از رخدادهای مهم و حتمی عالم برزخ، سؤال دو فرشته «نَکیر» و «مُنکر» است. از روایات و نیز گفتار متکلمان اسلامی برمی‌آید که سؤال نکیر و منکر حقیقتی غیر قابل انکار است.[1] در روایات از «مُنکر» به «ناکِر» نیز یاد شده است.[2] در قرآن کریم اشاره‌ای به این دو فرشته و نام‌های آنها نشده، ولی در برخی از متون و منابع دینی همچون صحیفه سجادیه[3] نامشان به میان آمده است. پس از این‌که میّت در قبر قرار می‌گیرد، این دو فرشته به سراغ او آمده و درباره خدا، دین، پیامبر و دیگر امور سؤال می‌کنند.[4] البته فرشتگان دیگری نیز در قبر به سراغ شخص می‌روند که می‌توان به فرشته‌ای به نام «رَومان» اشاره کرد.[5] معانی نکیر و منکر از کتاب‌های لغوی چنین به دست می‌آید که این دو کلمه از ماده «نکر» به معنای انکار کردن و ناپسند دانستن گرفته شده است.[6] اما معانی هر کدام از دو کلمه؛ در صورتی که «منکر» به صورت اسم مفعول خوانده شود[منکَر] به معنای چیز ناپسند و ناشناخته خواهد بود. و اگر آن‌را به صورت اسم فاعل بخوانیم، به معنای کسی است که چیزی را انکار کرده و ناپسند می‌شمارد.[7] شاید بتوان گفت؛ تلفظ صحیح این کلمه، به صورت اسم فاعلی باشد؛ زیرا در برخی از روایات، به‌جای «منکر» واژه «ناکر» آمده است و ناکر هم به معنای انکار کننده است.[8] برخی از کتب لغت نیز به این شیوه از تلفظ اشاره کرده‌اند.[9] لفظ «نکیر» نیز معنای فاعلی از ماده «نُکر» دارد(یا به صورت صفت مشبه یا صیغه مبالغه) و به معنای چیزی است که ناپسندی و سختی آن شدید باشد.[10] بنابر این، معنای این دو کلمه نزدیک به هم است و فقط از حیث داشتن ثبوت یا شدت با یکدیگر متفاوت‌اند. البته کلمه «نکیر» گاهی به عنوان اسمی به‌معنای انکار به‌کار می‌رود و دلالت بر شدت و سختی می‌کند.[11] وجه تسمیه در منابع روایی اشاره‌ای به وجه تسمیه این دو فرشته نشده است. اما با توجه به معانی گفته شده، در توضیح این نام‌گذاری، مطالب مختلفی بیان شده است: 1. به این دلیل که میّت کافر، انکار کننده حق است و آنچه که آن دو فرشته برای او می‌آورند و با آن او را عذاب می‌کنند برایش ناپسند است، به این دو فرشته ناکر و نکیر گفته شده است.[12] 2. منکر آن عکس العملی(عدم پاسخ گویی به سؤال‌های نکیر و منکر) است که از کافر سرمی‌زند و نکیر آن رفتاری است که آن دو فرشته با کافر دارند. برخی از شارحین، پس از نقل این سخن، آن‌را رد کرده و مغایر با روایات وارده فریقین(شیعه و سنت) دانسته‌اند.[13] 3. منکر عبارت است از اعمال ناپسندی که انسان در دنیا انجام داده و بعد از مرگ به شکل مناسب با همان اعمال برای او تجسم پیدا می‌کند. اما نکیر، ممکن است که وجه تسمیه آن به این دلیل باشد که وقتی انسان اعمال ناپسند خود را می‌بیند، آن‌را انکار کرده و ناپسند شمارد و خود را به خاطر آن سرزنش کند و تمثل آن حالت انکار، به عنوان نکیر متمثل می‌شود؛ چرا که قوای نفسانی انسان و مبادی آثار آن در عرف شرع فرشته نامیده می‌شود. سپس این انکار باعث می‌شود که شخص به اعتقاداتش مراجعه کرده و آنها را مورد بررسی قرار ‌دهد تا ببیند که آیا عقائدش صحیح است یا فاسد است؟ تا بداند که آیا اهل نجات خواهد بود یا اهل هلاکت و بدبختی است؟[14] حال اگر این شخص میت مؤمن باشد، این دو فرشته به صورتی زیبا برای او متمثل می‌شوند که در این حالت به این دو فرشته «مبشر» و «بشیر» گفته می شود و اگر کافر باشد، به زشت‌ترین شکل ظاهر می‌شوند که در این صورت به آن‌دو نام‌های «نکیر» و «منکر» اطلاق می‌شود. البته امکان دارد که این دو فرشته، جدای آن دو فرشته اولی باشند ولی از ظاهر بیشتر روایات چنین به‌دست‌ می‌آید که این دو، همان دو فرشته اولی هستند و فقط اسمشان تغییر می‌کند. مؤید این نظر، آن است که در بیشتر روایات که از نکیر و منکر سخن به میان آمده، هم برای مؤمن و هم غیر مؤمن می‌باشد.[15] [1] . ر.ک: «چگونگی سؤال نکیر و منکر در قبر»، سؤال 44047. [2] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 633، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [3] . «وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ، وَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُور»؛ علی بن الحسین(ع)(امام چهارم)، الصحیفة السجادیة، ص 40، قم، دفتر نشر الهادی، چاپ اول، 1376ش. [4] . کافی، ج 3، ص 237. [5] . الصحیفة السجادیة، ص 40. [6] . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 239، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش. [7] . ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، محقق، طناحی، محمود محمد، ج 5، ص 115، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 5، ص 233، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق. [8] . بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 893، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش. [9] . واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، شیری، علی، ج 7، ص 558، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق. [10] . ‌همان. [11] . فرهنگ ابجدی، ص 935. [12] . شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الإمامیة، محقق، مصحح، درگاهی، حسین، ص 99، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، 1414ق. [13] . کبیر مدنی، سید علیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، محقق، مصحح، حسینی امینی، محسن، ج 2، ص 65، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق. [14] . فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج‏25، ص 603، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق. [15] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 56، ص 234، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
ریشه لغوی اسامی فرشتگان الهی (نکیر) و (منکر) چیست؟ چرا به آنان نکیر و منکر میگویند؟ در کدام آیه از قرآن کریم خداوند تبارک و تعالی درباره این دو فرشته صحبت میفرمایند؟
از رخدادهای مهم و حتمی عالم برزخ، سؤال دو فرشته «نَکیر» و «مُنکر» است. از روایات و نیز گفتار متکلمان اسلامی برمیآید که سؤال نکیر و منکر حقیقتی غیر قابل انکار است.[1] در روایات از «مُنکر» به «ناکِر» نیز یاد شده است.[2] در قرآن کریم اشارهای به این دو فرشته و نامهای آنها نشده، ولی در برخی از متون و منابع دینی همچون صحیفه سجادیه[3] نامشان به میان آمده است.
پس از اینکه میّت در قبر قرار میگیرد، این دو فرشته به سراغ او آمده و درباره خدا، دین، پیامبر و دیگر امور سؤال میکنند.[4] البته فرشتگان دیگری نیز در قبر به سراغ شخص میروند که میتوان به فرشتهای به نام «رَومان» اشاره کرد.[5]
معانی نکیر و منکر
از کتابهای لغوی چنین به دست میآید که این دو کلمه از ماده «نکر» به معنای انکار کردن و ناپسند دانستن گرفته شده است.[6] اما معانی هر کدام از دو کلمه؛ در صورتی که «منکر» به صورت اسم مفعول خوانده شود[منکَر] به معنای چیز ناپسند و ناشناخته خواهد بود. و اگر آنرا به صورت اسم فاعل بخوانیم، به معنای کسی است که چیزی را انکار کرده و ناپسند میشمارد.[7]
شاید بتوان گفت؛ تلفظ صحیح این کلمه، به صورت اسم فاعلی باشد؛ زیرا در برخی از روایات، بهجای «منکر» واژه «ناکر» آمده است و ناکر هم به معنای انکار کننده است.[8] برخی از کتب لغت نیز به این شیوه از تلفظ اشاره کردهاند.[9]
لفظ «نکیر» نیز معنای فاعلی از ماده «نُکر» دارد(یا به صورت صفت مشبه یا صیغه مبالغه) و به معنای چیزی است که ناپسندی و سختی آن شدید باشد.[10] بنابر این، معنای این دو کلمه نزدیک به هم است و فقط از حیث داشتن ثبوت یا شدت با یکدیگر متفاوتاند. البته کلمه «نکیر» گاهی به عنوان اسمی بهمعنای انکار بهکار میرود و دلالت بر شدت و سختی میکند.[11]
وجه تسمیه
در منابع روایی اشارهای به وجه تسمیه این دو فرشته نشده است. اما با توجه به معانی گفته شده، در توضیح این نامگذاری، مطالب مختلفی بیان شده است:
1. به این دلیل که میّت کافر، انکار کننده حق است و آنچه که آن دو فرشته برای او میآورند و با آن او را عذاب میکنند برایش ناپسند است، به این دو فرشته ناکر و نکیر گفته شده است.[12]
2. منکر آن عکس العملی(عدم پاسخ گویی به سؤالهای نکیر و منکر) است که از کافر سرمیزند و نکیر آن رفتاری است که آن دو فرشته با کافر دارند. برخی از شارحین، پس از نقل این سخن، آنرا رد کرده و مغایر با روایات وارده فریقین(شیعه و سنت) دانستهاند.[13]
3. منکر عبارت است از اعمال ناپسندی که انسان در دنیا انجام داده و بعد از مرگ به شکل مناسب با همان اعمال برای او تجسم پیدا میکند. اما نکیر، ممکن است که وجه تسمیه آن به این دلیل باشد که وقتی انسان اعمال ناپسند خود را میبیند، آنرا انکار کرده و ناپسند شمارد و خود را به خاطر آن سرزنش کند و تمثل آن حالت انکار، به عنوان نکیر متمثل میشود؛ چرا که قوای نفسانی انسان و مبادی آثار آن در عرف شرع فرشته نامیده میشود. سپس این انکار باعث میشود که شخص به اعتقاداتش مراجعه کرده و آنها را مورد بررسی قرار دهد تا ببیند که آیا عقائدش صحیح است یا فاسد است؟ تا بداند که آیا اهل نجات خواهد بود یا اهل هلاکت و بدبختی است؟[14]
حال اگر این شخص میت مؤمن باشد، این دو فرشته به صورتی زیبا برای او متمثل میشوند که در این حالت به این دو فرشته «مبشر» و «بشیر» گفته می شود و اگر کافر باشد، به زشتترین شکل ظاهر میشوند که در این صورت به آندو نامهای «نکیر» و «منکر» اطلاق میشود. البته امکان دارد که این دو فرشته، جدای آن دو فرشته اولی باشند ولی از ظاهر بیشتر روایات چنین بهدست میآید که این دو، همان دو فرشته اولی هستند و فقط اسمشان تغییر میکند. مؤید این نظر، آن است که در بیشتر روایات که از نکیر و منکر سخن به میان آمده، هم برای مؤمن و هم غیر مؤمن میباشد.[15] [1] . ر.ک: «چگونگی سؤال نکیر و منکر در قبر»، سؤال 44047. [2] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 633، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [3] . «وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ، وَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُور»؛ علی بن الحسین(ع)(امام چهارم)، الصحیفة السجادیة، ص 40، قم، دفتر نشر الهادی، چاپ اول، 1376ش. [4] . کافی، ج 3، ص 237. [5] . الصحیفة السجادیة، ص 40. [6] . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 239، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش. [7] . ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، محقق، طناحی، محمود محمد، ج 5، ص 115، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، میر دامادی، جمال الدین، ج 5، ص 233، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق. [8] . بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 893، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش. [9] . واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، شیری، علی، ج 7، ص 558، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق. [10] . همان. [11] . فرهنگ ابجدی، ص 935. [12] . شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الإمامیة، محقق، مصحح، درگاهی، حسین، ص 99، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، 1414ق. [13] . کبیر مدنی، سید علیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، محقق، مصحح، حسینی امینی، محسن، ج 2، ص 65، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق. [14] . فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج25، ص 603، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق. [15] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 56، ص 234، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
- [سایر] با سلام چرا خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم از ضمیر (ما ) در آیات برای خود استفاده می کند؟
- [سایر] در قرآن کریم میخوانیم: (هیچ حافظی به جز الله وجود ندارد)؛ (سوره 2 آیه 107، سوره 29 آیه 22)، اما در سوره 41 آیه 31 فرشتگان خود میگویند (ما محافظان شما در اینجا و در آن دنیا هستیم). همچنین در سورههای دیگر نقش آنها به عنوان نگاهبان (سوره 13 آیه 11 و سوره 50 آیه 17- 18) و محافظان (سوره 82 آیه 10) اعلام میشود. آیا فرشتگان محافظ هستند یا خدا؟
- [سایر] قرآن در مورد باردار شدن مریم و میلاد مسیح در (سوره 3 آیه 42 و 45) راجع به چندین فرشته صحبت میکند اما در (سوره 19 آیه 17-21) تنها از یک فرشته صحبت میکند. بالأخره خداوند چند فرشته برای مریم فرستاده بود؟
- [سایر] در کدام آیه یا سوره از قرآن کریم به غیبت و ظهور امام زمان اشاره کرده است؟
- [سایر] کدام آیه از آیات قرآن کریم، امامت حضرت مهدی (عج)، در سن کودکی را امری ممکن میداند؟
- [سایر] سلام علیکم چرا خداوند تبارک و تعالی در قرآن میفرماید : فتبارک الله احسن الخالقین ؟ مگر ما بیش از یک خالق داریم؟ ممنون سال نو مبارک
- [سایر] با توجه به اینکه خداوند در قرآن با پیامبر اکرم( ص) معمولا با لفظ خطابی یا ندایی یا امری صحبت کرده است. آیا در قرآن آیه ای میتوان یافت که خداوند با پیامبر (ص) غیر خطابی ( غیابی) صحبت کرده باشد.
- [سایر] آیه شریفه قرآن کریم در مورد اینکه انسان اگر در هنگام رفاه به یاد خدا باشد خداوند در هنگام سختیهایش به یاد او خواهد بود چیست؟
- [سایر] هشدارهای خداوند متعال در قرآن کریم به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) یا سایر پیامبران الهی به چه معناست؟
- [سایر] با سلام. آیا در قرآن کریم آیه ای وجود دارد که اشاره به وجود نازنین حضرت مهدی داشته باشد؟ با تشکر.
- [آیت الله مظاهری] قسم خوردن باید به یکی از اسمهای خداوند تبارک و تعالی باشد و قسم خوردن به کلمة (اللَّه) بهتر است، و اگر قسم به یکی از مقدسات دین نظیر قرآن و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه طاهرین علیهم السلام باشد فایدهای ندارد.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است قاضی با وضو و در وقت قضاوت پشت به قبله باشد و مدعی و منکر رو به قبله باشند و از خداوند تعالی و اهلبیتعلیهم السلام در کارش کمک بگیرد و فرقی بین طرفین دعوی در صحبت و نگاه و توجّه و مانند اینها نگذارد و پیش از آنکه قسم بخورند آنها را از قسم خوردن بترساند و ابهت قسم را در دل آنها ایجاد کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر بر جایی از بدن، آیه قرآن یا اسم خداوند تعالی نوشته شده باشد، بنابر احتیاط واجب اگر ممکن است باید آن را از بین ببرد و اگر ممکن نیست، باید وضو وغسل را ارتماسی انجام دهد، و چنانچه بخواهد وضو یا غسل راترتیبیبجا آورد، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام رباخواری است که قرآن شریف آن را جنگ با خداوند متعال و رسولش میداند: (فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَربْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)[1] (و اگر (از ربا پرهیز نکنید)، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده او، برخاستهاید.) و آن اقسامی دارد: الف) قرض با بهره، گرچه آن بهره بسیار کم یا شرطی از شروط باشد، و هر چه درباره این قسم از نظر قرآن و روایات مذمّت شده است، درباره قرض بدون بهره که به آن قرضالحسنه میگویند سفارش شده است و قرآن شریف آن را قرض به خدای متعال میداند: (مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَریم)[2] (کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد تا نتیجهاش را برای وی دو چندان گرداند و او را پاداشی خوش باشد؟) ب) قرض مثل به مثل با زیادتر یا خرید و فروش مثل به مثل با زیادتر، نظیر اینکه یک سکّه طلا قرض دهد به یک سکّه طلا و هزارتومان و یا بفروشد سکّهای به سکّهای با هزار تومان و این قسم نیز در روایات ما ربا و حرام است، گرچه واقعاً و به حسب ارزش، سودی و بهرهای نباشد. ج) بهره و سود بردن بهواسطه حیله شرعی نظیر اینکه یک میلیون قرضالحسنه دهد، ولی چیز کم ارزشی را بفروشد به یک صد هزار تومان، این قسم نیز حرام است و این همان تقلّب در قانون است که قرآن شریف آن را استهزا به آیات الهی میداند. د) انجام حیلهای نه برای سود و بهره بردن بلکه برای اینکه ارزش واقعی مثل به مثل را یکسان کند، نظیر معامله سکّهای با سکّه دیگر گرچه از نظر وزن مساوی ولی از نظر قیمت یکی گرانتر از دیگری است و شخص سکّه گرانتر را با چیز کم ارزشی میفروشد به سکّه ارزانتر با پولی که سکّه ارزانتر را مساوی با سکّه گرانتر کند، و یا سکّه گرانتر را میفروشد به همان سکّه ارزانتر یا قرض میدهد به همان ارزانتر، ولی چیز کمارزشی را میفروشد به قیمتی که تفاوت آنها را جبران صفحه 404 نماید، و این قسم همان حیلهای است که گفتهاند: چه خوب است از حرام به حلال فرار کردن.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام مکر و خدعه با مسلمانان است و کراراً در قرآن شریف علاوه بر اینکه آن را حرام میداند گوشزد میکند که مکر مکرکننده، به خودش باز میگردد: (وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِءُ الّا بِاهْلِهِ)[1] (و نیرنگ زشت، جز دامان صاحبش را نگیرد.) و آن اقسامی دارد: الف) مکر و خدعه با خداوند تبارک و تعالی نظیر مکر و خدعه در تضعیف دین و افرادی که وابسته به دین هستند، نظیر علما و متّقین و نظیر تقلّب در قانون، مثل آنچه در مورد اصحاب سبت که در قرآن آمده است، و این قسم مکر در میان مردم زیاد دیده میشود، و حیلههایی که در حلال کردن حرام نظیر خوردن ربا و فرار نمودن از واجبات نظیر فرار از خمس و از حقوق دیگران و محروم کردن وارث بدون جهت از ارث و محروم نمودن زوجه از مهریه بهکار برده میشود که از مصادیق همین مکر و خدعه و تقلّب در قانون است. ب) مکر و خدعه برای جلب مال دیگران، یا ضایع نمودن حقوق دیگران نظیر غش در معاملات و فریب دادن مردم در معاملات که این قسم علاوه بر اینکه حرام است، حقّالنّاس نیز میباشد و به حقّالنّاس در اسلام زیاد اهمیّت داده شده است. ج) مکر و خدعه در ضایع نمودن عرض و آبروی دیگران و یا ایجاد دشمنی میان مسلمانان و امثال اینها که این صورت گرچه ضمانآور نیست، ولی گناهش از قسم دوّم بزرگتر است. د) مکر و خدعه در جلب منافع و احراز شخصیّت بدون اینکه ضرری برای کسی داشته باشد، و این قسم مکر و خدعه اگر حرامی بر آن مترتّب نباشد نظیر دروغ یا غیبت و امثال آن، جایز است، ولی مسلمان از این کارها نمیکند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام دروغ است و معنای آن فریب دیگران است به چیزی که در نظر او واقعیّت ندارد و قرآن شریف به طور مؤکّد، سلب ایمان از دروغگو نموده است: (انَّما یَفْتَرِی الکَذِبَ الَّذین لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّه).[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.) بلکه در روایات آمده است که دروغگو دشمن خداست و آن اقسامی دارد: الف) نسبت دروغ دادن به پیامبران گرامی و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و این قسم از دروغ که بدعت به آن میگویند، شدیدترین عذاب الهی را دارد و از همه اقسام دروغ بزرگتر و از اکبر کبائر است، مخصوصاً اگر سبب گمراهی کسی شود. ب) دروغ مفسدهآمیز نظیر دروغی که روابط بین دو مسلمان را تیره کند و نظیر دروغی که آبروی کسی را ببرد و نظیر دروغی که کسی را در خطر اندازد و مانند اینها. و قدر متیقّن از آیات و روایاتی که در مذمّت دروغ است همین قسم از دروغ میباشد. ج) نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر اینها، و به آن تهمت هم میگویند و این قسم علاوه بر اینکه دروغ است، غیبت نیز میباشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپّهای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند. د) دروغی که مفسده آمیز نباشد، نظیر تعریف بیجا از خود یا دیگران و نظیر اظهار محبّت و ارادت به کسی که محبّت و ارادت به او ندارد و مانند اینها، و حرمت این قسم دروغ نزد فقها مسلّم است و از آیات و روایات نیز به خوبی استفاده حرمت میشود. ه) دروغی که علاوه بر اینکه مفسده ندارد، فریب کسی هم نیست، نظیر قصّهها و داستانهای دروغ آمیز و شوخیهای دروغ آمیز و مانند اینها، و این قسم از دروغ گرچه حرام نیست، ولی از روایات به خوبی استفاده میشود که مسلمان واقعی از مثل این دروغها نیز پرهیز میکند. صفحه 401 و) توریه، و معنای آن این است که لفظی بگوید و معنایی را اراده کند که مخاطب توجّه به آن معنی نداشته باشد، و این قسم از دروغ نیز جایز نیست. و اینکه مشهور در میان مردم است که توریه بدون ضرورت جایز است، صحّت ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] قبل از ورود در احکام نماز اشاره به دو نکته لازم است اول اهمیت نماز در قران مجید نزدیک به صد مورد از نماز گفتگو شده و اشاره به دو مورد ان کافیست بعد از ان که خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را به مقام نبوت و رسالت و خلت اختیار نمود و به کلمات ازمایش و مبتلا کرد و ان حضرت کلمات را اتمام نمود به مقام امامت نایل شد و ان قدر عظمت مقام امامت بعد از ان همه مقامات در نظرش جلوه کرد که قال و من ذریتی گفت و از برای فرزندان من هم جواب شنید لا ینال عهدی الظالمین پیمان من به ظالمین نمی رسد و در عظمت نماز همین اندازه بس که ان کس که خداوند متعال برای او مقام امامت را خواست و او برای ذریه اش مسالت کرد بعد از طی تمام مقامات در جوار خانه خدا از خداوند متعال خواست رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی پروردگارا مرا اقامه کننده نماز قرار بده و ذریه مرا و همچنین بعد از ان که ذریه خود را در نزد بیت مسکن داد گفت ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه پروردگار ما هر اینه من از ذریه خودم مسکن دادم به بیابان بدون زرع نزد خانه محترم تو پروردگارا برای این که اقامه نماز بنمایند در قران مجید یک سوره به نام مومنون است و در ان مومنان به خصوصیاتی معرفی شده اند و اول خصوصیتی که به ان ابتدا شده این است که الذین هم فی صلاتهم خاشعون انان که همانا در نمازشان خاشعند و اخر خصوصیتی هم که به ان ختم می شود و الذین هم علی صلواتهم یحافظون و ان چنان کسانی که همانها بر نمازهایشان محافظت دارند پس افتتاح ایمان و ختم ایمان به نماز است و ثمره ان هم این ایه است اولیک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون و از سنت همین اندازه بس است که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند بعد از معرفت خدا چیزی را افضل از این صلوات پنجگانه نمی دانم و عدم علم از ان حضرت علم به عدم است و این روایت بیان کلام خداست و خداوند متعال هم در قران مجید می فرماید ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه بعد از ایمان به غیب اقامه نماز ذکر شده است و در عظمت نماز همین اندازه کفایت می کند که جامع تر از نماز بین عبادات عبادتی یافت نمی شود زیرا این عبادتی است مشتمل بر عبادت فعلی و بر عبادت قولی و عبادت فعلی ان شامل افعال عبادی از رکوع و سجود و قیام و قعود است و عبادت قولی ان شامل قرایت و ذکر و جامع جمیع معارف الهیه از تسبیح و تکبیر و تحمید و تهلیل که ارکان اربعه معارف حضرت حق سبحانه و تعالی است و مشتمل است بر تمام عبادات ملایکه مقربین که عده ای از انها عبادتشان در قیام است و عده ای در قعود و جمعی در رکوع و جمعی در سجود و عناوینی که برای نماز در روایات وارد شده زیاد است که از ان جمله است راس الدین و اخر وصایا الانبیاء و احب الاعمال و خیر الاعمال و قوام الاسلام و استقبال الرحمن منهاج الانبیاء و به یبلغ العبد الی الدرجه العلیا
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر ان که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل ان که مردمان خوب در ان جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به ان جا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به ارامی از تابوت بگیرند و وارد قبر نمایند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از ان که میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از ان که لحد را بپوشانند کسی دست راست را به شانه راست میت بزند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارد و دهان را نزدیک گوش او ببرد و به شدت حرکتش دهد و سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا محمد بن علی پس از ان بگوید هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المومنین و سید الوصیین و امام افترض الله طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القایم الحجه المهدی صلوات الله علیهم ایمه المومنین و حجج الله علی الخلق اجمعین و ایمتک ایمه هدی ابرار یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید اذا اتاک الملکان المقربان رسولین من عند الله تبارک و تعالی و سیلاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن ایمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله علیه واله وسلم نبیی و الاسلام دینی و القران کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المومنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی هولاء صلوات الله علیهم ایمتی و سادتی و قادتی و شفعایی بهم اتولی و من اعدایهم اتبرء فی الدنیا و الاخره ثم اعلم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید ان الله تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الایمه الاثنی عشر نعم الایمه و ان ما جاء به محمد صلی الله علیه واله وسلم حق و ان الموت حق و سوال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه اتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور پس بگوید افهمت یافلان و به جای فلان اسم میت را بگوید و پس از ان بگوید ثبتک الله بالقول الثابت و هداک الله الی صراط مستقیم عرف الله بینک و بین اولیایک فی مستقر من رحمته پس بگوید اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک