آیا تفسیر نورالثقلین موثق است؟ نویسنده آن را هم معرفی کنید.
عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، از محدّثان قرن یازدهم و دوازدهم هجری می‌باشد که در خوزستان به دنیا آمد و در شیراز ساکن شد[1] و در همان‌جا به نقل و نشر احادیث مشغول گردید. وی مسلک اخباری داشت و محدّثی فقیه و شاعر و ادیبی چیره‌دست بود.[2] او هم‌عصر بزرگانی؛ مانند علامه مجلسی(صاحب بحار الأنوار)، شیخ حر عاملی(نویسنده وسائل الشیعه) و علامه بحرانی(صاحب تفسیر البرهان) بود که همه این بزرگواران در نقل و ثبت احادیث شیعه، نقش ارزش‌مندی داشته‌اند. همچنین سید نعمت الله جزایری - از محدّثان متأخر شیعه - از شاگردان ایشان به شمار می‌آمد.[3] در نهایت، حویزی در سال 1112 هجری قمری وفات یافت.[4] از حویزی، دو کتاب: «شرح لامیة العجم» و «تفسیر نور الثقلین» برجای مانده است. تفسیر نور الثقلین این تفسیر؛ تفسیری روایی(مأثور) است که روایات مختلف را با کوچک‌ترین ارتباط با آیات قرآن، در ذیل آنها ذکر کرده است. نویسنده این کتاب، تقریباً یک دوره کتاب‌های روایی موجود در زمانش را مورد مطالعه قرار داده است و برخلاف برخی تفاسیر مانند تفسیر صافی که هم تفسیر است هم روایت، این تفسیر فقط روایت است و شاید عقیده مؤلفش این بوده که نباید خود ما آیات را تفسیر کنیم، بلکه باید به روایات مفسّره اکتفا نماییم.[5] از علامه طباطبایی(ره) نقل شده است: «این کتاب، اثر ارزشمندی است که مؤلف آن اخبار پراکنده تفسیری را جمع نموده و تقریباً همه احادیث مأثور از اهل بیت(ع) را در آن گرد آورده و در ترتیب و ضبط و اشاره به منابع آن روایات، به نیکی از عهده آن برآمده است. الحق این اثر از بهترین آثاری است که دست پژوهشگر، آن‌را نگاشته و در گذرگاه زمان به یادگار نهاده است».[6] این تفسیر تمام آیات قرآن را دربرنمی‌گیرد و مؤلف در آن، حتی متن آیات قرآن را هم نیاورده است؛ تنها در ضمن نقل روایات که به ترتیب آیه‌ها و سوره‌ها مرتب شده است به ذکر نام سوره‌ها و شماره آیات بسنده کرده است و به نقد و بررسی روایات نیز نپرداخته و در رفع تعارض میان آنها راه حلی ارائه نکرده است. حویزی در مقدمه تفسیر چنین آورده است: «ظاهر برخی از روایاتی که نقل کرده‌ام با اجماع علمای امامیه مخالف است و مقصود من از نقل آنها، بیان عقیده من نیست و نخواسته‌ام تکلیفی را بشناسانم. بلکه آنها را آورده‌ام تا خواننده بصیر و نکته‌سنج بداند که این روایات، چگونه و از چه طریقی نقل شده است و خود درباره آنها بیندیشد و چاره‌گری کند و در رفع تعارض آنها بکوشد. در عین حال، همراه ذکر روایات، از آوردن معارض آنها نیز کوتاهی نکرده‌ام و بر عهده خواننده است که خود حقیقت را روشن سازد».[7] البته اگر مؤلف علاوه بر ذکر روایات، تحلیل و نظر خود را نیز ذکر کرده بود، علاوه بر باز گذاشتن محیط برای تحلیل روایات توسط مخاطب، به او در حل تعارض‌ها نیز کمک می‌کرد. یکی از نقاط ضعف این تفسیر آن است که با وجود بسیاری از روایات ارزش‌مند و معتبر در آن، مؤلف از نقل روایات بسیار ضعیف، اسرائیلیات، روایات شامل غلو، احادیث موهن و ... خودداری نکرده، و بدون آن‌که تحلیل و توضیحی در مورد آنها ارائه کند، آنها را نقل کرده است.[8] برای نمونه؛ در ذیل آیه مبارکه‏ «إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها»،[9] روایتی به امام صادق(ع) نسبت داده که مضمونش آن است که مراد از «بعوضه» امیر مؤمنان و مقصود از «و ما فوقها» پیامبر اکرم(ص) است.[10]   [1] . ایازی، سید محمد علی، المفسرون حیاتهم و منهجهم‏، ص 730، تهران‏، وزارت ارشاد، چاپ اوّل‏، 1373ش. [2] . معرفت‏، محمد هادی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 327، مشهد، الجامعة الرضویه للعلوم الاسلامیه‏، چاپ اوّل‏، 1418ق. [3] . همان، ج ‏2، ص 327. [4] . المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص 731. [5] . استادی‏، رضا، آشنایی با تفاسیر(عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنی)‏، ص 148، تهران‏، نشر قدس‏، چاپ دوم‏، 1383ش. [6] . به نقل از: عمید زنجانی‏، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 217، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏، چاپ سوم‏، 1373ش. [7] . عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 1، ص 2، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق. [8] . التفسیر و المفسرون، ج ‏2، ص 329. [9] . «خدای را از این‌که به پشه‌ای - یا فروتر [یا فراتر] از آن - مَثَل زند، شرم نیاید»؛ بقره، 26. [10] . تفسیر نور الثقلین، ج‏ 1، ص 45.
عنوان سوال:

آیا تفسیر نورالثقلین موثق است؟ نویسنده آن را هم معرفی کنید.


پاسخ:

عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، از محدّثان قرن یازدهم و دوازدهم هجری می‌باشد که در خوزستان به دنیا آمد و در شیراز ساکن شد[1] و در همان‌جا به نقل و نشر احادیث مشغول گردید. وی مسلک اخباری داشت و محدّثی فقیه و شاعر و ادیبی چیره‌دست بود.[2]
او هم‌عصر بزرگانی؛ مانند علامه مجلسی(صاحب بحار الأنوار)، شیخ حر عاملی(نویسنده وسائل الشیعه) و علامه بحرانی(صاحب تفسیر البرهان) بود که همه این بزرگواران در نقل و ثبت احادیث شیعه، نقش ارزش‌مندی داشته‌اند. همچنین سید نعمت الله جزایری - از محدّثان متأخر شیعه - از شاگردان ایشان به شمار می‌آمد.[3]
در نهایت، حویزی در سال 1112 هجری قمری وفات یافت.[4]
از حویزی، دو کتاب: «شرح لامیة العجم» و «تفسیر نور الثقلین» برجای مانده است.
تفسیر نور الثقلین
این تفسیر؛ تفسیری روایی(مأثور) است که روایات مختلف را با کوچک‌ترین ارتباط با آیات قرآن، در ذیل آنها ذکر کرده است. نویسنده این کتاب، تقریباً یک دوره کتاب‌های روایی موجود در زمانش را مورد مطالعه قرار داده است و برخلاف برخی تفاسیر مانند تفسیر صافی که هم تفسیر است هم روایت، این تفسیر فقط روایت است و شاید عقیده مؤلفش این بوده که نباید خود ما آیات را تفسیر کنیم، بلکه باید به روایات مفسّره اکتفا نماییم.[5]
از علامه طباطبایی(ره) نقل شده است: «این کتاب، اثر ارزشمندی است که مؤلف آن اخبار پراکنده تفسیری را جمع نموده و تقریباً همه احادیث مأثور از اهل بیت(ع) را در آن گرد آورده و در ترتیب و ضبط و اشاره به منابع آن روایات، به نیکی از عهده آن برآمده است. الحق این اثر از بهترین آثاری است که دست پژوهشگر، آن‌را نگاشته و در گذرگاه زمان به یادگار نهاده است».[6]
این تفسیر تمام آیات قرآن را دربرنمی‌گیرد و مؤلف در آن، حتی متن آیات قرآن را هم نیاورده است؛ تنها در ضمن نقل روایات که به ترتیب آیه‌ها و سوره‌ها مرتب شده است به ذکر نام سوره‌ها و شماره آیات بسنده کرده است و به نقد و بررسی روایات نیز نپرداخته و در رفع تعارض میان آنها راه حلی ارائه نکرده است.
حویزی در مقدمه تفسیر چنین آورده است: «ظاهر برخی از روایاتی که نقل کرده‌ام با اجماع علمای امامیه مخالف است و مقصود من از نقل آنها، بیان عقیده من نیست و نخواسته‌ام تکلیفی را بشناسانم. بلکه آنها را آورده‌ام تا خواننده بصیر و نکته‌سنج بداند که این روایات، چگونه و از چه طریقی نقل شده است و خود درباره آنها بیندیشد و چاره‌گری کند و در رفع تعارض آنها بکوشد. در عین حال، همراه ذکر روایات، از آوردن معارض آنها نیز کوتاهی نکرده‌ام و بر عهده خواننده است که خود حقیقت را روشن سازد».[7]
البته اگر مؤلف علاوه بر ذکر روایات، تحلیل و نظر خود را نیز ذکر کرده بود، علاوه بر باز گذاشتن محیط برای تحلیل روایات توسط مخاطب، به او در حل تعارض‌ها نیز کمک می‌کرد.
یکی از نقاط ضعف این تفسیر آن است که با وجود بسیاری از روایات ارزش‌مند و معتبر در آن، مؤلف از نقل روایات بسیار ضعیف، اسرائیلیات، روایات شامل غلو، احادیث موهن و ... خودداری نکرده، و بدون آن‌که تحلیل و توضیحی در مورد آنها ارائه کند، آنها را نقل کرده است.[8]
برای نمونه؛ در ذیل آیه مبارکه‏ «إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها»،[9] روایتی به امام صادق(ع) نسبت داده که مضمونش آن است که مراد از «بعوضه» امیر مؤمنان و مقصود از «و ما فوقها» پیامبر اکرم(ص) است.[10]   [1] . ایازی، سید محمد علی، المفسرون حیاتهم و منهجهم‏، ص 730، تهران‏، وزارت ارشاد، چاپ اوّل‏، 1373ش. [2] . معرفت‏، محمد هادی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 327، مشهد، الجامعة الرضویه للعلوم الاسلامیه‏، چاپ اوّل‏، 1418ق. [3] . همان، ج ‏2، ص 327. [4] . المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص 731. [5] . استادی‏، رضا، آشنایی با تفاسیر(عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنی)‏، ص 148، تهران‏، نشر قدس‏، چاپ دوم‏، 1383ش. [6] . به نقل از: عمید زنجانی‏، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 217، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏، چاپ سوم‏، 1373ش. [7] . عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 1، ص 2، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق. [8] . التفسیر و المفسرون، ج ‏2، ص 329. [9] . «خدای را از این‌که به پشه‌ای - یا فروتر [یا فراتر] از آن - مَثَل زند، شرم نیاید»؛ بقره، 26. [10] . تفسیر نور الثقلین، ج‏ 1، ص 45.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین