در شب اول قبر، نکیر و منکر با انسان‌ها به چه زبانی صحبت می‌کنند؟
از رخدادهای مهم و حتمی عالم برزخ سؤال دو فرشته «نکیر» و «منکر» است. از روایات و گفتار متکلمان اسلامی بر می‌آید که سؤال نکیر و منکر حقیقتی غیر قابل انکار است. شیخ صدوق در این باره می‌نویسد: «اعتقاد ما درباره سؤال قبر این است که حق است و ناچار به پذیرش آن هستیم».[1] روایات در این‌باره فراوان‌اند؛ از جمله امام جعفر صادق(ع) فرمود: «هر کس سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست: معراج، سؤال قبر و شفاعت».[2] همچنین نقل شده است: امام سجاد(ع) در هر جمعه در مسجد رسول خدا(ص) مردم را موعظه می‌فرمود و از جمله مواعظش این بود: «ای فرزند آدم! اجل تو سریع‌ترین چیزها به سوی تو است و نزدیک است تو را دریابد و ملک الموت روح ترا قبض کند و به سوی منزلِ تنها بروی، پس روح ترا به سوی تو برگردانند و منکر و نکیر برای سؤال و امتحان سخت تو بیایند همانا اول چیزی که از تو سؤال کنند از دین تو است که به آن معتقد بوده‌ای و از کتاب تو است که آن‌را تلاوت کرده و از امامی است که ولایت او را اختیار نموده و می‌پرسند از عمر تو که در چه چیز فانی کردی و از مال تو که از کجا کسب، و در چه راه مصرف نمودی، پس عذر خود را بگیر و برای جواب آماده شو».[3] درباره کیفیت و چگونگی سؤال در قبر -مانند این‌که به چه زبانی صحبت می‌کنند- چیزی صریحی در روایات بیان نشده است، اما به طور اجمال باید گفت: 1. برخی معتقدند که در قبر از هر شخصی، با زبان اصلی آن شخص سؤال و جواب خواهد شد.[4] حتی اگر این نظریه را نپذیریم ولی مسلم است که این گفت‌وگو به شیوه‌ای انجام خواهد شد که درک متقابل وجود داشته باشد. 2. گروهی نیز احتمال داده‌اند که سؤالات قبر به این صورت نیست که با زبان و الفاظ مادی از ما بپرسند، پروردگار و پیامبر تو کیست و ما اسم آن‌را بگوییم، بلکه در عالم قبر قوای مثالی انسان به ‌کار می‌افتد؛ یکی از مهم‌ترین چیزهایی که به‌ کار می‌افتد حافظه مثالی انسان است، و وقتی حافظه مثالی به‌ کار می‌افتد تمام زندگی شخص و باورهایی از اعماق وجود انسان پیش چشم او می‌آید. و وقتی این دو ملک از انسان‌ها سؤال می‌کنند، می‌خواهند آن چیزی که در عمق وجود آنها در مورد خدا شکل گرفته است، را بدانند. به دیگر سخن؛ در قبر، زبان حال وجود دارد، نه زبان قال، چنانچه در روایات به این مطلب اشاره شده است، پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «هنگامی مرده در قبر گذاشته می‌شود، قبر به او می‌گوید: وای بر تو ای فرزند آدم! چه چیزی تو را نسبت به من فریب داد؟ آیا نمی‌دانی من سرای فتنه، سرای تاریکی، سرای تنهایی و خانه کرم‌هایم، چه چیزی تو را نسبت به من مغرور کرد؟ که تو با آرزوهای بسیار و کبر و تلاش زیاد بر روی من خرامان می‌گذشتی، در این موقع اگر مرده از اهل صلاح باشد، گوینده‌ای بر قبر پاسخ می‌دهد که: چه می‌گویی؟ اگر امر به معروف و نهی از منکر کرده باشد، گور می‌گوید: من در این صورت سبزه زاری می‌شوم و تن او نوری می‌شود و روح او به سوی خدا بالا خواهد رفت».[5] امام صادق(ع) فرموده است: «قبر را در هر روز گفتاری است، می‌گوید: من خانه غربتم، من خانه وحشتم، من خانه کرم‌هایم، من قبرم، من مرغ‌زاری از مرغ‌زارهای بهشت و یا حفره‌ای از حفره‌های آتشم».[6] 3. ممکن است گفته شود: سؤال و جواب با گوش و زبان همین بدن است، ولی در ظرف عالم دیگر، نه در این عالم مادی. و این‌که گفتیم: در بدنِ مثالی است، منافی این سخن نیست. توضیح این‌که؛ روح انسانی، جوهری است مجرّد و غیر از روح حیوانی است و به مردن انسان فانی نمی‌شود، بلکه تنها علاقه تدبیری و تصرف او از این بدن عنصری قطع می‌گردد، بنابراین، مانعی ندارد که لذائذ و آلام وارده بر این بدن را درک کند و با اهل و اولاد خود تکلم نماید و عملیاتی که نسبت به بدن او می‌شود ببیند و سخنانی که در این‌باره گفته می‌شود بشنود و همراه بدن خود حرکت کند، اما نه به این زبان و چشم و گوش و دست و پا و سایر حواس ظاهری بلکه با مردن، ادراکات روحی شدیدتر می‌شود و بدون این آلات امور را درک می‌کند.[7] 4. ناگفته نماند که؛ شاید انسان در دنیا به سادگی پاسخ آنچه در پرسش شب اول قبر طرح می‌شود را بداند اما کسی که در دنیا مطیع شیطان بوده زبانش بند خواهد آمد و به این سؤال‌ها نخواهد توانست پاسخ بگوید ولی اگر عملکردش در این دنیا به گونه‌ای باشد که اعتقاداتش در قلبش رسوخ کرده باشد در این صورت هدایت الهی شامل حال او می‌شود و پاسخ شب اول قبر نیز ساده خواهد بود؛ چنان‌که در روایتی امام کاظم(ع) می‌فرماید: «از مؤمنی که در قبر است سؤال می‌شود که پروردگار تو کیست؟ او در پاسخ می‌گوید: الله. سپس سؤال می‌شود: دین تو چیست؟ او در پاسخ می‌گوید: اسلام. و باز از او پرسیده می‌شود که پیامبر تو کیست؟ در پاسخ می‌گوید: محمد(ص) و باز پرسیده می‌شود: امام تو چه کسی است؟ در پاسخ این سؤال اسامی ائمه را که به آنان اعتقاد دارد، بیان می‌کند. سپس سؤال می‌شود که: چگونه به آن علم پیدا کردی؟ در پاسخ می‌گوید: خداوند مرا به این طریق هدایت کرده، و مرا بر این عقیده تثبیت فرمود ...».[8]   [1] . شیخ صدوق‏، الاعتقادات‏، ص 58، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم، چاپ دوم، 1414ق. [2] . فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ‏2، ص 501، انتشارات رضی، قم، چاپ اول، 1375ش؛ شیخ حرّ عاملی، الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، محقق، مصحح، قائنی، محمد بن محمد حسین، ‌ج ‏1، ص 360، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق. [3] . شیخ صدوق، الأمالی، ص 503 – 504، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش. [4] . غزالی، ابو حامد محمد بن محمد، سراج الطالبین، (شرح منهاج العابدین الی جنه رب العالمین)، شارح: دحلان، سید احمد بن زینی، ج 1، ص 139، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت. [5] . ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج ‏1، ص 288 – 289، مکتبة الفقیه، قم، چاپ اول، 1410ق؛ طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج 22، ص 377، مکتبة ابن تیمیة، قاهرة، چاپ دوم، 1415ق. [6] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏3، ص 242، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [7] . طیب، سید عبد الحسین، کلم الطیب در تقریر عقاید اسلام‏، ص 662، کتابخانه اسلام‏، چاپ چهارم، 1362ش‏. ‏ [8] . الکافی، ج ‏3، ص 238.
عنوان سوال:

در شب اول قبر، نکیر و منکر با انسان‌ها به چه زبانی صحبت می‌کنند؟


پاسخ:

از رخدادهای مهم و حتمی عالم برزخ سؤال دو فرشته «نکیر» و «منکر» است. از روایات و گفتار متکلمان اسلامی بر می‌آید که سؤال نکیر و منکر حقیقتی غیر قابل انکار است. شیخ صدوق در این باره می‌نویسد: «اعتقاد ما درباره سؤال قبر این است که حق است و ناچار به پذیرش آن هستیم».[1] روایات در این‌باره فراوان‌اند؛ از جمله امام جعفر صادق(ع) فرمود: «هر کس سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست: معراج، سؤال قبر و شفاعت».[2] همچنین نقل شده است: امام سجاد(ع) در هر جمعه در مسجد رسول خدا(ص) مردم را موعظه می‌فرمود و از جمله مواعظش این بود: «ای فرزند آدم! اجل تو سریع‌ترین چیزها به سوی تو است و نزدیک است تو را دریابد و ملک الموت روح ترا قبض کند و به سوی منزلِ تنها بروی، پس روح ترا به سوی تو برگردانند و منکر و نکیر برای سؤال و امتحان سخت تو بیایند همانا اول چیزی که از تو سؤال کنند از دین تو است که به آن معتقد بوده‌ای و از کتاب تو است که آن‌را تلاوت کرده و از امامی است که ولایت او را اختیار نموده و می‌پرسند از عمر تو که در چه چیز فانی کردی و از مال تو که از کجا کسب، و در چه راه مصرف نمودی، پس عذر خود را بگیر و برای جواب آماده شو».[3]
درباره کیفیت و چگونگی سؤال در قبر -مانند این‌که به چه زبانی صحبت می‌کنند- چیزی صریحی در روایات بیان نشده است، اما به طور اجمال باید گفت:
1. برخی معتقدند که در قبر از هر شخصی، با زبان اصلی آن شخص سؤال و جواب خواهد شد.[4] حتی اگر این نظریه را نپذیریم ولی مسلم است که این گفت‌وگو به شیوه‌ای انجام خواهد شد که درک متقابل وجود داشته باشد.
2. گروهی نیز احتمال داده‌اند که سؤالات قبر به این صورت نیست که با زبان و الفاظ مادی از ما بپرسند، پروردگار و پیامبر تو کیست و ما اسم آن‌را بگوییم، بلکه در عالم قبر قوای مثالی انسان به ‌کار می‌افتد؛ یکی از مهم‌ترین چیزهایی که به‌ کار می‌افتد حافظه مثالی انسان است، و وقتی حافظه مثالی به‌ کار می‌افتد تمام زندگی شخص و باورهایی از اعماق وجود انسان پیش چشم او می‌آید. و وقتی این دو ملک از انسان‌ها سؤال می‌کنند، می‌خواهند آن چیزی که در عمق وجود آنها در مورد خدا شکل گرفته است، را بدانند.
به دیگر سخن؛ در قبر، زبان حال وجود دارد، نه زبان قال، چنانچه در روایات به این مطلب اشاره شده است، پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «هنگامی مرده در قبر گذاشته می‌شود، قبر به او می‌گوید: وای بر تو ای فرزند آدم! چه چیزی تو را نسبت به من فریب داد؟ آیا نمی‌دانی من سرای فتنه، سرای تاریکی، سرای تنهایی و خانه کرم‌هایم، چه چیزی تو را نسبت به من مغرور کرد؟ که تو با آرزوهای بسیار و کبر و تلاش زیاد بر روی من خرامان می‌گذشتی، در این موقع اگر مرده از اهل صلاح باشد، گوینده‌ای بر قبر پاسخ می‌دهد که: چه می‌گویی؟ اگر امر به معروف و نهی از منکر کرده باشد، گور می‌گوید: من در این صورت سبزه زاری می‌شوم و تن او نوری می‌شود و روح او به سوی خدا بالا خواهد رفت».[5] امام صادق(ع) فرموده است: «قبر را در هر روز گفتاری است، می‌گوید: من خانه غربتم، من خانه وحشتم، من خانه کرم‌هایم، من قبرم، من مرغ‌زاری از مرغ‌زارهای بهشت و یا حفره‌ای از حفره‌های آتشم».[6]
3. ممکن است گفته شود: سؤال و جواب با گوش و زبان همین بدن است، ولی در ظرف عالم دیگر، نه در این عالم مادی. و این‌که گفتیم: در بدنِ مثالی است، منافی این سخن نیست. توضیح این‌که؛ روح انسانی، جوهری است مجرّد و غیر از روح حیوانی است و به مردن انسان فانی نمی‌شود، بلکه تنها علاقه تدبیری و تصرف او از این بدن عنصری قطع می‌گردد، بنابراین، مانعی ندارد که لذائذ و آلام وارده بر این بدن را درک کند و با اهل و اولاد خود تکلم نماید و عملیاتی که نسبت به بدن او می‌شود ببیند و سخنانی که در این‌باره گفته می‌شود بشنود و همراه بدن خود حرکت کند، اما نه به این زبان و چشم و گوش و دست و پا و سایر حواس ظاهری بلکه با مردن، ادراکات روحی شدیدتر می‌شود و بدون این آلات امور را درک می‌کند.[7]
4. ناگفته نماند که؛ شاید انسان در دنیا به سادگی پاسخ آنچه در پرسش شب اول قبر طرح می‌شود را بداند اما کسی که در دنیا مطیع شیطان بوده زبانش بند خواهد آمد و به این سؤال‌ها نخواهد توانست پاسخ بگوید ولی اگر عملکردش در این دنیا به گونه‌ای باشد که اعتقاداتش در قلبش رسوخ کرده باشد در این صورت هدایت الهی شامل حال او می‌شود و پاسخ شب اول قبر نیز ساده خواهد بود؛ چنان‌که در روایتی امام کاظم(ع) می‌فرماید: «از مؤمنی که در قبر است سؤال می‌شود که پروردگار تو کیست؟ او در پاسخ می‌گوید: الله. سپس سؤال می‌شود: دین تو چیست؟ او در پاسخ می‌گوید: اسلام. و باز از او پرسیده می‌شود که پیامبر تو کیست؟ در پاسخ می‌گوید: محمد(ص) و باز پرسیده می‌شود: امام تو چه کسی است؟ در پاسخ این سؤال اسامی ائمه را که به آنان اعتقاد دارد، بیان می‌کند. سپس سؤال می‌شود که: چگونه به آن علم پیدا کردی؟ در پاسخ می‌گوید: خداوند مرا به این طریق هدایت کرده، و مرا بر این عقیده تثبیت فرمود ...».[8]   [1] . شیخ صدوق‏، الاعتقادات‏، ص 58، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم، چاپ دوم، 1414ق. [2] . فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ‏2، ص 501، انتشارات رضی، قم، چاپ اول، 1375ش؛ شیخ حرّ عاملی، الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، محقق، مصحح، قائنی، محمد بن محمد حسین، ‌ج ‏1، ص 360، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق. [3] . شیخ صدوق، الأمالی، ص 503 – 504، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش. [4] . غزالی، ابو حامد محمد بن محمد، سراج الطالبین، (شرح منهاج العابدین الی جنه رب العالمین)، شارح: دحلان، سید احمد بن زینی، ج 1، ص 139، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت. [5] . ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج ‏1، ص 288 – 289، مکتبة الفقیه، قم، چاپ اول، 1410ق؛ طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج 22، ص 377، مکتبة ابن تیمیة، قاهرة، چاپ دوم، 1415ق. [6] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏3، ص 242، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [7] . طیب، سید عبد الحسین، کلم الطیب در تقریر عقاید اسلام‏، ص 662، کتابخانه اسلام‏، چاپ چهارم، 1362ش‏. ‏ [8] . الکافی، ج ‏3، ص 238.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین