قرآن کریم، وظایفی را برعهده حاکمان و مسئولان و کارگزاران حکومت می‌گذارد که لازم است آنان در ارتباط و شیوه رفتاری خود با مردم آنها را رعایت کنند تا موجب سعادت و پیشرفت جامعه شود؛ در این‌جا به مواردی اشاره می‌شود: 1. اجتناب از استبداد و خودرأیی قرآن، مشورت با مردم و پرهیز از استبداد و خودکامگی و خودرأیی در امور حکومتی را از شرایط حاکمان الهی می‌داند. به‌گونه‌ای که در صورت فقدان نه تنها حاکم از مشروعیت دینی می‌افتد، بلکه از مشروعیت سیاسی و مقبولیت عمومی بیرون رفته و حکومت و مسئولیت وی دچار بحران مشروعیت مطلق می‌گردد؛ از این‌رو به پیامبر اکرم(ص) یادآور می‌شود که علت مقبولیت عمومی به سوی وی و پذیرش حکومت و حاکمیت وی، روش حکومتی آن‌حضرت می‌باشد که بر پایه مشورت و همرأیی و همدلی با مردم نهاده شده است: «به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان (مردم‏) نرم [و مهربان] شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، [قاطع باش! و] بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».[1] 2. مهرورزی و گذشت در آیه بالا مصداق دیگری از رفتار حاکمان و مسئولان جامعه اسلامی با مردم بیان شده است. و آن، مسئله گذشت و نرمش و انعطاف در برابر کسانی است که تخلفی از آنها سرزده و بعداً پشیمان شده‌اند، بدیهی است شخصی که در مقام رهبری و مسئولیت جامعه قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد، در برنامه‌های خود با شکست مواجه خواهد شد و مردم از دور او پراکنده می‌شوند و از وظیفه رهبری بازمی‌ماند. 3. احسان و نیکی به مردم براساس آموزه‌های قرآنی؛ حاکمان و مسئولان می‌بایست احسان را اصلی اساسی در عملکردشان قرار دهند و پایه‌های حکومتی می‌بایست افزون بر عدالت بر پایه احسان و نیکی به امت و شهروندان باشد. قرآن درباره ویژگی‌های حضرت یوسف(ع) که به حکومت و حاکمیت مصر دست یافت از احسان وی، بلکه از این‌که در جرگه نیکوکاران قرار داشته، سخن به میان می‌آورد: «و این‌گونه ما به یوسف در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که هر جا می‌خواست در آن منزل می‌گزید [و تصرّف می‌کرد]! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم [و شایسته بدانیم] می‌بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم».[2] 4. عدالت گستری در آیات قرآن از لزوم عدالت‌پیشگی حاکمان و کارگزاران جامعه و اجتناب از هواپرستی ایشان سخن رفته است: «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما می‌دهد! خداوند، شنوا و بیناست».[3] «ای داوود! ما تو را خلیفه و [نماینده خود] در زمین قرار دادیم پس در میان مردم به حق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند».[4] 5. اجتناب از ظلم خودداری از ظلم، علاوه بر این‌که از ویژگی‌های مثبت افراد جامعه می‌باشد، شرط لازمی برای حاکمان‏عادل نیز خواهد بود؛ چنان‌که قرآن در گوشه‌ای از داستان حضرت یوسف(ع) می‌فرماید: «گفتند: ای عزیز! او را پدری سالخورده و بزرگوار است، پس یکی از ما را به جای او بازداشت کن، بی‌تردید ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم. گفت: پناه بر خدا از این‌که بازداشت کنیم مگر کسی که متاع خود را نزد وی ‏یافته‌ایم، که اگر غیر او را بازداشت کنیم در این صورت ستمکار خواهیم ‏بود».[5] یوسف(ع) حتّی در زمان اقتدارش، نیکوکاری در رفتار و منش او نمایان بود و ظلم و ستم نکرد. 6. پاسداری از احکام و شعائر الهی یکی از اهداف استراتژیک و حیاتی نظام اسلامی، تعظیم پاسداری از احکام و شعائر الهی است و کارگزاران چنین نظامی - در هر رده - باید بیشترین تلاش خویش را در این مسیر به کار گیرند، همان‌گونه که قرآن مجید آن‌را از ویژگی‌های مسئولان مؤمن شمرده و فرموده است: «همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‌دارند، و زکات می‌دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، و پایان همه کارها از آن خدا است».[6] 7. اصلاح امور اقتصادی‏ مردم با توجه به آیاتی از قرآن؛ کارگزاران و حاکمان جامعه باید امور اقتصادی مردم را اصلاح کنند؛ چنان‌که همین از مهم‌ترین رسالت‌های شعیب(ع) پس از دعوت به توحید بود: «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودی ندارید! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آن‌که [در پرتو ایمان و دعوت انبیاء] اصلاح شده است، فساد نکنید! این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید».[7] «و ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء [و اجناس] مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید».[8] [1] . آل عمران، 159. [2] . یوسف، 56. [3] . نساء، 58. [4] . سوره ص، 26. [5] . یوسف، 78 – 79. [6] . حج، 41. [7] . اعراف، 85. [8] . هود، 85.
آیات قرآن که متضمن احکامی برای کارگزاران حکومت در تأمین نیازهای افراد در نیل به سعادت و پیشرفت است، کداماند؟
قرآن کریم، وظایفی را برعهده حاکمان و مسئولان و کارگزاران حکومت میگذارد که لازم است آنان در ارتباط و شیوه رفتاری خود با مردم آنها را رعایت کنند تا موجب سعادت و پیشرفت جامعه شود؛ در اینجا به مواردی اشاره میشود:
1. اجتناب از استبداد و خودرأیی
قرآن، مشورت با مردم و پرهیز از استبداد و خودکامگی و خودرأیی در امور حکومتی را از شرایط حاکمان الهی میداند. بهگونهای که در صورت فقدان نه تنها حاکم از مشروعیت دینی میافتد، بلکه از مشروعیت سیاسی و مقبولیت عمومی بیرون رفته و حکومت و مسئولیت وی دچار بحران مشروعیت مطلق میگردد؛ از اینرو به پیامبر اکرم(ص) یادآور میشود که علت مقبولیت عمومی به سوی وی و پذیرش حکومت و حاکمیت وی، روش حکومتی آنحضرت میباشد که بر پایه مشورت و همرأیی و همدلی با مردم نهاده شده است:
«به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم [و مهربان] شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، [قاطع باش! و] بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».[1]
2. مهرورزی و گذشت
در آیه بالا مصداق دیگری از رفتار حاکمان و مسئولان جامعه اسلامی با مردم بیان شده است. و آن، مسئله گذشت و نرمش و انعطاف در برابر کسانی است که تخلفی از آنها سرزده و بعداً پشیمان شدهاند، بدیهی است شخصی که در مقام رهبری و مسئولیت جامعه قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد، در برنامههای خود با شکست مواجه خواهد شد و مردم از دور او پراکنده میشوند و از وظیفه رهبری بازمیماند.
3. احسان و نیکی به مردم
براساس آموزههای قرآنی؛ حاکمان و مسئولان میبایست احسان را اصلی اساسی در عملکردشان قرار دهند و پایههای حکومتی میبایست افزون بر عدالت بر پایه احسان و نیکی به امت و شهروندان باشد. قرآن درباره ویژگیهای حضرت یوسف(ع) که به حکومت و حاکمیت مصر دست یافت از احسان وی، بلکه از اینکه در جرگه نیکوکاران قرار داشته، سخن به میان میآورد: «و اینگونه ما به یوسف در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که هر جا میخواست در آن منزل میگزید [و تصرّف میکرد]! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم [و شایسته بدانیم] میبخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم».[2]
4. عدالت گستری
در آیات قرآن از لزوم عدالتپیشگی حاکمان و کارگزاران جامعه و اجتناب از هواپرستی ایشان سخن رفته است:
«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما میدهد! خداوند، شنوا و بیناست».[3]
«ای داوود! ما تو را خلیفه و [نماینده خود] در زمین قرار دادیم پس در میان مردم به حق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند».[4]
5. اجتناب از ظلم
خودداری از ظلم، علاوه بر اینکه از ویژگیهای مثبت افراد جامعه میباشد، شرط لازمی برای حاکمانعادل نیز خواهد بود؛ چنانکه قرآن در گوشهای از داستان حضرت یوسف(ع) میفرماید: «گفتند: ای عزیز! او را پدری سالخورده و بزرگوار است، پس یکی از ما را به جای او بازداشت کن، بیتردید ما تو را از نیکوکاران میبینیم. گفت: پناه بر خدا از اینکه بازداشت کنیم مگر کسی که متاع خود را نزد وی یافتهایم، که اگر غیر او را بازداشت کنیم در این صورت ستمکار خواهیم بود».[5] یوسف(ع) حتّی در زمان اقتدارش، نیکوکاری در رفتار و منش او نمایان بود و ظلم و ستم نکرد.
6. پاسداری از احکام و شعائر الهی
یکی از اهداف استراتژیک و حیاتی نظام اسلامی، تعظیم پاسداری از احکام و شعائر الهی است و کارگزاران چنین نظامی - در هر رده - باید بیشترین تلاش خویش را در این مسیر به کار گیرند، همانگونه که قرآن مجید آنرا از ویژگیهای مسئولان مؤمن شمرده و فرموده است: «همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند، و زکات میدهند، و امر به معروف و نهی از منکر میکنند، و پایان همه کارها از آن خدا است».[6]
7. اصلاح امور اقتصادی مردم
با توجه به آیاتی از قرآن؛ کارگزاران و حاکمان جامعه باید امور اقتصادی مردم را اصلاح کنند؛ چنانکه همین از مهمترین رسالتهای شعیب(ع) پس از دعوت به توحید بود:
«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودی ندارید! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آنکه [در پرتو ایمان و دعوت انبیاء] اصلاح شده است، فساد نکنید! این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید».[7]
«و ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء [و اجناس] مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید».[8] [1] . آل عمران، 159. [2] . یوسف، 56. [3] . نساء، 58. [4] . سوره ص، 26. [5] . یوسف، 78 – 79. [6] . حج، 41. [7] . اعراف، 85. [8] . هود، 85.
- [سایر] آیات تطهیر در قرآن کریم کداماند؟
- [سایر] آیات قرآن که در آنها راجع به (فساد) بحث شده کداماند؟
- [سایر] از نظر قرآن کریم الگوهای منفی کداماند؟ لطفا آیات مربوط را هم در پاسخ بنویسید.
- [سایر] مهمترین مکانهایی که آیات قرآن از جانب خدا، بر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است کداماند؟
- [سایر] در همه نظامها و سیستمهایی که بر اساس عقل می باشند این مساله امری پذیرفته شده است که مالیات و عوارض و ... برای افرادی است که از حداقل هایی برخوردار باشند و حکومت مسئول تامین حداقل شرایط زندگی با آبرو برای افراد است. احکام مالی اسلام هم حکم حکومتی است و حکومت اسلامی وظیفه تامین معیشت مردم را دارد. چرا در رابطه با احکام خمس و زکات برای افرادی که حداقل استانداردهای زندگی (مانند تامین یک سرپناه کوچک و ارزان یا هر استانداردی که به عنوان حداقل وظیفه حکومت اسلامی تشخیص داده می شود)، را ندارند، معافیت شبیه به معافیت های مالیتی وجود ندارد؟
- [سایر] سلام علیکم؛ وقتی به برخی افراد میگوییم که یکی از شروط لازم و ضروری جهت پیشرفت در مسائل معنوی این است که اعتقادات خود را با مطالعه کتابهای اصول عقائد محکم کنید و یا آشنایی خود را با معارف دین با آموختن ترجمه و توضیح آیات قرآن، یا خواندن کتابهای شهید مطهری، دستغیب و... افزایش دهید، نمیپذیرند و میگویند اصل عمل است، نه علم؛ چرا که افراد بیسوادی بودند که بدون خواندن و مطالعه حتی یک صفحه کتاب به مقامات بالای معنوی رسیدهاند؛ مانند کربلایی کاظم بیسواد که در نهایت، حافظ کلّ قرآن شد، و در عین حال فرد عالم هم داریم که در نهایت از راه منحرف شد. پاسخ مناسب و کامل به این شبهه چیست؟
- [سایر] آیا آیات قرآن کریم برابر با سلایق صحابه گرد آوری شده است؟ یا کاملا منطبق با خواست پیامبر اعظم (ص) تدوین گردیده است؟ آیا عثمان در اقدامی سیاسی آیات خلافت را در لابلای آیات الاحکام فقهی قرار نداده است؟ آیا انتشار قرآن بر اساس ترتیب نزول بدعت است یا نه؟ اگر بدعت نیست؛ چرا جمهوری اسلامی اقدام به نشر قرآن کریم دقیقا براساس نزول آن نمی نماید؟ آیا وقت آن نرسیده است که با توجه به انفجار اطلاعات و به حداقل رسیدن امکان جهالت افراد در مسائل مذهبی نظام جمهوری اسلامی ملاحظات پیشینیان را کنار نهد و با اقدامی جسورانه عملکرد صحابه جائر را با استناد به تاریخ شأن نزول و قرائن و شواهد تحت الشعاع قرار داده قرآن و مصحفی جدید که با دوران پیامبر همخوانی دارد ارائه دهد؟
- [سایر] در قرآن میخوانیم: (کلام خدا در درستی و عدالت کامل است، هیچ کسی نیست که بتواند کلام خدا را عوض کند) (سوره 6 آیه 115)، و (سوره 6 آیه 34) و (سوره 10 آیه 64). اما چرا بعداً الله یا محمد تصمیم میگیرد که بعضی از آیات را با آیات (بهتر) عوض کند؟ (سوره 2 آیه 106 و سوره 16 آیه 101)؛ و این البته به خاطر نادانی افراد نیست که خدا را مجبور به این کار کرده باشند.
- [سایر] آیا مجتهد شدن در ابواب فقه حکومتی، در جهت رفع نیازهای نرم افزاری حکومت شیعی کاملا از مسیر مجتهد شدن در ابواب فقه فردی می گذرد؟ مثلا (فقه مدیریت) را کسی باید تحصیل و تولید کند که در نماز و روزه نیز مجتهد است؟ یا این که مجهز شدن به ابزارهای عقلی و قلبی اجتهاد (مثل دانش اصول و علم الحدیث و تسلط بر قرآن و ...) فرد را از اجتهاد در ابواب رساله های عملیه، بی نیاز می کند؟ و حضور او در حوزه فقه فردی، صرفاً به منظور تمرین و کسب مهارت در استفاده از قواعدی است که در اجتهاد ابواب حکومتی به کار گرفته می شوند؟
- [سایر] در تفسیر تسنیم آمده است: (قانون اطّراد اگر چه در نظر عدّهای از محقّقان از اصولیین دلیل بر حقیقت در مقابل مجاز نیست و حق نیز همین است) (ج 4، ص 472، پاورقی). منظور از (قانون اطّراد) چیست و اختلاف رأی مذکور ناظر به چه رأیهایی است؟ در همان تفسیر آمده است: (از آن جا که در آیات متعددی از قرآن، از واژه طور همان کوه معروف طور اراده شده است، براساس قانون اطّراد در آیه مورد بحث نیز باید همان معنا مراد باشد) و در پاورقی آمده: (این قانون اطّراد غیر از قانون اطرادی است که در علامت حقیقت و مجاز مطرح است) (ج 5، ص 99). ظاهراً دو قسم قانون اطّراد وجود دارد. این دو قانون کداماند و هر یک کجا به کار میرود؟