حضرت عُزَیْر بن‏ شرحیا[1] و حضرت إرمیا بن حلقیا[2] از پیامبران بنی‌اسرائیل بودند که تقریباً در یک دوران می‌زیستند. ارمیا(ع) در زمان طغیان و نافرمانی بنی‌اسرائیل مبعوث شد و آنان را از عذاب الهی بیم داد و خداوند این عذاب را توسط حمله بخت النصر و قتل ‌عام او تحقق بخشید. ایشان در زمان حمله بخت النصر زنده بود.[3] پس از حمله بخت النصر، یهودیان به اسارت برده شدند. چند دهه در اسارت بودند و در نهایت با حمایت کوروش پادشاه ایران به سرزمین خود برگشتند. بازگشت آنها به همراه احیای معبد و جمع‌آوری متون دینی تحت رهبری حضرت عزیر(عزرا) بود.[4] بیشتر منابع شیعه[5] و اهل‌سنت[6] عزیر و ارمیا را دو شخصیت و دو پیامبر دانسته‌اند. البته برخی ارمیا را همان حضرت خضر(ع) معرفی کرده‌اند.[7] از شواهد و قرائن نیز این‌گونه به دست می‌آید که عزیر و ارمیا، دو پیامبر بوده‌اند. به عنوان نمونه، در برخی دعاها که از نام پیامبران در آنها یاد شده؛‌ این دو نام در کنار یکدیگر ذکر شده که نشان از یکی نبودن آنها دارد: در دعای ام داوود در ماه رجب آمده است: «... وَ أَرْمِیَا وَ حَیْقُوقَ وَ دَانِیَالَ وَ عُزَیْرٍ وَ عِیسَی‏ ...».[8] و در دعای اول ماه رجب آمده: «... شُعَیْبٍ وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَرْمِیا وَ عُزَیْرٍ وَ حِزْقِیلَ ...».[9] همچنین اگر حضرت عزیر را همان عزرا در تاریخ یهود بدانیم،[10] می‌توان براساس تورات نیز این دو را، متفاوت از یکدیگر دانست. عزرا و ارمیا، هر یک کتاب‌های جداگانه‌ای در مجموعه کتاب مقدس نگاشته‌اند. در ابتدای کتاب ارمیا چنین آمده است: «این کتاب شامل پیام‌هایی است که خدا به اِرمیا پسر حلقیا داد. ارمیا یکی از کاهنان شهر عناتوت واقع در سرزمین بنیامین ... ».[11] همچنین در ابتدای کتاب عزرا،‌ حادثه زمان او را تحقق‌بخش پیش‌گویی ارمیا دانسته‌اند: «در سال اول سلطنت کوروش، پادشاه پارس، خداوند آنچه را که توسط ارمیای نبی فرموده بود، به انجام رساند. خداوند کوروش را بر آن داشت تا فرمانی صادر کند و آن‌را نوشته به سراسر سرزمین پهناورش بفرستد».[12] با این حال در قرآن داستانی وجود دارد که شاید برای برخی منشأ این تردید شده که شاید عزیر و ارمیا دو نام برای یک پیامبر باشند: «... همچون [داستان] آن‌کس که بر [خرابه‌های] شهری [با خانه‌هایی] فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند [مردم] این [شهر] را پس از مرگ آن[ها] زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس [دوباره به جهان] باز آورد فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشتم فرمود: [نه] بلکه صد سال است که درنگ کرده‌ای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و [نیز] به درازگوش خود بنگر [که مرده و پوسیده است] -و [این] برای آن [است] که تو را نشانه‌ای برای مردم کنیم- و به استخوان‌ها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا می‌چینیم آن‌گاه گوشت [و پوست] بر آن می‌پوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: می‌دانم که خداوند بر هر کاری تواناست».[13] برخی از مفسران این داستان را در مورد حضرت عزیر(ع) دانسته‌اند و برخی حضرت ارمیا(ع) را پیامبری دانسته‌اند که این رخداد برای او اتفاق افتاده است و برخی نیز معتقدند که این اتفاق برای هر دو پیامبر رخ داده است.[14] شاید این اختلافات زیاد و همچنین نزدیک بودن زمان زندگی این دو پیامبر، برای برخی این شائبه را به وجود آورده است که در یک رخداد، شاید پیامبری با دو نام نقش داشته ولی در نقل آن ماجرا، گاه به یک نام ایشان اشاره شده و گاه به نام دیگرشان. اما با توجه به آنچه گفته شد، این‌که آنان دو پیامبر باشند، احتمالش قوی‌تر است. [1] . ‏طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی‏، سید احمد، ج 3، ص 401، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش. [2] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبوالفضل، ج 1، ص 589، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق. [3] . ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق خلیل شحادة، ج 2، ص 135، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق. [4] . مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج 4، ص 162، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق. [5] . شبر، سید عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، ص 79، بیروت، دارالبلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412ق؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 1، ص 90، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق. [6] . ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 2، ص 245، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق؛ ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 161، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [7] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 160، بیروت، دارصادر، 1385ق. [8] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 809، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق. [9] . سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ‌ج 3، ص 202، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1415ق. [10] . طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 243، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق؛ شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم، فی ظلال القرآن، ج 3، ص 163، دارالشروق، بیروت، قاهره، چاپ هفدهم، 1412ق. [11] . ارمیا؛ 1: 1. [12] . عزرا؛ 1:1. [13] . بقره، 259. [14] . ر.ک: 33048؛ مرگ یا بیهوشی عزیر پیامبر(ع)
با عرض سلام و خسته نباشید. آیا حضرت عزیر نبی با ارمیای نبی یک پیامبر بوده اند یا خیر؟درصورت جواب مثبت،برهان یا منبع دقیق آنرا ذکر کنید و منشا این اختلاف اسم را بگویید. در صورت جواب منفی ،چرا برخی این حرف را میزنند که این دو پیامبر یکی بودند؟!
حضرت عُزَیْر بن شرحیا[1] و حضرت إرمیا بن حلقیا[2] از پیامبران بنیاسرائیل بودند که تقریباً در یک دوران میزیستند.
ارمیا(ع) در زمان طغیان و نافرمانی بنیاسرائیل مبعوث شد و آنان را از عذاب الهی بیم داد و خداوند این عذاب را توسط حمله بخت النصر و قتل عام او تحقق بخشید. ایشان در زمان حمله بخت النصر زنده بود.[3] پس از حمله بخت النصر، یهودیان به اسارت برده شدند. چند دهه در اسارت بودند و در نهایت با حمایت کوروش پادشاه ایران به سرزمین خود برگشتند. بازگشت آنها به همراه احیای معبد و جمعآوری متون دینی تحت رهبری حضرت عزیر(عزرا) بود.[4]
بیشتر منابع شیعه[5] و اهلسنت[6] عزیر و ارمیا را دو شخصیت و دو پیامبر دانستهاند. البته برخی ارمیا را همان حضرت خضر(ع) معرفی کردهاند.[7]
از شواهد و قرائن نیز اینگونه به دست میآید که عزیر و ارمیا، دو پیامبر بودهاند. به عنوان نمونه، در برخی دعاها که از نام پیامبران در آنها یاد شده؛ این دو نام در کنار یکدیگر ذکر شده که نشان از یکی نبودن آنها دارد:
در دعای ام داوود در ماه رجب آمده است: «... وَ أَرْمِیَا وَ حَیْقُوقَ وَ دَانِیَالَ وَ عُزَیْرٍ وَ عِیسَی ...».[8] و در دعای اول ماه رجب آمده: «... شُعَیْبٍ وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَرْمِیا وَ عُزَیْرٍ وَ حِزْقِیلَ ...».[9]
همچنین اگر حضرت عزیر را همان عزرا در تاریخ یهود بدانیم،[10] میتوان براساس تورات نیز این دو را، متفاوت از یکدیگر دانست. عزرا و ارمیا، هر یک کتابهای جداگانهای در مجموعه کتاب مقدس نگاشتهاند. در ابتدای کتاب ارمیا چنین آمده است:
«این کتاب شامل پیامهایی است که خدا به اِرمیا پسر حلقیا داد. ارمیا یکی از کاهنان شهر عناتوت واقع در سرزمین بنیامین ... ».[11] همچنین در ابتدای کتاب عزرا، حادثه زمان او را تحققبخش پیشگویی ارمیا دانستهاند: «در سال اول سلطنت کوروش، پادشاه پارس، خداوند آنچه را که توسط ارمیای نبی فرموده بود، به انجام رساند. خداوند کوروش را بر آن داشت تا فرمانی صادر کند و آنرا نوشته به سراسر سرزمین پهناورش بفرستد».[12]
با این حال در قرآن داستانی وجود دارد که شاید برای برخی منشأ این تردید شده که شاید عزیر و ارمیا دو نام برای یک پیامبر باشند:
«... همچون [داستان] آنکس که بر [خرابههای] شهری [با خانههایی] فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند [مردم] این [شهر] را پس از مرگ آن[ها] زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس [دوباره به جهان] باز آورد فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم فرمود: [نه] بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و [نیز] به درازگوش خود بنگر [که مرده و پوسیده است] -و [این] برای آن [است] که تو را نشانهای برای مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت [و پوست] بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست».[13]
برخی از مفسران این داستان را در مورد حضرت عزیر(ع) دانستهاند و برخی حضرت ارمیا(ع) را پیامبری دانستهاند که این رخداد برای او اتفاق افتاده است و برخی نیز معتقدند که این اتفاق برای هر دو پیامبر رخ داده است.[14] شاید این اختلافات زیاد و همچنین نزدیک بودن زمان زندگی این دو پیامبر، برای برخی این شائبه را به وجود آورده است که در یک رخداد، شاید پیامبری با دو نام نقش داشته ولی در نقل آن ماجرا، گاه به یک نام ایشان اشاره شده و گاه به نام دیگرشان. اما با توجه به آنچه گفته شد، اینکه آنان دو پیامبر باشند، احتمالش قویتر است. [1] . طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 3، ص 401، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش. [2] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبوالفضل، ج 1، ص 589، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق. [3] . ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق خلیل شحادة، ج 2، ص 135، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق. [4] . مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج 4، ص 162، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق. [5] . شبر، سید عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، ص 79، بیروت، دارالبلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412ق؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 90، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق. [6] . ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 2، ص 245، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 161، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [7] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 160، بیروت، دارصادر، 1385ق. [8] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 809، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق. [9] . سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ج 3، ص 202، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1415ق. [10] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 243، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم، فی ظلال القرآن، ج 3، ص 163، دارالشروق، بیروت، قاهره، چاپ هفدهم، 1412ق. [11] . ارمیا؛ 1: 1. [12] . عزرا؛ 1:1. [13] . بقره، 259. [14] . ر.ک: 33048؛ مرگ یا بیهوشی عزیر پیامبر(ع)
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید لطفا ایاتی را که در قران درباره اسایش و دنیا پرستی ذکر شده نام ببرید؟ نوکر تمام خادمان دین محمد علی
- [سایر] سلام خسته نباشید شخصی به خاستگاری ام آمده و تمامی شرایط و ویژگیهایش عالی است ولی من به هیچ عنوان قیافه اش برایم قابل هضم نبوده و اصلا مرا جذب نکرده است در ضمن کمی هم نیم زبانی حرف میزند.ایا میتوانم صرفا به خاطر این 2 دلیل به او جواب رد دهم؟ایا در صورت جواب منفی گناهی مرتکب میشوم؟از طرفی هم میترسم اگر جواب مثبت دهم همین مشکل کوچک برایم بزرگترین مشکل باشد؟خواهش میکنم راهنمایی ام کرده و مرا از دو راهی برهانید. با تشکر فراوان
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید در آیه 33 سوره احزاب که آیه تطهیر آمده است از مفادش بر می آید که مربوط به اهل بیت پیامبر و زنان پیامبر می باشد. حال چگونه است که آنرا مربوط به 5تن آل عبا توضیح و استفاده می کنند؟ در ثانی اینکه کلمه رجس در این آیه آمده است منظور ناپاکی از دامن زنان می باشد و این درحالیست که اگر مربوط به 5تن آل عبا بدانیم از این 5 تن، 4 نفر مرد بوده که ارتباطی به َآنان نداشته است/ لطفا توضیح دهید.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید با توجه به اینکه تلقین بر روی ضمیر ناخوداگاه تاثیر میگذارد و باید موارد و کلمات مثبت را بکار ببریم می خوستم بدانم ایا تلقین جملاتی که در ان منفی ها نفی شده مثل جمله من نمی ترسم و یا احمق نیستم هم میتوان بکار برد؟ و با این جمله چه اتفاقی میافتد و چه تاثیری بر ضمیر ناخوداگاه میگذارد و ضمیر ناخوداگاه چه باور و روحیه ایی می سازد؟ با تشکر فراوان از زحمات شما خدا خیرتان بدهد
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید! برخی از اهل سنت قائلاند که مناصب پیامبر(ص) به سه نوع تقسیم شده: منصب سیاسی به ابوبکر رسیده و او خلیفه بلا فصل است، منصب ولایت باطنی به حضرت علی رسیده و مراد از حدیث غدیر همین است و او خلیفه بلا فصل در این مورد است. و منصب و مرجعیت دینی و علمی به دیگر اصحاب رسیده است! تفکیک سه منصب چه خسارتهای در پی خواهد داشت؟ شما چگونه این دیدگاه نقد میکنید؟ تا ما نیز به اهل سنت جواب قانع کننده بدهیم.
- [سایر] سلام خسته نباشید مجدد من یه پیشنهاد دارم براتون. البته پیشنهاد که چه عرض کنم! من اگه جای شما بودم میدادم یه چند خط کد مینوشتند برای سایتم که کسانی که میان پیغام میذارن ولی پیغامشون بدون جواب گذاشته میشه توی یه قسمتی از سایت بخشی قرار داده بشه که ای فلان کسانی که از فلان تاریخ تا فلان تاریخ پیام دادید (با ذکر اسم)! پیغام شما خونده شد ولی به دلیل بیربط بودن یا خارج از ضوابط بودن یا ... بدون پاسخ ماند. اینطوری مردم ناامید نمیشدن از منی که احیانا من رو کمی متفاوت یافتند یا بهم علاقه پیدا کردند. ممنون که این پیغام رو هم انشا... بدون جواب میذارید! همیشه موفق باشید
- [سایر] ا عرض سلام و خسته نباشید خدمت حاج آقامرادی 1-من دختری 21 ساله دانشجوی رشته کامپیوتر از شیراز هستم. 2-خواستگاری دارم 27 ساله از ...(یکی از شهرستانهای استان ...) که عموی دوستم میشه خانواده دار هستند و پسر خوبی به نظر میرسه دیپلم داره و شغلش هم آزاد هست 3-مراحل خواستگاری 3 جلسه طول کشید ودر 2 جلسه اخر با هم صحبت کردیم 4-اما حاج آقا من نمیتونم راجع بهش نظر قطعی بدم نه میتونم جواب مثبت بدم نه منفی البته میزان رضایتم بیشتر از نارضایتیم هست 5-تا یکی دو هفته دیگه باید جواب نهایی رو بدم 6-حاج آقا من همیشه دوست داشتم کسی که منو میخواد اگر یکبار بهش نه گفتم ول نکنه بره دلم میخواد بدونم چقدر براش ارزش دارم؟حاضر هست یکبار دیگه ازم خواستگاری کنه یا نه؟حالا هم قصدم اینه که به ایشون جواب منفی بدم ببینم مجددا ازم خواستگاری میکنه یا نه ؟ برای چیزی که میخواد تلاش میکنه یا نه ؟اصلا واقعا منو میخواد یا فقط اومده که یه زنی گرفته باشه؟ و اگه من نشدم عیب نداره یکی دیگه؟ 7- حالا سوالم از شما اینه که به نظرتون اینجور امتحان کردن درسته یا نه ؟ با توجه به این که اونا مال یه شهر دیگه هستن و باید خیلی سفت و سخت امتحان شن.به قول حافظ شیراز که میگه: در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک حاج آقا یه تفال به حافظ زدم همین غزل که یه بیتشو واستون نوشتم اومد البته میدونم آدم آیندشو دسته فال نمیده ولی خوب فال آدمو یه دل تر میکنه گاهی میگم اگر برگشت که جواب مثبت رو بهش میدم ولی اگر برنگشت چیزی از دست نخواهم داد بازم موقعیت های خوب یا شاید بهتر برام میادتازه اگر واقعا قسمتم با ایشون باشه هیچ چیز جلوی این ازدواجو نمیتونه بگیره و اون دوباره میاد من خیلی به قسمت تو ازدواج اعتقاد دارم 8-حاج آقا واقعا نمیدونم چیکار کنم راهنماییم کنید و اگر جایی دارم اشتباه میکنم بهم بگید درک میکنم که سرتون خیلی شلوغه باور کنید من سعی کردم همیشه تو سایت جستجو کنم و کمتر مزاحم وقت شما بشم و جواب سوالاتم رو هم با جستجو کردن میگیرم ولی لطفا اینو جواب بدید اگر قابل جواب دادن هم نیست حداقل یه جواب بدید که من بفهمم درست تو سایت عضو شدم لطفا اگر جواب دادید شهر محل سکونت آقا پسر رو نقطه چین کنید وقتتون رو خیلی گرفتم شرمنده- سایت فوق العاده ای دارید من که هر وقت میرم تو سایت زودتر از یکی دو ساعت نمیتونم بیرون بیام از بس که جالب و خوب هست-سپاسگذارم موفق باشید
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید..! من دانشجوی ترم 5 (سال سوم) زبان و ادبیات فرانسه هستم.. معدل کل تا الان 56/18 موقع امتحانات با آرامش درس میخونم و درس هم به خوبی یاد میگیرم ولی اگر با دوستام تلفنی/حضوری قبل امتحان صحبت کنم .. صحبت اونا خیلی روی من تاثیر میذاره.. به طوری که آرامشم رو از دست میدم و استرس میگیرم و همه چیز یادم میره.. صحبتشان هم بیشتر درباره ی عدم یادگیری و سخت بودن درس است ..! و نمیتونم هم جواب تلفنشون و یا ... رو ندم!! یا ازشون کناره گیری کنم.. الان که موقع امتحاناست نمیدونم چیکار کنم که حرف اونا رو من تاثیر نداشته باشه و استرس نگیرم؟؟ مرسی از راهنمایی شما..!!
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما : در سوره مریم 2 نکته است که مورد پرسش بنده است : اول : در آیه شانزده و چندین آیه در بعد نیز اشاره شده "اذکر فی الکتاب ..."، اگر فرض بر این باشد که مخاطب رسول اکرم است (که باید چنین باشد) پیامبر چطور میتواند در قرآن از ایشان یاد کنند مگر حق تصرف در آیات را دارند و میتوانند چیزی را اضافه و کم کنند ؟ منظور چیست ؟ دوم : در آیه 86 و 87 اشاره شده که "لایملکون الشفعه الا من اتخذ عند الرحمن عهداً " اینان که از خداوند وعده شفاعت گرفته اند چه کسانی هستند ؟ یعنی اینان شفاعت میکنند یا شفاعت میشوند ؟ منظور چیست ؟ با تشکر از شما برادر بزرگوار در پناه حق
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید من خیلی وقته که با خودم مشکل دارم،تقریبا از زمانی که دبیرستان می رفتم شروع کردم به ایراد گرفتن از خودم و همش دنبال عیبهام بودم تنها خصوصیت خوبی که از خودم سراغ داشتم صداقتم بود.همیشه فکر میکردم که همه از من بدشون میاد،راستش خودم هم خیلی محترمانه با خودم برخورد نمی کنم.خیلی خودمو زجر دادم تا دانشگاه قبول شدم نه اینکه از نظر ذهنی مشکلی داشته باشم نه هربار که می خواستم درس بخونم حواسم به یه چیزی پرت میشد یا دقیقا همون موقع به خودم گیر میدادم که :اگه اعتماد به نفسم بالا بود حتما بهتر درس میخوندم،یا خودمو با هم دوره ای هام مقایسه میکردم و این روند تا به امروز ادامه داشته بارها از این وضع خسته شدم و خواستم کاری کنم اما نتونستم به جای امید همیشه ناامیدی همراهم بوده کتابهای زیادی در زمینه روانشناسی دارم که حرف هیچکدوم رو گوش نمیدم هیچ امیدی به تغییرم ندارم ولی فکر میکنم اگه راهش رو پیدا کنم زندگیم از این رو به اون رو میشه. هر کاری که میخوام انجام بدم اونقدر تردید میکنم که یا انجامش نمیدم یا به اون خوبی که میخوام نمیتونم،بعضی وقتها هم همش به دنبال موانع میگردم و بهونه میارم .خیلی دوست دارم تغییر کنم اما اصلا نمیدونم چطوری فقط عیبهامو میدونم اما هیچ کاری نمی کنم.هر بار که حرف میزنم خانوادم میگن انرژی منفی میدی.حس میکنم دچار سستی و بی ارادگی شدم حس میکنم افسردگی گرفتم کمکم کنید