در برهان امکان و وجوب، در جایی که می‌توانیم ماده را ازلی فرض کنیم؛ چرا دیگر دنبال علتی برای ماده باشیم؟ اگر ماده واجب الوجود باشد دیگر تسلسل پیش نمی‌آید و برهان به بن بست بر می‌خورد. چرا باید مکان و زمان را نقص ماده بدانیم؟! مگر مکان و زمان علت می‌خواهند؟
اگر ماده[1] را ازلی نیز فرض کنیم اثبات نمی‌شود که ماده بی‌نیاز از علت است؛ زیرا از نظر حکیمان، ملاک احتیاج به علت، فقر ذاتی است. به بیان دیگر، دلیل احتیاج به علت، حدوث ذاتی است نه حدوث زمانی.[2] اشیاء در صورتی بی‌نیاز از علت هستند که غنی و بی‌نیاز ذاتی باشند، اما اگر موجودی در ذات خود فقیر بود محتاج به علت است. و چنین موجودی اگر قدیم و ازلی بود احتیاج بیشتری به علت دارد.[3] بنابراین، با فرض ازلی بودن ماده نمی‌توان گفت ماده واجب الوجود است؛ علاوه این‌که دلایل متعددی می‌توان اقامه کرد که ماده نمی‌تواند واجب الوجود باشد. اساسی‌ترین دلیل این است که ماده علم و آگاهی ندارد،[4] و علم نداشتن بزرگ‌ترین نقص است در حالی‌که واجب الوجود نمی‌تواند ناقص باشد، بلکه باید دارای همه‌ی کمالات باشد.[5] مکان و زمان از ویژگی‌های موجود مادی است، در نتیجه مانند خود ماده و به تبع آن نیاز به علت دارند.   [1] . صرف نظر از این‌که اندیشمندان در تعریف ماده و تبیین مقصود از آن به اجماع و اتفاقی نرسیدند؛ زیرا کلمه «ماده» در فلسفه به دو معنا به کار می‌رود: یکی به معنای حامل استعداد شیء؛ دوم به معنای حامل فعلیت شیء. مثلًا گاهی می‌گویند آب ماده است برای هوا؛ در این‌جا به معنای حامل استعداد هوا است. گاهی نیز کلمه «ماده» را به معنای حامل فعلیت شیء به کار می‌برند؛ یعنی آنچه که الآن حامل فعلیت شیء است. مثلًا همین آب را در نظر بگیرید. خود آب مرکب است از صورتی و ماده‌‏ای. ماده‌‏اش آن است که قبل از این‌که آب تشکیل شود هم، وجود داشته، و صورتش آن فعلیتی است که الآن است، و هم‏اکنون این صورت آب با ماده خودش متحد است. هم‏اکنون همین ماده‌‏ای که در آب است، هم ماده آب است و هم ماده هوا. به این معنا ماده آب است که حامل فعلیت آب است، و به این معنا ماده هوا است که حامل استعداد هوا است. ر. ک: 28114 [2] . در این‌که مناط و علت احتیاج معلول به علت چیست؟ فیلسوفان نظریات دقیق و ظریفی را ارائه داده‌اند، صدر المتألهین و پیروان مکتب صدرایی که قائل به اصالت وجود هستند، امکان فقری و وجودی را ملاک احتیاج معلول به علت می‌دانند. مراد از امکان فقری و وجودی تعلق و وابسته بودن وجودی است. به تعبیر دیگر هر موجودی که وجودش عین تعلق، ربط و وابستگی به موجود دیگر باشد، معلول و ممکن خواهد بود و به مقتضای قاعده علیت محتاج علتی است که آن‌را پدید آورده باشد. ر. ک:  19722؛ 4861 و 11435. [3] . ر. ک: 27619. [4] . اساسا سنخ وجودی علم و آگاهی با ماده سازگاری ندارد. [5] . ر. ک: 48046.
عنوان سوال:

در برهان امکان و وجوب، در جایی که می‌توانیم ماده را ازلی فرض کنیم؛ چرا دیگر دنبال علتی برای ماده باشیم؟ اگر ماده واجب الوجود باشد دیگر تسلسل پیش نمی‌آید و برهان به بن بست بر می‌خورد. چرا باید مکان و زمان را نقص ماده بدانیم؟! مگر مکان و زمان علت می‌خواهند؟


پاسخ:

اگر ماده[1] را ازلی نیز فرض کنیم اثبات نمی‌شود که ماده بی‌نیاز از علت است؛ زیرا از نظر حکیمان، ملاک احتیاج به علت، فقر ذاتی است. به بیان دیگر، دلیل احتیاج به علت، حدوث ذاتی است نه حدوث زمانی.[2] اشیاء در صورتی بی‌نیاز از علت هستند که غنی و بی‌نیاز ذاتی باشند، اما اگر موجودی در ذات خود فقیر بود محتاج به علت است. و چنین موجودی اگر قدیم و ازلی بود احتیاج بیشتری به علت دارد.[3]
بنابراین، با فرض ازلی بودن ماده نمی‌توان گفت ماده واجب الوجود است؛ علاوه این‌که دلایل متعددی می‌توان اقامه کرد که ماده نمی‌تواند واجب الوجود باشد. اساسی‌ترین دلیل این است که ماده علم و آگاهی ندارد،[4] و علم نداشتن بزرگ‌ترین نقص است در حالی‌که واجب الوجود نمی‌تواند ناقص باشد، بلکه باید دارای همه‌ی کمالات باشد.[5]
مکان و زمان از ویژگی‌های موجود مادی است، در نتیجه مانند خود ماده و به تبع آن نیاز به علت دارند.   [1] . صرف نظر از این‌که اندیشمندان در تعریف ماده و تبیین مقصود از آن به اجماع و اتفاقی نرسیدند؛ زیرا کلمه «ماده» در فلسفه به دو معنا به کار می‌رود: یکی به معنای حامل استعداد شیء؛ دوم به معنای حامل فعلیت شیء. مثلًا گاهی می‌گویند آب ماده است برای هوا؛ در این‌جا به معنای حامل استعداد هوا است. گاهی نیز کلمه «ماده» را به معنای حامل فعلیت شیء به کار می‌برند؛ یعنی آنچه که الآن حامل فعلیت شیء است. مثلًا همین آب را در نظر بگیرید. خود آب مرکب است از صورتی و ماده‌‏ای. ماده‌‏اش آن است که قبل از این‌که آب تشکیل شود هم، وجود داشته، و صورتش آن فعلیتی است که الآن است، و هم‏اکنون این صورت آب با ماده خودش متحد است. هم‏اکنون همین ماده‌‏ای که در آب است، هم ماده آب است و هم ماده هوا. به این معنا ماده آب است که حامل فعلیت آب است، و به این معنا ماده هوا است که حامل استعداد هوا است. ر. ک: 28114 [2] . در این‌که مناط و علت احتیاج معلول به علت چیست؟ فیلسوفان نظریات دقیق و ظریفی را ارائه داده‌اند، صدر المتألهین و پیروان مکتب صدرایی که قائل به اصالت وجود هستند، امکان فقری و وجودی را ملاک احتیاج معلول به علت می‌دانند. مراد از امکان فقری و وجودی تعلق و وابسته بودن وجودی است. به تعبیر دیگر هر موجودی که وجودش عین تعلق، ربط و وابستگی به موجود دیگر باشد، معلول و ممکن خواهد بود و به مقتضای قاعده علیت محتاج علتی است که آن‌را پدید آورده باشد. ر. ک:  19722؛ 4861 و 11435. [3] . ر. ک: 27619. [4] . اساسا سنخ وجودی علم و آگاهی با ماده سازگاری ندارد. [5] . ر. ک: 48046.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین