با سلام؛ چرا خداوند در آیه 2 سوره توبه مهلت چهار ماهه به مشرکان می‌دهد؟ آیا خداوند از چهار ماه منظور خاصی داشته است؟
1. در جامعه‌ای که رسول خدا(ص) مردم را به اسلام دعوت می‌کرد، گروه‌‏های مختلفی وجود داشتند؛ لذا پیامبر(ص) با هر یک از آنها بر اساس مواضع و عمل‌کردشان رفتار می‌کرد. گروهی با پیامبر(ص) هیچ‌گونه پیمانی نداشتند، و آن‌حضرت در مقابل آنها نیز هیچ‌گونه تعهدی نداشت. گروه‌‏های دیگری در «حدیبیه» و مانند آن، پیمان ترک مخاصمه با رسول خدا امضا کرده بودند، بعضی از این پیمان‌ها دارای مدتی معین، و بعضی نیز بدون مدت بود. در این میان، برخی از قبایلی که پیمان بسته بودند، یک‌جانبه و بدون هیچ مجوزی پیمانشان را - به دلیل همکاری آشکار با دشمنان اسلام - شکستند، و یا در صدد از میان بردن رسول خدا بر آمدند؛ مانند یهود «بنی نضیر» و «بنی قریظه». اما قسمتی از پیمان‌ها هنوز به قوت خود باقی بود، اعم از پیمان‌های مدت‏دار و بدون مدت. آیه اول سوره توبه به تمام بت‌پرستان اعلام می‌کند، هر گونه پیمانی که با مسلمانان داشته‌‏اند، لغو خواهد شد، و می‌گوید: این اعلام برائت و بیزاری خداوند و پیامبرش از مشرکانی که با آنها عهد بسته‌‏اید، می‌باشد: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ». پس از آن برای آنها یک مهلت چهارماهه قائل می‌شود: «فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»؛ چهار ماه در زمین آزادانه به هر کجا می‌خواهید بروید.[1] 2. در این‌که این چهار ماه که خدا به آنها مهلت داد، چه ماه‌هایی بود، اختلاف نظر وجود دارد: بر اساس برخی از روایات این مهلت چهار ماهه، همان ماه‌های حرام است: «لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَاحَ لِلْمُشْرِکِینَ الْأَشْهُرَ الْحُرُمَ‏ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ إِذْ یَقُولُ- فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر».[2] اما بسیاری از مفسران معتقدند این فرصت غیر از چهار ماه معروف بوده است. مجاهد و محمد بن کعب قرظی؛ برآن‌اند که ابتدای آن روز عید قربان، و انتهای آن دهم ماه ربیع الثانی بود. این نظر البته مؤید به روایتی از امام صادق(ع) است.[3] ابن عباس و زهری گفته‏‌اند؛ از اول ماه شوال تا آخر ماه محرم بوده؛ زیرا این آیات در ماه شوال نازل شده است. فراء می‌گوید؛ مدت آنها تا آخر ماه محرم بود؛ زیرا در میان آنها کسانی بودند که مدتشان پنجاه روز بود و آنها کسانی بودند که پیمانی از رسول خدا(ص) نداشتند، و خداوند به این‌ وسیله برای آنها (تا آخر محرم) مهلت قرار داد. حسن و ابن اسحاق معتقدند؛ هر یک از آنها که بیش از چهار ماه با رسول خدا پیمان داشتند، پیمان آنها محدود به چهار ماه شد، و هر کدام کمتر از آن مدت پیمان داشتند، پیمان آنها تا چهار ماه افزایش یافت. جبائی می‌گوید؛ ابتدای چهار ماه روز بیستم ذی قعده - که روز قربانی آن سال بود- و آخر آن بیستم ماه ربیع الاول بود؛ زیرا حج در آن زمان در ماه ذی قعده انجام می‌شد، و سال بعد که حجة الوداع در آن سال بود، در ماه ذی حجه انجام شد.[4] 3. این مهلت و ضرب الاجل اگر همان چهار ماه حرام باشد، نیاز به دلیل ندارد، اما براساس نظریاتی که غیر آن است، دلیلش ظاهراً برای إتمام حجّت، تثبیت آزادی، مجال تفکّر و بررسی صلاح و فساد بود، تا مشرکان در این چهار ماه به هر کجا که می‌خواهند بروند، و به هر گونه که می‌توانند اندیشه و تدبّر کنند، و با کمال آزادی صلاح و فساد امور خودشان را بررسی کرده و انتخاب نمایند. به بیان دیگر، این فرصت برای آن بود تا مشرکان فرصت کافی داشته باشند در عاقبت کار خویش تفکر کنند و بین اسلام و نبرد یکی را انتخاب کنند، و این نهایت تسامح و مدارا در برابر جنگ‌طلبان بود تا هیچ عذری نداشته باشند و نگویند مسلمانان به ما فرصت ندادند.[5] که همه اینها شاید به جهت تناسب با همان ماه‌های حرام باشد. و متوجّه باشند که آنها با خدای قادر و توانا طرف هستند، و هرگز نمی‌توانند او را عاجز و تابع فکر و اندیشه خود کرده، و از حکم او سرپیچی نمایند. گفتنی است؛ از طبری نقل شده است که تمام آنها در این مدت تسلیم شدند و کسی به سیاحت نرفت: «و ذکر الطبری: أنهم أسلموا کلهم فی هذه المدة و لم یسح أحد».[6] این مهلت چهار ماهه با الگوگیری از ماه‌های حرام بوده است؛ یعنی همان‌گونه که خداوند در چهار ماه درگیری و جنگ را حرام کرده، پیامبر(ص) نیز یک فرصت چهار ماهه در اختیار مشرکان در همان سال نهم قرار داده است:   [1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏7، ص 281- 282، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [2] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏2، ص 198، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق. [3] . عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج ‏2، ص 183، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق. [4] . ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏5، ص 5- 6، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [5] . ر. ک: مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج ‏10، ص 54، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا. [6] . ابن عجیبه احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق، قرشی رسلان، احمد عبدالله، ج ‏2، ص 356، قاهره، حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق.
عنوان سوال:

با سلام؛ چرا خداوند در آیه 2 سوره توبه مهلت چهار ماهه به مشرکان می‌دهد؟ آیا خداوند از چهار ماه منظور خاصی داشته است؟


پاسخ:

1. در جامعه‌ای که رسول خدا(ص) مردم را به اسلام دعوت می‌کرد، گروه‌‏های مختلفی وجود داشتند؛ لذا پیامبر(ص) با هر یک از آنها بر اساس مواضع و عمل‌کردشان رفتار می‌کرد. گروهی با پیامبر(ص) هیچ‌گونه پیمانی نداشتند، و آن‌حضرت در مقابل آنها نیز هیچ‌گونه تعهدی نداشت. گروه‌‏های دیگری در «حدیبیه» و مانند آن، پیمان ترک مخاصمه با رسول خدا امضا کرده بودند، بعضی از این پیمان‌ها دارای مدتی معین، و بعضی نیز بدون مدت بود.
در این میان، برخی از قبایلی که پیمان بسته بودند، یک‌جانبه و بدون هیچ مجوزی پیمانشان را - به دلیل همکاری آشکار با دشمنان اسلام - شکستند، و یا در صدد از میان بردن رسول خدا بر آمدند؛ مانند یهود «بنی نضیر» و «بنی قریظه». اما قسمتی از پیمان‌ها هنوز به قوت خود باقی بود، اعم از پیمان‌های مدت‏دار و بدون مدت.
آیه اول سوره توبه به تمام بت‌پرستان اعلام می‌کند، هر گونه پیمانی که با مسلمانان داشته‌‏اند، لغو خواهد شد، و می‌گوید: این اعلام برائت و بیزاری خداوند و پیامبرش از مشرکانی که با آنها عهد بسته‌‏اید، می‌باشد: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ».
پس از آن برای آنها یک مهلت چهارماهه قائل می‌شود: «فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»؛ چهار ماه در زمین آزادانه به هر کجا می‌خواهید بروید.[1]
2. در این‌که این چهار ماه که خدا به آنها مهلت داد، چه ماه‌هایی بود، اختلاف نظر وجود دارد:
بر اساس برخی از روایات این مهلت چهار ماهه، همان ماه‌های حرام است: «لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَاحَ لِلْمُشْرِکِینَ الْأَشْهُرَ الْحُرُمَ‏ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ إِذْ یَقُولُ- فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر».[2]
اما بسیاری از مفسران معتقدند این فرصت غیر از چهار ماه معروف بوده است.
مجاهد و محمد بن کعب قرظی؛ برآن‌اند که ابتدای آن روز عید قربان، و انتهای آن دهم ماه ربیع الثانی بود. این نظر البته مؤید به روایتی از امام صادق(ع) است.[3]
ابن عباس و زهری گفته‏‌اند؛ از اول ماه شوال تا آخر ماه محرم بوده؛ زیرا این آیات در ماه شوال نازل شده است.
فراء می‌گوید؛ مدت آنها تا آخر ماه محرم بود؛ زیرا در میان آنها کسانی بودند که مدتشان پنجاه روز بود و آنها کسانی بودند که پیمانی از رسول خدا(ص) نداشتند، و خداوند به این‌ وسیله برای آنها (تا آخر محرم) مهلت قرار داد.
حسن و ابن اسحاق معتقدند؛ هر یک از آنها که بیش از چهار ماه با رسول خدا پیمان داشتند، پیمان آنها محدود به چهار ماه شد، و هر کدام کمتر از آن مدت پیمان داشتند، پیمان آنها تا چهار ماه افزایش یافت.
جبائی می‌گوید؛ ابتدای چهار ماه روز بیستم ذی قعده - که روز قربانی آن سال بود- و آخر آن بیستم ماه ربیع الاول بود؛ زیرا حج در آن زمان در ماه ذی قعده انجام می‌شد، و سال بعد که حجة الوداع در آن سال بود، در ماه ذی حجه انجام شد.[4]
3. این مهلت و ضرب الاجل اگر همان چهار ماه حرام باشد، نیاز به دلیل ندارد، اما براساس نظریاتی که غیر آن است، دلیلش ظاهراً برای إتمام حجّت، تثبیت آزادی، مجال تفکّر و بررسی صلاح و فساد بود، تا مشرکان در این چهار ماه به هر کجا که می‌خواهند بروند، و به هر گونه که می‌توانند اندیشه و تدبّر کنند، و با کمال آزادی صلاح و فساد امور خودشان را بررسی کرده و انتخاب نمایند.
به بیان دیگر، این فرصت برای آن بود تا مشرکان فرصت کافی داشته باشند در عاقبت کار خویش تفکر کنند و بین اسلام و نبرد یکی را انتخاب کنند، و این نهایت تسامح و مدارا در برابر جنگ‌طلبان بود تا هیچ عذری نداشته باشند و نگویند مسلمانان به ما فرصت ندادند.[5]
که همه اینها شاید به جهت تناسب با همان ماه‌های حرام باشد.
و متوجّه باشند که آنها با خدای قادر و توانا طرف هستند، و هرگز نمی‌توانند او را عاجز و تابع فکر و اندیشه خود کرده، و از حکم او سرپیچی نمایند.
گفتنی است؛ از طبری نقل شده است که تمام آنها در این مدت تسلیم شدند و کسی به سیاحت نرفت: «و ذکر الطبری: أنهم أسلموا کلهم فی هذه المدة و لم یسح أحد».[6]
این مهلت چهار ماهه با الگوگیری از ماه‌های حرام بوده است؛ یعنی همان‌گونه که خداوند در چهار ماه درگیری و جنگ را حرام کرده، پیامبر(ص) نیز یک فرصت چهار ماهه در اختیار مشرکان در همان سال نهم قرار داده است:   [1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏7، ص 281- 282، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [2] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏2، ص 198، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق. [3] . عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج ‏2، ص 183، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق. [4] . ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏5، ص 5- 6، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [5] . ر. ک: مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج ‏10، ص 54، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا. [6] . ابن عجیبه احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق، قرشی رسلان، احمد عبدالله، ج ‏2، ص 356، قاهره، حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین