«مسعدة بن صدقه»؛ با کنیه «ابو محمد» یا «ابو بشیر»؛ از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) است که کتابی به نام «خطبه‌های امیر المؤمنین(ع)» نیز تدوین کرده است. این تمام گزارشی است که درباره وی در کتاب رجال نجاشی آمده است.[1] شیخ طوسی، ذیل اصحاب امام باقر(ع) شخصی به این نام را از اهل سنت بشمار آورده[2] و ذیل اصحاب امام صادق(ع)، نیز فردی به همین نام را از اهالی بصره و کنیه ایشان را «ابو محمد» اعلام کرده است.[3] با توجه به این،که نجاشی از مسعدة بن صدقه به عنوان عامی(اهل سنت) یاد نکرده، و او را ذیل یاران امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) طبقه‌بندی کرده است. همچنین، شیخ طوسی، تصریح به عامی بودن مسعدة بن صدقه‌ای نکرده که از اصحاب امام صادق(ع) است، برخی از بزرگان احتمال داده‌اند که دو تن به نام مسعدة بن صدقه داریم که یکی از آن دو از اصحاب امام باقر(ع) و از اهل سنت است و دیگری از اصحاب امام صادق(ع) است که از اهل سنت نیست.[4] حال آیا واقعاً دو مسعدة بن صدقه داریم جای تأمّل بیشتر دارد. وثاقت مسعدة بن صدقه علامه محمد تقی مجلسی مشهور به مجلسی اول، درباره مسعده چنین گفته: «با توجه به روایاتی که مسعده نقل کرده، وی انسانی ثقه و مورد اعتماد است؛ زیرا آنچه نقل کرده در غایت متانت و موافق با روایات افراد مورد اعتماد است؛ لذا علما به روایات او و امثال او از اهل سنت عمل کرده‌اند».[5] همان‌طور که ملاحظه می‌شود، مجلسی اول، به قول شیخ طوسی اعتماد کرده و مسعدة بن صدقه را عامی نامیده و در عین حال او را ثقه و مورد اعتماد دانسته است. آیت الله خوئی درباره وی می‌گوید: «آن مسعدة بن صدقه که عامی است؛ از اصحاب امام باقر(ع) می‌باشد و مسعدة بن صدقه که از اصحاب امام صادق(ع) بوده ثقه است ] که[ هارون بن مسلم[6] از او نقل می‌کند».[7] با توجه به این‌که ده‌ها روایت از مسعدة بن صدقه -از اصحاب امام صادق- در کتب اربعه آمده و بزرگانی به او اعتماد کرده‌اند، می‌توان وی را ثقه دانست و روایتی را که نقل می‌کند از این جهت بدون اشکال فرض کرد. اما حدیثی که در پرسش آمده این‌گونه است: «أحمد بن إدریس عن عِمران بن موسی عن هارون بن مسلم عن مَسعَدَة بن صَدَقَة عن أبی عبد الله(ع): در نزد امام سجاد(ع) صحبت تقیه شد، آن‌حضرت فرمود: به خدا قسم! اگر ابوذر آنچه در قلب سلمان [از درجات ایمان] است می‌دانست، او را به قتل می‌رساند!».[8] این حدیث را مسعدة بن صدقه نقل کرده است و بر این مطلب دلالت دارد که درجات ایمان آن‌قدر متفاوت است که امکان سوء برداشت برای افرادی که از جهت ایمان در رتبه پائین‌تری هستند، همیشه وجود دارد؛ لذا اشخاصی مانند سلمان باید تمام آنچه را می‌دانند بیان نکنند.[9] علامه مجلسی(مجلسی دوم) با توجه به تمام راویان موجود در این سند( و نه شخص مسعده)، ارزیابی خود را این‌گونه اعلام می‌کند که این حدیث، روایت ضعیفی است.[10] [1] . ر. ک: نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 415، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. [2] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال طوسی)، محقق، قیومی اصفهانی، جواد، ص 146، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1427ق. [3] . همان، ص 306. [4] . موسوی خویی، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 19، ص 152 – 153، قم، دفتر آیه الله العظمی الخوئی، 1409ق. [5] . مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علی‌پناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج ‌14، ص 266، ‌قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق. [6] . هارون بن مسلم: «ثقه و از بزرگان است». ر.ک: رجال نجاشی، ص 438. [7] . معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج ‌19، ص 153. [8] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 401، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [9] . ر. ک: «درجات ایمان»، سؤال 26716. [10] . مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار الرسول، ج 4، ص 315، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1404 ق.
میخواستم در مورد شخصیت مسعدة بن صدقه بدانم؛ آیا احادیثی که از ایشان نقل شده مورد وثوق هست یا نه؟ حدیثِ (اگر ابوذر میدانست در قلب سلمان چه چیزی هست او را میکشت) فقط از مسعدة بن صدقه ذکر شده است.
«مسعدة بن صدقه»؛ با کنیه «ابو محمد» یا «ابو بشیر»؛ از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) است که کتابی به نام «خطبههای امیر المؤمنین(ع)» نیز تدوین کرده است.
این تمام گزارشی است که درباره وی در کتاب رجال نجاشی آمده است.[1]
شیخ طوسی، ذیل اصحاب امام باقر(ع) شخصی به این نام را از اهل سنت بشمار آورده[2] و ذیل اصحاب امام صادق(ع)، نیز فردی به همین نام را از اهالی بصره و کنیه ایشان را «ابو محمد» اعلام کرده است.[3]
با توجه به این،که نجاشی از مسعدة بن صدقه به عنوان عامی(اهل سنت) یاد نکرده، و او را ذیل یاران امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) طبقهبندی کرده است. همچنین، شیخ طوسی، تصریح به عامی بودن مسعدة بن صدقهای نکرده که از اصحاب امام صادق(ع) است، برخی از بزرگان احتمال دادهاند که دو تن به نام مسعدة بن صدقه داریم که یکی از آن دو از اصحاب امام باقر(ع) و از اهل سنت است و دیگری از اصحاب امام صادق(ع) است که از اهل سنت نیست.[4] حال آیا واقعاً دو مسعدة بن صدقه داریم جای تأمّل بیشتر دارد.
وثاقت مسعدة بن صدقه
علامه محمد تقی مجلسی مشهور به مجلسی اول، درباره مسعده چنین گفته: «با توجه به روایاتی که مسعده نقل کرده، وی انسانی ثقه و مورد اعتماد است؛ زیرا آنچه نقل کرده در غایت متانت و موافق با روایات افراد مورد اعتماد است؛ لذا علما به روایات او و امثال او از اهل سنت عمل کردهاند».[5]
همانطور که ملاحظه میشود، مجلسی اول، به قول شیخ طوسی اعتماد کرده و مسعدة بن صدقه را عامی نامیده و در عین حال او را ثقه و مورد اعتماد دانسته است.
آیت الله خوئی درباره وی میگوید: «آن مسعدة بن صدقه که عامی است؛ از اصحاب امام باقر(ع) میباشد و مسعدة بن صدقه که از اصحاب امام صادق(ع) بوده ثقه است ] که[ هارون بن مسلم[6] از او نقل میکند».[7]
با توجه به اینکه دهها روایت از مسعدة بن صدقه -از اصحاب امام صادق- در کتب اربعه آمده و بزرگانی به او اعتماد کردهاند، میتوان وی را ثقه دانست و روایتی را که نقل میکند از این جهت بدون اشکال فرض کرد.
اما حدیثی که در پرسش آمده اینگونه است: «أحمد بن إدریس عن عِمران بن موسی عن هارون بن مسلم عن مَسعَدَة بن صَدَقَة عن أبی عبد الله(ع): در نزد امام سجاد(ع) صحبت تقیه شد، آنحضرت فرمود: به خدا قسم! اگر ابوذر آنچه در قلب سلمان [از درجات ایمان] است میدانست، او را به قتل میرساند!».[8] این حدیث را مسعدة بن صدقه نقل کرده است و بر این مطلب دلالت دارد که درجات ایمان آنقدر متفاوت است که امکان سوء برداشت برای افرادی که از جهت ایمان در رتبه پائینتری هستند، همیشه وجود دارد؛ لذا اشخاصی مانند سلمان باید تمام آنچه را میدانند بیان نکنند.[9]
علامه مجلسی(مجلسی دوم) با توجه به تمام راویان موجود در این سند( و نه شخص مسعده)، ارزیابی خود را اینگونه اعلام میکند که این حدیث، روایت ضعیفی است.[10] [1] . ر. ک: نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 415، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. [2] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال طوسی)، محقق، قیومی اصفهانی، جواد، ص 146، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1427ق. [3] . همان، ص 306. [4] . موسوی خویی، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 19، ص 152 – 153، قم، دفتر آیه الله العظمی الخوئی، 1409ق. [5] . مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 14، ص 266، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق. [6] . هارون بن مسلم: «ثقه و از بزرگان است». ر.ک: رجال نجاشی، ص 438. [7] . معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 19، ص 153. [8] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 401، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [9] . ر. ک: «درجات ایمان»، سؤال 26716. [10] . مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار الرسول، ج 4، ص 315، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1404 ق.
- [سایر] در گفتوگوی امام صادق(ع) با صوفیان؛ امام(ع)، ابوبکر نامی را میستاید و وصیت او را نقل میکند و او را زاهدترین افراد بعد از سلمان و ابوذر میداند. آیا این ابوبکر همان ابوبکر بن ابی قحافه خلیفه اول است؟
- [سایر] راجع به ابوذر نقل شده است؛ روزی عثمان (یا معاویه) دو غلام خود را با مبلغی از بیت المال به عنوان هدیه و دلجویی برای او فرستاد، و گفت، اگر ابوذر این مال را از شما گرفت، آزادتان میکنم. امّا ابوذر از پذیرفتن آن امتناع ورزید و گفت: اگرچه پذیرفتن این مال باعث آزادی شما است، امّا باعث اسارت من است. اصل این داستان در چه منبع تاریخی یا حدیثی نقل شده است؟
- [سایر] (ماجیلویه) به چه کسی در روایات اطلاق میشود؟ درباره شخصیت و زندگینامه محمد بن علی ماجیلویه که از مشایخ شیخ صدوق است میخواستم بدانم.
- [سایر] بسم الله/سوال بنده پیرامون شخصیت هشام بن حکم است.او که بود و آیا اینکه ایشان از مجسمه بوده صحیح است؟آیا همانطور که ذکر شده لیس القول ما قال الهشاماندو هشام(بن حکم و بن سالم) مورد وثوق نیستند؟
- [سایر] شیعیان همه اهل بیت را که در قرن اوّل بوده اند کافر قرار می دهند! زیرا در روایت ها و منابع مورد اعتمادشان آمده است که بعد از پیامبر (ص) همه مردم مرتد شدند، به جز سه نفر: سلمان و ابوذر و مقداد، و بعضی می گویند فقط هفت بر اسلام باقی ماندند، اما از این هفت نفر هیچ کس از اهل بیت نیست. پس شیعه همه را مرتد و کافر قرار داده اند، پس بقیه اهل بیت مانند فرزندان جعفر و فرزندان علی و ... کجا هستند؟ آیا آنها هم مرتد شدند؟
- [سایر] شیعیان برای اثبات ارتداد اصحاب پیامبر (ص) به این حدیث استدلال می کنند که پیامبر فرمود: (یرد علیّ رجال أعرفهم و یعرفوننی، فیذادون عن الحوض، فأقول: أصحابی، أصحابی!، فیقال: إنک لا تدری ما أحدثوا بعدک). (مردانی بر من وارد می شوند که آنها را می شناسم و آنان مرا می شناسند، و آنها از حوض من بازداشته می شوند و آنگاه من می گویم: اصحاب من، اصحاب من هستند!، گفته می شود تو نمی دانی که چه چیزهایی بعد از تو پدید آورده اند)؟! به شیعیان باید گفت: که این حدیث عام است و کسی را به طور خاص نام نبرده است، و عمار بن یاسر و مقداد بن اسود و ابوذر و سلمان فارسی و کسان دیگری که از دیدگاه شیعه مرتد نشده اند در این حدیث استثنا نشده اند. بلکه خود علی بن ابی طالب هم مستثنی نشده است! پس چگونه شما حدیث را مختص بعضی قرار می دهید و بعضی را می گویید که حدیث به آنها تعلق ندارد؟! هر کسی که با فردی از اصحاب کینه و دشمنی داشته باشد می تواند ادعا کند که این حدیث در مورد همان فردی است که او نسبت به وی کینه دارد!
- [سایر] آیا نقل زیر که در بعضی از سایت ها ذکر شده است که در زمان حفر خندق مسلمانان آواز می خواندند درست است؟ آیا این روایت سند تاریخی دارد یا نه؟ به گفته هوشنگ جاوید با سندهای بسیاری که شرق شناسان یافتهاند متوجه شدند در صدر اسلام زمانی که خندق میکندند، سلمان به پیامبر (ص) میگوید که ایرانیها آواز میخوانند، پیامبر (ص) دستور میدهد که بخوانند تا کار حفر خندق زودتر پیش رود.
- [سایر] در حدیثی آمده: (عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ... فَقَالَ ع یَا سَلْمَانُ ائْتِ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّهَا إِلَیْکَ مُشْتَاقَةٌ تُرِیدُ أَنْ تُتْحِفَکَ بِتُحْفَةٍ قَدْ أُتْحِفَتْ بِهَا مِنَ الْجَنَّةِ... قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ فَهَرْوَلْتُ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ ع بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص فَإِذَا هِیَ جَالِسَةٌ وَ عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَی سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیَّ اعْتَجَرَتْ ثُمَّ قَالَ یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنِی بَعْدَ وَفَاةِ أَبِی ص قُلْتُ حَبِیبَتِی أ أجفاکم [لَمْ أَجْفُکُمْ] قَالَتْ فَمَهْ اجْلِسْ وَ اعْقِلْ مَا أَقُولُ لَکَ... فَقَالَتْ لِی یَا سَلْمَانُ أَفْطِرْ عَلَیْهِ عَشِیَّتَکَ فَإِذَا کَانَ غَداً فَجِئْنِی بِنَوَاهُ...). طبق این حدیث اولاً حضرت فاطمه دلش برای سلمان که یک نامحرم است تنگ شده و مشتاق دیدار او بود. چرا؟! البته اینجا نمیخواهم عصمت آنحضرت را نعوذ بالله نفی کنم. اما چرا زنی که اسوه عفّت و حیا است و حتی در برابر نابینا حجاب را رعایت میکند اینجا دلتنگ و مشتاق دیدار یک نامحرم شده!؟ هر چند آن نامحرم شخصی مثل جناب سلمان باشد. ثانیاً جناب سلمان اینجا میفرماید هر وقت حضرت عبایش را روی سرش میکشید ساق پایش پیدا میشد و هر وقت ساق پایش را میپوشاند سرش پیدا میشد. یعنی اینجا جناب سلمان هم سر حضرت را دیده هم ساق پایش را. چرا؟! یا مثلاً در مواردی داریم که جناب سلمان از طرف پیامبر(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) مأمور میشد بیاید در خانه و مطلبی را به حضرت فاطمه بگوید. خوب آیا در این حالت نمیشد از طریق دیگری این مطلب را به حضرت منتقل کرد که تخاطب دو تا نامحرم پیش نیاید؟!!!
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا این نظر فقهی مورد قبول حضرتعالی هست که هر شخص باید به امام زمان خود اقتدا کند به اینگونه که امام حسین (علیه السلام) در زمان مولا علی (علیه السلام) و حضرت امام حسن (علیه السلام) به این دو امام زمان خود اقتدا کرده و مردم دوره هر امام به امام زمان خود به این علت است که مقام حضرت سلمان از ابوذر بالاتر و حضرت مقداد از سلمان بالاتر زیرا به میزان اقتدا و اطاعت از امام زمان خود دارای درجه ای از ایمان می باشند بنابر این ما باید در زمان غیبت مولا صاحب الزمان (عج) به ایشان اقتدا کرده و در پس پرده غیبت سطح فکری فرهنگی مذهبی خود را بالا برده و خود و به طبع مردم و جامعه را آماده ظهور کنیم؟ اگر این نظر را قبول ندارید لطفا دلایل خود را بیان نمایید؟ با توجه به روایتی از امام صادق (علیه السلام) در مقدمه صحیفه سجادیه که هر قیامی تا قبل از قیام قائم آل محمّد(ص) بر اندوه ما و شیعیان ما می افزاید و در طوفان بلا هلاک می شود، نظریه فقهی سوال اول تعمیم داده نمی شود زیرا نمونه بارز آن انقلاب ما می باشد که بسیاری از شیعیان در جریان انقلاب و بعد از ان در 8 سال جنگ به شهادت رسیده و مسلماً قلب مولا صاحب الزّمان (عج) را به درد آورده و حال نیز به حقوق اشخاص منتقد تجاوز و به آنان برچسب بی دینی زده می شود که این عمل بدینجا رسیده که خیل عظیمی از مردم دین گریز و بعضاً منکر امام زمان (عج) شده اند و مطمئناً این نیز قلب امام زمان(ع) را به درد می آورد. آخر این انقلاب چه ثمره ایی داشت برای ما؟ لطفاً منطقاً جواب دهید؟ اگر این نظریه ها را رد می کنید پس حال که مردم به خیابانها آمده اند کار درستی است؟
- [سایر] می خواستم بدانم آیا این روایت صحیح است که رسول خدا (ص) دختر خوانده ای به نام زینب داشتند و روزی به کاروان دختر حمله کردند و او را ترساندند و بچه او از دنیا رفت. پیامبر (ص) دستور دادند آن شخصی را که هبّار بن الاسود نام داشت، هرکس او را هر جایی دید بکشد؟ لطفاً بفرمایید آیا این روایت صحیح است یا نه و در صورت صحیح بودن منبع آن را ذکر نمایید.