شرح پرسش: در سورۀ انعام خداوند می فرماید: (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی‌ کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمیها لِیَمْکُرُوا فیها وَ ما یَمْکُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُو...) و در آیۀ 125 همین سوره می فرماید: (فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجا...) معنای جعلنا و یرد الله چیست و چگونه تفسیر می شود؟ پاسخ: برای آن که معنای دقیق و تفسیر درستی از آیات مورد پرسش[1] داشته باشیم، قبل از تفسیر آیات، تبیین برخی واژه های کلیدی آیات ضروری به نظر می رسد. بدین منظور نخست معنای (جعلنا) و (لام) در (لیمکروا) در آیه 123 را از دیدگاه مفسّران بررسی می کنیم. معنای جعلنا: نسبت به معنای جعلنا در آیه دو نظر وجود دارد. نظر اوّل (جعل) را به معنای صار می داند، بنابر این، جعلنا یعنی صیّرنا(....).[2] اما دیدگاه دوّم: (جعل) را به خلق و انشا معنا می کند، بنابر این جعلنا یعنی خلقنا، انشأنا(...).[3] لام در لیمکروا: در این جا نیز میان مفسران دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. بیشتر مفسران بر این عقیده اند که (لام) در (لیمکروا) لام عاقبت(صیرورت) است، نه لام غایت.[4] زیرا: اولاً: مکر، به هر کار انحرافی که توأم با اخفاء و پنهانکاری باشد گفته می شود.[5] بنابر این، مکر، قبیح است. ارادۀ کار قبیح نیز قبیح است، پس نسبت ارادۀ قبیح به خداوند حکیم صحیح نیست. ثانیاً: اگر غایت جعل مجرمان در قریه ها را مکر کردن بگیریم، با قول خداوند متعال در آیۀ (ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)[6] منافات دارد که غایت آفرینش جن و انس را عبادت و بندگی قرار داده است.[7] برخی از مفسران، (لام) در (لیمکروا) را لام غایت گرفته اند؛ نظیر (لام لجهنّم)، در آیۀ (وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الجِْنّ‌ِ وَ الْانسِ...)[8] که خداوند، غایت خلقت اهل شقاوت را جهنم قرار داده است.[9] تفسیر آیه بر مبنای دو دیدگاه در لام لیمکروا: از این که (جعل) به معنای خلق و انشا باشد، یا به معنای صار، آن چنان تفاوت ماهوی در معنا و تفسیر آیه ایجاد نمی کند، ولی از این که (لام) در (لیمکروا) برای عاقبت باشد یا غایت می توان گفت بین دو تعبیر اختلاف اساسی به وجود می آید. تفسیر آیه بنابر این که (لام) (لیمکروا) لام عاقبت باشد (همچنان که در مکّه بزرگان، – مثل ابوسفیان - گناهکار هستند، ما در هر قریه ای از قرا، گناهکاران آن قریه را بزرگتران آن قریه گردانیدیم، و یا این که ما خلق کردیم در هر قریه ای از قرا، بزرگترانی را که آنها گناهکاران آن قریه اند. ما آنان را همانند صاحبان نور از اهل ایمان گردانیدیم و خلق نمودیم یعنی هر کاری برای اهل ایمان انجام دادیم برای آنها نیز انجام دادیم و از آنان، سلب اختیار نکردیم بر همین اساس اهل ایمان با انتخاب نیکوی خود هدایت شدند و گناهکاران به سوء اختیار خود گمراه شده اند و عاقبت کارشان این شد که به کسانی که قصد ایمان آوردن دارند حیله نمایند و آنان را فریب دهند اما بی خبر از این که حیله آنها به خودشان باز می گردد.[10] تفسیر آیه بنابر این که (لام) (لیمکروا) لام غایت باشد همچنان که در مکّه بزرگان، – مثل ابوسفیان - گناهکار هستند، ما گناهکاران آن قریه را بزرگتران آن قریه گردانیدیم، و یا این که ما خلق کردیم در هر قریه ای از قرا، بزرگترین مجرمان را برای این که در آن قریه مکر کنند اما بی خبر و غافل از این هستند که نتیجۀ مکرشان به خودشان باز می گردد. زیرا پروردگار عالم از دعوت به دین نفعی نمی برد بلکه هدفش این است که نفع اخروی نصیب دعوت شوندگان گردد از جمله خود این کسانی که مردم را فریب می دهند و نمی گذارند به دعوت پیامبران جواب بدهند و این افراد در حقیقت، خودشان را از منفعت محروم ساخته و گول زده اند و عاقبت مکرشان به خودشان باز گشته اما نمی فهمند.[11] اشکال: اگر غایت، از خلقت مجرمان، این باشد که آنان در شهرها و اطراف آن به زیر دستان خود مکر نمایند،آنان مجبور به مکر و فریب هستند و در واقع، دارای اراده و اختیار نیستند هر چند بر حسب ظاهر مختار باشند زیرا ارادۀ عبد در برابر ارادۀ پروردگار مقهور است. بنابر این عقاب و سرزنش آنان معقول نیست. جواب: (خداوند از آفرینش بندگانش یک غایت اصلی دارد و آن این که رحمتش شامل حال همه شود و به بهشت بروند اما یک غایت تبعی دارد و آن این که چون خداوند می داند گروهی از بندگانش به سوء اختیار خود، اهل شقاوت و عصیان خواهند شد - با این که آنان را برای بهشت خلق کرده – غایت تبعی خداوند این است که به خاطر نافرمانی آنها، آنان را به دوزخ ببرد.) در این آیه نیز غایت اصلی خداوند این است که مجرمان نیز همانند اهل ایمان، راه درست را در پیش گیرند و به دعوت انبیا لبیک گفته و مشمول رحمت حق شوند اما غایت تبعی خداوند از خلقت این مجرمان این است که آنان در قریه ها مکر نمایند. چون میداند که خودشان به سوء اختیار، راه ضلالت را پیش خواهند گرفت نه تنها خودشان ایمان نمی آورند بلکه دنبال مکر و فریب دیگران خواهند رفت تا از ایمان آوردن آنان نیز جلوگیری نمایند پس خودشان با سوء اختیار خود موجب بدبختی و سوء تقدیر برای خود شده اند.[12] ..........چه فرقی بین بیان شود.............. معنای (یُرِد) و تفسیر آیه اراده در لغت به معنای: (خواستن)، (درخواست نمودن)، (قصد کردن)، (میل و رغبت نمودن به چیزی)، (وادار کردن به امری) آمده است.[13] در تفسیر این آیه: (فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشرَْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یجَْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا ...)،[14] مفسران می گویند: 1.مقصود این است که: (هر که را خدا بخواهد به سوی ثواب و راه بهشت هدایت کند، تصمیم او را نسبت به اسلام قوی می ‌سازند و برای او انگیزه ‌هایی ایجاد می کند که به اسلام روی آورند و وسوسه ‌های شیطانی و خاطره ‌های فاسد را از دلش می ‌زداید. اینها را از راه لطف و منت و به پاس این که هدایت خدا را پذیرفته است، انجام می ‌دهد و هر که را خدا بخواهد از ثواب و کرامت خود گمراه کند، به کیفر بی ‌ایمانیش سینه ‌اش را تنگ و سخت می ‌سازد، بدون‌ آن که مانع ایمانش شود و قدرت را از او سلب کند.[15] چنان که می ‌فرماید: (وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً)[16]؛ آنان که هدایت یافتند، خدا بر هدایتشان می ‌افزاید و روح تقوا به آنان می بخشد. مؤیّد گفتار ما مبنی بر این که هدایت به معنای راهنمایی به سوی ثواب است، این سخن خدا است که می فرماید: آنان که در راه خدا کشته شدند، خدا اعمالشان را گم نمی کند. به زودی آنها را هدایت و کارشان را اصلاح می کند. [17] بدیهی است که هدایت بعد از کشته شدن چیزی جز ثواب نیست؛ زیرا پس از مرگ، تکلیفی وجود ندارد.[18] 2. مقصود این است که هر که را خدا بخواهد بر هدایت استوار می دارد، سینه ‌اش را به پاس ایمان و پذیرش هدایت، می ‌گشاید. و هر که را بر اثر کفر و ترک ایمان، بخواهد به خود واگذارد و میان او و آنچه می خواهد، خالی گذارد، سینه ‌اش را تنگ و سخت می کند و الطاف خود را از او دریغ می ‌دارد تا سینه ‌اش گشایش نیابد؛ زیرا بر اثر پایداری در راه کفر، شایسته قبول الطاف حق نیست.[19] شاهد این نظرن که هدایت به معنای استوار و پایدار ماندن بر هدایت است، قول خداوند در آیۀ (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ)[20]است که می فرماید: پروردگارا، هدایت و راهنمایی فرما و ثابت دار ما را به راه راست.[21] 3. منظور آیه این است که هر که را خدا بخواهد از هدایت بیشتری که به مؤمن وعده کرده، برخوردار و بهره‌مند سازد، سینه ‌اش را برای آن می ‌گشاید؛ زیرا فایده آن این است که بر بصیرت مؤمن افزوده می شود. اما کسانی را که خدا می خواهد از آن هدایت افزون تر محروم سازد و چنان که خود بکفر گراییده‌اند، آنها را از معرض آن هدایت دور گرداند، سینه‌ آنان را تنگ و سخت می‌کند که جایی برای پذیرش آن هدایت باقی نماند. بدیهی است که هر گاه گشودن سینه مؤمن مقتضی برخورداری از هدایت بیشتر باشد، بستن و تنگ کردن سینه کافر، مقتضی محرومیت از آن است. نتیجه این بیان این است که مردم برای پذیرش ایمان و اعراض از کفر، ترغیب می‌شوند.[22] اشکال: برخی به این آیه استدلال کردند که هدایت و ضلالت کار خدا است و طبق مفاد همین آیه این انحصار از مسلمات عقل است؛[23] زیرا بنده مخلوق، قدرتش بر ایمان و کفر به یک اندازه است، و مادامی که برای یکی از این دو مرجحی در کار نباشد محال است که آن یکی را بر دیگری ترجیح دهد و بر گزیند، پس اختیار یکی از آن دو وقتی صورت می ‌گیرد که مرجحی برای آن باشد، و این مرجح ناچار یک امر قلبی خواهد بود، و آن هم جز علم یا اعتقاد و یا مظنه بر وجود مصلحت زائده و منفعت راجح و نبود ضرر زائد و منقصت راجح چیز دیگر نمی‌تواند باشد، و چون حصول علم و اعتقاد و مظنه در قلب از ناحیه خدای تعالی است،[24]_ چنان چه رسول اکرم نیز فرمودند شرح صدر: (نُورٌ یَقْذِفُهُ‌ اللَّهُ‌ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَیَشْرَحُ صَدْرَهُ)[25] مراد از شرح صدر، نوری است که خداوند در سینه مؤمن می اندازد، پس سینه اش را وسعت می دهد و آماده برای پذیرش حقایق می کند._ بنده هر چند دارای قدرت و حق انتخاب باشد، باز نمی تواند بدون انگیزه یک طرف را بر دیگری ترجیح دهد. بنابر این، آن چیزی که سبب بر اختیار است، قدرت تنها نیست، بلکه قدرت و انگیزه است که انگیزه از ناحیه خدا است.پس لا جرم اختیار کفر و یا ایمان مستند به خدا است و بنده را در انتخاب یکی از آن دو اختیاری نیست. جواب: 1. افعال اختیاریه عبد هم نسبت به عبد داده می شود و هم به خداوند که معنای امر بین الامرین و اختیار است که نه جبر باشد و نه تفویض، اگر اشیا را مستند به خدای تعالی می ‌دانیم به خاطر آن است که خدای تعالی اسباب و مقدمات وجود آن را فراهم نموده و این امر سبب نمی‌ شود که آن افعال به غیر خدا مستند نباشد، و گرنه قانون عمومی علت و معلول از بین رفته، در نتیجه احکام عقلی به کلی از میان می ‌رود، پس ممکن است تمامی اشیا، و از آن جمله هدایت و ضلالت، در عین این که به طور حقیقت مستند به خدا هستند به همان گونه مستند به غیر خدا هم باشند و تناقضی هم نباشد.[26] 2. آیه شریفه تنها متعرض این جهت بود که هدایت و ضلالت و یا سعه و ضیق قلب، کار خدای تعالی و از صنع او است، و اما این که هدایت و ضلالت همان رغبت نفس و نفرت آن باشد، گذشته از این که سخن درستی نیست، آیه شریفه هم از آن ساکت، بلکه از آن بی گانه است.[27] 3. آیه شریفه تنها در مقام بیان عملی است که خدا در موقع هدایت و اضلال در قلب انجام می‌دهد، اما این که آیا تمامی هدایت ‌ها و ضلالت ها تنها از ناحیه خدا است، آیه از آن اجنبی است، گو این که هدایت و ضلالت از ناحیه خدا است و اما غرض از آیه مورد بحث، افاده آن نیست.[28] 4. منظور از (هدایت) و (اضلال) الاهی فراهم ساختن یا از میان بردن مقدمات هدایت در مورد کسانی است که آمادگی و عدم آمادگی خود را برای پذیرش حق با اعمال و کردار خویش اثبات کرده‌اند. بنابر این، نه دسته اول در پیمودن این مسیر مجبورند و نه دسته دوم در کار خود، هدایت و ضلالت الاهی در واقع مکمل چیزی است که خودشان خواسته‌اند و انتخاب کرده‌اند.[29] پی نوشت: [1]. (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی‌ کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمیها لِیَمْکُرُوا فیها وَ ما یَمْکُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُو)؛ انعام، 123. [2]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق، المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 2، ص 181، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1418 ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 556، ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ ابن هائم، شهاب الدّین احمد بن محمد، التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ج 4، ص 260، دار الغرب الإسلامی، بیروت، چاپ اوّل، 1423 ق؛ ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، تحقیق، با مقدمه علامه شهرستانی، ج 1، ص 176، انتشارات بیدار، قم، چاپ اوّل، 1410 ق. [3]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن،ج 7، ص 340، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417 ق؛ نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 5، ص 84، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1398 ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی، میر جلال الدین، ج 1، ص 819، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اوّل، 1373 ش. [4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، ص 428، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش؛ بانوی اصفهانی سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 5، ص 123، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361 ش؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‌4، ص، 261؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 6، ص 148، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اوّل، 1404 ق؛ متشابه القرآن و مختلفه، ج ‌1، ص 176. [5]. تفسیر نمونه، ج 5، ص 428. [6]. الذاریات، 56. [7]. مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‌5، ص 124؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‌4، ص 261؛ متشابه القرآن و مختلفه، ج ‌1، ص 176. [8]. (به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم...)، اعراف، 179. [9]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 340. [10]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌4، ص 556؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‌4، ص، 260؛ دخیل، علی بن محمد علی، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ص 188، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ دوّم، 1422 ق؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 818. [11]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 340 – 341. [12]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 334 – 335. [13]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 3، ص 144، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 ش؛ مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ص 38. (واژه رود) [14]. آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده می سازد و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینه‌اش را آن چنان تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان بالا برود این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی‌آورند قرار می‌دهد؛ انعام، 125. [15]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 342؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 197، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش. حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 6، ص 151، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اوّل، 1404 ق؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ج 1، ص 156، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423 ق. [16]. محمد، 17. [17]. محمد، 5. [18]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌4، ص 560 و 561. [19]. حائری تهرانی، میر سید علی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 4، ص 256، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1377 ش. [20]. فاتحه، 6. [21]. مجمع البیان، ج 4، ص 561. [22]. مجمع البیان، ج 4، ص 561؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌5، ص 198؛ صادقی تهرانی، محمد، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص 144، مؤلف، قم، 1419 ق. [23]. فخرالدین رازی ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 13، ص 137 و 138، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوّم، 1420 ق. [24]. چنان که امام صادق(ع) می فرماید: ‌(علم به زیاد آموختن نیست و همانا علم نور است که پروردگار در قلب کسی وارد می کند که اراده کرده او را هدایت کند)، شهید ثانی، زین الدین بن علی، منیة المرید، محقق، مصحح، مختاری، رضا، ص 167، مکتب الإعلام الإسلامی، قم، چاپ اوّل، 1409 ق. [25]. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار(ط- بیروت)، محقق، مصحح، جمعی از محققان‌، ج 65، ص 236، دار إحیاء التراث العربی‌، بیروت‌، چاپ دوم‌، 1403 ق. [26]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 344؛ اطیب البیان، ج 5، ص 198. [27]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌7، ص 344؛ مفاتیح الغیب، ج 13، ص 138. [28]. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج7، ص 344 و 345. [29]. تفسیر نمونه، ج ‌5، ص 434؛ مفاتیح الغیب، ج 13، ص 138. منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
در سورۀ انعام خداوند می فرماید: (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمیها لِیَمْکُرُوا فیها وَ ما یَمْکُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُو...) و در آیۀ 125 همین سوره می فرماید: (فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجا...) معنای جعلنا و یرد الله چیست و چگونه تفسیر می شود؟
پاسخ:
برای آن که معنای دقیق و تفسیر درستی از آیات مورد پرسش[1] داشته باشیم، قبل از تفسیر آیات، تبیین برخی واژه های کلیدی آیات ضروری به نظر می رسد. بدین منظور نخست معنای (جعلنا) و (لام) در (لیمکروا) در آیه 123 را از دیدگاه مفسّران بررسی می کنیم.
معنای جعلنا: نسبت به معنای جعلنا در آیه دو نظر وجود دارد. نظر اوّل (جعل) را به معنای صار می داند، بنابر این، جعلنا یعنی صیّرنا(....).[2] اما دیدگاه دوّم: (جعل) را به خلق و انشا معنا می کند، بنابر این جعلنا یعنی خلقنا، انشأنا(...).[3]
لام در لیمکروا: در این جا نیز میان مفسران دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. بیشتر مفسران بر این عقیده اند که (لام) در (لیمکروا) لام عاقبت(صیرورت) است، نه لام غایت.[4] زیرا: اولاً: مکر، به هر کار انحرافی که توأم با اخفاء و پنهانکاری باشد گفته می شود.[5] بنابر این، مکر، قبیح است. ارادۀ کار قبیح نیز قبیح است، پس نسبت ارادۀ قبیح به خداوند حکیم صحیح نیست. ثانیاً: اگر غایت جعل مجرمان در قریه ها را مکر کردن بگیریم، با قول خداوند متعال در آیۀ (ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)[6] منافات دارد که غایت آفرینش جن و انس را عبادت و بندگی قرار داده است.[7]
برخی از مفسران، (لام) در (لیمکروا) را لام غایت گرفته اند؛ نظیر (لام لجهنّم)، در آیۀ (وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الجِْنِّ وَ الْانسِ...)[8] که خداوند، غایت خلقت اهل شقاوت را جهنم قرار داده است.[9]
تفسیر آیه بر مبنای دو دیدگاه در لام لیمکروا:
از این که (جعل) به معنای خلق و انشا باشد، یا به معنای صار، آن چنان تفاوت ماهوی در معنا و تفسیر آیه ایجاد نمی کند، ولی از این که (لام) در (لیمکروا) برای عاقبت باشد یا غایت می توان گفت بین دو تعبیر اختلاف اساسی به وجود می آید.
تفسیر آیه بنابر این که (لام) (لیمکروا) لام عاقبت باشد
(همچنان که در مکّه بزرگان، – مثل ابوسفیان - گناهکار هستند، ما در هر قریه ای از قرا، گناهکاران آن قریه را بزرگتران آن قریه گردانیدیم، و یا این که ما خلق کردیم در هر قریه ای از قرا، بزرگترانی را که آنها گناهکاران آن قریه اند. ما آنان را همانند صاحبان نور از اهل ایمان گردانیدیم و خلق نمودیم یعنی هر کاری برای اهل ایمان انجام دادیم برای آنها نیز انجام دادیم و از آنان، سلب اختیار نکردیم بر همین اساس اهل ایمان با انتخاب نیکوی خود هدایت شدند و گناهکاران به سوء اختیار خود گمراه شده اند و عاقبت کارشان این شد که به کسانی که قصد ایمان آوردن دارند حیله نمایند و آنان را فریب دهند اما بی خبر از این که حیله آنها به خودشان باز می گردد.[10]
تفسیر آیه بنابر این که (لام) (لیمکروا) لام غایت باشد
همچنان که در مکّه بزرگان، – مثل ابوسفیان - گناهکار هستند، ما گناهکاران آن قریه را بزرگتران آن قریه گردانیدیم، و یا این که ما خلق کردیم در هر قریه ای از قرا، بزرگترین مجرمان را برای این که در آن قریه مکر کنند اما بی خبر و غافل از این هستند که نتیجۀ مکرشان به خودشان باز می گردد. زیرا پروردگار عالم از دعوت به دین نفعی نمی برد بلکه هدفش این است که نفع اخروی نصیب دعوت شوندگان گردد از جمله خود این کسانی که مردم را فریب می دهند و نمی گذارند به دعوت پیامبران جواب بدهند و این افراد در حقیقت، خودشان را از منفعت محروم ساخته و گول زده اند و عاقبت مکرشان به خودشان باز گشته اما نمی فهمند.[11]
اشکال:
اگر غایت، از خلقت مجرمان، این باشد که آنان در شهرها و اطراف آن به زیر دستان خود مکر نمایند،آنان مجبور به مکر و فریب هستند و در واقع، دارای اراده و اختیار نیستند هر چند بر حسب ظاهر مختار باشند زیرا ارادۀ عبد در برابر ارادۀ پروردگار مقهور است. بنابر این عقاب و سرزنش آنان معقول نیست.
جواب:
(خداوند از آفرینش بندگانش یک غایت اصلی دارد و آن این که رحمتش شامل حال همه شود و به بهشت بروند اما یک غایت تبعی دارد و آن این که چون خداوند می داند گروهی از بندگانش به سوء اختیار خود، اهل شقاوت و عصیان خواهند شد - با این که آنان را برای بهشت خلق کرده – غایت تبعی خداوند این است که به خاطر نافرمانی آنها، آنان را به دوزخ ببرد.) در این آیه نیز غایت اصلی خداوند این است که مجرمان نیز همانند اهل ایمان، راه درست را در پیش گیرند و به دعوت انبیا لبیک گفته و مشمول رحمت حق شوند اما غایت تبعی خداوند از خلقت این مجرمان این است که آنان در قریه ها مکر نمایند. چون میداند که خودشان به سوء اختیار، راه ضلالت را پیش خواهند گرفت نه تنها خودشان ایمان نمی آورند بلکه دنبال مکر و فریب دیگران خواهند رفت تا از ایمان آوردن آنان نیز جلوگیری نمایند پس خودشان با سوء اختیار خود موجب بدبختی و سوء تقدیر برای خود شده اند.[12] ..........چه فرقی بین بیان شود..............
معنای (یُرِد) و تفسیر آیه
اراده در لغت به معنای: (خواستن)، (درخواست نمودن)، (قصد کردن)، (میل و رغبت نمودن به چیزی)، (وادار کردن به امری) آمده است.[13]
در تفسیر این آیه: (فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشرَْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یجَْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا ...)،[14] مفسران می گویند:
1.مقصود این است که: (هر که را خدا بخواهد به سوی ثواب و راه بهشت هدایت کند، تصمیم او را نسبت به اسلام قوی می سازند و برای او انگیزه هایی ایجاد می کند که به اسلام روی آورند و وسوسه های شیطانی و خاطره های فاسد را از دلش می زداید. اینها را از راه لطف و منت و به پاس این که هدایت خدا را پذیرفته است، انجام می دهد و هر که را خدا بخواهد از ثواب و کرامت خود گمراه کند، به کیفر بی ایمانیش سینه اش را تنگ و سخت می سازد، بدون آن که مانع ایمانش شود و قدرت را از او سلب کند.[15]
چنان که می فرماید: (وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً)[16]؛ آنان که هدایت یافتند، خدا بر هدایتشان می افزاید و روح تقوا به آنان می بخشد.
مؤیّد گفتار ما مبنی بر این که هدایت به معنای راهنمایی به سوی ثواب است، این سخن خدا است که می فرماید: آنان که در راه خدا کشته شدند، خدا اعمالشان را گم نمی کند. به زودی آنها را هدایت و کارشان را اصلاح می کند. [17] بدیهی است که هدایت بعد از کشته شدن چیزی جز ثواب نیست؛ زیرا پس از مرگ، تکلیفی وجود ندارد.[18]
2. مقصود این است که هر که را خدا بخواهد بر هدایت استوار می دارد، سینه اش را به پاس ایمان و پذیرش هدایت، می گشاید. و هر که را بر اثر کفر و ترک ایمان، بخواهد به خود واگذارد و میان او و آنچه می خواهد، خالی گذارد، سینه اش را تنگ و سخت می کند و الطاف خود را از او دریغ می دارد تا سینه اش گشایش نیابد؛ زیرا بر اثر پایداری در راه کفر، شایسته قبول الطاف حق نیست.[19] شاهد این نظرن که هدایت به معنای استوار و پایدار ماندن بر هدایت است، قول خداوند در آیۀ (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ)[20]است که می فرماید: پروردگارا، هدایت و راهنمایی فرما و ثابت دار ما را به راه راست.[21]
3. منظور آیه این است که هر که را خدا بخواهد از هدایت بیشتری که به مؤمن وعده کرده، برخوردار و بهرهمند سازد، سینه اش را برای آن می گشاید؛ زیرا فایده آن این است که بر بصیرت مؤمن افزوده می شود. اما کسانی را که خدا می خواهد از آن هدایت افزون تر محروم سازد و چنان که خود بکفر گراییدهاند، آنها را از معرض آن هدایت دور گرداند، سینه آنان را تنگ و سخت میکند که جایی برای پذیرش آن هدایت باقی نماند. بدیهی است که هر گاه گشودن سینه مؤمن مقتضی برخورداری از هدایت بیشتر باشد، بستن و تنگ کردن سینه کافر، مقتضی محرومیت از آن است. نتیجه این بیان این است که مردم برای پذیرش ایمان و اعراض از کفر، ترغیب میشوند.[22]
اشکال:
برخی به این آیه استدلال کردند که هدایت و ضلالت کار خدا است و طبق مفاد همین آیه این انحصار از مسلمات عقل است؛[23] زیرا بنده مخلوق، قدرتش بر ایمان و کفر به یک اندازه است، و مادامی که برای یکی از این دو مرجحی در کار نباشد محال است که آن یکی را بر دیگری ترجیح دهد و بر گزیند، پس اختیار یکی از آن دو وقتی صورت می گیرد که مرجحی برای آن باشد، و این مرجح ناچار یک امر قلبی خواهد بود، و آن هم جز علم یا اعتقاد و یا مظنه بر وجود مصلحت زائده و منفعت راجح و نبود ضرر زائد و منقصت راجح چیز دیگر نمیتواند باشد، و چون حصول علم و اعتقاد و مظنه در قلب از ناحیه خدای تعالی است،[24]_ چنان چه رسول اکرم نیز فرمودند شرح صدر: (نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَیَشْرَحُ صَدْرَهُ)[25] مراد از شرح صدر، نوری است که خداوند در سینه مؤمن می اندازد، پس سینه اش را وسعت می دهد و آماده برای پذیرش حقایق می کند._ بنده هر چند دارای قدرت و حق انتخاب باشد، باز نمی تواند بدون انگیزه یک طرف را بر دیگری ترجیح دهد. بنابر این، آن چیزی که سبب بر اختیار است، قدرت تنها نیست، بلکه قدرت و انگیزه است که انگیزه از ناحیه خدا است.پس لا جرم اختیار کفر و یا ایمان مستند به خدا است و بنده را در انتخاب یکی از آن دو اختیاری نیست.
جواب:
1. افعال اختیاریه عبد هم نسبت به عبد داده می شود و هم به خداوند که معنای امر بین الامرین و اختیار است که نه جبر باشد و نه تفویض، اگر اشیا را مستند به خدای تعالی می دانیم به خاطر آن است که خدای تعالی اسباب و مقدمات وجود آن را فراهم نموده و این امر سبب نمی شود که آن افعال به غیر خدا مستند نباشد، و گرنه قانون عمومی علت و معلول از بین رفته، در نتیجه احکام عقلی به کلی از میان می رود، پس ممکن است تمامی اشیا، و از آن جمله هدایت و ضلالت، در عین این که به طور حقیقت مستند به خدا هستند به همان گونه مستند به غیر خدا هم باشند و تناقضی هم نباشد.[26]
2. آیه شریفه تنها متعرض این جهت بود که هدایت و ضلالت و یا سعه و ضیق قلب، کار خدای تعالی و از صنع او است، و اما این که هدایت و ضلالت همان رغبت نفس و نفرت آن باشد، گذشته از این که سخن درستی نیست، آیه شریفه هم از آن ساکت، بلکه از آن بی گانه است.[27]
3. آیه شریفه تنها در مقام بیان عملی است که خدا در موقع هدایت و اضلال در قلب انجام میدهد، اما این که آیا تمامی هدایت ها و ضلالت ها تنها از ناحیه خدا است، آیه از آن اجنبی است، گو این که هدایت و ضلالت از ناحیه خدا است و اما غرض از آیه مورد بحث، افاده آن نیست.[28]
4. منظور از (هدایت) و (اضلال) الاهی فراهم ساختن یا از میان بردن مقدمات هدایت در مورد کسانی است که آمادگی و عدم آمادگی خود را برای پذیرش حق با اعمال و کردار خویش اثبات کردهاند. بنابر این، نه دسته اول در پیمودن این مسیر مجبورند و نه دسته دوم در کار خود، هدایت و ضلالت الاهی در واقع مکمل چیزی است که خودشان خواستهاند و انتخاب کردهاند.[29]
پی نوشت:
[1]. (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمیها لِیَمْکُرُوا فیها وَ ما یَمْکُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُو)؛ انعام، 123.
[2]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق، المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 2، ص 181، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1418 ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 556، ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ ابن هائم، شهاب الدّین احمد بن محمد، التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ج 4، ص 260، دار الغرب الإسلامی، بیروت، چاپ اوّل، 1423 ق؛ ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، تحقیق، با مقدمه علامه شهرستانی، ج 1، ص 176، انتشارات بیدار، قم، چاپ اوّل، 1410 ق.
[3]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن،ج 7، ص 340، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417 ق؛ نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 5، ص 84، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1398 ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی، میر جلال الدین، ج 1، ص 819، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اوّل، 1373 ش.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، ص 428، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش؛ بانوی اصفهانی سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 5، ص 123، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361 ش؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص، 261؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 6، ص 148، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اوّل، 1404 ق؛ متشابه القرآن و مختلفه، ج 1، ص 176.
[5]. تفسیر نمونه، ج 5، ص 428.
[6]. الذاریات، 56.
[7]. مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 5، ص 124؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 261؛ متشابه القرآن و مختلفه، ج 1، ص 176.
[8]. (به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم...)، اعراف، 179.
[9]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 340.
[10]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 556؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص، 260؛ دخیل، علی بن محمد علی، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ص 188، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ دوّم، 1422 ق؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 818.
[11]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 340 – 341.
[12]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 334 – 335.
[13]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 3، ص 144، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 ش؛ مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ص 38. (واژه رود)
[14]. آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده می سازد و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینهاش را آن چنان تنگ میکند که گویا میخواهد به آسمان بالا برود این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمیآورند قرار میدهد؛ انعام، 125.
[15]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 342؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 197، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش. حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 6، ص 151، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اوّل، 1404 ق؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ج 1، ص 156، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423 ق.
[16]. محمد، 17.
[17]. محمد، 5.
[18]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 560 و 561.
[19]. حائری تهرانی، میر سید علی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 4، ص 256، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1377 ش.
[20]. فاتحه، 6.
[21]. مجمع البیان، ج 4، ص 561.
[22]. مجمع البیان، ج 4، ص 561؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 198؛ صادقی تهرانی، محمد، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص 144، مؤلف، قم، 1419 ق.
[23]. فخرالدین رازی ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 13، ص 137 و 138، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوّم، 1420 ق.
[24]. چنان که امام صادق(ع) می فرماید: (علم به زیاد آموختن نیست و همانا علم نور است که پروردگار در قلب کسی وارد می کند که اراده کرده او را هدایت کند)، شهید ثانی، زین الدین بن علی، منیة المرید، محقق، مصحح، مختاری، رضا، ص 167، مکتب الإعلام الإسلامی، قم، چاپ اوّل، 1409 ق.
[25]. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار(ط- بیروت)، محقق، مصحح، جمعی از محققان، ج 65، ص 236، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
[26]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 344؛ اطیب البیان، ج 5، ص 198.
[27]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص 344؛ مفاتیح الغیب، ج 13، ص 138.
[28]. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج7، ص 344 و 345.
[29]. تفسیر نمونه، ج 5، ص 434؛ مفاتیح الغیب، ج 13، ص 138.
منبع:islamquest.net
- [سایر] چرا در آیه 125 سوره انعام خداوند فرموده (یَشْرَحْ صَدْرَه) و نفرمود: (یَشرَح قلبَه)؟
- [سایر] چرا در آیه 125 سوره انعام خداوند فرموده «یَشْرَحْ صَدْرَه» و نفرمود: «یَشرَح قلبَه»؟
- [سایر] سلام در سوره واقعه آیه 65 و 70 یک جا جعلنا ودیگر جا لجعلنا آورده است ؟ دلیل یا تفسیر چیست ؟ متشکرم
- [سایر] قرآن در دو جا اعلام میکند که (الله بهترین خالقها است) (سوره 23 آیه 14 و سوره 37 آیه 125) و این به این معنا است که غیر از الله خالقهای دیگری نیز وجود دارند! اما در عین حال خیلی جاها ادعا میکند (الله خالق همه چیز است) (سوره 39 آیه 62)، اگر خالق همه چیز الله است، خالق دیگری نمیتواند وجود داشته باشد. و آیه (الله بهترین خالقها است) را چگونه تفسیر میکنید؟
- [سایر] با سلام و خسته نباشید. تفسیر آیه 159 سوره انعام با فرض اینکه منظور از تفرقه، تفرقه در دین اسلام باشد، چیست؟!
- [سایر] تفسیر آیه 9 سوره جن چیست؟
- [سایر] تفسیر آیه 53 سوره احزاب چیست؟
- [سایر] تفسیر آیه 60 سوره روم چیست؟
- [سایر] تفسیر آیه 9 سوره جن چیست؟
- [سایر] تفسیر آیه 40 سوره سبأ چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در چهار سوره قرآن, آیه سجده هست: آیه 15 سوره (سجده), آیه 37 سوره (فصّلت), آیه 62 سوره (نجم) و آیه 19 سوره (علق). هر کس یکی از این چهار آیه را بخواند یا گوش فرا دهد، پس از تمام شدن آیه، فوراً باید سجده کند و اگر آن را فراموش کرده، هر وقت یادش آمد, باید سجده نماید.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکة یس و الصافات و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم ازو سورة اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه ازو قرآن ممکن بخوانند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است (سوره های وَالنَّجم(53) اِقرَأْ(96) والم تنزیل(32) و حم سجده(41)) وهرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود، و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] چنان که گفته شد در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است(سوره (الم سجده) و (حم سجده) و (النجم) و (اقرء)) و هرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد، بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر ، در بالین او سوره مبارکه یس ، و صافّات ، و احزاب ، و آیة الکرسی ، و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف ، و سه آیه آخر سوره بقره ، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند .