌ فی)؛ التفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب، ذیل آیه 23 سوره شوری.؛ (و من می گویم: آل محمد، کسانی هستند که امرشان به او برمی گردد؛ پس هر شخصی که امرش شدیدتر و کامل تر به پیامبرصلی الله علیه وآله بود، او آل است و شکی نیست که تعلّق فاطمه و علی و حسن و حسین به پیامبر، از همه شدیدتر بود و این مطلب، مانند معلوم به نقل متواتر است (-(حدیثی که هزاران نفر آن را نقل کرده باشند )-)پس واجب است که آنها آل باشند... اما غیر از این چهار نفر، آیا داخل در لفظ آل می شوند، مورد اختلاف واقع شده است). (و رَوی صاحب الکشاف انّه لَمّا نزلت هذه الآیة قیل یا رسول اللَّه مَن قرابتک هؤلاء الّذین وجبت علینا مودّتهم؟ فقال علی و فاطمه و ابناهما، فثبت انّ هؤلاء الأربعة اقارب النبیّ صلی الله علیه وآله و اذا ثبت هذا وَجَب ان یکونوا مخصوصین بمزید التعظیم و یدل علیه وجوه:... الثانی: لا شک انّ النبیّ صلی الله علیه وآله کان یُحبّ فاطمةعلیها السلام قال صلی الله علیه وآله فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما یؤذیها و ثبت بالنقل المتواتر اَنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله انّه کان یحبُّ علیا والحسن والحسین و اذا ثبت ذلک وجب علی کل الأمّة مثله... لقد کان لکم فی رسول اللَّه اسوة حسن)؛ (صاحب کشاف روایت کرده هنگامی که این آیه نازل شد، گفته شد یا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله اقربایی که مودّتشان بر ما واجب است، چه کسانی هستد؟ پس حضرت فرمود: علی و فاطمه و دو پسر آنان؛ پس ثابت شد که این چهار نفر، نزدیکان پیامبرصلی الله علیه وآله هستند و حال که این مطلب ثابت شد، واجب است که آنها اختصاص یابند به زیادی تعظیم و احترام و بر این وجوب احترام و مودّت، ادله ای دلالت می کنند... یکی از آن دلیل ها این است که پیامبرصلی الله علیه وآله، فاطمه را بسیار دوست می داشت و می فرمود: فاطمه، پاره تن من است؛ هر چیزی که او را اذیت کند، مرا اذیت می کند و با نقل متواتر، ثابت شده که پیامبرصلی الله علیه وآله، علی و حسن و حسین علیهما السلام را دوست می داشت و هنگامی که این مطلب ثابت شد، واجب است که همه امت مانند او باشند... زیرا قرآن می فرماید: (به درستی که برای شما در رسول خدا، اسوه حسنه است) الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ذیل آیه 23 سوره شوری.. فخر رازی همچنین می نویسد: (نَقَل صاحب الکشّاف عن النبیّ صلی الله علیه وآله: مَن مات علی حبّ آل محمد ماتَ شهیدا.. (صاحب کشاف از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده است: هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است. هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، مغفوراً له (پاک از گناه) مرده است. هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، تائب و توبه کننده، مرده است. هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، مؤمن مرده، در حالی که ایمانش کامل بوده است این عبارت، اشاره به (الیوم اکملت لکم دینکم) است.. هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، مَلَک الموت، او را به بهشت بشارت می دهد. هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، در قبر او، دو درب به سوی بهشت باز می شود. هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، خداوند، قبر او را زیارتگاه ملائکه رحمت می گرداند اگر قبر محبّ اهل بیت، زیارتگاه ملائکه رحمت است، پس قبر خود آنها چیست؟ عرش خدا است؛ همان گونه که می فرماید: (مَن زار الحسین علیه السلام کمن زار اللَّه فی عرشه).. سپس زمخشری روایات جهت نفی، یعنی بغض را نیز از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل می کند؛ من مات علی بغض آل محمد جاء یوم القیمة مکتوباً بین عینیه آیس مِن رحمةاللَّه. من مات علی بغض آل محمد مات کافراً. من مات علی بغض آل محمد لم یشمّ رائحة الجنّة. هذا هوالّذی رواه صاحب الکشّاف؛ هر کس که بر بغض آل محمد بمیرد، در روز قیامت در حالی می آید که بین دو چشمش نوشته شده، این شخص مأیوس، از رحمت پروردگار است. یعنی مبغض اهل بیت در دو جهان از شیئیت خارج می شود؛ زیرا اگر شی ء و چیزی حساب می شد، مشمول روایت (رحمته وسعت کلّ شی ء) می شد؛ در حالی که او مأیوس از رحمت خداست. هر کس که بر بغض آل محمد بمیرد، کافر مرده است. هر کس که بر بغض آل محمد بمیرد، بوی بهشت را استشمام نمی کند. این، آن چیزی بود که زمخشری در کشاف نقل کرده است). دلیل دیگری که فخر رازی نقل می کند، این است: (انّ الدّعاء للآل منصب عظیم و لذلک جُعل هذا الدعاء خاتمة التشهد فی الصلاة و هو قوله اللّهم صلّ علی محمد و علی آل محمّد و هذا التعظیم لم یوجد فی حق غیر الآل فکل ذلک یدل علی انّ حب آل محمد واجب؛ دعا برای آل محمد، مقام بزرگی است و به همین جهت، این دعا در انتهای تشهد هر نماز، واجب شده، همه باید بگویند: . بر همین اساس و بنا بر دلایل مختلف دیگری که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده است، همه برادران اهل تسنن، بدون هیچ گونه استثنایی (حتی وهابی ها)، ادعا می کنند که ما محبّ و دوست دار اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله هستیم و طبق درک عقل، محبت، جهت نفی و اثبات دارد؛ یعنی اگر کسی را دوست دارید، باید با دشمنان او نیز دشمن باشید؟ حال سؤال این است که محبت علی ابن ابیطالب علیه السلام با معاویه که دستور داد نام علی علیه السلام را در زیر کفش ها حک کنند و زیر پا لگدمال کنند و به سخنران ها دستور داد که علی علیه السلام را سبّ کنند، چطور جمع می شود؟ تا زمان عمر ابن عبدالعزیز، سبّ علی علیه السلام در خطبه ها ادامه داشت و آنها علی ابن ابیطالب علیه السلام را لعن می کردند. حبّ علی که در این کتاب ها نوشته شده، با لعن علی و با لگدمال کردن نام علی و با جنگیدن با علی در جنگ صفین، چگونه جمع می شود؟ بنابراین، باید این تناقض را جواب دهند؛ یا باید بگویند علی یا بگویند معاویه. مگر می شود انسان هم قاتل و هم مقتول را دوست داشته باشد؟ چطور می شود که تو هم پدرت را که مظلوم واقع شده و هم قاتل پدرت را دوست داشته باشی؟ حقیقت محبت، این است که (سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم؛ موالی لمن والیتم معادٍ لمن عادیتم؛ محب لمن احبکم مغبض لمن ابغضک) و در نتیجه، یا باید دست از معاویه برداشت یا از علی دست برداشت و با تواتر ادله، از علی علیه السلام نمی توان دست برداشت. سؤال این است که اگر شما محب این چهار نفر (علی، فاطمه، حسن، حسین) هستید، معاویه این وسط چه کاره است؟ هند جگرخوار در این وسط چه کاره است؟ می گویند: آنها را هم دوست داریم! می گویند: معاویه خال المؤمنین، یعنی دایی مؤمنین است؛ چون خواهرش، زن پیغمبر است! در مدینه کتابی دیدم با بهترین صحافی و جلد که عنوانش (فضایل امیرالمؤمنین یزیدبن معاویه) بود (البته یزید بین آنها اختلافی است؛ بعضی ها در این حد تعریف می کنند و بعضی ها سکوت می کنند). سؤال این است که محبت به علی و فاطمه و حسن و حسین با محبت به عایشه، چگونه جمع می شود؟ عایشه سوار شتر در جنگ جمل، به جنگ اینها رفت و 14 هزار نفر را در جنگ جمل به کام مرگ کشید. آیا کسی هست که جواب داشته باشد؟ فرض کنید ما نمی گوییم در خانه حضرت فاطمه علیها السلام را آتش زدند (در روایات خود اهل تسنن آمده که در را آتش زدند؛ امّا شلاق زدن و کتک زدن در روایات ما هست و در منابع آنها نیست). ما می گوییم اصلاً فرض کنید آتش هم نزدند، اما فاطمه با اینها موافق بود یا با آنها مخالف و قهر بود؛ در یک خط بودند یا در دو خط بودند؟ در منابع برادران اهل تسنن آمده است که ابی بکر در هنگام مرگ گفت: ای کاش من سه کار را انجام نمی دادم؛ یکی از این کارها این بود که ای کاش فاطمه را به خاطر فدک، نرنجانده بودم! در منابع معتبر اهل سنت، چنین آمده است: (فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذلک؛ فاطمه از رفتار ابی بکر، رنجیده و آزرده خاطر گشت)
عنوان سوال:

آیه 23 سوره شوری را تفسیر کنید؟


پاسخ:

(قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی )؛ شوری (42)، آیه 23.؛ (بگو من هیچ مزد و پاداشی بر رسالتم درخواست نمی کنم؛ جز دوست داشتن نزدیکانم (-(اهل بیتم )-)).
در سوره شعرا، خدای تعالی به برخی از پیامبران، مانند حضرت نوح و لوط و هود می فرماید: به مردم بگویید که من مزد رسالت نمی خواهم؛ (إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ) و همه پیامبران مأمور بودند به امت خود بگویند که ما مزد رسالت نمی خواهیم؛ اما در سوره شوری، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از طرف خداوند مأمور شد که مزد رسالت بخواهد و این که می گویند پیامبر ما مزد نخواست، اشتباه است. این نص قرآن است که می فرماید: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی )؛ یعنی مزد رسالت خاتم انبیا، مودّت نسبت به اهل بیت او بود و معنای مودّت، محبت شدید است.
بنابراین، باید گفت:
اولاً، پیامبر خداصلی الله علیه وآله مزد خواست.
ثانیاً، پیامبر به دستور خداوند، مزد خواست.
ثالثاً، مزد او، مادی نبود؛ بلکه مودت قربی (دوستی و محبت نزدیکانش) بود.
دلالت آیه بر درخواست مزد نیز روشن است؛ زیرا برای مزد نخواستن، استثنا آورده است و هر کجا از یک نفی، چیزی استثنا شود، نتیجه، مثبت می شود. هنگامی که شما می گویید: امروز هیچ کس خانه ما نیامد، الاّ پدرم، نتیجه این است که کسی به خانه شما آمده است. در نتیجه، هنگامی که آیه شریفه می فرماید: بگو من مزد نمی خواهم، الاّ مودت اهل بیتم، معنایش این است که مودت اهل بیت توسط مردم، مزد رسالت است.
برای توضیح بیشتر به بیان ذیل توجه کنید:
اهل تسنن دو دانشمند و عالم بزرگ و برجسته دارند که عبارتند از:
1. زمخشری؛ او، امام مفسرین اهل تسنن است و در سال 528 فوت کرد. وی نویسنده تفسیر مشهور (الکشاف) است که مادر تفاسیر اهل تسنن است و نمی توانید از اهل تسنن کسی را پیدا کنید که ادعا کند زمخشری و تفسیر کشاف را قبول ندارد.
2. فخر رازی؛ او نویسنده تفسیر (الکبیر) است که از قوی ترین تفسیرهای اهل تسنن است. فخر رازی واقعاً نابغه بوده، شاید می توانسته معنای یک جمله را 7 یا 8 شکل عوض کند و توجیهات مختلفی برای آن بیاورد. او در زمینه توجیه و استشکال، بی نظیر بود و گمان نمی رود در جهان اهل تسنن، متفکرتر از فخر رازی کسی وجود داشته باشد.
حال قربی چه کسانی هستند؟
زمخشری می گوید قربای پیامبر آل پیامبرند الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ذیل آیه 23 سوره شوری. و فخر رازی بعد از نقل کلام زمخشری می نویسد: (و اَنَا اقول آلُ محمدصلی الله علیه وآله هُم الذین یَوول امرهم الیه فکل مَن کان امرهم الیه اشدّ و اکمل کانوا هم الآل و لا شک انّ فاطمةَ و علیاً و الحسن والحسین کان التعلّق بینهم و بین رسول اللَّه صلی الله علیه وآله اشدَّ التعلّقات و هذا کالمعلوم بالنقل المتواتر فوجب اَن یکونوا هم الآل... اَمّا غیرهم فهل یدخلون تحت لفظ الآل فمختلفٌ فی)؛ التفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب، ذیل آیه 23 سوره شوری.؛ (و من می گویم: آل محمد، کسانی هستند که امرشان به او برمی گردد؛ پس هر شخصی که امرش شدیدتر و کامل تر به پیامبرصلی الله علیه وآله بود، او آل است و شکی نیست که تعلّق فاطمه و علی و حسن و حسین به پیامبر، از همه شدیدتر بود و این مطلب، مانند معلوم به نقل متواتر است (-(حدیثی که هزاران نفر آن را نقل کرده باشند )-)پس واجب است که آنها آل باشند... اما غیر از این چهار نفر، آیا داخل در لفظ آل می شوند، مورد اختلاف واقع شده است).
(و رَوی صاحب الکشاف انّه لَمّا نزلت هذه الآیة قیل یا رسول اللَّه مَن قرابتک هؤلاء الّذین وجبت علینا مودّتهم؟ فقال علی و فاطمه و ابناهما، فثبت انّ هؤلاء الأربعة اقارب النبیّ صلی الله علیه وآله و اذا ثبت هذا وَجَب ان یکونوا مخصوصین بمزید التعظیم و یدل علیه وجوه:... الثانی: لا شک انّ النبیّ صلی الله علیه وآله کان یُحبّ فاطمةعلیها السلام قال صلی الله علیه وآله فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما یؤذیها و ثبت بالنقل المتواتر اَنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله انّه کان یحبُّ علیا والحسن والحسین و اذا ثبت ذلک وجب علی کل الأمّة مثله... لقد کان لکم فی رسول اللَّه اسوة حسن)؛ (صاحب کشاف روایت کرده هنگامی که این آیه نازل شد، گفته شد یا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله اقربایی که مودّتشان بر ما واجب است، چه کسانی هستد؟ پس حضرت فرمود: علی و فاطمه و دو پسر آنان؛ پس ثابت شد که این چهار نفر، نزدیکان پیامبرصلی الله علیه وآله هستند و حال که این مطلب ثابت شد، واجب است که آنها اختصاص یابند به زیادی تعظیم و احترام و بر این وجوب احترام و مودّت، ادله ای دلالت می کنند... یکی از آن دلیل ها این است که پیامبرصلی الله علیه وآله، فاطمه را بسیار دوست می داشت و می فرمود: فاطمه، پاره تن من است؛ هر چیزی که او را اذیت کند، مرا اذیت می کند و با نقل متواتر، ثابت شده که پیامبرصلی الله علیه وآله، علی و حسن و حسین علیهما السلام را دوست می داشت و هنگامی که این مطلب ثابت شد، واجب است که همه امت مانند او باشند... زیرا قرآن می فرماید: (به درستی که برای شما در رسول خدا، اسوه حسنه است) الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ذیل آیه 23 سوره شوری..
فخر رازی همچنین می نویسد:
(نَقَل صاحب الکشّاف عن النبیّ صلی الله علیه وآله: مَن مات علی حبّ آل محمد ماتَ شهیدا..
(صاحب کشاف از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده است: هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است.
هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، مغفوراً له (پاک از گناه) مرده است.
هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، تائب و توبه کننده، مرده است.
هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، مؤمن مرده، در حالی که ایمانش کامل بوده است این عبارت، اشاره به (الیوم اکملت لکم دینکم) است..
هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، مَلَک الموت، او را به بهشت بشارت می دهد.
هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، در قبر او، دو درب به سوی بهشت باز می شود.
هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، خداوند، قبر او را زیارتگاه ملائکه رحمت می گرداند اگر قبر محبّ اهل بیت، زیارتگاه ملائکه رحمت است، پس قبر خود آنها چیست؟ عرش خدا است؛ همان گونه که می فرماید: (مَن زار الحسین علیه السلام کمن زار اللَّه فی عرشه)..
سپس زمخشری روایات جهت نفی، یعنی بغض را نیز از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل می کند؛
من مات علی بغض آل محمد جاء یوم القیمة مکتوباً بین عینیه آیس مِن رحمةاللَّه.
من مات علی بغض آل محمد مات کافراً.
من مات علی بغض آل محمد لم یشمّ رائحة الجنّة.
هذا هوالّذی رواه صاحب الکشّاف؛
هر کس که بر بغض آل محمد بمیرد، در روز قیامت در حالی می آید که بین دو چشمش نوشته شده، این شخص مأیوس، از رحمت پروردگار است. یعنی مبغض اهل بیت در دو جهان از شیئیت خارج می شود؛ زیرا اگر شی ء و چیزی حساب می شد، مشمول روایت (رحمته وسعت کلّ شی ء) می شد؛ در حالی که او مأیوس از رحمت خداست.
هر کس که بر بغض آل محمد بمیرد، کافر مرده است.
هر کس که بر بغض آل محمد بمیرد، بوی بهشت را استشمام نمی کند.
این، آن چیزی بود که زمخشری در کشاف نقل کرده است).
دلیل دیگری که فخر رازی نقل می کند، این است: (انّ الدّعاء للآل منصب عظیم و لذلک جُعل هذا الدعاء خاتمة التشهد فی الصلاة و هو قوله اللّهم صلّ علی محمد و علی آل محمّد و هذا التعظیم لم یوجد فی حق غیر الآل فکل ذلک یدل علی انّ حب آل محمد واجب؛ دعا برای آل محمد، مقام بزرگی است و به همین جهت، این دعا در انتهای تشهد هر نماز، واجب شده، همه باید بگویند: .
بر همین اساس و بنا بر دلایل مختلف دیگری که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده است، همه برادران اهل تسنن، بدون هیچ گونه استثنایی (حتی وهابی ها)، ادعا می کنند که ما محبّ و دوست دار اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله هستیم و طبق درک عقل، محبت، جهت نفی و اثبات دارد؛ یعنی اگر کسی را دوست دارید، باید با دشمنان او نیز دشمن باشید؟
حال سؤال این است که محبت علی ابن ابیطالب علیه السلام با معاویه که دستور داد نام علی علیه السلام را در زیر کفش ها حک کنند و زیر پا لگدمال کنند و به سخنران ها دستور داد که علی علیه السلام را سبّ کنند، چطور جمع می شود؟
تا زمان عمر ابن عبدالعزیز، سبّ علی علیه السلام در خطبه ها ادامه داشت و آنها علی ابن ابیطالب علیه السلام را لعن می کردند. حبّ علی که در این کتاب ها نوشته شده، با لعن علی و با لگدمال کردن نام علی و با جنگیدن با علی در جنگ صفین، چگونه جمع می شود؟
بنابراین، باید این تناقض را جواب دهند؛ یا باید بگویند علی یا بگویند معاویه. مگر می شود انسان هم قاتل و هم مقتول را دوست داشته باشد؟ چطور می شود که تو هم پدرت را که مظلوم واقع شده و هم قاتل پدرت را دوست داشته باشی؟ حقیقت محبت، این است که (سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم؛ موالی لمن والیتم معادٍ لمن عادیتم؛ محب لمن احبکم مغبض لمن ابغضک) و در نتیجه، یا باید دست از معاویه برداشت یا از علی دست برداشت و با تواتر ادله، از علی علیه السلام نمی توان دست برداشت.
سؤال این است که اگر شما محب این چهار نفر (علی، فاطمه، حسن، حسین) هستید، معاویه این وسط چه کاره است؟ هند جگرخوار در این وسط چه کاره است؟ می گویند: آنها را هم دوست داریم! می گویند: معاویه خال المؤمنین، یعنی دایی مؤمنین است؛ چون خواهرش، زن پیغمبر است! در مدینه کتابی دیدم با بهترین صحافی و جلد که عنوانش (فضایل امیرالمؤمنین یزیدبن معاویه) بود (البته یزید بین آنها اختلافی است؛ بعضی ها در این حد تعریف می کنند و بعضی ها سکوت می کنند).
سؤال این است که محبت به علی و فاطمه و حسن و حسین با محبت به عایشه، چگونه جمع می شود؟ عایشه سوار شتر در جنگ جمل، به جنگ اینها رفت و 14 هزار نفر را در جنگ جمل به کام مرگ کشید. آیا کسی هست که جواب داشته باشد؟
فرض کنید ما نمی گوییم در خانه حضرت فاطمه علیها السلام را آتش زدند (در روایات خود اهل تسنن آمده که در را آتش زدند؛ امّا شلاق زدن و کتک زدن در روایات ما هست و در منابع آنها نیست). ما می گوییم اصلاً فرض کنید آتش هم نزدند، اما فاطمه با اینها موافق بود یا با آنها مخالف و قهر بود؛ در یک خط بودند یا در دو خط بودند؟ در منابع برادران اهل تسنن آمده است که ابی بکر در هنگام مرگ گفت: ای کاش من سه کار را انجام نمی دادم؛ یکی از این کارها این بود که ای کاش فاطمه را به خاطر فدک، نرنجانده بودم! در منابع معتبر اهل سنت، چنین آمده است: (فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذلک؛ فاطمه از رفتار ابی بکر، رنجیده و آزرده خاطر گشت)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین