فرق بین (حاکم) و (حافظ) در علم حدیث چیست؟
«حاکم» و «حافظ» دو اصطلاح از اصطلاحات مربوط به علم حدیث است که به ترتیب معنای آن بیان می‌شود. الف. حاکم: در اصطلاح محدّثان متأخّر، حاکم به کسی اطلاق می‌شود که از حیث متن و اِسناد و جرح و تعدیل و تاریخ، به احادیث عالِم و آگاه باشد.[1] این تعریف را «مناوی» ارائه داده است؛ و در کتاب‌های بعدی تکرار، و در برخی موارد قیودی بدان افزوده شده است، از جمله مقدار محفوظات حدیثی حاکم، مقید به رقمی گردیده یا گفته شده مقدار حدیثی که از دایره‌ حفظ وی خارج مانده‌است اندک ‌باشد. به گفته سعد فهمی احمد بلال،[2] برخی محدّثان بزرگ؛ نظیر: شافعی، شَعْبی، ابن ‌مَدینی، ابوداود سجستانی، ترمذی، نسائی، طبری و طبرانی؛ واجد شرایط لقب حاکم بوده‌اند. اما از مشهورترین افرادی که به این لقب شهرت یافته‌اند، حاکم ‌نیشابوری، حاکم‌ حَسکانی و حاکم جِشُمی بوده‌اند. علاوه بر این، به برخی محدّثان اهل سنّت لقبِ ابداعیِ «امیرالمؤمنین فی الحدیث» داده شده، که بالاترین لقب برای حدیث‌شناسان است و دارنده چنین عنوانی، بر‌تر از حاکم است.[3] ب. حافظ: این اصطلاح از مواردی است که در حدیث اهل سنت کاربرد داشته، به گونه‌ای که به برخی از اهل حدیث، لقب حافظ اطلاق کرده‌اند. حافظ، یکی از کلمات مدح در علم رجال برای راوی است.[4] به‌طور کلی در تعریف حافظ گفته شده است: 1. کسی که یک‌صد هزار حدیث را متناوباً و با سند آن از حفظ باشد.(که البته ممکن است رقمی مبالغه‌آمیز باشد) 2. کسی که بر سنن رسول اکرم(ص) احاطه داشته باشد، طرق و اسناد و موارد اتفاق و اختلاف آن‌را بداند و به احوال راویان و طبقات مشایخ حدیث کاملاً مطلع و آگاه باشد.[5] به نظر می‌رسد به کارگیری این لقب از قرن سوم به بعد به ‌تدریج گسترش یافته و پیش از آن چندان ‌کاربرد نداشت. چنان‌که در کتاب‌های شش‌گانه حدیث اهل سنّت، اسامی راویان با لقب حافظ همراه نیست، و محدّثان بزرگی همچون طیالسی(متوفای 204ق) در مسند، عبدالرزاق(متوفی 211ق) در المصنَّف، ابن ‌ابی‌شیبه(متوفای 235ق) در المصنَّف، ابن ‌قتیبه(متوفای 376ق) در تأویل مختلَفِ الحدیث، طبرانی(متوفای 360ق) در معجم‌های سه‌گانه‌اش آن‌را به‌کار نبرده‌اند؛ اما دارقطنی(متوفای 385ق) در سنن، برخی را به این لقب خوانده است، از جمله علی‌ بن محمد بن عبید حافظ(متوفای 330ق)  و رجاء بن مرجی مروزی حافظ(متوفای 247ق).[6] از آن پس، به‌تدریج کاربرد این لقب گسترش یافت، به‌طوری که حاکم نیشابوری(متوفای 405ق) در مستدرک  و خطیب بغدادی(متوفای 463ق) در کتاب‌هایش، راویان بسیاری را با این لقب ذکر کرده‌اند. در کتاب‌های رجالی و تاریخی نیز که انتظار می‌رود از این لقب استفاده کرده باشند.[7]   [1] . حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 37، قم، نشر هجرت، 1381ش. [2] . سعد فهمی؛ احمد بلال، السراج المنیر فی القاب المحدثین، ج 1، ص 205، ریاض 1417ق؛ به نقل از دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 5724، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی. [3] . دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 205. [4] . فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 37. [5] . همان. [6] . دارقطنی، علی بن عمر، سنن ‌الدار قطنی، ج 1، جزء1، ص162، مدینه، چاپ عبداللّه هاشم یمانی مدنی، 1386ق؛ به نقل از دائرة المعارف ویکی فقه. [7] . همان.
عنوان سوال:

فرق بین (حاکم) و (حافظ) در علم حدیث چیست؟


پاسخ:

«حاکم» و «حافظ» دو اصطلاح از اصطلاحات مربوط به علم حدیث است که به ترتیب معنای آن بیان می‌شود.
الف. حاکم: در اصطلاح محدّثان متأخّر، حاکم به کسی اطلاق می‌شود که از حیث متن و اِسناد و جرح و تعدیل و تاریخ، به احادیث عالِم و آگاه باشد.[1] این تعریف را «مناوی» ارائه داده است؛ و در کتاب‌های بعدی تکرار، و در برخی موارد قیودی بدان افزوده شده است، از جمله مقدار محفوظات حدیثی حاکم، مقید به رقمی گردیده یا گفته شده مقدار حدیثی که از دایره‌ حفظ وی خارج مانده‌است اندک ‌باشد.
به گفته سعد فهمی احمد بلال،[2] برخی محدّثان بزرگ؛ نظیر: شافعی، شَعْبی، ابن ‌مَدینی، ابوداود سجستانی، ترمذی، نسائی، طبری و طبرانی؛ واجد شرایط لقب حاکم بوده‌اند.
اما از مشهورترین افرادی که به این لقب شهرت یافته‌اند، حاکم ‌نیشابوری، حاکم‌ حَسکانی و حاکم جِشُمی بوده‌اند.
علاوه بر این، به برخی محدّثان اهل سنّت لقبِ ابداعیِ «امیرالمؤمنین فی الحدیث» داده شده، که بالاترین لقب برای حدیث‌شناسان است و دارنده چنین عنوانی، بر‌تر از حاکم است.[3]
ب. حافظ: این اصطلاح از مواردی است که در حدیث اهل سنت کاربرد داشته، به گونه‌ای که به برخی از اهل حدیث، لقب حافظ اطلاق کرده‌اند. حافظ، یکی از کلمات مدح در علم رجال برای راوی است.[4] به‌طور کلی در تعریف حافظ گفته شده است:
1. کسی که یک‌صد هزار حدیث را متناوباً و با سند آن از حفظ باشد.(که البته ممکن است رقمی مبالغه‌آمیز باشد)
2. کسی که بر سنن رسول اکرم(ص) احاطه داشته باشد، طرق و اسناد و موارد اتفاق و اختلاف آن‌را بداند و به احوال راویان و طبقات مشایخ حدیث کاملاً مطلع و آگاه باشد.[5]
به نظر می‌رسد به کارگیری این لقب از قرن سوم به بعد به ‌تدریج گسترش یافته و پیش از آن چندان ‌کاربرد نداشت. چنان‌که در کتاب‌های شش‌گانه حدیث اهل سنّت، اسامی راویان با لقب حافظ همراه نیست، و محدّثان بزرگی همچون طیالسی(متوفای 204ق) در مسند، عبدالرزاق(متوفی 211ق) در المصنَّف، ابن ‌ابی‌شیبه(متوفای 235ق) در المصنَّف، ابن ‌قتیبه(متوفای 376ق) در تأویل مختلَفِ الحدیث، طبرانی(متوفای 360ق) در معجم‌های سه‌گانه‌اش آن‌را به‌کار نبرده‌اند؛ اما دارقطنی(متوفای 385ق) در سنن، برخی را به این لقب خوانده است، از جمله علی‌ بن محمد بن عبید حافظ(متوفای 330ق)  و رجاء بن مرجی مروزی حافظ(متوفای 247ق).[6]
از آن پس، به‌تدریج کاربرد این لقب گسترش یافت، به‌طوری که حاکم نیشابوری(متوفای 405ق) در مستدرک  و خطیب بغدادی(متوفای 463ق) در کتاب‌هایش، راویان بسیاری را با این لقب ذکر کرده‌اند. در کتاب‌های رجالی و تاریخی نیز که انتظار می‌رود از این لقب استفاده کرده باشند.[7]   [1] . حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 37، قم، نشر هجرت، 1381ش. [2] . سعد فهمی؛ احمد بلال، السراج المنیر فی القاب المحدثین، ج 1، ص 205، ریاض 1417ق؛ به نقل از دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 5724، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی. [3] . دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 205. [4] . فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 37. [5] . همان. [6] . دارقطنی، علی بن عمر، سنن ‌الدار قطنی، ج 1، جزء1، ص162، مدینه، چاپ عبداللّه هاشم یمانی مدنی، 1386ق؛ به نقل از دائرة المعارف ویکی فقه. [7] . همان.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین