در برخی از روضه خوانی ها گفته می شود که وقتی شمر ملعون از قتلگاه خارج شد سر امام حسین (ع) را در دست داشت و گفت شنیدم که حضرت زهرا (س) پسرش را صدا می زد. سوال من این است که آیا به راستی در کتب معتبر ما چیزی در مورد این که شمر صدای حضرت زهرا (س) را شنیده ذکر شده است یا نه؟
علی رغم جستجو هایی که انجام   دادیم برای مطلب مندرج در سؤال پاسخی از متون اصیل یافت نشد. البته مطالبی به این مضمون در بعضی از کتابها نظیر   گلچین احمدی، ج 2، ص 196 ( چاپ مشهور قم، سال 1385 چاپ دوم) آمده است که متأسفانه این کتاب هم از منابع اصیل نیست و آدرسی هم برای مطلب فوق ذکر نکرده است. بله در بحارالانوار روایتی نقل شده است که: أَنَّ رَجُلًا بِلَا أَیْدٍ وَ لَا أَرْجُلٍ وَ هُوَ أَعْمَی یَقُولُ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ النَّارِ فَقِیلَ لَهُ لَمْ تَبْقَ لَکَ عُقُوبَةٌ وَ مَعَ ذَلِکَ تَسْأَلُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ قَالَ کُنْتُ فِیمَنْ قَتَلَ الْحُسَیْنَ ع بِکَرْبَلَاءَ فَلَمَّا قُتِلَ رَأَیْتُ عَلَیْهِ سَرَاوِیلًا وَ تِکَّةً حَسَنَةً بَعْدَ مَا سَلَبَهُ النَّاسُ فَأَرَدْتُ أَنْ أَنْزِعَ مِنْهُ التِّکَّةَ فَرَفَعَ یَدَهُ الْیُمْنَی وَ وَضَعَهَا عَلَی التِّکَّةِ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَی دَفْعِهَا فَقَطَعْتُ یَمِینَهُ ثُمَّ هَمَمْتُ أَنْ آخُذَ التِّکَّةَ فَرَفَعَ شِمَالَهُ فَوَضَعَهَا عَلَی تِکَّتِهِ فَقَطَعْتُ یَسَارَهُ ثُمَّ هَمَمْتُ بِنَزْعِ التِّکَّةِ مِنَ السَّرَاوِیلِ فَسَمِعْتُ زَلْزَلَةً فَخِفْتُ وَ تَرَکْتُهُ فَأَلْقَی اللَّهُ عَلَیَّ النَّوْمَ فَنِمْتُ بَیْنَ الْقَتْلَی فَرَأَیْتُ کَأَنَّ مُحَمَّداً ص أَقْبَلَ وَ مَعَهُ عَلِیٌ‌ وَ فَاطِمَةُ فَأَخَذُوا رَأْسَ الْحُسَیْنِ فَقَبَّلَتْهُ فَاطِمَةُ ثُمَّ قَالَتْ یَا وَلَدِی قَتَلُوکَ قَتَلَهُمُ اللَّهُ مَنْ فَعَلَ هَذَا بِکَ فَکَانَ یَقُولُ قَتَلَنِی شِمْرٌ وَ قَطَعَ یَدَایَ هَذَا النَّائِمُ وَ أَشَارَ إِلَیَّ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ لِی قَطَعَ اللَّهُ یَدَیْکَ وَ رِجْلَیْکَ وَ أَعْمَی بَصَرَکَ وَ أَدْخَلَکَ النَّارَ فَانْتَبَهْتُ وَ أَنَا لَا أُبْصِرُ شَیْئاً وَ سَقَطَتْ مِنِّی یَدَایَ وَ رِجْلَایَ وَ لَمْ یَبْقَ مِنْ دُعَائِهَا إِلَّا النَّارُ [1] ، اما باید توجه داشت که مضمون این روایت با آنچه در سؤال آمده است، تفاوت دارد. [1] بحارالأنوار ج : 45 ص : 312: روایت شده: مردی که دست و پا نداشت و کور بود می‌گفت: پروردگارا! مرا از آتش نجات بده! بوی گفته شد: تو (بعلت اینکه دست و پا نداری) عقوبتی نخواهی داشت. با این حال باز هم دعا میکنی از آتش نجات پیدا کنی!؟ او گفت: من در کربلاء با آن افرادی بودم که امام حسین را کشتند. موقعی که امام حسین شهید شد و مردم لباسهای او را بتاراج بردند من یک شلوار و بند شلوار نیکوئی بپای آن حضرت دیدم. تصمیم گرفتم: بند شلوار آن بزرگوار را غارت کنم. ناگاه دیدم آن حضرت دست راست خود را بلند کرد و روی آن بند شلوار نهاد، چون من نتوانستم دست آن مظلوم را رد کنم لذا آن را قطع کردم و در نظر گرفتم آن بند شلوار را باز کنم. ناگاه دیدم دست چپ خود را روی آن نهاد. من نیز دست چپ وی را قطع نمودم. سپس تصمیم گرفتم: آن بند شلوار را از شلوار سرقت کنم، ناگاه صدای زلزله‌ای شنیدم و خائف شدم و آن را واگذار کردم. خدا خواب را بر من مسلط نمود و در میان گشتگان خوابیدم. در عالم خواب دیدم: گویا: حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در حالی آمد که حضرت علی و فاطمه علیهما السلام با آن بزرگوار بودند. آنان سر مقدس امام حسین را برداشتند و فاطمه اطهر آن را بوسید و فرمود: یا ولدی قتلوک، قتلهم اللَّه! یعنی ای پسر عزیزم ترا کشتند، خدا آنان را بکشد! چه کسی این عمل را با تو انجام داده است؟ امام حسین میفرمود: شمر مرا شهید نموده است. و این شخصی که خواب است دستهای مرا قطع کرده است. و بمن اشاره کرد. زهرای اطهر به من فرمود: خدا دستهای تو را قطع کند و چشم تو را کور نماید و تو را داخل جهنم کند. من در حالی بیدار شدم که چیزی را نمیبینم و دست و پاهای من سقوط کرده‌اند تنها نفرینی که از حضرت زهراء باقی مانده این است که داخل جهنم گردم. زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، ص: 287.
عنوان سوال:

در برخی از روضه خوانی ها گفته می شود که وقتی شمر ملعون از قتلگاه خارج شد سر امام حسین (ع) را در دست داشت و گفت شنیدم که حضرت زهرا (س) پسرش را صدا می زد. سوال من این است که آیا به راستی در کتب معتبر ما چیزی در مورد این که شمر صدای حضرت زهرا (س) را شنیده ذکر شده است یا نه؟


پاسخ:

علی رغم جستجو هایی که انجام   دادیم برای مطلب مندرج در سؤال پاسخی از متون اصیل یافت نشد. البته مطالبی به این مضمون در بعضی از کتابها نظیر   گلچین احمدی، ج 2، ص 196 ( چاپ مشهور قم، سال 1385 چاپ دوم) آمده است که متأسفانه این کتاب هم از منابع اصیل نیست و آدرسی هم برای مطلب فوق ذکر نکرده است. بله در بحارالانوار روایتی نقل شده است که: أَنَّ رَجُلًا بِلَا أَیْدٍ وَ لَا أَرْجُلٍ وَ هُوَ أَعْمَی یَقُولُ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ النَّارِ فَقِیلَ لَهُ لَمْ تَبْقَ لَکَ عُقُوبَةٌ وَ مَعَ ذَلِکَ تَسْأَلُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ قَالَ کُنْتُ فِیمَنْ قَتَلَ الْحُسَیْنَ ع بِکَرْبَلَاءَ فَلَمَّا قُتِلَ رَأَیْتُ عَلَیْهِ سَرَاوِیلًا وَ تِکَّةً حَسَنَةً بَعْدَ مَا سَلَبَهُ النَّاسُ فَأَرَدْتُ أَنْ أَنْزِعَ مِنْهُ التِّکَّةَ فَرَفَعَ یَدَهُ الْیُمْنَی وَ وَضَعَهَا عَلَی التِّکَّةِ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَی دَفْعِهَا فَقَطَعْتُ یَمِینَهُ ثُمَّ هَمَمْتُ أَنْ آخُذَ التِّکَّةَ فَرَفَعَ شِمَالَهُ فَوَضَعَهَا عَلَی تِکَّتِهِ فَقَطَعْتُ یَسَارَهُ ثُمَّ هَمَمْتُ بِنَزْعِ التِّکَّةِ مِنَ السَّرَاوِیلِ فَسَمِعْتُ زَلْزَلَةً فَخِفْتُ وَ تَرَکْتُهُ فَأَلْقَی اللَّهُ عَلَیَّ النَّوْمَ فَنِمْتُ بَیْنَ الْقَتْلَی فَرَأَیْتُ کَأَنَّ مُحَمَّداً ص أَقْبَلَ وَ مَعَهُ عَلِیٌ‌ وَ فَاطِمَةُ فَأَخَذُوا رَأْسَ الْحُسَیْنِ فَقَبَّلَتْهُ فَاطِمَةُ ثُمَّ قَالَتْ یَا وَلَدِی قَتَلُوکَ قَتَلَهُمُ اللَّهُ مَنْ فَعَلَ هَذَا بِکَ فَکَانَ یَقُولُ قَتَلَنِی شِمْرٌ وَ قَطَعَ یَدَایَ هَذَا النَّائِمُ وَ أَشَارَ إِلَیَّ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ لِی قَطَعَ اللَّهُ یَدَیْکَ وَ رِجْلَیْکَ وَ أَعْمَی بَصَرَکَ وَ أَدْخَلَکَ النَّارَ فَانْتَبَهْتُ وَ أَنَا لَا أُبْصِرُ شَیْئاً وَ سَقَطَتْ مِنِّی یَدَایَ وَ رِجْلَایَ وَ لَمْ یَبْقَ مِنْ دُعَائِهَا إِلَّا النَّارُ [1] ، اما باید توجه داشت که مضمون این روایت با آنچه در سؤال آمده است، تفاوت دارد.
[1] بحارالأنوار ج : 45 ص : 312: روایت شده: مردی که دست و پا نداشت و کور بود می‌گفت: پروردگارا! مرا از آتش نجات بده! بوی گفته شد: تو (بعلت اینکه دست و پا نداری) عقوبتی نخواهی داشت. با این حال باز هم دعا میکنی از آتش نجات پیدا کنی!؟ او گفت: من در کربلاء با آن افرادی بودم که امام حسین را کشتند. موقعی که امام حسین شهید شد و مردم لباسهای او را بتاراج بردند من یک شلوار و بند شلوار نیکوئی بپای آن حضرت دیدم. تصمیم گرفتم: بند شلوار آن بزرگوار را غارت کنم. ناگاه دیدم آن حضرت دست راست خود را بلند کرد و روی آن بند شلوار نهاد، چون من نتوانستم دست آن مظلوم را رد کنم لذا آن را قطع کردم و در نظر گرفتم آن بند شلوار را باز کنم. ناگاه دیدم دست چپ خود را روی آن نهاد. من نیز دست چپ وی را قطع نمودم. سپس تصمیم گرفتم: آن بند شلوار را از شلوار سرقت کنم، ناگاه صدای زلزله‌ای شنیدم و خائف شدم و آن را واگذار کردم. خدا خواب را بر من مسلط نمود و در میان گشتگان خوابیدم. در عالم خواب دیدم: گویا: حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در حالی آمد که حضرت علی و فاطمه علیهما السلام با آن بزرگوار بودند. آنان سر مقدس امام حسین را برداشتند و فاطمه اطهر آن را بوسید و فرمود: یا ولدی قتلوک، قتلهم اللَّه! یعنی ای پسر عزیزم ترا کشتند، خدا آنان را بکشد! چه کسی این عمل را با تو انجام داده است؟ امام حسین میفرمود: شمر مرا شهید نموده است. و این شخصی که خواب است دستهای مرا قطع کرده است. و بمن اشاره کرد. زهرای اطهر به من فرمود: خدا دستهای تو را قطع کند و چشم تو را کور نماید و تو را داخل جهنم کند. من در حالی بیدار شدم که چیزی را نمیبینم و دست و پاهای من سقوط کرده‌اند تنها نفرینی که از حضرت زهراء باقی مانده این است که داخل جهنم گردم. زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، ص: 287.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین