آیا این مطلب درست است: کسانی که اسلام را نپذیرفتند در زمان جاهلیت هم آدم‌های پستی بودند و هر کس اسلام را پذیرفت در جاهلیت خوبی‌هایی داشته است؟
این به عنوان یک اصل کلی در قرآن کریم مطرح شده که؛ قابلیت و زمینه‌های مثبت باید در انسان باشد تا هدایت او امکان‌پذیر شود. این مطلب از آیات بسیاری برداشت می‌شود، مانند: «خدا به وسیله آن [نور و کتاب‏]، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راه‌های سلامت راهنمایی می‌کند، و آنان را به توفیق خود از تاریکی‌ها[یِ جهل، کفر، شرک و نفاق‏] به سوی روشناییِ [معرفت، ایمان و عمل صالح‏] بیرون می‌آورد، و به جانب راه راست هدایت می‌کند».[1] «... بی‌تردید خدا گروه ستمکار را هدایت نمی‌کند».[2] از این آیه شریفه فهمیده می‌شود که؛ ظلم، مانع بصیرت و هدایت و سبب محروم شدن از الطاف الهی است. در همین راستا، روایتی از امام صادق(ع) به تحلیل رفتار افرادی می‌پردازد که هر دو دوره جاهلیت و اسلام را درک کرده بودند: «مردم، معادنی هستند به‌سانِ معدن‌های طلا و نقره. آن‌که در دوران جاهلیت ریشه داشت، در اسلام نیز دارای ریشه است».[3] البته خداوند از تمام اعمال و کارها و حتی نیت‌های بندگان آگاه است، اما این علم موجب جبر آنان در پذیرش حق و باطل نمی‌شود؛ بنابر این، زندگی در این دنیا زندگی در مدرسه اراده است و سعادت و شقاوت هر کس به دست خود اوست. و اوست که باید حرکت کند و از خدا طلب هدایت و توفیق بیشتر نماید. به همین دلیل، از برخی روایات نیز برداشت می‌شود که این گونه هم نبوده که تمام کسانی که در زمان جاهلیت کردار بدی داشتند، در دوره اسلام نیز خیری از آنان مشاهده نشد؛ چنان‌که در روایتی از رسول خدا(ص) می‌خوانیم: «مردمان را [مثل‏] معادن می‌یابید که نیکانشان در دوران جاهلیت، اگر دین‌شناس شوند، نیکان دوره اسلام نیز هستند. اما با این وجود در میان بهترین مسلمانان، کسانی را می‌یابید که پیش از پذیرش اسلام،(در مقابل حق مقاومت کرده و) از ناخشنودترینِ مردم نسبت به آن بودند؛ و دوچهره‌ها را در میان بدنهادان می‌یابید».[4] البته نمی‌توان گفت که افراد بدکرداری که بعدها از نیکوترین مسلمانان شدند، هیچ زمینه مثبتی در خود نداشتند، بلکه آنان نیز با وجود رفتار زشتشان، اندک تمایلی به پذیرش حق داشتند و همین روزنه باریک آنان را به سمت حق رهنمون ساخت.   [1] . مائده، 16. [2] . احقاف، 10. [3] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏8، ص 177، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، ج 4، ص 1958، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا.
عنوان سوال:

آیا این مطلب درست است: کسانی که اسلام را نپذیرفتند در زمان جاهلیت هم آدم‌های پستی بودند و هر کس اسلام را پذیرفت در جاهلیت خوبی‌هایی داشته است؟


پاسخ:

این به عنوان یک اصل کلی در قرآن کریم مطرح شده که؛ قابلیت و زمینه‌های مثبت باید در انسان باشد تا هدایت او امکان‌پذیر شود. این مطلب از آیات بسیاری برداشت می‌شود، مانند:
«خدا به وسیله آن [نور و کتاب‏]، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راه‌های سلامت راهنمایی می‌کند، و آنان را به توفیق خود از تاریکی‌ها[یِ جهل، کفر، شرک و نفاق‏] به سوی روشناییِ [معرفت، ایمان و عمل صالح‏] بیرون می‌آورد، و به جانب راه راست هدایت می‌کند».[1]
«... بی‌تردید خدا گروه ستمکار را هدایت نمی‌کند».[2] از این آیه شریفه فهمیده می‌شود که؛ ظلم، مانع بصیرت و هدایت و سبب محروم شدن از الطاف الهی است.
در همین راستا، روایتی از امام صادق(ع) به تحلیل رفتار افرادی می‌پردازد که هر دو دوره جاهلیت و اسلام را درک کرده بودند: «مردم، معادنی هستند به‌سانِ معدن‌های طلا و نقره. آن‌که در دوران جاهلیت ریشه داشت، در اسلام نیز دارای ریشه است».[3]
البته خداوند از تمام اعمال و کارها و حتی نیت‌های بندگان آگاه است، اما این علم موجب جبر آنان در پذیرش حق و باطل نمی‌شود؛ بنابر این، زندگی در این دنیا زندگی در مدرسه اراده است و سعادت و شقاوت هر کس به دست خود اوست. و اوست که باید حرکت کند و از خدا طلب هدایت و توفیق بیشتر نماید. به همین دلیل، از برخی روایات نیز برداشت می‌شود که این گونه هم نبوده که تمام کسانی که در زمان جاهلیت کردار بدی داشتند، در دوره اسلام نیز خیری از آنان مشاهده نشد؛ چنان‌که در روایتی از رسول خدا(ص) می‌خوانیم: «مردمان را [مثل‏] معادن می‌یابید که نیکانشان در دوران جاهلیت، اگر دین‌شناس شوند، نیکان دوره اسلام نیز هستند. اما با این وجود در میان بهترین مسلمانان، کسانی را می‌یابید که پیش از پذیرش اسلام،(در مقابل حق مقاومت کرده و) از ناخشنودترینِ مردم نسبت به آن بودند؛ و دوچهره‌ها را در میان بدنهادان می‌یابید».[4]
البته نمی‌توان گفت که افراد بدکرداری که بعدها از نیکوترین مسلمانان شدند، هیچ زمینه مثبتی در خود نداشتند، بلکه آنان نیز با وجود رفتار زشتشان، اندک تمایلی به پذیرش حق داشتند و همین روزنه باریک آنان را به سمت حق رهنمون ساخت.   [1] . مائده، 16. [2] . احقاف، 10. [3] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏8، ص 177، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، ج 4، ص 1958، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین