با نازل شدن سوره توبه، پیامبر گرامی اسلام(ص) مأموریت پیدا کرد تا اعلام کند، کسانی که با مسلمانان پیمان دارند و به پیمان خود وفادار باقی مانده‌اند، عهد و پیمانشان معتبر شمرده شد و زمان انقضای آن، همان زمانی است که در متن پیمان‌نامه قید شده است. اما کسانی که با پیامبر(ص) عهد و پیمان بسته‌اند ولی حرمت آن‌را رعایت نکرده و پیمان‌شکنی کردند، عهدشان باطل شده و اعتباری ندارد. این افراد و نیز کسانی که اصلاً پیمانی نداشتند، مدت زمانی به آنان مهلت داده شد تا فرصت انتخاب داشته باشند؛ یا اسلام را انتخاب کنند یا چاره دیگری بیاندیشند.[1] درباره مدت مهلتی که به آنها داده شده، آیه دوم سوره توبه می‌گوید: «مشرکان چهار ماه فرصت دارند[2] تا تصمیم نهایی خود را بگیرند». اما در آیه پنجم همین سوره چنین آمده: «وقتی که ماه‌های حرام به پایان رسید، مشرکانی که توبه نکرده و بر بت‌پرستی خود باقی مانده‌اند را بکشید».[3] با مقایسه این دو آیه، یک شبهه پیش می‌آید که ماه‌های حرام عبارت است از: رجب، ذی‌القعده، ذی‌الحجه و محرّم، و اگر بگوییم که مهلت مشرکان تا پایان ماه‌های حرام است، با آن مهلت چهارماه، هماهنگ نخواهد بود؛ زیرا انتهای چهار ماه، در ماه ربیع الاول واقع می‌شود؛ در حالی که انتهای ماه‌های حرام، پایان ماه محرم است و فاصله روز عید قربان(روز اعلام این حکم) تا پایان ماه محرم، فقط یک ماه و بیست روز خواهد بود. مفسران، در پاسخ به این اشکال گفته‌اند: منظور از ماه‌های حرام در آیه پنجم، ماه‌های حرام معروفی که در آیه 36 سوره توبه بدانها اشاره شده[4] نیست؛ بلکه منظور همین چهارماهی است که در آیه دوم به مشرکان مهلت داده شده بود(از 10 ذی حجه تا 10 ربیع الاول)؛ لذا در این مدت چهارماهه، کشتن مشرکان ممنوع شده، و از آن به ماه‌های حرام یاد شده است. بنابراین، «ال» در عبارت «الأشهر الحرم» برای عهد ذکری است و اشاره به همان چهارماه مذکور در آیه دوم همین سوره دارد.[5] این نظر مفسران، مورد تأیید روایات وارده از جانب معصومین(ع) نیز می‌باشد. امام صادق(ع) - در توضیح ماه‌های حرام اشاره شده در آیه پنجم- می‌فرماید: «این ماه‌های حرام، از روز نحر(عید قربان) تا دهم ماه ربیع الاول است».[6] برخی از نقل‌های اهل سنت نیز موافق با همین قول است.[7] اما برخی از مفسران، با این مبنا که شروع این مهلت چهارماهه، از زمان نزول آیات ابتدایی سوره توبه که در ماه شوّال بوده؛ ابتدای این چهار ماه را، ماه شوّال دانسته و انتهای آن‌را ماه محرّم، گفته‌اند. طبق این نظریه، منظور از ماه‌های حرام، همان ماه‌های حرام مشهور است که با اتمام ماه محرّم، به پایان می‌رسند.[8] این نظر را صاحب تفسیر «روح البیان» ارائه کرده، اما آن‌را مستند به دلیل نقلی نکرده است.[9] همچنین در منابع اهل سنت، نظر دیگری از «قتاده»[10] نقل شده که می‌گوید: پیامبر(ص) با گروهی از قریش پیمان داشت و مدت انتهای آن، چهار ماه بعد از روز عید قربان بوده است. ولی کسانی که با پیامبر عهد و پیمانی نداشتند، مدت مهلت آنها، پایان ماه‌های حرام، یعنی پایان ماه محرّم بوده است.[11] بنابراین، قتاده، افرادی را که موضوع آیه «أَرْبَعَةَ أَشْهُرِ» هستند، متفاوت از افرادی می‌پندارد که موضوع آیه «ألْأَشْهُرُ الْحُرُمُ» می‌باشند. در پایان به عنوان جمع‌بندی می‌توان گفت: قول اول به دلیل این‌که مورد تأیید احادیث است، از اعتبار بیشتری برخوردار است؛ هر چند که ممکن است گفته شود قول سوم، با دو آیه اول سوره برائت، به نوعی سازگاری دارد. اما قول دوم ضعیف‌ترین احتمال است؛ چرا که این نظر مورد تأیید روایات معتبر نیست. اضافه بر این، پذیرفتن قول دوم، مستلزم آن است که مهلت چهارماهه از دوماه قبل از نزول آیه آغاز شده باشد و پس از گذشت نیمی از زمان مهلت به پایان برسد که این موضوع بر خلاف حکمت و عقل خواهد بود. [1] . برگرفته از «وضعیت برخی مشرکان پس از نزول سوره توبه»، سؤال 46483. [2] . «فَسیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرِ»؛ توبه، 2. [3] . «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ»؛ توبه، 5. [4] . « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی‏ کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُم‏». [5] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 151، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم، 1417ق. [6] . عروسی حویزی، عبد علی، نور الثقلین، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 187، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق. [7] . ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تأویل القرآن، محقق، شاکر، احمد محمد، ج 14، ص 100، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1420ق. [8] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 13، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [9] . حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 3، ص 388، بیروت، دارالفکر، بی‌تا. [10] . یکی از مفسرین معروف صدر اسلام؛ ر.ک: «معرفی تفاسیر مجاهد، قتاده و زجاج»، سؤال 21430. [11] . سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 3، ص 213، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.‏
در آیات ابتدایی سوره توبه یکجا به مشرکان 4 ماه از عید قربان مهلت میدهد و جای دیگر میگوید پس از تمام شدن ماههای حرام مشرکان را بکُشید، آیا این تناقض نیست؟
با نازل شدن سوره توبه، پیامبر گرامی اسلام(ص) مأموریت پیدا کرد تا اعلام کند، کسانی که با مسلمانان پیمان دارند و به پیمان خود وفادار باقی ماندهاند، عهد و پیمانشان معتبر شمرده شد و زمان انقضای آن، همان زمانی است که در متن پیماننامه قید شده است. اما کسانی که با پیامبر(ص) عهد و پیمان بستهاند ولی حرمت آنرا رعایت نکرده و پیمانشکنی کردند، عهدشان باطل شده و اعتباری ندارد. این افراد و نیز کسانی که اصلاً پیمانی نداشتند، مدت زمانی به آنان مهلت داده شد تا فرصت انتخاب داشته باشند؛ یا اسلام را انتخاب کنند یا چاره دیگری بیاندیشند.[1]
درباره مدت مهلتی که به آنها داده شده، آیه دوم سوره توبه میگوید: «مشرکان چهار ماه فرصت دارند[2] تا تصمیم نهایی خود را بگیرند».
اما در آیه پنجم همین سوره چنین آمده: «وقتی که ماههای حرام به پایان رسید، مشرکانی که توبه نکرده و بر بتپرستی خود باقی ماندهاند را بکشید».[3]
با مقایسه این دو آیه، یک شبهه پیش میآید که ماههای حرام عبارت است از: رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرّم، و اگر بگوییم که مهلت مشرکان تا پایان ماههای حرام است، با آن مهلت چهارماه، هماهنگ نخواهد بود؛ زیرا انتهای چهار ماه، در ماه ربیع الاول واقع میشود؛ در حالی که انتهای ماههای حرام، پایان ماه محرم است و فاصله روز عید قربان(روز اعلام این حکم) تا پایان ماه محرم، فقط یک ماه و بیست روز خواهد بود.
مفسران، در پاسخ به این اشکال گفتهاند: منظور از ماههای حرام در آیه پنجم، ماههای حرام معروفی که در آیه 36 سوره توبه بدانها اشاره شده[4] نیست؛ بلکه منظور همین چهارماهی است که در آیه دوم به مشرکان مهلت داده شده بود(از 10 ذی حجه تا 10 ربیع الاول)؛ لذا در این مدت چهارماهه، کشتن مشرکان ممنوع شده، و از آن به ماههای حرام یاد شده است.
بنابراین، «ال» در عبارت «الأشهر الحرم» برای عهد ذکری است و اشاره به همان چهارماه مذکور در آیه دوم همین سوره دارد.[5]
این نظر مفسران، مورد تأیید روایات وارده از جانب معصومین(ع) نیز میباشد.
امام صادق(ع) - در توضیح ماههای حرام اشاره شده در آیه پنجم- میفرماید: «این ماههای حرام، از روز نحر(عید قربان) تا دهم ماه ربیع الاول است».[6]
برخی از نقلهای اهل سنت نیز موافق با همین قول است.[7]
اما برخی از مفسران، با این مبنا که شروع این مهلت چهارماهه، از زمان نزول آیات ابتدایی سوره توبه که در ماه شوّال بوده؛ ابتدای این چهار ماه را، ماه شوّال دانسته و انتهای آنرا ماه محرّم، گفتهاند. طبق این نظریه، منظور از ماههای حرام، همان ماههای حرام مشهور است که با اتمام ماه محرّم، به پایان میرسند.[8]
این نظر را صاحب تفسیر «روح البیان» ارائه کرده، اما آنرا مستند به دلیل نقلی نکرده است.[9]
همچنین در منابع اهل سنت، نظر دیگری از «قتاده»[10] نقل شده که میگوید:
پیامبر(ص) با گروهی از قریش پیمان داشت و مدت انتهای آن، چهار ماه بعد از روز عید قربان بوده است. ولی کسانی که با پیامبر عهد و پیمانی نداشتند، مدت مهلت آنها، پایان ماههای حرام، یعنی پایان ماه محرّم بوده است.[11]
بنابراین، قتاده، افرادی را که موضوع آیه «أَرْبَعَةَ أَشْهُرِ» هستند، متفاوت از افرادی میپندارد که موضوع آیه «ألْأَشْهُرُ الْحُرُمُ» میباشند.
در پایان به عنوان جمعبندی میتوان گفت: قول اول به دلیل اینکه مورد تأیید احادیث است، از اعتبار بیشتری برخوردار است؛ هر چند که ممکن است گفته شود قول سوم، با دو آیه اول سوره برائت، به نوعی سازگاری دارد.
اما قول دوم ضعیفترین احتمال است؛ چرا که این نظر مورد تأیید روایات معتبر نیست.
اضافه بر این، پذیرفتن قول دوم، مستلزم آن است که مهلت چهارماهه از دوماه قبل از نزول آیه آغاز شده باشد و پس از گذشت نیمی از زمان مهلت به پایان برسد که این موضوع بر خلاف حکمت و عقل خواهد بود. [1] . برگرفته از «وضعیت برخی مشرکان پس از نزول سوره توبه»، سؤال 46483. [2] . «فَسیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرِ»؛ توبه، 2. [3] . «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ»؛ توبه، 5. [4] . « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُم». [5] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 151، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [6] . عروسی حویزی، عبد علی، نور الثقلین، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 187، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق. [7] . ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تأویل القرآن، محقق، شاکر، احمد محمد، ج 14، ص 100، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1420ق. [8] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 13، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [9] . حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 3، ص 388، بیروت، دارالفکر، بیتا. [10] . یکی از مفسرین معروف صدر اسلام؛ ر.ک: «معرفی تفاسیر مجاهد، قتاده و زجاج»، سؤال 21430. [11] . سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 3، ص 213، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
- [سایر] با سلام؛ چرا خداوند در آیه 2 سوره توبه مهلت چهار ماهه به مشرکان میدهد؟ آیا خداوند از چهار ماه منظور خاصی داشته است؟
- [سایر] مشرکان سه دسته بودند؛ یک دسته پیمان بسته و آنرا شکستند، دسته دوم پیمان داشته و نشکستند و دسته سوم پیمان نبستند. با توجه به آیات ابتدایی سوره توبه تکلیف دسته سوم چیست؟
- [سایر] در مورد آیه 36 سوره توبه که دوازده ماه را به دوازده امام و چهار ماه حرام را به چهار امام تفسیر کردهاند، توضیح دهید.
- [سایر] آیه 217 سوره بقره می گوید: ای پیغمبر اگر مردم از تو راجع به جنگ در ماه های حرام سؤال کنند بگو گناهی است بزرگ. ولی باز داشتن خلق از راه خدا و پایمال کردن حرمت حرم خدا و بیرون کردن اهل حرم بسیار گناه بزرگتری است و فتنه گری فساد انگیز تر از قتل است و کافران پیوسته با شما کار زار کنند... . آیا معنای این آیات آن است که این 4 ماه (ماه های حرام) از سال که اعراب در آن بدون دغدغه جنگ بسر می برند نیز از آنها گرفته شد؟
- [سایر] سلام. ممنون از فرصتی که ایجاد کردید. بنده راجع به برخی بیانات قرآن کریم یک سری شبهات جدی دارم که از شما تقاضا دارم با دقت کامل پاسخ قابل قبولی را عنایت بفرمایید: اصل سؤال بنده راجع به فرمایش قرآن مجید مبنی بر آزادی عمل مسلمانان و اهل کتاب در به قتل رساندن کافران و آنهایی که اهل کتاب نیستند هست. به عنوان مثال در سوره توبه، آیه 29 داریم که "با هر که از اهل کتاب که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آن چه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمی دانند و به دین حق نمی گروند قتال و کارزار کنید تا آن گاه که به دست خود با ذلت و خواری جزیه دهند" یا در آیه 4-5 همین سوره داریم که " آن گروه از مشرکان که با آنها عهد بسته اید و عهد شما را نشکستند و هیچ یک از دشمنان شما را یاری نکرده باشند پس با آن ها تا مدتی که مقرر داشته اید عهد نگه دارید که خدا متقیان را دوست دارد پس چون چهار ماه حرام گذشت آن گاه آن ها را هر جا یافتید به قتل برسانید آن ها را دستگیر و محاصره کنید چنان که توبه کردند و نماز به پا داشتند زکات دادند پس از آن ها دست بدارید" و یا در آیه 89-91 از سوره نساء می خوانیم که "آرزوی آن ها (منافقان) این است که شما هم مانند آن ها کافر شوید تا با هم در یک سطح (از ایمان و کفر) قرار گیرید پس آن ها را دوست نگیرید مگر این که در راه خدا مهاجرت کنند و اگر مخالفت کردند هر کجا آن ها را یافتید بگیرید و بکشید و از میان آن ها یار و یاوری اختیار نکنید مگر آن هایی که به هم پیمانان شما بپیوندند یا نزد شما آیند و از پیکار با شما یا پیکار با قومشان دلتنگ باشند اگر رای خدا بر این قرار می گرفت که آن ها را بر شما مسلط کند با شما می جنگیدند اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و پیشنهاد صلح دادند خدا برای شما راهی علیه آن ها قرار نداده است (قمشه ای: خدا مال و جان آنها را برای شما مباح نکرده) و به زودی گروه دیگری را خواهید یافت که می خواهند از شما (به اظهار اسلام) و از قوم خود (به اظهار کفر) ایمنی یابند و هر گاه که راه فتنه گری و شرک بر آن ها باز شود به کفر خود باز می گردند پس اگر از شما کناره نگرفتند و تسلیم نشدند و از آزار شما دست نکشیدند در این صورت آن ها را هر جا یافته گرفته و به قتل برسانید " ...این مواردی است که هر چه فکر کردم نتوانستم پاسخ منطقی مبنی بر احترام کلام الله به آزادی جان و مال و عقیده انسان ها پیدا کنم. تعداد زیادی از دوستان من هم با این مشکل مواجه هستند و من از شما می خواهم که جداً به این امر همت کنید و این شبهه را که مطمئناً به دلیل کم آگاهی بنده و سایر افراد خواهد بو د و نه نعوذ بالله به دلیل قصور کلام الله، رفع بفرمایید.
- [سایر] بنا به نظر مفسّرین و علماء شیعه، آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) که بخشی از آیه 3 سوره مائده هست، جدا از صدر و ذیل همان آیه نازل شده، و در مورد خلافت حضرت علی (ع) و ماجرای غدیر نازل شده. امّا این سخن به 4 دلیل صحیح نیست: دلیل اوّل: در جواب این سؤال که (چرا صدر و ذیل آیه در مورد گوشتها و مأکولات حرام است؟) اینطور جواب میدهند که حکم مأکولات حرام در 3 آیه دیگر قرآن قبلاً نازل شده بوده، دو بار در مکّه و یک بار در مدینه (نحل 115، بقره 173، انعام 145). و در نتیجه دیگر اکمال دین معنا نخواهد داشت؛ چون آن مطلب قبلاً ابلاغ شده بود. امّا سؤال اینجا است که همین سخن در مورد خلافت و وصایت حضرت علی هم صادق است؛ یعنی از همان روز (انذر عشیرتک الاقربین) و حدیث یوم الدّار مطلب بیان شده بود، و در جای جای قرآن هم چندین بار آمده، مثل آیه ولایت، آیه اولی الامر و غیره. پس آن استدلال که اکمال دین را به ولایت میداند باطل خواهد بود. دلیل دوم: اگر بگوییم با ابلاغ و اثبات ولایت بود که دین کامل شد مشکل دیگری هم به همراه دارد، و آن این است که اگر مسألهی ولایت امری بسیار مهم و کلیدی بود چرا سایر احکام و امور که اهمّیّت کمتری داشتند بر آن مقدّم شدند و این مسئله حیاتی مؤخّر از همه واقع شد؟ به عبارت دیگر، دین زمانی کامل میشود که تمام احکام و عناصر آن بیان شود، و آخرین حکم و جزئی که بیان میشود لزوم ارزش و اهمّیّت ویژهای ندارد، بلکه آنچه مایه اکمال دین است این است که تمام اجزای آن بیان شده باشد، و در این میان هر جزئی به اندازه هر جزء دیگر در اکمال دین تأثیر دارد، و نبودش باعث نقصان دین است. اینطور نیست که بگوییم اگر آخرین جزء باشد و هیچیک از جزای دیگر نباشند دین همچنان کامل است. در نتیجه تأکید روی اینکه فلان امر باعث اکمال دین شد موردی نخواهد داشت و نشانه اهمّیّت و ارزش آن امر نخواهد بود. بلکه همانطور که گذشت مهم کلّ مجموعه است، و معمولاً احکام و اجزای کلیدی و محوری و پایهای در اوّل رسالت تشریع و ابلاغ میشوند، مثل (قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا)، و آنچه در ادوار بعدی بیاید از نظر اهمّیّت در وهلههای بعدی قرار میگیرد. دلیل سوم: در آیه 5 همان سوره مائده آمده (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطیِّبَت وَ طعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَب حِلُّ لَّکمْ...)، که طبق سیاق آیات اشاره به همان (الیوم) در آیه سوم است. در این آیه صریحاً میفرماید که امروز روزی است که حکم حلّیّت طیّبات و از جمله طعام اهل کتاب بر شما نازل شده. اگر بگوییم آن (الیوم) اوّل در موردی کاملاً جدا نازل شده و ارتباطی با صدر و ذیل آیه ندارد این آیه نیز معنای خود را از دست میدهد و به طور کلّی آیات قرآن از هم گسیخته و بدون انسجام میشوند. دلیل 4: اینطور نیست که آنچه در آیه 3 سوره مائده در مورد مأکولات حلال و حرام آمده همهاش قبلاً نازل شده باشد، بلکه به طور خاص نام میبرد از (الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلَ السبُعُ إِلا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلی النُّصبِ وَ أَن تَستَقْسِمُوا بِالاَزْلَمِ) که در آن 3 آیه قبل به این تفصیل ذکر نشده بود؛ یعنی گر چه اینها تحت (میتة) یا (ما اُهِلَّ لغیر الله به) قرار میگیرند، امّا در همین آیه علاوه بر آن اجمال این تفصیل هم آمده، و دور از شأن قرآن است که شامل سخن حشو و تکرار بیمورد باشد. بلکه همین تفصیل متضمّن یک تازگی و ابلاغ جدید است، ولو در امور جزئی. و علاوه بر این در دو آیه بعدی (آیات 4 و 5 سوره مائده) امور دیگری هم در رابطه با مأکولات بیان میشود که قبلاً به هیچ وجه بیان نشده بود (حکم شکارِ سگهای شکاری و نیز طعام اهل کتاب)، و کلّ این احکام به عنوان مأکولات حلال و حرام بیان شدهاند. در نتیجه آن سخن که حکم مأکولات حلال و حرام قبلاً بیان شده بود و اینجا تازگی ندارد باطل است؛ زیرا در این آیات هم چند مورد جدید بیان شده، و هیچ استحالهای ندارد که همینها آخرین احکام نازله و باعث اکمال دین باشند. با توجّه به این 4 استدلال آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) نمیتواند در مورد ولایت حضرت علی باشد. اگر اختلالی در هر کدام از این 4 برهان مییابید لطفاً تذکّر فرمائید. با تشکر فراوان
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق
- [آیت الله بهجت] نماز عید فطر و قربان دو رکعت است که نمازگزار در رکعت اول بعد از خواندن حمد و سوره بنابر احوط پنج تکبیر میگوید و بعد از هر تکبیر یک قنوت میخواند و بعد از قنوت پنجم تکبیر دیگری میگوید و به رکوع میرود و دو سجده بهجا میآورد و برمیخیزد، و در رکعت دوم بعد از حمد و سوره چهار تکبیر میگوید و بعد از هر تکبیر قنوت میخواند و تکبیر پنجم را میگوید و به رکوع میرود و بعد از رکوع دو سجده بهجا میآورد و تشهد میخواند و نماز را سلام میدهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] غسلهای مستحب در شرع اسلام بسیار فراوان است و از جمله، غسلهای زیر است: 1 غسل جمعه که از مهمترین و مؤکّدترین غسلهای مستحب محسوب می شود و بهتر است که حتّی الامکان آن را ترک نکنند، وقت آن از اذان صبح روز جمعه است تا ظهر و اگر تا ظهر انجام نشود احتیاط آن است که بدون نیّت ادا و قضا و به قصد مافی الذّمّه تا عصر جمعه به جا آورند، و اگر در روز جمعه غسل نکنند مستحبّ است از صبح شنبه تا غروب، قضای آن را به جا آورند و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند می تواند روز پنجشنبه غسل را به نیّت مقدّم داشتن انجام دهد. همچنین در صورتی که احتمال دهد روز جمعه موفّق نشود تقدم آن مانعی ندارد. 2 غسل شبهای ماه مبارک رمضان و آن عبارت است از غسل شب اول ماه و تمام شبهای فرد (مانند شب سوم، پنجم و...) و از شب بیست یکم مستحب است همه شب غسل کنند، وقت این غسلها تمام شب است، هرچند بهتر است که همراه غروب آفتاب به جا آورند، ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه میان نماز مغرب و عشا انجام دهند و احتیاط آن است که تمام غسلهای ماه مبارک و غسلهایی را که در مسائل آینده می آید به قصد رجاء یعنی به امید مطلوبیت پروردگار به جا آورند. 3 غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح عید است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورند. 4 غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب به جا آورند. 5 غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه که روز (ترویه) و روز (عرفه) نام دارد. 6 غسل روز (اول، نیمه، بیست و هفتم (روز مبعث) و آخر ماه رجب). 7 غسل روز هیجدهم ذی الحجه (عید غدیر). 8 غسل روز پانزدهم شعبان (میلاد ولی عصر عجل الله تعالی فرجه) و هفدهم ربیع الاول (میلاد پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)) و غسل روز عید نوروز. 9 غسل بچه ای که تازه به دنیا آمده است. 10 غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده و غسل کسی که در حال مستی خوابیده است. 11 غسل کسی که به تماشای کسی که به دار آویخته اند رفته و آن را دیده است، اما اگر تصادفا نگاهش بر او بیفتد، یا برای مطلب لازمی مانند شهادت دادن رفته باشد غسل ندارد. 12 غسل توبه یعنی هرگاه بعد از ارتکاب گناهی توبه کند، غسل به جا می آورد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در شرع مقدس اسلام غسلهائی مستحب است و از آن جمله است: 1 - غسل جمعه: و وقت آن بعد از اذان صبح است و بهتر است نزدیک ظهر به جا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیت اداء و قضاء تا غروب به جا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را به جا آورد. و کسی که می داند در روز جمعه آب پیدا نخواهد کرد می تواند روز پنجشنبه غسل را رجاء انجام دهد. و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: اشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین. 2 - غسل شب اول و هفدهم و اول شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و غسل در شب بیست و چهارم ماه رمضان. 3 - غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بعد از ظهر تا غروب به قصد رجاء بیاورند و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورند. 4 - غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب به جا آورده شود. 5 - غسل روز هشتم و نهم ذیحجه و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر به جا آورد. 6 - غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمدا نخوانده در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. 7 - غسل کسی که جائی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده باشد. 8 - غسل احرام. 9 - غسل دخول حرم. 10 - غسل دخول مکه. 11 - غسل زیارت خانه کعبه. 12 - غسل دخول کعبه. 13 - غسل برای نحر و یا ذبح و حلق. 14 - غسل داخل شدن مدینه منوره. 15 - غسل داخل شدن حرم پیغمبر (ص). 16 - غسل وداع قبر مطهر پیغمبر (ص). 17 - غسل برای مباهله با خصم. 18 - غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده. 19 - غسل برای استخاره. 20 - غسل برای استسقاء. 21 - غسل شب نیمه شعبان. 22 - غسل در وقت احتراق قرص آفتاب در کسوف. 23 - غسل توبه.
- [آیت الله علوی گرگانی] غسلهای مستحبّ در شرع مقدّس اسلام بسیار است و از آن جمله است: 1 - غسل جمعه، ووقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر بجا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیّت ادا وقضا تا غروب جمعه بجا آورد، و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحبّ است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را بجا آورد و کسی که میترسد در روز جمعه آب پیدا نکند، میتواند روز پنجشنبه یا شب جمعه غسل را انجام دهد ومستحبّ است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: )اَشْهَدُ أَنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَاجْعَلْنی مِنَ التَّوابینَ وَاجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهّرین(. 2 - غسل شب اوّل ماه رمضان وتمام شبهای طاق مثل شب سوم وپنجم وهفتم ولیاز شب بیست ویکم مستحبّ است همه شبها را غسل کند وبرای غسل شب اوّل وپانزدهم وهفدهم ونوزدهم وبیست ویکم وبیست وسوم وبیست وپنجم وبیست وهفتم وبیست ونهم بیشتر سفارش شده است، ووقت غسل شبهای ماه رمضان تمام شب است و بهتر است مقارن غروب بجا آورده شود ولی از شب بیست ویکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب وعشا بجا آورد و نیز مستحبّ است در شب بیست وسوم غیر از غسل اوّل شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد. 3 - غسل روز عید فطر وعید قربان ووقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید بجا آورد. 4 - غسل شب عید فطر ووقت آن از اوّل مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اوّل شب بجا آورده شود. 5 - غسل روز هشتم ونهم ذیحجه و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر بجا آورد. 6 - غسل روز اوّل وپانزدهم وبیست وهفتم وآخر ماه رجب. 7 - غسل روز عید غدیر و بهتر است پیش از ظهر آن را انجام دهند. 8 - غسل روز بیست وچهازم ذیحجه. 9 - غسل روز نوروز وپانزدهم شعبان ونهم وهفدهم ربیع الاول وروز بیست وپنجم ذیقعده. 10 - غسل دادن بچهای که تازه به دنیا آمده. 11 - غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است. 12 - غسل کسی که در حال مستی خوابیده. 13 - غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل دادهاند رسانده. 14 - غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید وماه نماز آیات را عمداً نخوانده، در صورتی که تمام ماه وخورشید گرفته باشد. 15 - غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد ولی اگر اتّفاقاً از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحبّ نیست.
- [آیت الله خوئی] در شرع مقدس اسلام غسلهایی مستحب است و از آن جمله است: 1- غسل جمعه: و وقت آن بعد از اذان صبح است و بهتر آن است که نزدیک ظهر بهجا آورده شود، و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر آن است که بدون نیت ادا و قضا تا غروب بهجا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را بهجا آورد. و کسی که میداند در روز جمعه آب پیدا نخواهد کرد، میتواند روز پنجشنبه غسل را رجاءً انجام دهد، و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید:" اشْهَدُ انْ لا الهَ الَا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِنَ التَوَّابِیْنَ وَ اجْعَلْنِیْ مِنَ الْمُتَطَهِّرِیْنَ". 2- غسل شب اول و هفدهم و اول شب نوزدهم و بیست و سوم و غسل در شب بیست و چهارم ماه رمضان. 3- غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بعد از ظهر تا غروب بقصد رجاء بیاورند، و بهتر آن است که آن را پیش از نماز عید بهجا آورد. 4- غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر آن است که در اول شب بهجا آورده شود. 5- غسل روز هشتم و نهم ذیالحجه و در روز نهم بهتر آن است که آن را نزدیک ظهر بهجا آورد. 6- غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. 7- غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتی که غسل دادهاند رسانده باشد. 8- غسل احرام. 9- غسل دخول حرم. 10- غسل دخول مکه. 11- غسل زیارت خانه کعبه. 12- غسل دخول کعبه. 13- غسل برای نحرو ذبح و حلق. 14- غسل داخل شدن مدینه منوره. 15- غسل داخل شدن حرم پیغمبر (ص). 16- غسل وداع قبر مطهر پیغمبر صلی الله علیه و آله. 17- غسل برای مباهله با خصم. 18- غسل دادن بچهای که تازه به دنیا آمده. 19- غسل برای استخاره. 20- غسل برای استسقاء. 21- غسل در وقت احتراق قرص آفتاب در کسوف.
- [امام خمینی] غسلهای مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است و از آن جمله است: 1- غسل جمعه، و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر، و بهتر است نزدیک ظهر بجاآورده شود. و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیت ادا و قضا تا عصر جمعه بجا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را بجا آورد. و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند،می تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد، بلکه اگر در شب جمعه غسل را به امید آنکه مطلوب خداوند عالم است بجا آورد صحیح است. و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: "اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین". 2- غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوم و پنجم و هفتم. ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شب غسل کند، و برای غسل شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و پنجم و بیست و هفتم و بیست و نهم بیشتر سفارش شده است. و وقت غسل شبهای ماه رمضان تمام شب است، و بهتر است مقارن غروب آفتاب بجا آورده شود، ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا بجا آورد. و نیز مستحب است در شب بیست و سوم غیر از غسل اول شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد. 3- غسل روز عید فطر و عید قربان، و وقت آن از اذان صبح است تا غروب، و بهتر است آن را پیش از نماز عید بجا آورد. و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتیاط واجب آن است که بقصد رجاء انجام دهد. 4- غسل شب عید فطر، و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح، و بهتر است در اول شب بجا آورده شود. 5- غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه، و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر بجا آورد. 6- غسل روز اول و پانزدهم و بیست و هفتم و آخر ماه رجب. 7- غسل روز عید غدیر، و بهتر است در وقت چاشت صدر نهار آن را انجام دهد. 8- غسل روز بیست و چهارم ذی الحجه. 9- غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی قعده، ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسلهای دیگری که تا آخر مساله ذکر شده را رجاءا انجام دهد. 10- غسل دادن بچه ای که تازه بدنیا آمده. 11- غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است. 12- غسل کسی که در حال مستی خوابیده. 13- غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده. 14- غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمدا نخوانده، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. 15- غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آنرا دیده باشد. ولی اگر اتفاقا یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد، یا مثلا برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست.
- [آیت الله مظاهری] غسلهای مستحب در شرع مقدّس اسلام بسیار است و از آن جمله است: 1 - غسل جمعه، و وقت آن از اذان صبح جمعه است تا مغرب و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است تا روز شنبه قضای آن را به جا آورد، بلکه تا آخر هفته به عنوان رجاء میتوان انجام داد. و نیز میتوان از اذان صبح پنج شنبه تا اذان صبح جمعه به عنوان تهیّأ انجام داد. و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی مِنَ التَّوَّابینَ وَ اجْعَلنی مِنَ الْمُتَطَهِّرینَ).(1) 2 - غسل شب اوّل ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوّم و پنجم و هفتم، ولی از شب بیست و یکم مستحب است هر شب غسل کند و برای شبهای اوّل، پانزدهم، هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم، بیست و پنجم، بیست و هفتم و بیست و نهم بیشتر سفارش شده است و وقت غسل شبهای ماه رمضان تمام شب است، و بهتر است هنگام مغرب به جا آورده شود ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا به جا آورد. و نیز مستحب است در شب بیست و سوّم غیر از غسل اوّل شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد. 3 - غسل شب عید فطر و وقت آن از اوّل مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اوّل شب به جا آورده شود. 4 - غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا مغرب و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد. 5 - غسل روز هشتم و نهم ذیالحجّه و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر به جا آورد. 6 - غسل روز اوّل، پانزدهم، بیست و هفتم و آخر ماه رجب. 7 - غسل روز عید غدیر و بهتر است بعد از طلوع آفتاب اوّل روز آن را انجام دهند. 8 - غسل روز بیست و چهارم ذیالحجّه. 9 - غسل روز عید نوروز، پانزدهم شعبان، نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی قعده. 10 - غسل دادن بچهای که تازه به دنیا آمده است. 11 - غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است. 12 - غسل کسی که در حال مستی خوابیده است. 13 - غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتّی که غسل دادهاند رسانده است. 14 - غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید یا ماه نماز آیات را عمداً نخوانده، در صورتی که تمام ماه یا خورشید گرفته باشد. 15 - غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد غسل مستحب نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] غسلهای مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است و از آن جمله است : 1 – غسل جمعه ، و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر بجا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیت ادا و قضا تا عصر جمعه بجا آورد و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب ، قضای آن بجا آورد . و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند یا موفق نشود ، می تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد ، بلکه اگر در شب جمعه غسل را به امید آنکه مطلوب خداوند عالم است بجاآورد ، صحیح است و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید : اَشهدُ اَن لا اِلهَ الا الُله وحدهُ لا شریکَ له وانّ محمّداً عبدهُ و رسولهُ اللهّم صل عَلی مُحمدٍ و آل محمدٍ و اجعَلنی منَ التوابینَ و اجعلنِی منَ المتُطهرینَ . 2 – غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوم و پنجم و هفتم ، ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شب غسل کند و برای غسل شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست پنجم و بیست هفتم و بیست و نهم رمضان ، بیشتر سفارش شده است . و وقت غسلهای شبهای ماه رمضان تمام شب است و بهتر است نزدیک غروب آفتاب بجا آورده شود ، ولی از شب بیست ویکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشاء بجا آورد . و نیز مستحب است در شب بیست و سوم غیر از غسل اول شب ، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد . 3 – غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن پیش از نماز عید بجا آورد و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد ، احتیاط واجب آن است که به قصد رجاء انجام دهد. 4 – غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب ، بجا آورده شود . 5 – غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر بجا آورد. 6 – غسل روز اول و پانزدهم و بیست و هفتم و آخر ماه رجب . 7 – غسل روز عید غدیر و بهتر است بعد از طلوع آفتاب ، اول روز آن را انجام دهد . 8 – غسل روز بیست و چهارم ذی الحجه . 9 – غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذیقعده ، ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسلهای دیگری که تا آخر این بند ذکر شده رجاء انجام دهد . 10 – غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده . 11 – غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است . 12 – غسل کسی که در حال مستی خوابیده . 13 – غسل کسی که جائی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده . 14 – غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده ، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد . 15 – غسل کسی که برای تماشای دار آویخته ، رفته و آن را دیده باشد ، ولی اگر اتفاقاً یا از روی نا چاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد ، غسل مستحب نیست.
- [آیت الله سبحانی] غسل های مستحب در شرع مقدّس اسلام بسیار است و از آن جمله است: 1. غسل جمعه; و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر به جا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیّت ادا و قضا تا غروب جمعه به جا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب، قضای آن را به جا آورد. و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند می تواند روز پنجشنبه و شب جمعه غسل را به امید آن که مطلوب خداوند عالم است به جا آورد و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: (أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ و أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ و رَسولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابینَ و اجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ). 2. غسل شب اول ماه رمضان و تمام شب های طاق; مثل شب سوم و پنجم و هفتم ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شب غسل کند و برای غسل شب اول، پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیستویکم و بیستوسوم و بیستوپنجم و بیستوهفتم و بیستونهم بیشتر سفارش شده است. و وقت غسل شب های ماه رمضان، تمام شب است و بهتر است مقارن غروب یا کمی پیش از آن به جا آورده شود ولی از شب بیستویکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا به جا آورد. و نیز مستحب است در شب بیست سوم غیر از غسل اول شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد. 3. غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد. 4. غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح وبهتر است در اول شب به جا آورده شود. 5. غسل روز هشتم و نهم ذی الحجّة و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر به جا آورد. 6. غسل روز اول و پانزدهم و بیستوهفتم و آخر ماه رجب. 7. غسل روز عید غدیر و بهتر است پیش از ظهر آن را انجام دهند. 8. غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیستوپنجم ذی قعده ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسل های دیگری که تا آخر مسأله ذکر شده رجاءً انجام دهد. 9. غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده در زمان تولد تا سه روز. 10. غسل زنی که برای غیرشوهرش بوی خوش استعمال کرده است. 11. غسل کسی که در حال مستی خوابیده.12. غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل داده اند رسانده. 13. غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. 14. غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلا برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست.
- [آیت الله بروجردی] غسلهای مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است و از آن جمله است:1 غسل جمعه و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر به جا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیت ادا و قضا تا عصر جمعه به جا آورد و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را به جا آورد و کسی که میترسد در روز جمعه آب پیدا نکند میتواند روز پنجشنبه یا شب جمعه غسل را انجام دهدو مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید:(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِنَ التّوّابینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرینَ)2 غسل شب اوّل ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوم و پنجم و هفتم، ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شب غسل کند و برای غسل شب اوّل، پانزدهم، هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم، بیست و پنجم، بیست و هفتم و بیست و نهم بیشتر سفارش شده است و وقت غسل شبهای ماه رمضان تمام شب است و بهتر است مقارن غروب به جا آورده شود، ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا به جا آورد و نیز مستحب است در شب بیست و سوم غیر از غسل اوّلِ شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد.3 غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد.4 غسل شب عید فطر و وقت آن از اوّل مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اوّل شب به جا آورده شود.5 غسل روز هشتم و نهم ذیحجّه و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر به جا آورد.6 غسل روز اوّل و پانزدهم و بیست و هفتم و آخر ماه رجب.7 غسل روز عید غدیر و بهتر است پیش از ظهر آن را انجام دهند.8 غسل روز بیست و چهارم ذیحجّه.9 غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی العقده.10 غسل دادن بچهای که تازه به دنیا آمده است.11 غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است.12 غسل کسی که در حال مستی خوابیده.13 غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتی که غسل دادهاند رسانده.14 غسل کسی که در موقع گرفتنِ خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد.15 غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد، ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد، یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست.