1. این جمله منسوب به شیخ الرئیس است و بسیاری نیز از او نقل کرده‌اند. هر چند در کتاب‌های وی -آن مقدار که در دسترس ماست- چنین عبارتی یافت نمی‌شود. اما شاید این جمله را در مجلس درسی به صورت شفاهی بیان کرده باشد. 2. مقصود از این جمله این است که ذات و ذاتیات یک چیز قابل جعل تألیفی نیست؛ بلکه ذات و ذاتیات به جعل بسیط ایجاد می‌شوند؛ یعنی این‌گونه نیست که ابتدا چیزی خلق شود، سپس ذات یا ذاتیات خلق شود؛ به بیان استاد شهید مطهری این‌گونه نیست که «یک چیز را که در ذات خودش می‌‏توانست گلابی باشد، می‌‏توانست زردآلو هم باشد،[خداوند] آن‌را زردآلو کرد و گلابی نکرد».[1] بلکه خداوند آنچه به موجودات عطا می‌کند وجود است؛ ماهیت(ذات و ذاتیات) از وجود انتزاع می‌شوند؛ به بیان برخی از حکیمان: «از واجب الوجود آنچه صادر شده است وجود هر معلول است یعنی در هر معلول فقط وجود او صادر و منتسب به علت است، نه ماهیت. پس از [این جمله که]کل ممکن زوج ترکیبی، توهم نشود که دو چیز از واجب تعالی مجعول است چنانکه از شیخ رئیس این عبارت معروف است: ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها، یعنی خداوند زردآلو را زردآلو نکرده است بلکه آن را ایجاد نموده، و در حقیقت ماهیت از لوازم نقصان معلول است مثل آنکه نور منعکس از نور اول از وی ضعیفتر است آنچه منعکس گردیده همان نور است و ضعف از لوازم خود اوست».[2] [1] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 4، ص 306، تهران، صدرا. [2] . حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک نکته، ص676، تهران، رجاء، چاپ پنجم، 1365ش.
این جملۀ ابن سینا که (خداوند زردآلو را زردآلو نمیکند بلکه آنرا ایجاد میکند)، در کدام اثر او آمده و مقصود از آن چیست؟ لطفاً شماره صفحه و اطلاعات طبع را هم مرقوم نمایید.
1. این جمله منسوب به شیخ الرئیس است و بسیاری نیز از او نقل کردهاند. هر چند در کتابهای وی -آن مقدار که در دسترس ماست- چنین عبارتی یافت نمیشود. اما شاید این جمله را در مجلس درسی به صورت شفاهی بیان کرده باشد.
2. مقصود از این جمله این است که ذات و ذاتیات یک چیز قابل جعل تألیفی نیست؛ بلکه ذات و ذاتیات به جعل بسیط ایجاد میشوند؛ یعنی اینگونه نیست که ابتدا چیزی خلق شود، سپس ذات یا ذاتیات خلق شود؛ به بیان استاد شهید مطهری اینگونه نیست که «یک چیز را که در ذات خودش میتوانست گلابی باشد، میتوانست زردآلو هم باشد،[خداوند] آنرا زردآلو کرد و گلابی نکرد».[1] بلکه خداوند آنچه به موجودات عطا میکند وجود است؛ ماهیت(ذات و ذاتیات) از وجود انتزاع میشوند؛ به بیان برخی از حکیمان: «از واجب الوجود آنچه صادر شده است وجود هر معلول است یعنی در هر معلول فقط وجود او صادر و منتسب به علت است، نه ماهیت. پس از [این جمله که]کل ممکن زوج ترکیبی، توهم نشود که دو چیز از واجب تعالی مجعول است چنانکه از شیخ رئیس این عبارت معروف است: ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها، یعنی خداوند زردآلو را زردآلو نکرده است بلکه آن را ایجاد نموده، و در حقیقت ماهیت از لوازم نقصان معلول است مثل آنکه نور منعکس از نور اول از وی ضعیفتر است آنچه منعکس گردیده همان نور است و ضعف از لوازم خود اوست».[2] [1] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 4، ص 306، تهران، صدرا. [2] . حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک نکته، ص676، تهران، رجاء، چاپ پنجم، 1365ش.
- [سایر] این کلا م ابن سینا در رساله عشق :(حب خداوند به خویش همان ادراک « خیر » است) یعنی چه ؟
- [سایر] در قرآن جمله «ما ادراک» در مواردی آمده است. آنرا توضیح دهید، چرا خداوند آنرا به کار برده است؟ چه دلیلی دارد؟
- [سایر] از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده: (الدّهر أنزلنی ثمّ أنزلنی حتّی قیل معاویة و علی). اینجانب هر چه این عبارت را جستوجو کردم آنرا در هیچ منبع روایی یا تاریخی نیافتم. اگر این جمله یا مضمون آن حقیقتاً از حضرت علی(ع) است، لطفاً مصدرش را مرقوم فرمایید.
- [سایر] سلام. در سوره طارق میخوانیم: پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است: فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿5﴾ از آب جهندهای خلق شده: خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ ﴿6﴾[که] از صلب مرد و میان استخوانهای سینه زن بیرون میآید: یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿7﴾. تولید اسپرماتوزوم (منی) توقفی ندارد. امّا در عضو کوچک بالای هر بیضه و مجاری اسپرم (اپیدیدیم) جمع میشود و ممکن است تا ماهها همانجا بماند بدون آنکه قدرت باروری خود را کاملاً از دست بدهد و تنها با انجام نزدیکی، خود ارضائی و یا احتلام در خواب به بیرون از بدن منتقل میشوند. یکی از جاهایی که منی در آن ساخته میشود، غده وزیکولی است. این غده در لگن خاصره قرار دارد. فرایند جنسی که به بیرون ریخته شدن منی از بدن منتهی میشود انزال میگویند. این آیهها محل بارآمدن منی مرد را قفسه سینه مرد معرفی میکنند. در حالیکه انسان امروزی از مدتها پیش، محل بارآمدن منی مرد را نه قفسه سینه، بلکه خیلی پایینتر در جایی در لگن خاصره میداند. بهاءالدین خرمشاهی مترجم و مفسر قرآن، در پایان قرآن ترجمه خود به این آیهها اشاره میکند. و میگوید: (این آیات، به ویژه آخرین کلمه آیه آخر، معرکه آراء مفسران، خصوصاً مفسران جدیدی است که میکوشند آنرا با علم امروز تطبیق دهند.... ترائب جمع است و مفرد آن تریبه به معنای استخوان سینه یا ترقوه است. [اما] بعضی از مفسران آنرا قفسه سینه و توسعاً قسمت پیشین بدن زن گرفتهاند و بعضی دیگر از جمله محمد اسد (یکی از مترجمان قرآن کریم به انگلیسی) آنرا به لگن خاصره ترجمه کردهاند. خرمشاهی با این توضیح نتیجه میگیرد: (باری اگر مترجم به لغت [لغت قرآن] وفادار باشد، ترائب را سینهها یا استخوانهای سینه ترجمه میکند. اما اگر به علم وفادار باشد، آنرا به چیزی دیگر باید ترجمه کند. این اشکالات علمی در این آیات چگونه پاسخ داده میشود؟
- [آیت الله سبحانی] یع و سایر اعمال حقوقی از اموری نیست که بتوان شخصی را به انجام آن مجبور ساخت و خداوند می فرماید: ( لا إکراه فی الدین ) . آیا اجبار در امور قلبی، از جمله اجبار به بیع امکان پذیر است؟ در حالی که قانون مدنی تصریح دارد به این که انشای معامله به حکم معاملات صالحه، اکراه محسوب نمی شود و اجبار به معامله صدق نمی کند. لطفاً دیدگاه فقهی خود را مرقوم نمایید.
- [سایر] من یک مطلبی در اینترنت دیدم با آنکه جوابی برایش داشتم، اما چون دقیق و جامع و مانع نبود جواب ندادم. لطفاً جوابی از جمله اشکال سندی یا ... بدهید. شاعری به نام (حویرث بن نقیذ) که با سخنان شیوا و افشاگریانه خود موجبات اذیت و آزار محمد پیامبر خدا را برانگیخته و همچنین شتر دختران محمد، فاطمه و ام کلثوم را رَم داده بود به فرمان محمد رسول خدا و توسط علی امام اول شیعیان، در جریان یک توطئه به قتل رسید. (تاریخ طبری، ج 3، ص 1188 و سیره ابن هشام، ج 2 ص 273).
- [سایر] به نام خدا سلام علیکم؛ بنده دانشجوی رشته فناوری اطلاعات در دانشگاه تهران، ورودی 1386 هستم. مدت ها بود قصد رفتن به حوزه علمیه را داشتم فلذا شرایط تا کنون مساعد نشده بود. چون که بنده بیش از 80 واحد در رشته تحصیلی خود گذرانده مدرک فوق دیپلم به من تعلق می گیرد ولی از سویی دیگر ممکن است به دلیل سنوات تحصیلی، انصراف از تحصیل بنده برای ورود به حوزه مرا مشمول خدمت سربازی بکند. می خواستم در رابطه با این موضوع از خدمت شما سوال کنم که برای شخصی برای شرایط بنده آیا طلبه شدن مقدور است یا نه؟ و آیا مدرک فوق دیپلم بنده تغییر در شرایط ایجاد می کند یا نه؟ و در نهایت برای انصراف و ورود به حوزه مشکلی از لحاظ خدمت سربازی برای بنده بوجود می آید یا خیر؟ بسیار متشکر فالله خیر حافظا
- [سایر] در منابع تاریخی، در شرح وقایع روز عاشورا، پس از ذکر این مطلب که امام حسین (ع) نماز صبح را با اصحاب اقامه و آرایش سپاه را تعیین فرمودند، این گونه آمده است" :أمر فضرب له فسطاط ، ثم أمر بمسک فمیث فی جفنة، ثم دخل الحسین فاستعمل النورة و"... عده ای با سعه ی صدر، در تعابیر خود می گویند امام ، غسل شهادت کردند، البته می دانیم که غسل شهادت به نوره احتیاج ندارد. بریر با عبدالرحمن بذلهگویی میکرد. عبدالرحمن به وی گفت: اینک وقت هزل نیست. بریر گفت: به خدا که قوم من میدانند، در جوانی و در پیری یاوه گویی را دوست نمی داشتهام. اما از آنچه در پیش دارم و بدان بشارت یافتم خوشحالم . به خدا سوگند که فاصله ی بین ما با زنان فراخ چشم سپید پوست بهشتی به اندازه ای است که اینان (لشکریان عمر بن سعد) شمشیرهای خود را بر ما فرود آورند. عبارات فوق را از جلد سوم " الکامل فی التاریخ " ، (چاپ بیروت 1987 دارالکتب العلمیه) ، اثر (ابن الاثیرالجزری) (متوفی 630 ه.ق) ، صفحه ی 418 نقل کرده ام. - مقتل الحسین و جلد پنجم طبقات آثار واقدی. - البدایة و النهایة، ابن کثیر (774-701 ه.ق)، جلد یازدهم، ص 534، چاپ اول دارهجر – 1998. با توجه به آنچه گذشت، می بینیم که بحران آب حداقل تا صبح روز عاشورا وجود نداشته است و از ذخیره ی کافی برخوردار بوده اند که امام (ع) به همراه حداقل دو تن از اصحاب، به تنظیف پرداخته اند. مسلما اگر وضعیت به گونه ای بود که احتمال می دادند با معضل بی آبی، آنچنان که در مجالس می شنویم، روبرو خواهند شد، آب را ذخیره می کردند تا کودکان از تشنگی بی تاب نشوند. متشکرم
- [سایر] آیا حضرت محمد (ص) اجازه تجاوز جنسی به زنان غیر مسلمان را داده است. من واقعا شوکه شدم وقتی متوجه شدم که حضرت محمد (ص) چنین اجازه ای را داده است. "زمانی که سپاه محمد (ص) لشکر کفر را نابود کرد، به تاراج غنایم جنگی و نیز به تجاوز به زنان روی آوردند. آنچه در ذیل می آید بیانگر آن است که چگونه یک فرد مسلمانی که در حال تجاوز جنسی به یک زن غیر مسلمان است و در این هنگام از پیامبر سؤال می کند که آیا می بایست قبل از انزال آلت خود را بیرون بکشد؟ اما پیامبر بجای آن که این شخص را از این عمل نهی کند و انزجار خود را مبنی بر عدم انجام این کار بیان نماید، موقعیت را اتفاقی بیان نموده و پیشنهاد به ارتکاب چنین عملی را می کند و چنین می گوید که اگر خداوند خواهان تولد فرزندی باشد آن امر اتفاق خواهد افتاد و نگران از صرفنظر کردن از چنین امری نباش که اگر فرزندی متولد شود خواست خداوند خواهد بود." این مطلب از مجموع حدیثی است که در شرح و بیان و توصیف محمد و داستان وی بیان گردیده است. این دو حدیث از مجموع سه حدیث معتبری است که فقهای مسلمان آن را به عنوان روایت واقعی از محمد (ص) تأیید نموده اند. این جانب این مطلب را از یک سایت دانشگاهی معتبری که در سطح بالایی است دریافت نمودم. شما می توانید این مطلب را از این آدرس دریافت نمایید: " http://www.usc.edu/dept/MSA/fundamen...ml#003.034.432" ج 3، کتاب 3، شماره 432. به نقل از ابو سعید الخدری. هنگامی که وی با فرستاده خداوند نشسته بود، او گفت: ای فرستاده خدا! ما زنان اسیر شده ای در جنگ به غنیمت گرفته ایم. و ما نسبت به ارزش و بهای آنها ذینفع هستیم. می خواهیم نظرتان را در خصو ص جماع منقطع (جماعی که قبل از انزال منی از ریختن آن در رحم به طور عمد (به منظور عدم بارداری) جلوگیری شود را گویند.) با آنها بیان فرمایید؟ پیامبر فرمود: "آیا واقعا این کار را انجام داده اید؟ برای تو بهتر آن خواهد بود که این کار را انجام ندهید. نفسی نیست جز آن که خداوند سرنوشت آن را نسبت به موجود بودن تعیین کرده است، و لکن مطمئنا به وجود خواهد آمد. " http://www.usc.edu/dept/MSA/fundamen...l#029.29.32.95" کتاب 29، شماره 29، 32، 95. یحیی این مطلب را به نقل از مالک از ربیع ابن ابی عبدالرحمن از محمد فرزند یحیی ابن حبان از ابن محیریز به این جانب نقل نموده است که گفت: به مسجد رفتم که ابوسعید الخدری را دیدم. در کنار وی نشستم و از ایشان درخصوص جماع منقطع سؤال کردم؟ ابو سعید الخدری گفت: با رسول خداوند صلی الله علیه و آله سفری به سمت بنی المصطلق رفتیم، ما تعدادی اسیر عرب گرفتیم. و بخاطر بی زنی (که برای ما سخت بود) تمایلی به زنان اسیر کردیم. و با فدیه ای که جهت آزادی و خریداری این زندانیان خواستیم، سعی کردیم که جماع منقطعی داشته باشیم. در حالی که پیامبر (ص) بین ما بود، گفتیم که آیا می شود که ما این نوع جماع (منقطع) را داشته باشیم؟ پیامبر در جواب فرمودند: شما نباید به این روش عمل کنید. چرا که نفسی نیست که تا زمان برخاستن موجودیت و هستی را تصرف کند، و لکن آن نفس هستی و موجودیت را بدست خواهد آورد.
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟