یکی از مهربانانهترین و بزرگمنشانهترین برخوردهای پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)، اعلان عفو عمومی مکه و بخشش و مدارا با سران کفر و شرک و دشمنان دیرین خود، پس از فتح مکه بود. گروههای متعصب و لجوجی که جنگهای خونین علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به راه انداخته و اصحاب و یاران آن حضرت را به شهادت رسانده بودند، با فتح مکه و تسلط پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر آنها سکوت وحشتآفرینی بر آنها حکمفرما بود و نفسهایشان در سینه حبس شده بود و افکار مختلفی به ذهنشان خطور میکرد. آنان با یادآوری ظلمهایی که بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روا داشته بودند، مجازات سنگینی را انتظار میکشیدند. در چنین وضعیتی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) سکوت آنان را شکست و چنین فرمود: (ماذا تقولون؟ وماذا تظنون؟...) (چه می گویید و چه می پندارید) مردم بهتزده و نگران، باصدای لرزان گفتند: ما چیزی جز نیکی و خوبی درباره تو نمیاندیشیم... . پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز با خطاب به آنان فرمودند: من نیز همان جملهای را که برادرم یوسف به برادران ستمگر خود گفت، امروز به شما میگویم: ( قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛[یوسف/92] امروز بر شما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را میآمرزد و او ارحم الراحمین است)[1] پیامبر مهر و رحمت با این جملات امیدوار کننده، پیام عفو عمومی خود را اعلان نمود و چنین ادامه داد: شما مردم هموطنان بسیار نامناسبی بودید. رسالت مرا انکار کردید، مرا از خانهام بیرون راندید و در دورترین نقطه که پناهنده شده بودم، با من به نبرد برخاستید؛ ولی من با این جرائم همه شما را میبخشایم و بند بندگی را از پای شما باز میکنم و اعلان مینمایم که: (اذهبوا فانتم الطّلقاء... (بروید شما آزادید).[2] در آن روز جز موارد اندکی که غیر از حضور در جبهه کفر، مرتکب جرم های خاصی شده بودند، همه مورد عفو و بخشش پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) قرار گرفتند. حتی عده ای از همان کسانی که مرتکب جرم های شخصی شده بودند، و بخشش آن ها امکان داشت، بخشیده شدند. همانند وحشی، قاتل حمزه سید الشهدا و هبار بن اسود قاتل دختر پیامبر(ص) که ولی دم مقتولین این دو، خود پیامبر (ص) بود، بخشیده شدند. و درباره حضور در جبهه کفر شعار پیامبر (صلی الله علیه و آله) این بود: الاسلام یجبّ ما قبله کسی که اسلام را پذیرفت، از گذشتهاش چشمپوشی میشود.[3] لیست کسانی که به دلیل جرایم خاص باید مجازات می شدند، بدین شرح است: عبدالله بنسعدبنابیسرح، عبدالله بن خطل. حویرث بن نقیذ، عکرمةبنابیجهل، هباربن اسود، مقیسبن صبابه، وحشی، هند، فرتنی و قرینه و ساره. و علاوه بر اینان، کسانی نیز گریختند و یا پنهان شدند که بیشترشان امان یافتند و بعدا خودشان مسلمان شدند.[4] در این جا مواجهه پیامبر (ص) با بعضی از کفار مکه را ذکر می کنیم: 1-زهیر بن ابی امیه و حارث بن هشام در فتح مکه، امهانی، خواهر امام علی(علیه السلام)، دو نفر ازخویشان شوهرش بنامهای حارثبن هشام و زهیربن ابی امیه را که گریخته و به خانهاش پناه آورده بودند، پناه داد. علیبن ابیطالب(علیه السلام) به خانه وی رفت و گفت: به خدا قسم که اینان را میکشم؛ اما امهانی در خانه را بست و مانع از کشتن آنها شد. سپس نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رفت، جریان را به اطلاع آن حضرت رساند و برای آن دو امان خواست. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز در خواست امهانی را پذیرفت و فرمود: (ما هم به هر کسی که تو پناه دادهای، پناه دادیم و هر کس را امان دادهای در امان است.)[5] 2 ابوسفیان این دشمن دیرینه و قسمخورده اسلام و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و اله) که علیه رسول خدا جنگهایی همچون بدر کبری، سویق، احد، حمراءالاسد، بدر الموعد و خندق را فرماندهی و ساماندهی کرده و نیز در فتح مکه در دل مردم ترس و رعب ایجاد کرده بود، پس از مخالفتهای مداوم ناکام مانده بود، سرانجام در فتح مکه که پایان خط مبارزات ابوسفیان بود و راه چارهای برای ادامه دشمنی اش نداشت، با خواندن أشهد أن لا اله الا الله ایمان آورد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز او را بدون یادآوری گذشته سیاهش، محترم شمرد، به او مقامی داد و جملات تاریخی خود را چنین بیان نمود: ابوسفیان میتواند به مردم اطمینان دهد که هرکس به محیط مسجدالحرام پناهنده شود، و یا سلاح به زمین بگذارد و بیطرفی خود را اعلام کند، و یا در خانهاش را ببندد، ویا به خانه ابوسفیان پناه ببرد، ویا به خانه حکیم بن حزام برود، از تعرض ارتش اسلام مصون خواهد ماند.[6] 3 عکرمة بن ابی جهل او آتش افروز جنگهای پس از بدر است که پیغمبر در فتح مکه خون او را هدر اعلان کرده بود. اما به درخواست همسرش، پیامبر او را بخشید.[7] 4. صفوان بن امیه او علاوه بر جنگهای خونین علیه اسلام و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، مسلمانی را به خاطر انتقام خون پدرش امیه که در جنگ بدر کشته شده بود، در مکه جلو دیدگان مردم به دار آویخته بود. لذا پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) خون او را هدر اعلان نموده بود. وی از ترس مجازات تصمیم گرفته بود که از طریق دریا از حجاز خارج شود. کسی او را نزد پیامبر(صلی الله علیه و اله) شفاعت کرد. آن حضرت با کمال مدارا و مهربانی بزرگترین جانی زمان را مورد عفو قرار داد و عمامه خود را که با آن وارد مکه شده بود به عنوان نشانه امان به وی داد. صفوان پس از این امان وارد مکه شد. پیامبر(صلی الله علیه و اله) باکمال بزرگواری و آزادمنشی به وی گفت: جان و مال تو محترم است؛ ولی خوب است که مسلمان شوی. او دوماه مهلت خواست که درباره اسلام به فکر و بررسی بپردازد؛ رسول خدا فرمود، به جای دو ماه چهار ماه به تو مهلت میدهم تا با بصیرت کامل دین اسلام اختیار کنی. صفوان قبل از چهار ماه به دین اسلام شرفیاب گردید.[8] 5 وحشی او غلام هند همسر ابوسفیان است که در جنگ (احد)، حمزه، عموی پیامبر را به شهادت رساند و پیامبر حکم قتل او را صادر کرد. او پس از فتح مکه به طائف گریخت؛ اما پس از مدتی، در وفد ثقیف، ناگهان بر پیغمبر وارد شد و شهادتین گفت و پیغمبر او را بخشید، اما فرمود: به جایی برو که دیگر تو را نبینم. او مسلمان شد و در جنگهای ردّه، مسیلمه کذاب را کشت.[9] 6. هبار بن اسود او کسی بود که شتر زینب، دختر پیغمبر، را رم داد و زینب از میان هودج به زمین افتاد و طفل خود را سقط کرد و خود نیز به واسطه همان مرض از دنیا رفت. پیغمبر در فتح مکه خون او را هدر اعلان کرده بود، ولی پس از مدتی بر پیغمبر وارد شد و گفت: (... می خواستم به عجمها پناه ببرم، ولی فضل و بخشش تو را به یاد آوردم... .) او تقاضای بخشش کرد و پیغمبر او را عفو نمود.[10] اینها نمونه هایی بود از برخورد پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مشرکان مکه،که از پیامبر امان خواستند و آن حضرت هم به آنها امان داد حتی بدون آنکه صحبتی از اسلام آوردن آنها شده باشد. پیامبر اسلام در فتح مکه هیچ کسی را به پذیرش اسلام مجبور نکرد و هر کس مسلمان شد به انتخاب خودش بود. گرچه بسیاری از مشرکان بد سابقه مسلمان شدند. اما کسان زیادی تا سال نهم-سال نزول سوره برائت- و اندکی پس از آن بر شرک باقی بودند و در مکه زندگی می کردند.[11] بنابراین کسی مجبور به ترک مکه نشد. پی نوشتها: [1]. واقدی، المغازی، ج2 835؛ بحار الانور، ج21، ص107 و 132 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص337. [2]. ابنهشام، السیرة النبویة، ج4، ص426؛ کمالی، سیدعلی، خاتم النبیین، ص104 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص338. [3]. واقدی، المغازی، ج2، 849. [4]. واقدی، المغازی، ج2، ص857؛ ابنهشام، السیرة النبویة، ج4، ص411؛ الصالحی الشامی، محمدبنیوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج5، ص341. [5]. واقدی، المغازی، ج2، ص830؛ ابنهشام، السیرة النبویة، ج4، ص411. [6]. ابنهشام، السیرة النبویة، ج2، ص400404؛ واقدی، المغازی، ج2، ص816818 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص327. [7]. ابنهشام، السیرة النبویة، ج2، ص417؛ کمالی، خاتم النبیین، ص98 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص344. [8]. ابنهشام، السیرة النبویة، ج2، ص417 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص345. [9]. کمالی، سیدعلی، خاتم النبیین،ص95. [10]. همان، ص96. [11]. سیرۀ رسول خدا(ص) رسوا جعفریان،ص631.
یکی از مهربانانهترین و بزرگمنشانهترین برخوردهای پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)، اعلان عفو عمومی مکه و بخشش و مدارا با سران کفر و شرک و دشمنان دیرین خود، پس از فتح مکه بود. گروههای متعصب و لجوجی که جنگهای خونین علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به راه انداخته و اصحاب و یاران آن حضرت را به شهادت رسانده بودند، با فتح مکه و تسلط پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر آنها سکوت وحشتآفرینی بر آنها حکمفرما بود و نفسهایشان در سینه حبس شده بود و افکار مختلفی به ذهنشان خطور میکرد. آنان با یادآوری ظلمهایی که بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روا داشته بودند، مجازات سنگینی را انتظار میکشیدند. در چنین وضعیتی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) سکوت آنان را شکست و چنین فرمود:
(ماذا تقولون؟ وماذا تظنون؟...) (چه می گویید و چه می پندارید) مردم بهتزده و نگران، باصدای لرزان گفتند: ما چیزی جز نیکی و خوبی درباره تو نمیاندیشیم... . پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز با خطاب به آنان فرمودند: من نیز همان جملهای را که برادرم یوسف به برادران ستمگر خود گفت، امروز به شما میگویم:
( قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛[یوسف/92] امروز بر شما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را میآمرزد و او ارحم الراحمین است)[1]
پیامبر مهر و رحمت با این جملات امیدوار کننده، پیام عفو عمومی خود را اعلان نمود و چنین ادامه داد:
شما مردم هموطنان بسیار نامناسبی بودید. رسالت مرا انکار کردید، مرا از خانهام بیرون راندید و در دورترین نقطه که پناهنده شده بودم، با من به نبرد برخاستید؛ ولی من با این جرائم همه شما را میبخشایم و بند بندگی را از پای شما باز میکنم و اعلان مینمایم که: (اذهبوا فانتم الطّلقاء... (بروید شما آزادید).[2]
در آن روز جز موارد اندکی که غیر از حضور در جبهه کفر، مرتکب جرم های خاصی شده بودند، همه مورد عفو و بخشش پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) قرار گرفتند. حتی عده ای از همان کسانی که مرتکب جرم های شخصی شده بودند، و بخشش آن ها امکان داشت، بخشیده شدند. همانند وحشی، قاتل حمزه سید الشهدا و هبار بن اسود قاتل دختر پیامبر(ص) که ولی دم مقتولین این دو، خود پیامبر (ص) بود، بخشیده شدند. و درباره حضور در جبهه کفر شعار پیامبر (صلی الله علیه و آله) این بود: الاسلام یجبّ ما قبله کسی که اسلام را پذیرفت، از گذشتهاش چشمپوشی میشود.[3]
لیست کسانی که به دلیل جرایم خاص باید مجازات می شدند، بدین شرح است: عبدالله بنسعدبنابیسرح، عبدالله بن خطل. حویرث بن نقیذ، عکرمةبنابیجهل، هباربن اسود، مقیسبن صبابه، وحشی، هند، فرتنی و قرینه و ساره. و علاوه بر اینان، کسانی نیز گریختند و یا پنهان شدند که بیشترشان امان یافتند و بعدا خودشان مسلمان شدند.[4]
در این جا مواجهه پیامبر (ص) با بعضی از کفار مکه را ذکر می کنیم:
1-زهیر بن ابی امیه و حارث بن هشام
در فتح مکه، امهانی، خواهر امام علی(علیه السلام)، دو نفر ازخویشان شوهرش بنامهای حارثبن هشام و زهیربن ابی امیه را که گریخته و به خانهاش پناه آورده بودند، پناه داد. علیبن ابیطالب(علیه السلام) به خانه وی رفت و گفت: به خدا قسم که اینان را میکشم؛ اما امهانی در خانه را بست و مانع از کشتن آنها شد. سپس نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رفت، جریان را به اطلاع آن حضرت رساند و برای آن دو امان خواست. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز در خواست امهانی را پذیرفت و فرمود: (ما هم به هر کسی که تو پناه دادهای، پناه دادیم و هر کس را امان دادهای در امان است.)[5]
2 ابوسفیان
این دشمن دیرینه و قسمخورده اسلام و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و اله) که علیه رسول خدا جنگهایی همچون بدر کبری، سویق، احد، حمراءالاسد، بدر الموعد و خندق را فرماندهی و ساماندهی کرده و نیز در فتح مکه در دل مردم ترس و رعب ایجاد کرده بود، پس از مخالفتهای مداوم ناکام مانده بود، سرانجام در فتح مکه که پایان خط مبارزات ابوسفیان بود و راه چارهای برای ادامه دشمنی اش نداشت، با خواندن أشهد أن لا اله الا الله ایمان آورد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز او را بدون یادآوری گذشته سیاهش، محترم شمرد، به او مقامی داد و جملات تاریخی خود را چنین بیان نمود:
ابوسفیان میتواند به مردم اطمینان دهد که هرکس به محیط مسجدالحرام پناهنده شود، و یا سلاح به زمین بگذارد و بیطرفی خود را اعلام کند، و یا در خانهاش را ببندد، ویا به خانه ابوسفیان پناه ببرد، ویا به خانه حکیم بن حزام برود، از تعرض ارتش اسلام مصون خواهد ماند.[6]
3 عکرمة بن ابی جهل
او آتش افروز جنگهای پس از بدر است که پیغمبر در فتح مکه خون او را هدر اعلان کرده بود. اما به درخواست همسرش، پیامبر او را بخشید.[7]
4. صفوان بن امیه
او علاوه بر جنگهای خونین علیه اسلام و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، مسلمانی را به خاطر انتقام خون پدرش امیه که در جنگ بدر کشته شده بود، در مکه جلو دیدگان مردم به دار آویخته بود. لذا پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) خون او را هدر اعلان نموده بود. وی از ترس مجازات تصمیم گرفته بود که از طریق دریا از حجاز خارج شود. کسی او را نزد پیامبر(صلی الله علیه و اله) شفاعت کرد. آن حضرت با کمال مدارا و مهربانی بزرگترین جانی زمان را مورد عفو قرار داد و عمامه خود را که با آن وارد مکه شده بود به عنوان نشانه امان به وی داد. صفوان پس از این امان وارد مکه شد. پیامبر(صلی الله علیه و اله) باکمال بزرگواری و آزادمنشی به وی گفت: جان و مال تو محترم است؛ ولی خوب است که مسلمان شوی. او دوماه مهلت خواست که درباره اسلام به فکر و بررسی بپردازد؛ رسول خدا فرمود، به جای دو ماه چهار ماه به تو مهلت میدهم تا با بصیرت کامل دین اسلام اختیار کنی. صفوان قبل از چهار ماه به دین اسلام شرفیاب گردید.[8]
5 وحشی
او غلام هند همسر ابوسفیان است که در جنگ (احد)، حمزه، عموی پیامبر را به شهادت رساند و پیامبر حکم قتل او را صادر کرد. او پس از فتح مکه به طائف گریخت؛ اما پس از مدتی، در وفد ثقیف، ناگهان بر پیغمبر وارد شد و شهادتین گفت و پیغمبر او را بخشید، اما فرمود: به جایی برو که دیگر تو را نبینم. او مسلمان شد و در جنگهای ردّه، مسیلمه کذاب را کشت.[9]
6. هبار بن اسود
او کسی بود که شتر زینب، دختر پیغمبر، را رم داد و زینب از میان هودج به زمین افتاد و طفل خود را سقط کرد و خود نیز به واسطه همان مرض از دنیا رفت. پیغمبر در فتح مکه خون او را هدر اعلان کرده بود، ولی پس از مدتی بر پیغمبر وارد شد و گفت: (... می خواستم به عجمها پناه ببرم، ولی فضل و بخشش تو را به یاد آوردم... .) او تقاضای بخشش کرد و پیغمبر او را عفو نمود.[10]
اینها نمونه هایی بود از برخورد پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مشرکان مکه،که از پیامبر امان خواستند و آن حضرت هم به آنها امان داد حتی بدون آنکه صحبتی از اسلام آوردن آنها شده باشد.
پیامبر اسلام در فتح مکه هیچ کسی را به پذیرش اسلام مجبور نکرد و هر کس مسلمان شد به انتخاب خودش بود. گرچه بسیاری از مشرکان بد سابقه مسلمان شدند. اما کسان زیادی تا سال نهم-سال نزول سوره برائت- و اندکی پس از آن بر شرک باقی بودند و در مکه زندگی می کردند.[11] بنابراین کسی مجبور به ترک مکه نشد.
پی نوشتها:
[1]. واقدی، المغازی، ج2 835؛ بحار الانور، ج21، ص107 و 132 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص337.
[2]. ابنهشام، السیرة النبویة، ج4، ص426؛ کمالی، سیدعلی، خاتم النبیین، ص104 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص338.
[3]. واقدی، المغازی، ج2، 849.
[4]. واقدی، المغازی، ج2، ص857؛ ابنهشام، السیرة النبویة، ج4، ص411؛ الصالحی الشامی، محمدبنیوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج5، ص341.
[5]. واقدی، المغازی، ج2، ص830؛ ابنهشام، السیرة النبویة، ج4، ص411.
[6]. ابنهشام، السیرة النبویة، ج2، ص400404؛ واقدی، المغازی، ج2، ص816818 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص327.
[7]. ابنهشام، السیرة النبویة، ج2، ص417؛ کمالی، خاتم النبیین، ص98 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص344.
[8]. ابنهشام، السیرة النبویة، ج2، ص417 و سبحانی، فروغ ابدیت، ج2، ص345.
[9]. کمالی، سیدعلی، خاتم النبیین،ص95.
[10]. همان، ص96.
[11]. سیرۀ رسول خدا(ص) رسوا جعفریان،ص631.
- [سایر] چرا مسلمانان قبل از فتح مکه برتری دارند بر مسلمانان بعد از فتح مکه؟
- [سایر] چرا فتح مکه را الفتح میگویند؟
- [سایر] ابوسفیان که بود و مسلمان شد و بعد از فتح مکه آیا اصلاح شد؟ و چرا در زیارت عاشورا وی لعن شده؟
- [سایر] صحنه ورود پیامبر به مکه و کعبه در جریان فتح مکه چگونه بود؟
- [سایر] صحنه ورود پیامبر به مکه و کعبه در جریان فتح مکه، چگونه بود؟
- [سایر] در آیهی اول سورهی مبارکهی فتح، منظور فتح مکه است؟ کیفیت و زمان نزول آن را شرح دهید؟
- [سایر] مکه چگونه توسط پیامبر(صلی الله علیه وآله) فتح شد؟
- [سایر] پیامبر اکرم(ص) چه کسانی(گروهی) را پس از فتح مکه نبخشیدند؟
- [سایر] آزادی مورد نظر اسلام با آزادی غربی چه تفاوتی دارد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا میشود کمک غیر مسلمان را به مسجد پذیرفت؟
- [آیت الله خوئی] هر گاه نماز جمعهای که دارای شرائط است بر پا شود، بنابر احتیاط حضورش واجب است. و در وجوب حضور چند چیز معتبر است: (اول)- آنکه مکلف مرد باشد، و حضور جمعه بر زنان واجب نیست. (دوم)- آزادی، پس حضور در نماز جمعه بر بندگان (برده) واجب نیست. (سوم)- حاضر بودن، پس بر مسافر واجب نیست و در مسافر فرقی نیست که تکلیف او در نماز قصر باشد و یا تمام مثل مسافری که قصد اقامه نموده باشد. (چهارم) سلامت از بیماری و کوری، پس بر بیمار و کور واجب نیست. (پنجم)- پیر نبودن، پس بر پیرمردان واجب نیست. (ششم)- آنکه بین جای شخص و جائی که نماز جمعه برگزار میشود بیش از دو فرسخ فاصله نباشد و بر کسی که سر دو فرسخی است حضور واجب است و هم چنین بر کسی که حضور جمعه بر او دشوار باشد حضور واجب نیست، بلکه بعید نیست که اگر باران باشد حضور واجب نشود هر چند حرج و مشقتی نداشته باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هیچ فرد مسلمانی نمی تواند به عنوان دستور مافوق، فرمان غیر شرعی او را اجرا نماید و او را در جلو گیری از شعائر اسلام و غصب حقوق و آزادی های مشروعه و کارهای ضد اسلامی، کمک و یاری نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حضور در کلاس درسی که استاد آن، فساد عقیده داشته باشد و در ضمن درس، به طور ضمنی، علیه اسلام تبلیغ می کند، جایز نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] خمس تنها در غنایم منقول میباشد و غنایم غیر منقول همچون زمین خمس ندارد، زمینهایی که در جنگ به غنیمت گرفته میشود، اگر در هنگام فتح آباد باشد ملک تمام مسلمانان و اگر موات باشد ملک امام علیهالسلام بوده و در هر حال خمس ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . سلب آزادی های مشروعه مردم و تحکم و استبداد بر امور آنها، جایز نیست.
- [آیت الله بهجت] حضور دو شاهد عادل، در عقد دائم و غیر دائم لازم نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که حضور داشته باشند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی ادعا کند من وصی میتم که اموال او را به مصرفی برسانم، یا قیم بچه های او هستم فقط در صورتی باید ادعای او را پذیرفت که دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر معدن در زمین آبادی باشد که مسلمین آن را به زور و غلبه بدست آورده اند مانند اکثر اراضی ایران و عراق، چنانچه مسلمانی آن معدن را اخراج کند مالک می شود، و احتیاط واجب این است که به اذن ولی امر باشد، و باید خمس آن را بپردازد، و اگر غیر مسلمان اخراج کند مالک نمی شود. و اگر کافر معدنی را از زمینی که در حال فتح مسلمین موات است اخراج کند مالک می شود. 3 گنج
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر مسجد خراب شود، به صورت ملک در نمی آید که بتوان آن را مورد معامله قرار داد , مگر در زمینی که (عّنْوةً) فتح شد ه و ملکیّت آن به تبع اثر عمرانی اوست; مانند برخی از مناطق ایران.
- [آیت الله علوی گرگانی] حملهدار یعنی کسی که برای رساندن حاجیها به مکّه مسافرت نماید باید نماز را شکسته بخواند.