آیا ارائه پیشنهاد از طرف امام حسین(ع) به شمر (شفاعت پیش پیامبر ص در روز قیامت، دادن زمین شخصی خودش به شمر و...) قبل از بریدن سرش، صحت دارد؟
آنچه در برخی از کتاب‌های متأخر - به نقل از مقتل ابومخنف(که البته اصل این کتاب در دسترس نیست) - نقل شده تنها این است که؛ امام حسین(ع) پیش از شهادت به شمر فرمود: «جایزه یزید پیش تو محبوب‌تر است یا شفاعت جدم رسول خدا(ص)؟»، شمر ملعون گفت: دانگی از جایزه یزید پیش من از شفاعت تو و جدّت محبوب‌تر است.[1] اما سخنی از دادن زمین شخصی خودش به شمر چیزی نقل نشده است. ناگفته نماند بر اساس برخی از نقل‌ها پیشنهاد زمین را امام حسین(ع) به عمر بن سعد داد: حسین(ع)، به عمر بن سعد، پیام فرستاد: «می‌خواهم با تو گفت‌وگو کنم. امشب میان لشکر من و لشکر خودت، همدیگر را ببینیم». عمر بن سعد، با بیست سوار و حسین(ع) نیز با همین تعداد، بیرون آمدند. هنگامی که یکدیگر را دیدند، حسین(ع) به یارانش فرمان داد و آنان، از او کناره گرفتند و تنها برادرش عبّاس(ع) و پسرش علی اکبر(ع) در کنارش ماندند. ابن سعد نیز به یارانش فرمان داد. آنان هم از او دور شدند و تنها فرزندش حَفْص و غلامش به نام لاحِق، در کنار او ماندند. حسین(ع) به ابن سعد گفت: «وای بر تو! آیا از خدایی که بازگشتت به سوی او است، پروا نمی‌کنی؟ ای مرد! آیا با من می‌جنگی، در حالی‌که می‌دانی من، فرزند چه کسی هستم؟ این قوم را واگذار و با من باش که در این حال، به خدا نزدیک‌تری». عمر به حسین(ع) گفت: بیم دارم که خانه‌ام ویران شود! حسین(ع) فرمود: «من، آن‌را برایت می‌سازم». عمر گفت: می‌ترسم که مزرعه‌ام را بگیرند. حسین(ع) فرمود: «من، بهتر از آن‌را از مِلکم در حجاز، به تو می‌دهم». عمر گفت: من خانواده‌ای دارم که بر آنها بیمناکم. حسین(ع) فرمود: «من، سلامتِ آنها را ضمانت می‌کنم». عمر، ساکت ماند و پاسخی نداد و حسین(ع)، از او روی گرداند و بازگشت و فرمود: «تو را چه شده؟! خداوند، تو را هر چه زودتر در بسترت بکُشد و تو را در روز حَشْر و نشرت، نیامرزد! به خدا سوگند، امید دارم که جز اندکی از گندم عراق، نخوری!».[2] این روایت با اندکی تفاوت در تاریخ طبری[3] و الکامل فی التاریخ[4] نیز آمده است. ناگفته نماند؛ این پیشنهاد امام حسین(ع)، نوعی اتمام حجت بود.   [1] . «فقال له: یا ویلک أیّما أحبّ إلیک، الجائزة من یزید أم شفاعة جدّی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم؟ فقال الشمر الملعون: دانق من جائزة یزید أحبّ إلی الشمر من شفاعة جدّک»؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم‏، ینابیع المودة لذو القربی‏، ج ‏3،ص 83، قم، اسوه‏، چاپ دوم‏، 1422ق؛ لبیب وجیه بیضون، موسوعة کربلاء، ج ‏2، ص 178، بیروت، مؤسسة الاعلمی، چاپ اوّل‏، 1427ق‏.‏ [2] . ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج ‏5، ص 92 – 93، بیروت، دار الاضواء، 1411ق؛ خوارزمی‏، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج ‏1،ص 347 – 348، قم، انوار الهدی‏، چاپ دوم، 1423ق؛ کرکی حائری‏، سید محمد، تسلیة المجالس و زینة المجالس‏، ج ‏2، ص 264 – 265، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اوّل‏، 1418ق؛ ترجمه روایت از: محمدی ری‌شهری، محمد، طباطبایی‌نژاد، محمود، دانشنامه امام حسین(ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، مترجم، مسعودی، عبدالهادی‏، ج ‏5، ص 405، قم، دار الحدیث، چاپ دوم، 1388ش. [3] . طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏5، ص 413، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق. [4] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ‏4، ص 54، بیروت، دار صادر، 1385ق.
عنوان سوال:

آیا ارائه پیشنهاد از طرف امام حسین(ع) به شمر (شفاعت پیش پیامبر ص در روز قیامت، دادن زمین شخصی خودش به شمر و...) قبل از بریدن سرش، صحت دارد؟


پاسخ:

آنچه در برخی از کتاب‌های متأخر - به نقل از مقتل ابومخنف(که البته اصل این کتاب در دسترس نیست) - نقل شده تنها این است که؛ امام حسین(ع) پیش از شهادت به شمر فرمود: «جایزه یزید پیش تو محبوب‌تر است یا شفاعت جدم رسول خدا(ص)؟»، شمر ملعون گفت: دانگی از جایزه یزید پیش من از شفاعت تو و جدّت محبوب‌تر است.[1] اما سخنی از دادن زمین شخصی خودش به شمر چیزی نقل نشده است.
ناگفته نماند بر اساس برخی از نقل‌ها پیشنهاد زمین را امام حسین(ع) به عمر بن سعد داد:
حسین(ع)، به عمر بن سعد، پیام فرستاد: «می‌خواهم با تو گفت‌وگو کنم. امشب میان لشکر من و لشکر خودت، همدیگر را ببینیم».
عمر بن سعد، با بیست سوار و حسین(ع) نیز با همین تعداد، بیرون آمدند. هنگامی که یکدیگر را دیدند، حسین(ع) به یارانش فرمان داد و آنان، از او کناره گرفتند و تنها برادرش عبّاس(ع) و پسرش علی اکبر(ع) در کنارش ماندند. ابن سعد نیز به یارانش فرمان داد. آنان هم از او دور شدند و تنها فرزندش حَفْص و غلامش به نام لاحِق، در کنار او ماندند.
حسین(ع) به ابن سعد گفت: «وای بر تو! آیا از خدایی که بازگشتت به سوی او است، پروا نمی‌کنی؟ ای مرد! آیا با من می‌جنگی، در حالی‌که می‌دانی من، فرزند چه کسی هستم؟ این قوم را واگذار و با من باش که در این حال، به خدا نزدیک‌تری».
عمر به حسین(ع) گفت: بیم دارم که خانه‌ام ویران شود!
حسین(ع) فرمود: «من، آن‌را برایت می‌سازم».
عمر گفت: می‌ترسم که مزرعه‌ام را بگیرند.
حسین(ع) فرمود: «من، بهتر از آن‌را از مِلکم در حجاز، به تو می‌دهم».
عمر گفت: من خانواده‌ای دارم که بر آنها بیمناکم.
حسین(ع) فرمود: «من، سلامتِ آنها را ضمانت می‌کنم».
عمر، ساکت ماند و پاسخی نداد و حسین(ع)، از او روی گرداند و بازگشت و فرمود: «تو را چه شده؟! خداوند، تو را هر چه زودتر در بسترت بکُشد و تو را در روز حَشْر و نشرت، نیامرزد! به خدا سوگند، امید دارم که جز اندکی از گندم عراق، نخوری!».[2]
این روایت با اندکی تفاوت در تاریخ طبری[3] و الکامل فی التاریخ[4] نیز آمده است.
ناگفته نماند؛ این پیشنهاد امام حسین(ع)، نوعی اتمام حجت بود.   [1] . «فقال له: یا ویلک أیّما أحبّ إلیک، الجائزة من یزید أم شفاعة جدّی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم؟ فقال الشمر الملعون: دانق من جائزة یزید أحبّ إلی الشمر من شفاعة جدّک»؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم‏، ینابیع المودة لذو القربی‏، ج ‏3،ص 83، قم، اسوه‏، چاپ دوم‏، 1422ق؛ لبیب وجیه بیضون، موسوعة کربلاء، ج ‏2، ص 178، بیروت، مؤسسة الاعلمی، چاپ اوّل‏، 1427ق‏.‏ [2] . ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج ‏5، ص 92 – 93، بیروت، دار الاضواء، 1411ق؛ خوارزمی‏، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج ‏1،ص 347 – 348، قم، انوار الهدی‏، چاپ دوم، 1423ق؛ کرکی حائری‏، سید محمد، تسلیة المجالس و زینة المجالس‏، ج ‏2، ص 264 – 265، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اوّل‏، 1418ق؛ ترجمه روایت از: محمدی ری‌شهری، محمد، طباطبایی‌نژاد، محمود، دانشنامه امام حسین(ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، مترجم، مسعودی، عبدالهادی‏، ج ‏5، ص 405، قم، دار الحدیث، چاپ دوم، 1388ش. [3] . طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏5، ص 413، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق. [4] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ‏4، ص 54، بیروت، دار صادر، 1385ق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین