تفاوت این دو دسته از روایات در چیست؟ یکی در مدح فقر و دیگری در مذمت فقر: (الفقر فخری) و (القبر خیر من الفقر).
از آن‌جا که انسان در دنیا مأمور به سعی و تلاش در راه به دست آوردن روزی حلال است، در این راستا اگر او سعی و تلاش خود را - البته از راه‌های صحیح و درست - به کار گرفت، دیگر چندان نگران نیازهای مادی نخواهد بود؛ چرا که به وظیفه خود و طبق قواعد و قوانین عمل کرده و روزی و برکت نیز از جانب پروردگار است. انسان اگر از این زاویه به دنیا و زندگی دنیایی نگاه کند، حتی اگر فقری به سراغش آمد، آن فقر، مایه فخر و مباهات است که پیشوایان دین آن‌را ستوده‌اند.[1] بنابراین، نه فقر به خودی خود و بدون در نظر گرفتن ارزش‌های دینی، ارزش ذاتی دارد و نه ثروت و مالی که از راه حلال به دست آید، مذموم است. فقر و غنا هر دو از ابزارهای امتحان الهی‌اند که می‌توانند مایۀ پیشرفت و تعالی، و یا انحراف و انحطاط انسان باشند. البته، از این مطلب نباید غافل شد که انسان فقیر در جامعه نسبت به هم‌نوعان خویش مسئولیت کمتری خواهد داشت، و در روز واپسین در پیشگاه خداوند، حساب آسان‌تری خواهد داشت؛ چرا که در مورد مال دنیا فرموده‌اند: «در حلالش حساب و در حرامش عقاب است».[2] در نگاهی دیگر، حتی اگر در هر دو روایتی که یکی فقر را فخر و دیگری آن‌را بدتر از مرگ می‌داند، مراد از فقر را فقر مادی بدانیم، در جمع‌بندی باید گفت «فقر» مانند «وجود» واژه‌ای تشکیکی است و مصادیق فراوانی دارد؛ یعنی آن فقری بدتر از قبر است و ممکن است سر از کفر درآورد[3] که فقر مطلق باشد و انسان تمام فکر و اندیشه‌اش صرف به دست آوردن حداقل زندگی شود و توان اندیشیدن به چیز دیگری را نداشته باشد. اما فقر نسبی با توجه به این‌که صفت ناپسند استغنا را در انسان نابود می‌کند، برای رشد معنوی انسان مفید است: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‏»؛[4] چنین نیست (که شما می‌پندارید) به یقین انسان طغیان می‌کند، از این‌که خود را بی‌نیاز ببیند. البته ممکن است منظور از «و القبر خیر من الفقر» فقر و ناداری معنوی باشد که همان فقر در آخرت است؛ به سبب اعمال خلاف و تهی دست بودن از اعمال نیکو، یا نه، بلکه همان فقر مادی که همراه با صبر و ورع نباشد. در این‌جا روشن است که مرگ و قبر برای چنین فردی بهتر است؛ چرا که او را از هلاکت و بدبختی نجات خواهد داد.[5] به عبارتی، اگر فردی هر روز از لحاظ معنوی فقیرتر از دیروزش شده و یا آن‌که فقر مادی، او را از مسیر صبر و تقوی دور کند، قبر و مرگ برایش گزینه بهتری خواهد بود.   [1] . «رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ (ص) الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ»؛ پیامبر اسلام(ص) فرمود: فقر مایه مباحات من است و من به آن افتخار می‌کنم، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 69، ص 30، بیروت، موسسة الوفاء، 1409ق. [2] . «... وَ اعْلَمْ أَنَّ فِی حَلَالِهَا حِسَاباً وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابا...»، محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 51، قم، مؤسسة آل البیت، 1408ق. [3] . «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کَادَ الْفَقْر». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 307 تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . علق، 6، 7. [5] . سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج 11، ص 220، تهران، ‌المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
عنوان سوال:

تفاوت این دو دسته از روایات در چیست؟ یکی در مدح فقر و دیگری در مذمت فقر: (الفقر فخری) و (القبر خیر من الفقر).


پاسخ:

از آن‌جا که انسان در دنیا مأمور به سعی و تلاش در راه به دست آوردن روزی حلال است، در این راستا اگر او سعی و تلاش خود را - البته از راه‌های صحیح و درست - به کار گرفت، دیگر چندان نگران نیازهای مادی نخواهد بود؛ چرا که به وظیفه خود و طبق قواعد و قوانین عمل کرده و روزی و برکت نیز از جانب پروردگار است. انسان اگر از این زاویه به دنیا و زندگی دنیایی نگاه کند، حتی اگر فقری به سراغش آمد، آن فقر، مایه فخر و مباهات است که پیشوایان دین آن‌را ستوده‌اند.[1] بنابراین، نه فقر به خودی خود و بدون در نظر گرفتن ارزش‌های دینی، ارزش ذاتی دارد و نه ثروت و مالی که از راه حلال به دست آید، مذموم است. فقر و غنا هر دو از ابزارهای امتحان الهی‌اند که می‌توانند مایۀ پیشرفت و تعالی، و یا انحراف و انحطاط انسان باشند. البته، از این مطلب نباید غافل شد که انسان فقیر در جامعه نسبت به هم‌نوعان خویش مسئولیت کمتری خواهد داشت، و در روز واپسین در پیشگاه خداوند، حساب آسان‌تری خواهد داشت؛ چرا که در مورد مال دنیا فرموده‌اند: «در حلالش حساب و در حرامش عقاب است».[2]
در نگاهی دیگر، حتی اگر در هر دو روایتی که یکی فقر را فخر و دیگری آن‌را بدتر از مرگ می‌داند، مراد از فقر را فقر مادی بدانیم، در جمع‌بندی باید گفت «فقر» مانند «وجود» واژه‌ای تشکیکی است و مصادیق فراوانی دارد؛ یعنی آن فقری بدتر از قبر است و ممکن است سر از کفر درآورد[3] که فقر مطلق باشد و انسان تمام فکر و اندیشه‌اش صرف به دست آوردن حداقل زندگی شود و توان اندیشیدن به چیز دیگری را نداشته باشد. اما فقر نسبی با توجه به این‌که صفت ناپسند استغنا را در انسان نابود می‌کند، برای رشد معنوی انسان مفید است: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‏»؛[4] چنین نیست (که شما می‌پندارید) به یقین انسان طغیان می‌کند، از این‌که خود را بی‌نیاز ببیند.
البته ممکن است منظور از «و القبر خیر من الفقر» فقر و ناداری معنوی باشد که همان فقر در آخرت است؛ به سبب اعمال خلاف و تهی دست بودن از اعمال نیکو، یا نه، بلکه همان فقر مادی که همراه با صبر و ورع نباشد. در این‌جا روشن است که مرگ و قبر برای چنین فردی بهتر است؛ چرا که او را از هلاکت و بدبختی نجات خواهد داد.[5]
به عبارتی، اگر فردی هر روز از لحاظ معنوی فقیرتر از دیروزش شده و یا آن‌که فقر مادی، او را از مسیر صبر و تقوی دور کند، قبر و مرگ برایش گزینه بهتری خواهد بود.   [1] . «رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ (ص) الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ»؛ پیامبر اسلام(ص) فرمود: فقر مایه مباحات من است و من به آن افتخار می‌کنم، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 69، ص 30، بیروت، موسسة الوفاء، 1409ق. [2] . «... وَ اعْلَمْ أَنَّ فِی حَلَالِهَا حِسَاباً وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابا...»، محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 51، قم، مؤسسة آل البیت، 1408ق. [3] . «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کَادَ الْفَقْر». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 307 تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . علق، 6، 7. [5] . سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج 11، ص 220، تهران، ‌المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین