1. «غبطه» در لغت به معنای شادمانی و خوشحال شدن است.[1] غبطه روحیه‌‌ای است که شخص با مشاهده موفقیت و کمال دیگران، سعی می‌کند خودش هم مثل آن‌را داشته باشد، همین تمایل، عامل حرکت به سمت کمال خواهد شد. بدون آن‌که آرزوی نابودی آن‌را برای دیگری نماید.[2] و این یک فضیلت اخلاقی به حساب می‌آید. بر اساس روایات چنین صفتی از ویژگی‌های انسان‌های مؤمن است. مؤمنان غبطه می‌خورند، اما نسبت به دیگران حسادت نمی‌ورزند. اما منافقان بر عکس، حسادت ورزیده، ولی غبطه نمی‌خورند.[3] 2. «حسد» روحیه خواری و خودکم‌بینی است که فرد حسود در خود می‌بینید و به دنبال آن آرزو می‌کند که فردی که دارای نعمتی واقعی یا خیالی است از آن نعمت محروم شود، حال چه آن نعمت واقعی یا خیالی را خود داشته باشد و یا نداشته باشد، یا به او برسد یا نرسد.[4] با توجه به تعریفی که از «غبطه» و «حسد» ارائه شد، تفاوت آن دو روشن است. «غبطه» عامل تحرک و پویایی است و «حسادت» عامل ایستایی و درجا زدن! از این‌رو «غبطه» از فضایل و «حسادت» از رذایل اخلاقی محسوب شده و گناه به‌شمار می‌آید. 3. «حسرت» در لغت به معنای آشکار شدن و انکشاف است.[5] گفته شده است؛ در قیامت، حقایق و اسرار روشن می‌شود: «روزی که اسرار باطن شخص آشکار شود»،[6] و به همین دلیل آن‌را روز حسرت خوانده­اند.[7] «حسرت»، اما به معنای غم و اندوه است، بر آنچه که از دست رفته و پشیمانی بر آنچه را که از دست داده است.[8] همچنین گفته شده است؛ «حسرت» به معنای کنار رفتن و دور شدن به جانب پشت است. و به این مناسبت در معانی افسوس و تأسّف‌خوردن استعمال می‌شود؛ زیرا چیزی که از دست‌رس انسان دور می‌شود، مورد تأسّف خواهد بود. قرآن کریم می‌فرماید: «لِیَجْعَلَ الله ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ»؛[9] تا خدا این حسرت را بر دل آنها [کافران‏] بگذارد. قیامت روزی است که موجب تأسّف کافران، مشرکان و منافقان خواهد شد؛ از آن جهت که در آن‌روز حقایق امور آشکار می‌گردد، آنان از جهاتی در حسرت شدید به سر خواهند برد. اوّلاً: از این‌که حقیقت امر را نفهمیده‏‌اند. ثانیاً: از این‌که همردیفان آنان موفّق به سعادت و جهاد در راه خدا شده‌‏اند و آنان از این فیض محروم گشته‌‌‏اند. ثالثاً: از این‌که ارتباطی با خدا پیدا نکرده‌‏اند. و این حسرت بویژه در این جهت بزرگ‌ترین مایه عذاب و ناراحتی بوده، و شدّت تأثّر در آن از آتش بیشتر است.[10] این حسرت و پشیمانی اگرچه سودی به حال شخص ندارد، اما نمی‌توان آن‌را گناه دانست. با توجه به آنچه بیان شد، معمولاً «غبطه» در برابر «حسد» مطرح می‌شود، نه در مقابل «حسرت». [1] . طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج ‏4، ص 262، تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1375 ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏7، ص 358، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق. [2] . لسان العرب، ج ‏7، ص 358، نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 347، قم، هجرت، چاپ پنجم، 1377ش. [3] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 307، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . ر.ک: امام خمینی، چهل حدیث، ص 105، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهل و چهارم؛ 1386ش؛ معراج السعاده، ص 347. [5] . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ، ج 3، ص 134، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410 ق؛ لسان العرب، ج 4، ص 189. [6] . الطارق، 9. [7] . ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 13، ص 83، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق. [8] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 234، دمشق، بیروت، دارالعلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق. [9] . آل عمران، 156. [10] . مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج ‏5، ص 108- 109، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش.
1. «غبطه» در لغت به معنای شادمانی و خوشحال شدن است.[1] غبطه روحیهای است که شخص با مشاهده موفقیت و کمال دیگران، سعی میکند خودش هم مثل آنرا داشته باشد، همین تمایل، عامل حرکت به سمت کمال خواهد شد. بدون آنکه آرزوی نابودی آنرا برای دیگری نماید.[2] و این یک فضیلت اخلاقی به حساب میآید. بر اساس روایات چنین صفتی از ویژگیهای انسانهای مؤمن است. مؤمنان غبطه میخورند، اما نسبت به دیگران حسادت نمیورزند. اما منافقان بر عکس، حسادت ورزیده، ولی غبطه نمیخورند.[3]
2. «حسد» روحیه خواری و خودکمبینی است که فرد حسود در خود میبینید و به دنبال آن آرزو میکند که فردی که دارای نعمتی واقعی یا خیالی است از آن نعمت محروم شود، حال چه آن نعمت واقعی یا خیالی را خود داشته باشد و یا نداشته باشد، یا به او برسد یا نرسد.[4]
با توجه به تعریفی که از «غبطه» و «حسد» ارائه شد، تفاوت آن دو روشن است. «غبطه» عامل تحرک و پویایی است و «حسادت» عامل ایستایی و درجا زدن! از اینرو «غبطه» از فضایل و «حسادت» از رذایل اخلاقی محسوب شده و گناه بهشمار میآید.
3. «حسرت» در لغت به معنای آشکار شدن و انکشاف است.[5] گفته شده است؛ در قیامت، حقایق و اسرار روشن میشود: «روزی که اسرار باطن شخص آشکار شود»،[6] و به همین دلیل آنرا روز حسرت خواندهاند.[7] «حسرت»، اما به معنای غم و اندوه است، بر آنچه که از دست رفته و پشیمانی بر آنچه را که از دست داده است.[8]
همچنین گفته شده است؛ «حسرت» به معنای کنار رفتن و دور شدن به جانب پشت است. و به این مناسبت در معانی افسوس و تأسّفخوردن استعمال میشود؛ زیرا چیزی که از دسترس انسان دور میشود، مورد تأسّف خواهد بود. قرآن کریم میفرماید: «لِیَجْعَلَ الله ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ»؛[9] تا خدا این حسرت را بر دل آنها [کافران] بگذارد.
قیامت روزی است که موجب تأسّف کافران، مشرکان و منافقان خواهد شد؛ از آن جهت که در آنروز حقایق امور آشکار میگردد، آنان از جهاتی در حسرت شدید به سر خواهند برد. اوّلاً: از اینکه حقیقت امر را نفهمیدهاند. ثانیاً: از اینکه همردیفان آنان موفّق به سعادت و جهاد در راه خدا شدهاند و آنان از این فیض محروم گشتهاند. ثالثاً: از اینکه ارتباطی با خدا پیدا نکردهاند. و این حسرت بویژه در این جهت بزرگترین مایه عذاب و ناراحتی بوده، و شدّت تأثّر در آن از آتش بیشتر است.[10] این حسرت و پشیمانی اگرچه سودی به حال شخص ندارد، اما نمیتوان آنرا گناه دانست.
با توجه به آنچه بیان شد، معمولاً «غبطه» در برابر «حسد» مطرح میشود، نه در مقابل «حسرت». [1] . طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 4، ص 262، تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1375 ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 7، ص 358، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق. [2] . لسان العرب، ج 7، ص 358، نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 347، قم، هجرت، چاپ پنجم، 1377ش. [3] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 307، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . ر.ک: امام خمینی، چهل حدیث، ص 105، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهل و چهارم؛ 1386ش؛ معراج السعاده، ص 347. [5] . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ، ج 3، ص 134، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410 ق؛ لسان العرب، ج 4، ص 189. [6] . الطارق، 9. [7] . ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 13، ص 83، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق. [8] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 234، دمشق، بیروت، دارالعلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق. [9] . آل عمران، 156. [10] . مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج 5، ص 108- 109، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش.
- [سایر] راه تهذیب نفس از حسادت و تفاوت حسادت و غبطه را بیان کنید؟
- [آیت الله بهجت] آیا منظور از رعایت غبطه، غبطه ی واقعی است و یا آن چه که ولیّ، غبطه تصوّر می کند، هر چند در حقیقت بر خلاف غبطه باشد، همان غبطه محسوب می شود؟
- [آیت الله بهجت] آیا منظور از رعایت غبطه، غبطه ی واقعی می باشد و یا آن چه که ولیّ غبطه تصوّر می کند؛ هر چند در حقیقت بر خلاف غبطه باشد؟
- [سایر] فریاد حسرت بار دوزخیان حاکی از چیست؟
- [سایر] بالاترین حسرت حرامخور در قیامت از چیست؟
- [سایر] مسائل مطرح در حسد کدامند؟
- [سایر] راه های ترک حسادت چیست؟
- [سایر] چرا نباید بر ثروت زیاد دیگران غبطه خورد؟
- [سایر] اگر حضرت یعقوب(ع) به حضرت یوسف(ع) آنگونه محبت نمیکرد، برادرانش به گناه نمیافتادند و اگر پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) محبت بسیار نمیکرد - هر چند میدانم که هیچ عملی از پیامبر سر نمیزند مگر آنکه وحی الهی باشد- آنگاه مخالفانش به این بزرگوار حسادت نمیکردند. آیا میتوان گناه ایشان را به پای این ابراز محبتها انداخت؟
- [سایر] سلام؛ اگر میان جمعی درحال خوردن چیزی باشیم و به کسی تعارف نکنیم، آیا گناه کردهایم؟
- [آیت الله مظاهری] صفت حسادت که رذیله مهمّی است، گرچه معصیت است، ولی پروردگار عالم تا بر طبق آن عملی انجام نگیرد، مؤاخذه نمیکند، بنابراین در خصوص حسد نه سائر رذائل، معصیت و حرمت مربوط به اعمالی است که از آن سرچشمه میگیرد، و تا عملی بر طبق آن انجام نگیرد، بخشیده شده است و ضرر به عدالت هم نمیزند، و همچنین است سوء ظنّ به دیگران اگر صرف خطور در دل باشد و استقرار نداشته باشد، و نظیر خطور گناه که همین حکم را دارد. صفحه 374
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که برای اثبات مطلبی قسم می خورند اگر حرف آنها راست باشد قسم خوردن مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان کبیره است، ولی اگر مجبور شود که برای نجات خود یا مسلمانان دیگری از شر ظالمی قسم دروغ بخورد اشکال ندارد، بلکه گاه واجب می شود و این نوع قسم خوردن که برای اثبات مطلبی است غیر از قسمی است که در مسائل پیش گفته شد که برای انجام کار یا ترک کاری بود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که برای اثبات مطلبی قسم می خورند اگر حرف آنها راست باشد قسم خوردن مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان کبیره است، ولی اگر مجبور شود که برای نجات خود یا مسلمانان دیگری از شر ظالمی قسم دروغ بخورد اشکال ندارد، بلکه گاه واجب می شود و این نوع قسم خوردن که برای اثبات مطلبی است غیر از قسمی است که در مسائل پیش گفته شد که برای انجام کار یا ترک کاری بود.
- [آیت الله نوری همدانی] خوردن خاک و گِل حرام است ولی خوردن کمی از تربت حضرت سیّد الشّهدا ( علیه السّلام ) برای شفا، و خوردن گل داغستان و گل ارمنی برای معالجه اگر علاج منحصر به خوردن اینها باشد اشکال ندارد .
- [آیت الله مظاهری] به سیّدی که معصیت کار است، اگر خمس دادن کمک به معصیت او باشد، نمیشود خمس داد و به سیّدی هم که آشکارا معصیت میکند، گرچه دادن خمس کمک به معصیت او نباشد. نباید خمس بدهند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر جلوگیری از معصیت توقّف داشته باشد بر اینکه دست معصیت کار را بگیرد یا اورا از محلّ معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت می کند تصرّف کند جایز است ، بلکه واجب است عمل کند .
- [آیت الله اردبیلی] خوردن کمی از تربت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام برای شفا و خوردن گِل داغستان و گِل اَرمنی برای معالجه، اگر علاج منحصر به خوردن آنها باشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر جلوگیری از معصیت با گرفتن دست گناهکار یا حائل شدن بین او و گناه یا خارج کردن او از محل ارتکاب معصیت یا گرفتن ابزار گناه ممکن باشد، واجب است بدان عمل شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر این که دست معصیت کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در وسیلهای که با آن معصیت میکند تصرّف کند، جایز بلکه واجب است.
- [آیت الله نوری همدانی] به سیدّی که معصیت کار است ، اگر خمس دادن کمک به معصیّت او باشد ؛ نمی شود خمس داد و به سیدّی هم که آشکارا معصیّت می کند ، اگر چه خمس کمک به معصیّت او نباشد ؛ نباید خمس بدهند .