پاسخ‌های ممکن به این شبهه چیست: پیامبر اسلام(ص) در یوم الدار سال سوم بعثت وزارت و وصایت علی(ع) را اعلام نمود؛ پس چرا در معراج سال دهم بعثت از جبرئیل سؤال می‌کند که وزیر من کیست؟
نظر به این‌که برای بررسی حدیث، مرور متن آن لازم است، از این‌رو عین آن‌را در این‌جا می‌آوریم: علی بن ابی‌طالب(ع) فرمود: «پیامبر(ص) ضمن سفارشی به من فرمود: یا علی! به راستی که من نام تو را در چهار مورد با نام خودم دیدم و به دیدن آن آرامش خاطر یافتم؛ هنگامی که به معراج آسمان می‌رفتم وقتی به بیت المقدس رسیدم بر سنگ آن نوشته یافتم:" لا اله الا الله محمّد رسول الله"‏ او را با وزیرش تأیید نمودم و با وزیرش یاری کردم. از جبرئیل پرسیدم: وزیر من کیست؟ گفت: علی بن ابی‌طالب و وقتی به سدرة المنتهی رسیدم بر آن نوشته دیدم: همانا منم خداوندی که معبودی به جز من یکتا نیست، محمد از میان همه خلق برگزیده من است که او را با وزیرش تأیید و یاری نمودم. به جبرئیل گفتم: وزیر من کیست؟ گفت: علی‏ بن ابی‌طالب. وقتی از آن‌جا گذشتم و به عرش پروردگار جهانیان رسیدم دیدم بر پایه‌های عرش نوشته است: منم خداوند و به جز تنها خودم معبودی نیست، محمد دوست من است او را با وزیرش تأیید و یاری نمودم. وقتی سر برداشتم دیدم بر طاق عرش نوشته شده: منم الله و جز من معبودی یکتا نیست، محمد بنده و فرستاده من است که او را با وزیرش تأیید و یاری نمودم‏».[i] توضیح این روایت در نکاتی بیان می‌شود: 1. حدیثی که در پرسش آمده، بخشی از روایتی طولانی است که در منابع متقدم آمده است. 2. آنچه بر اساس این روایت، پیامبر اسلام(ص) در شب معراج از جبرئیل پرسید، برای برطرف شدن تردید و ابهامشان نبود، بلکه با مراجعه به متن روشن می‌شود که آن‌حضرت می‌دانستند که وزیرشان کیست، لذا در موارد پیشین اصلاً سؤالی مطرح نکردند و اگر برای دانستن بود با پرسش اول پاسخ را دریافت کردند پس لازم نبود برای بار دوم بپرسند، امّا می‌بینیم که در مورد دوم هم باز سؤال می‌کنند. از این‌رو؛ به نظر می‌رسد این پرسش در حقیقت برای فهم کسانی است که در زمان‌های بعد به این حدیث برخورد می‌کنند تا با برخورد به نام امام علی(ع) تردیدی برایشان باقی نماند و دشمنان آنان نیز به بهانه این‌که نامی از علی(ع) در این حدیث برده نشده است، ایجاد شک و تردید نکنند. 3. با توجه به این‌که پیامبر اسلام(ص) علاقه بسیاری به علی(ع) داشت و از وزارت و وصایت آن‌حضرت شادمان بود، چه بسا شنیدن نام او نیز برایش خوشایند بود و می‌خواست با طرح پرسش، نام او برده شود. 4. می‌توان گفت با این پاسخ‌های مکرر، لحظه به لحظه، برای پیامبر(ص) اطمینان قلبی بیشتری پیدا می‌شد. همان‌طور که حضرت ابراهیم(ع) با این‌که ایمان به زنده شدن مردگان داشتند، امّا باز برای اطمینان قلبی از پروردگار - عزّ و جلّ- پرسیدند «چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟!».[ii]     [i] . «یَا عَلِیُّ إِنِّی رَأَیْتُ اسْمَکَ مَقْرُوناً بِاسْمِی فِی أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ فَآنَسْتُ بِالنَّظَرِ إِلَیْهِ إِنِّی لَمَّا بَلَغْتُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ فِی مَعَارِجِی إِلَی السَّمَاءِ وَجَدْتُ عَلَی صَخْرَتِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَنْ وَزِیرِی فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی وَجَدْتُ مَکْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ أَنَا وَحْدِی وَ مُحَمَّدٌ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَنْ وَزِیرِی فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَلَمَّا جَاوَزْتُ السِّدْرَةَ وَ انْتَهَیْتُ إِلَی عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَجَدْتُ مَکْتُوباً عَلَی قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ حَبِیبِی وَ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ أَخِیهِ وَ نَصَرْتُهُ بِه‏»؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص 643، قم، انتشارات دارالثقافة، 1414ق؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ‏1، ص 207، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ اول، 1362ش‏.‏ [ii] . بقره، 260: «ابراهیم گفت: ای پروردگار من! به من بنمای که مردگان را چگونه زنده می‌سازی. گفت: آیا هنوز ایمان نیاورده‌ای؟ گفت: بلی، و لکن می‌خواهم که دلم آرام یابد. گفت: چهار پرنده برگیر و گوشت آنها را به هم بیامیز، و هر جزئی از آنها را بر کوهی بنه. پس آنها را فراخوان. شتابان نزد تو می‌آیند، و بدان که خدا پیروزمند و حکیم است».
عنوان سوال:

پاسخ‌های ممکن به این شبهه چیست: پیامبر اسلام(ص) در یوم الدار سال سوم بعثت وزارت و وصایت علی(ع) را اعلام نمود؛ پس چرا در معراج سال دهم بعثت از جبرئیل سؤال می‌کند که وزیر من کیست؟


پاسخ:

نظر به این‌که برای بررسی حدیث، مرور متن آن لازم است، از این‌رو عین آن‌را در این‌جا می‌آوریم:
علی بن ابی‌طالب(ع) فرمود: «پیامبر(ص) ضمن سفارشی به من فرمود: یا علی! به راستی که من نام تو را در چهار مورد با نام خودم دیدم و به دیدن آن آرامش خاطر یافتم؛ هنگامی که به معراج آسمان می‌رفتم وقتی به بیت المقدس رسیدم بر سنگ آن نوشته یافتم:" لا اله الا الله محمّد رسول الله"‏ او را با وزیرش تأیید نمودم و با وزیرش یاری کردم. از جبرئیل پرسیدم: وزیر من کیست؟ گفت: علی بن ابی‌طالب و وقتی به سدرة المنتهی رسیدم بر آن نوشته دیدم: همانا منم خداوندی که معبودی به جز من یکتا نیست، محمد از میان همه خلق برگزیده من است که او را با وزیرش تأیید و یاری نمودم. به جبرئیل گفتم: وزیر من کیست؟ گفت: علی‏ بن ابی‌طالب. وقتی از آن‌جا گذشتم و به عرش پروردگار جهانیان رسیدم دیدم بر پایه‌های عرش نوشته است: منم خداوند و به جز تنها خودم معبودی نیست، محمد دوست من است او را با وزیرش تأیید و یاری نمودم. وقتی سر برداشتم دیدم بر طاق عرش نوشته شده: منم الله و جز من معبودی یکتا نیست، محمد بنده و فرستاده من است که او را با وزیرش تأیید و یاری نمودم‏».[i]
توضیح این روایت در نکاتی بیان می‌شود:
1. حدیثی که در پرسش آمده، بخشی از روایتی طولانی است که در منابع متقدم آمده است.
2. آنچه بر اساس این روایت، پیامبر اسلام(ص) در شب معراج از جبرئیل پرسید، برای برطرف شدن تردید و ابهامشان نبود، بلکه با مراجعه به متن روشن می‌شود که آن‌حضرت می‌دانستند که وزیرشان کیست، لذا در موارد پیشین اصلاً سؤالی مطرح نکردند و اگر برای دانستن بود با پرسش اول پاسخ را دریافت کردند پس لازم نبود برای بار دوم بپرسند، امّا می‌بینیم که در مورد دوم هم باز سؤال می‌کنند. از این‌رو؛ به نظر می‌رسد این پرسش در حقیقت برای فهم کسانی است که در زمان‌های بعد به این حدیث برخورد می‌کنند تا با برخورد به نام امام علی(ع) تردیدی برایشان باقی نماند و دشمنان آنان نیز به بهانه این‌که نامی از علی(ع) در این حدیث برده نشده است، ایجاد شک و تردید نکنند.
3. با توجه به این‌که پیامبر اسلام(ص) علاقه بسیاری به علی(ع) داشت و از وزارت و وصایت آن‌حضرت شادمان بود، چه بسا شنیدن نام او نیز برایش خوشایند بود و می‌خواست با طرح پرسش، نام او برده شود.
4. می‌توان گفت با این پاسخ‌های مکرر، لحظه به لحظه، برای پیامبر(ص) اطمینان قلبی بیشتری پیدا می‌شد. همان‌طور که حضرت ابراهیم(ع) با این‌که ایمان به زنده شدن مردگان داشتند، امّا باز برای اطمینان قلبی از پروردگار - عزّ و جلّ- پرسیدند «چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟!».[ii]
    [i] . «یَا عَلِیُّ إِنِّی رَأَیْتُ اسْمَکَ مَقْرُوناً بِاسْمِی فِی أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ فَآنَسْتُ بِالنَّظَرِ إِلَیْهِ إِنِّی لَمَّا بَلَغْتُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ فِی مَعَارِجِی إِلَی السَّمَاءِ وَجَدْتُ عَلَی صَخْرَتِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَنْ وَزِیرِی فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی وَجَدْتُ مَکْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ أَنَا وَحْدِی وَ مُحَمَّدٌ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَنْ وَزِیرِی فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَلَمَّا جَاوَزْتُ السِّدْرَةَ وَ انْتَهَیْتُ إِلَی عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَجَدْتُ مَکْتُوباً عَلَی قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ حَبِیبِی وَ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ أَخِیهِ وَ نَصَرْتُهُ بِه‏»؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص 643، قم، انتشارات دارالثقافة، 1414ق؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ‏1، ص 207، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ اول، 1362ش‏.‏ [ii] . بقره، 260: «ابراهیم گفت: ای پروردگار من! به من بنمای که مردگان را چگونه زنده می‌سازی. گفت: آیا هنوز ایمان نیاورده‌ای؟ گفت: بلی، و لکن می‌خواهم که دلم آرام یابد. گفت: چهار پرنده برگیر و گوشت آنها را به هم بیامیز، و هر جزئی از آنها را بر کوهی بنه. پس آنها را فراخوان. شتابان نزد تو می‌آیند، و بدان که خدا پیروزمند و حکیم است».





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین